شادی برنامه

جناب خان :

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به پرستاران.

رامبد: پرستاران؟! چرا؟

جناب خان: با توجه با اینکه خسته از این شرایط  کرونایی کشور و البته به دور از خانواده ،ولی فداکارانه در حال خدمت به بیماران هستند.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به مردم خسته و خسارت دیده از سیل خوزستان.

رامبد: مردم خوزستان؟! چرا؟

جناب خان: با توجه به اینکه توی آب فاضلاب غوطه ور هستند اما بازهم مقاومند مثل دوران جنگ تحمیلی، البته با این  روحیه صبوری و دلی پر از اندوه و گلایه های فراوان و صد البته بجا!، مسئولین و مقصران بوجود آورده این شرایط  را شرمنده خود کردند.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به دوست داران محیط زیست.

رامبد: دوست داران محیط زیست؟! چرا

جناب خان : به خاطر اینکه در این روزهای سرد با ضایعات گوشت، مرغ و خرده های نان به فکر  حیوانات گرسنه و سرما زده هستند. بدون اینکه تصویری از خود در فضای مجازی پخش کنند.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به کاسبان با انصاف.

رامبد: کاسبان با انصاف؟! چرا؟

جناب خان: چرا که اجناس خرید قبل را به همان قیمت گذشته، می فروشند. نه مثل برخی از کاسبان احتکار می کنند که به قیمت بیشتر بفروشند و بدتر از همه جلوی دوربین دم از انصاف، حق و عدالت می زنند!

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به مردان بی ادعا.

رامبد : مردان بی ادعا؟! چرا؟

جناب خان: به خاطر اینکه به کمک مردم سیل زده خوزستان شتافتند به هر شکل و عنوان و  مثل بقیه ادعای همدردی با آنها را در نیاوردن

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به روح شهید کمالی.

رامبد: شهید کمالی؟! چرا؟

جناب خان: بخاطر اینکه شهید کمالی و کسانی که در شرایط کنونی راه او را با به خطر انداختن جان خود ادامه میدهند برای اینکه خانه امن من و شما غیر امن نگردد و کاری به  گرایش های فکری و سیاسی ما ندارند.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به کسانی که به فکر منافع ملی کشور هستند.

رامبد: منافع ملی کشور؟! چرا؟

جناب خان: برای اینکه در تصمیم گیری های خود مصالح کشور و آینده هشتاد میلیون نفر را می بینند ،نه مصالح خود و قشر خاصی را

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به کسانی که از امروز به فکر مشکل فاضلاب خوزستان هستند.

رامبد: فاضلاب خوزستان؟! چرا؟

جناب خان: چرا که آنها  میخواهند دیگر شاهد تصاویر مادران و پدران خسته که توی لجن و آب گل آلود، نظاره گر از بین رفتن زندگی خود که یک عمر برای آن زحمت کشیده اند در یک لحظه نباشند.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به کسانی که آینده پژوهی را راهکار حل مشکلات کشور می دانند.

رامبد: آینده پژوهی؟! چرا؟

جناب خان: بخاطر اینکه مسائل و مشکلات کنونی کشور ما جهانی هستند و راهکارها آنها نیز جهانی با سعی و خطا نمی شود کشور را اداره کرد.

جناب خان:

شادی برنامه رو تقدیم میکنم به کسانی که به فکر معیشت و سفره مردم هستند.

رامبد: معیشت و سفره مردم؟! چرا؟

بخاطر اینکه هرچه قدر معیشت مردم بهتر شود و سفره آنها بزرگتر،دیگر مردم کمتر همدیگر را اذیت می کنند و بهتر می توانند همدیگر را تحمل کنند.

با شاد بودن، با شاد زندگی کردن و شاد فکر کردن که زمینه و پیش شرط آن از بین رفتن فقر،تبعیض و بی عدالتی است میتوان به جامعه سالم که زمینه ساز رشد سرمایه های اجتماعی و رشد اقتصادی است نزدیک شد.






تاریخ : شنبه 99/9/22 | 1:41 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

دوران پسا ترور 

دوباره برگی از برگ های درخت هسته ای کشور از شاخه جدا شد. بعنوان یک شهروند ایرانی شهادت دکتر محسن فخری زاده، پدر هسته ای ایران را خدمت خانواده محترم فخری زاده، همراهان و همکاران وی در صنعت هسته ای کشور تسلیت عرض می کنم. فارغ از چگونگی و دلایل انجام این عمل خبیث و مجرمانه که به نوبه خود قابل بررسی و پی گرد قانونی و حقوقی حتی در سطح بین الملل می باشد ولی آنچه در این بین مهم است با توجه به تحولات سیاسی و نظامی در منطقه بویژه در ماههای اخیر از سوی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و تحرکات سرویس های جاسوسی آمریکا و عوامل نفوذی آنها در داخل کشور، می طلبد شورای عالی امنیت ملی با لحاظ نمودن تحرکات بین المللی و منطقه ای و با پرهیز از فشار رسانه های خارجی و پیروان آنها در داخل کشور البته با رویکرد انتقام سخت، سیاست منطقی و درستی در برخورد با این حادثه ناجوانمردانه در پیش بگیرد  تا سیلی محکمی باشد برای سرویس های جاسوسی ضد انقلاب که دیگر  فکر تعدی به مرز و بوم کشور و نخبگان علمی را در سر نپرورانند. دشمنان به نوعی منتظر اقدام عجولانه و غیر حساب شده از سوی ایران می باشند تا بر دامنه آتش تنش در منطقه بیافزایند و ایران را به عنوان آغازگر تنش و جنگ معرفی کنند. در این شرایط حساس منطقه بنظر میرسد نبایستی در زمین دشمن بازی کرد. ترور یک مقوله است و مدیریت اصولی آن(ترور) بعبارت دیگر دوران پسا ترور با درک کامل شرایط حساس منطقه،مقوله مهم دیگری است که مستلزم برخورد نظامند و هوشمندانه با آن است. در این اوضاع پرتلاطم سیاسی در منطقه و دسیسه های دشمنان قسم خورده نظام،انتظار میرود مسئولین تصمیم گیر در راس آن شورای عالی امنیت ملی کشور ابتدا نسبت به شناسایی عوامل و آمران خارجی و داخلی این حادثه تروریستی مذبوحانه بویژه نفوذی های داخلی که  اگر نبود خیانت عناصر خودفروخته داخلی قطع به یقین ترور دکتر محسن فخری زاده، اتفاق نمی افتاد، اقدام و سپس نسبت به مجازات  آنها با لحاظ نمودن کلیه سناریوهای امنیتی و اطلاعاتی با  نگاه به حفظ منافع ملی کشور و فرمایشات مقام رهبری در زمان و مکان مناسب، تصمیم گیری های کارآمد و موثر  را اتخاذ و اجرایی کند. امید میرود با برخورد منطقی،قاطع و سخت و البته با اولویت قراردادن شناسایی و ضربه زدن به نفوذی های  که فریب خورده سرویس های جاسوسی سیا و موساد در داخل کشور هستند در آینده شاهد حوادث تروریستی  اینچنینی  نباشیم انشاءالله . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.






تاریخ : دوشنبه 99/9/10 | 1:1 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

مارادونا، مارادونا را نشناخت! 

مارادونا اسطوره  بزرگ دنیای فوتبال تسلیم مرگ شدو حتی مرک نیز او را نشناخت و از جهان فوتبال خداحافظی کرد‌. البته  او  سال ها پیش زمین فوتبال را بوسیده  و متاسفانه  وارد مافیای مواد مخدر و حتی به یکی از مصرف کنندگان آن تبدیل شده بود. طوری که به همین خاطر،  پای طلائی  او که زمانی  از وسط زمین فوتبال به یک تنه  بازیکنان حریف را یکی بعد از دیگری بقول گزارشگران فوتبال دریب  و توپ را بعد از جا گذاشتن دروازبان حریف، وارد دروازه و گل میکرد،  به  مرکز نگهداری بیماران روانی باز  و مدتها در آن جا بستری شد.

ماجرای عجیب و پر پیچ و خم زندگی مارادونا ثابت کرد تنها اسطوره بودن کافی نیست چرا که حفظ و نگهداری آن جایگاه اجتماعی از  همه چیز مهمتر می باشد. چراکه وقتی تبدیل به  اسطوره می شوی و مردمان کشورت به همین دلیل به تو ارزش و احترام خاصی قائل هستند. به نوعی تبدیل میشوی به یک الگو برای دیگران، تبدیل میشوی به سرمایه اجتماعی برای کل دنیا به عبارت دیگر انسان ها اعم از هموطنان کشور محل زندگیت و انسان های سایر کشور،حساب خاصی برایت باز کرده و می کنند و انتظارهای خاصی دارند لذا می بایست این فرصت به دست آمده را پاس داشت. همانند اسطوره های که در عرصه  حرفه ای خود دیگر فعالیت نمی کنند ولی همچنان ارزش و جایگاه خود را بعد از گذشت سال ها در بین مردمان کشورش و حتی دنیا حفظ کرده اند. همچون پله، علی دایی، تختی، علی پروین،عابد زاده،ناصر حجازی و سایرین.

نمی شود اسطوره باشی و به یکدفعه رنگ عوض کنی. نمی شود اسطوره باشی ولی وارد عرصه های ضد ارزشی و ضد انسانی بشوی. نمی شود اسطوره باشی ولی گذشته ات را فراموش کنی. اسطوره بودن یعنی با مردم بودن در کنار آنها بودن و با آنها زندگی کردن است. مارادونا اسطوره بود ولی  اسطوره وار زندگی نکرد و نهایتا با دشمن ورزش که اعتیاد بود از دنیا رفت. ولی حرکات پا و حتی دستانش  در میدان فوتبال که دیوانه وار می تاخت تا به مقصد که همان تور دروازه حریفان بود، هرگز فراموش نخواهد شد.

امیدواریم همگی اسطوره های کشور عزیزمان در تمامی عرصه ها طوری رفتار کنند که همواره اسطوره باقی بمانند نه اینکه  به یکدفعه با چرخش 180درجه رنگ عوض کنند که دیگر نشود که نشود اثرات آن را از اذهان مردم پاک کرد. یادداشت را با خاطره بیادماندنی و معنادار از زبان خود مارادونا به پایان میرسانم:"دیگو مارادونا یک مدت به خاطر افسردگی بعد از ترک اعتیاد در بیمارستان روانی بستری بود، هنگام مرخص شدن از بیمارستان خاطره عجیبی از روزهایی که در این بیمارستان بستری بود تعریف کرد. او گفت:اینجا آدم های زیادی هستند که همه مشکلات روحی روانی دارند، یکی میگوید من چه گوارا هستم و همه باور می‌کنند، یکی دیگر میگوید من گاندی هستم و باز همه باور می‌کنند ولی وقتی من به آنها گفتم که من مارادونا هستم همه به من خندیدند و میگفتن: هیچوقت، هیچکسی، مارادونا، نمیشود"






تاریخ : شنبه 99/9/8 | 8:36 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

ما زندگی نمی کنیم، فقط نفس می کشیم! 

 رخت بربستن از این دنیا و مرگ چه با کرونا و چه بدون کرونا بدون تردید و بسا دور از انتظار و ناگهانی سراغ همه ما خواهد آمد. این همان شتری است که همانگونه که در مقابل آلونک زانو بر زمین می نهد در برابر عمارت های بلند و قصر ها هم خواهد نشست. شاید بتوان آن را عادلانه ترین پدیده حیات نام نهاد.

افسوس،اندوه و حسرت بزرگ این است که ما زندگی نمی کنیم و نکرده ایم ، چرا که همه ی سال های عمرمان راصرف:

-) دویدن برای رسیدن به حداقل های ممکن نموده ایم.

-)دل بستن و امید به روزهای خوش آینده کرده ایم. که معلوم نیست اتفاق خواهد افتاد یا خیر.

-) کارکردن بدون هرگونه احساس تعلق خاطر به شغلمان کرده ایم.

-) دلهره از اس ام اس ها و تهدید های عدم پرداختن اقساط های مختلف بانکی کرده ایم.

-) دل نگرانی ها برای چگونگی تهیه سرپناه یا مسکن،کرده ایم.

-) دلواپسی‌ها در خصوص اینکه بعد ازما آینده فرزندانمان چه خواهد شد،کرده ایم.

-) اینکه 20روز مانده تا حقوق ماه بعد را با جیب خالی زندگی را چگونه سرخواهیم کرد،کرده ایم.

و هزاران فکر وخیال دیگر که امان زندگی کردن را از ما ستانده است. به واقع با توجه با افزایش جهشی قیمت ها در شرایط کنونی ما ادای زندگی کردن را درمی آوریم. زیرا که زندگی بدون درآمد کافی، زندگی بدون تفریح، زندگی بدون آرامش خاطر روح و روان، زندگی بدون پس انداز و زندگی بدون امید به آینده روشن، زندگی ای که نتوان در آن بدون دغدغه و با خیال آسوده یک کتاب خواند و از آن آموخت، زندگی کردن نیست. بلکه عین هنرپیشه های فیلم، نقش بازی کردن است. به امید روزی که زندگی بکنیم برای رشد وتعالی انسان ها برای ساختن آینده خانواده، آینده کشور و آینده بشریت در این صورت است که میتوان ادعا کرد که ما زندگی می کنیم به معنای واقعی کلمه.






تاریخ : جمعه 99/8/2 | 11:26 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

 "گرانی, دروغی بیش نیست"

 

-) چرا که به حراج گذاشتن انسان و اخلاق انسانی سهل تر از همه دوران هاست.

 -) چرا که دورویی ، تظاهر، و خباثت ها مُفت شده!

 -) چرا که ریختن آبروی دیگران راحت تر از خوردن آب شده!

 -) !چرا که عداوت ها و قساوت ها، و شقاوت ها ارزان شده

 -) چرا که دروغ به ارزان ترین کالا تبدیل شده است!

 -) چرا که ارزش معرفت، عزت، شرافت، انصاف و عدالت از چرک کفِ دست هم ارزان تر شده است!

 -) چرا که عدم توجه به همنوع،شکستن دل و تحقیرِ آدمی تخفیف بزرگی خورده است!

 -) چرا که ارزش های والای انسانی ارزانتر از همه ادوار شده است!

 -) چرا که قدر و منزلت انسانی ، شفقت و مهربانی، تقید و تعهد اخلاقی، مسئولیت اجتماعی، باورهای مثبت ایمانی، همه و همه انگِ رایگان خورده است!

و،،، و،،،،

آرزو، نه تنها بر جوانان، بلکه بر نا امیدان نیز عیب نیست، آرزو کنیم که : رفاقت ها و

دوستی ها، مهربانی ها، راستی ها، خلوص نیت ها،آبرو داری ها، راستگویی ها و فاشگوئی ها،عدالت اجتماعی، عزت، شرافت، صداقت،شایستگی، شفقت،

معرفت و تمامیِ منزلت های انسانی و،،،و،،، دوباره جایگاه شایسته و بایسته خود را باز یابند و گران بشوند،






تاریخ : دوشنبه 99/7/28 | 1:16 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

یکشنبه داغ 

گویا روز یکشنبه 27مهرماه 1399،تحریم های ده ساله تسلیحاتی رفع خواهد شد. یعنی اینکه از روز یکشنبه ظاهرا ایران می تواند بی هیچ قید و شرطی خرید ، فروش و تجارت اسلحه( به زبان ساده: آلات قتل و کشتار)را پیشه خود سازد و از منظر یک مسلمان و مدیر موفقِ ساحتِ دیپلماسی به پیشهْ خود بنازد. علیرغم اینکه وضعیت معیشتی مردم در شرایط بحرانی قرار دارد و به اندازه کافی نان ندارند که سد جوع کنند. بیکاری بیداد می کند. کرونا همچو اسب وحشی همچنان ترکتازی کرده و روزانه جان بیش از 200نفر از هم میهنان مان را می ستاند. ارزش پول ملی به سمت قعر دره ترمز بریده، قیمت ها با شتاب و سرعت نور قله رفیعِ تورم را در می نوردد. آقایان مژده روز یکشنبه داغ را به مردم حواله میدهند و تبریک می گویند و آن را دستاورد بزرگ و بی نظیر خود قلمداد می کنند. دراین ارتباط چند سوال اساسی مطرح است:

 1- وقتی که کسری بودجه، گلوی دولت را فشار میدهد و بیشتر بخش های اجرایی کشور به اعتبار نیاز دارند دولت از کدام محل می خواهد تجهیزات نظامی بخرد.

2زمانیکه ادعای صلح طلبی داریم و همچنین خواستار صلح جهانی هستیم و فروش اسلحه توسط شرکت های  اروپایی و آمریکایی به برخی از کشور را نکوهش می کنیم، چطور خود اقدام به فروش اسلحه به کشورها دیگر  را خواهیم کرد.

3ساخت یا خرید و فروش اسلحه چه سهمی از کارآفرینی و ایجاد اشتغال، تولید ناخالص ملی، کنترل تورم، ایجاد رفاه اجتماعی،

و،،، را میتواند بخود اختصاص دهد؟

4- آیا کشورهای پرقدرت و صاحبان تکنولوژی تولید اسلحه دست روی دست گذاشته اند که ما سهم بازار آنها را به آسانی به کف خود آوریم و بخود اختصاص دهیم؟

5- بسیاری از کشورها نه نفت دارند و نه به تولید و تجارت اسلحه و آلات کشتار فردی و جمعی اشتغال دارند،ازقبیل هلند، سویس، دانمارک و،،،، و رتبه اول درآمد سرانه و رفاه اجتماعی را نیز بخود اختصاص داده اند، آیا میدانید چرا؟

6- اشتغال یک مسلمان یا یک کشور اسلامی به خرید و فروش ابزار و آلات کشتار انسانها( و افتخار به آن) از نقطه نظر دینی و فقهی چگونه است؟

 التماس تفکر






تاریخ : شنبه 99/7/26 | 12:16 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

برخورد های غیر انسانی 

چند وقتی است شاهد برخوردهای غیر انسانی و غیرمتعارف عوامل اجرایی سد معبر شهرداری و سایر ارگان های دیگر با دستفروشان در فضای مجازی هستیم که بطور گسترده و سریع توسط کاربران، دست به دست میگردد و تاثیرگذاری منفی روی افکار عمومی و شاهدان عینی می گذارد. هرچند که دست فروشی و سد معبر به نوعی ظاهر شهر را ناخوشایند نشان می دهد و مانعی در عبور و مرور شهروندان می باشد ولی این شکل برخورد با دستفروشان که اکثریت آنها نوجوانان کم سن و سال و زنان سرپرست خانوارها هستند، غیر انسانی و غیر  قابل قبول است. چنانچه چشم بر عوامل ایجاد پدیده دستفروشی و بساط پهن کنی فرو بندیم و از موضع یک انسان به تماشای چنین صحنه هائی بنگریم، شاهد چه اپیزودی خواهیم بود؟ یک سوی صحنه، شهروندانی تکیده و ضعیف، فاقد سرمایه کافی با بضاعتی اندک بدنبال رزق و معاشی حلال، و در سوی دیگر صحنه اشخاصی تنومند که نشان از سیری شان دارد و برخوردار از پشتیبانیِ تمام عیار پلیس، که بر جان و مالِ آن طرفی ها بی محابا و بیرحمانه میکوبد. از منظر یک تماشاگر بیطرف، شغل و حرفه کدام یک مفید است ( اصلء بزن و بکوب شغل است؟), و کدامیک برحق است؟ و براستی چرا؟ مسئولین ذیربط در این خصوص  برای جلوگیری از چنین رفتارها و برخورد های خشن و نفرت زا می بایست با اتخاذ راهکارهای کارشناسی از جمله ایجاد بازار چه های خاص برای دستفروشان، از بروز نا سازگاریِ ظاهری در برابر دیدگان و همچنین به تماشا گذاشتن آداب غیر انسانی و رفتارهای ددمنشانه نفرت انگیز( آنهم در کسوت پلیس یا عوامل اجرایی دولتی، که هر شهروندی اصولاً با مشاهده آنان احساس امنیت و آرامش کند) جلوگیری کنند. برخورد های فیزیکی و خشن به هیچ عنوان در شان و منزلت کشور اسلامی نیست و تنها پاک کردن صورت مسئله است.بایستی ریشه گرایش افراد  به موضوع دست فروشی شناسایی و نسبت به رفع آن در جامعه چاره اندیشی کرد.  چنین برخورد های غیر انسانی به هیچ وجه قابل قبول نیست آنهم در کشوری که همواره اعمال چنین رفتارهایی را در جوامع دیگر بشدت نکوهش کرده و محکوم می کند.  رفتارهای اینچنینی  جز افزایش بدبینیِ برحقِ شهروندان به عملکرد دستگاههای اجرائی و نهایتا حاکمیت، ثمره ی دیگری ندارد.   چشم ها را باید شست و  به پدیده ها و آسیب های اجتماعی باید موشکافانه نگریست و علل و ریشه ها را میبایست جُست. التماس تفکر






تاریخ : سه شنبه 99/7/22 | 6:52 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

 "عارضه ای موسوم به اراذل و اوباش"

چند صباحی پیش فیلمی از چرخاندن تنی چند تحت عنوان اراذل و اوباش تهران در خیابانی که گویا در آن اقدام به هنجار شکنی ، قمه کشی و عربده کشی کرده بودند پخش شد. در این گزارش خبری، اراذل موصوف تهران، برابر حکم صادر شده از سوی قاضی، از مردم آن محله و خیابان عذرخواهی می کردند. در ارتباط با این معضل و آسیب اجتماعی چند نکته مهم و اساسی قابل ذکر می باشد:

1- عارضه ای موصوف به اراذل و اوباش و زورگیرها چند صباحی است که به یکی از آسیب های اجتماعی مهم تبدیل شده است. زمانی که گفته میشود آسیب اجتماعی یعنی عارضه مورد بحث به یکباره، خود بخود ، بی دلیل و بدون وجود بستری مناسب برای پیدایش و رشد آن، در جامعه بوجود نیامده است و دلایل مختلف و گوناگون در طی سال های گذشته در شکل گیری قارچ گونه این عارضه و عوارض مشابه دیگری در سطح جامعه، دخیل بوده و شوربختانه کماکان نه تنها تداوم، بلکه توسعه می یابد. به عبارت دیگر یک فرد به یک شبه تبدیل به فردی جانی و زورگیر نشده است و عوامل مختلف از جمله فقر اقتصادی و به تبع آن فقر فرهنگی، بی عدالتی و نابرابری اجتماعی خانواده و شوربختانه به تناسب تشدید و تعمیق مشکلات معیشتی ، فقر عمومی، فاصله طبقاتی، و چشم پوشیدن بر نابرابری و عدالت اجتماعی و،،، روز بروز تشدید و تعمیق میشود و دامنه گسترده تری می یابد.به عبارت دیگر هیچ آدمیزاده ای یک شبه تبدیل به فردی هنجارشکن،جانی و زورگیر نمی شود . بنابراین بمنظور ریشه یابی و خشکانیدن ریشه عارضه ای که اصول فرهنگی و اخلاقی مدنیت، هنجار اجتماعی و امنیت عمومی را مورد تهدید قرار میدهد. می بایست مورد واکاوی و بررسی همه جانبه علوم انسانی ، اجتماعی،اقتصادی،و،،، قرار گرفته ، اهداف مشخص آن بصراحت و روشنی تعریف شده، و متناسب با اهداف تعریف شده، راهکار ها وبرنامه های اجرایی متناسب با هر قشر اجتماعی عملیاتی گردد. بدون کوچکترین تردیدی بروشنی آشکار است که اساس این عارضه را جز در فقر و نابرابری اقتصادی و اجتماعیِ رو به تزاید که بیکاری، نا امیدی نسبت به آینده، سقوط اخلاقی از ساده ترین نمود های آن است نمیتوان پیدا نمود، که اگر چاره نگردد لاجرم هر روز شاهد چنین صحنه های شرمسار کننده، دل آزار، و موهن (که در نبود اهداف و برنامه‌های مشخص مدیریت اجتماعی، چندان طول نمی‌کشد به صحنه ای عادی و مألوف تبدیل می‌شود) در فضای مجازی خواهیم بود.

 

2- باید پذیرفت که با چرخاندن افراد شرور در خیابان، عذرخواهی کردن آنها از مردم و سوار کردن آنها روی خر و آویزان کردن آفتابه به گردن چنین افرادی، هیچ گونه تاثیری بر کاهش چنین جرایم اجتماعی، نخواهد داشت که تا کنون نیز چنین بوده است. ایجاد کار و اشتغال، رفع انواع رانت ها و تبعیض های اقتصادی و اجتماعی و برقراری عدالت و شایسته سالاری بجای آن، ارجحیت منافع ملی به منافع شخصی در حاکمیت،صراحت و صداقت حاکمیت با مردم، تقویت عزت و شرافت انسانی در سیاستگذاران و مدیران کلان حکومت، بازگشت حاکمیت بسوی خدا و،،،، به احتمال زیاد چاره ساز خواهد بود.






تاریخ : سه شنبه 99/7/8 | 8:47 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

پائیز  حس عبرت آموزی گذشته را ندارد 

با شروع فصل پائیز باز شاهد ریزش برگ های زرد و خشک درختان در زیر گام های خودمان هستیم. با شتاب ره می سپاریم بی آنکه لختی بر برگ های پائیزی و آنچه را که در پشت سر میگذاریم تأمل کنیم، برگریزان این سال ها نسبت به دهه های گذشته ما متفاوت تر است و بی توجهی تقریبا مطلق رهگذران به این تغییر مهم و معنادار طبیعت بروشنی نشان از آن دارد، ما که در کودکی در کتاب فارسی دوم گرفته بودیم که فصل پائیز نشانگر تغییر طبیعت است و روزی دنیای انسان ها نیز همانند برگ های زرد درختان پائیزی دچار تحول خواهد بود و سپس نوبت به"حول حالنا الا احسن الحال" خواهد رسید، در شرایط کنونی وقتی از رهگذری سوال می شود که آقا و یا خانم محترم، چه حسی از صدای خش خش برگ های زیر پایتان به شما دست میدهد؟ در جواب می شنویم که دیگر نه حسی و نه امیدی، و نه مجالی برایمان باقی نمانده تا به این رخ داد بزرگ طبیعت که پیام آور دگردیسی آن و زمینه ساز بهار است دل ببندیم . اگر اندک مجالی نیز پیدا شود که به این برگ های زرد، نحیف، بی زبان، و خشک شده نظر کنیم جز به جدائی از دنیای پر محنت و خالی از اعتماد و امید کنونی چشم انداز دیگری قابل تصور نیست، به واقع به جهت مشکلات اقتصادی و عوارض روحی،جسمی، و سوء اخلاقی و فرهنگی ناشی از آن، افراد جامعه دیگر به این گونه تغییرات طبیعت و زیست محیطی واکنش نشان نمی دهند. و به دنبال رفع مشکلات و چالش های معیشتی خود چه از طریق ثواب و چه از راه ناثواب هستند و مجالی برای بیان احساسات خود و گرفتن پند از اینگونه موارد بمانند گذشته نیستند. بنظر فصل پائیز نیز این وضعیت را درک کرده و چراغ خاموش در حال آمدن است. امیدوارم روزی برسد که همه مردم به این نتیجه برسند که پائیز به معنی تغییر در رفتار و کردار انسان ها است برای دوری جستن از دورغ، نیرنگ و تظاهر به دینداری برای یک آزمون بزرگ در پیشگاه خدواند بلند مرتبه. به امید تحول عمیق انسانی و اجتماعی وچرخش پائیز اجتماعی و اخلاقی موجود بسوی بهار






تاریخ : پنج شنبه 99/7/3 | 11:31 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

دفاع مقدس یعنی دفاع از منافع ملی کشور 

31 شهریور ماه آغاز هفته دفاع مقدس است. دفاع هشت ساله ای که رزمندگان این مرز و بوم اعم از پیرو جوان و زن و مرد دوش به دوش همدیگر، جان و مال برکف نهاده، شجاعانه و دلیرانه در برابر دشمن تا دندان مسلح و پُشتگرم به شرق و غرب ، در سخت ترین شرایط، تحت بمباران شیمیایی و موشک باران شهرها و مناطق مسکونی، جانانه از مام میهن دفاع کرده و برای حفاظت اش جان گرانقدر شان را در طبق اخلاص نهادند. فداکاری بی چشمداشت،بی توقع و بی سهم خواهی، دفاعی بی منت، بی ریا و عاری از تظاهر و از همه مهمتر بدون ادعا و تنها به خاطر حفظ تمامیت ارضی کشورمان ایران عزیز آنهم به منظور سرافرازی و سربلندی آن. نباید فراموش کرد جنایات هولناکی که سربازان دشمن با جان و نوامیس این کشور مرتکب شدند که در تاریخ جنگ ایران و رژیم بعثی عراق ثبت شده است و حتی برخی از آن جنایات غیرانسانی به دلایلی تاکنون بازگو نشده است. حال که در سال جاری، چهلمین سالگرد دفاع مقدس را گرامی میداریم. سوال اینجاست که دست اندرکاران و گردانندگان کشور بعد از قریب سی و سه سال از پایان جنگ تحمیلی کدامین قدردانی و یا اقدام کارآ، مؤثر، و ماندگاری که در شأن و مقام این مردم غیور، فداکار و میهن دوست که در جنگ از جان ومال خود گذشتند، انجام داده اند ؟ آیا همانطوریکه رزمندگان در هشت سال جنگ تمام عیار اجازه ندادند یک وجب از خاک این کشور به دست دشمن بیافتد.آیا توانسته اند در این چهل سال از مال،جان و بیت المال کشور محافظت کنند؟ آیا توانسته اند همچون شهید مهدی باکری و دیگر شهدای مخلص، در گفتار و کردار صادق، باشند؟آیا توانسته اند همانند شهید باکری اموال متعلق به ملت، به نفع شخصی چشم طمع نداشته باشند؟ آیا توانسته اند مسئولیت ها و وظایف تعریف شده خودشان را بدون ریا و بدون هیاهو و بی منت، همچون آن رزمنده ای که در حمله شیمیایی ماسک از صورت خود برداشت و بدون اینکه کسی متوجه شود، به صورت همسنگر زخمی خود پوشانید، انجام دهند؟ چنین نمونه ها و مثال های ایثار را اگر بخواهیم ادامه بدهیم هزاران "آیا توانسته اند" میتوان در این یادداشت گنجاند ولی ترس از آن است که قلم از نوشتن آن شرم نماید. لیکن آنچه در این میان مهم است و دست اندرکاران امر می بایست آن را سرلوحه مسئولیت ها و اختیارات خود قرار داده و به آن اهتمام جدی داشته باشند. ترجیح دادن منافع ملی کشور به منافع شخصی خود از کوچکترین امور گرفته تا بزرگترین آن می‌باشد که فقدان آن در شرایط کنونی ، آفت اصلی کشور است که به مردم و اقتصاد ضربه می زند. و اگر این مقوله مهم و اساسی در کشور از سوی همه ی مسئولین از ذیل تا صدر، رعایت گردد قطع به یقین این رویکرد، دفاعی خواهد بود به اندازه و ارزش هشت سال دفاع مقدس و این موضوعی است که در وصایای همه شهدا به چشم می خورد. دفاع مقدس از خاک، ناموس،سلامت مردم و از همه مهمتر منافع ملی کشور، گرامی و مبارک باد.






تاریخ : یکشنبه 99/6/30 | 9:4 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • وب میوه ها
  • وب دختر تهرونی
  • وب دو دی ال
  • وب وب آنلاین