تحریم ها در فضای مجاز از واقعیت تا عمل
بعد از اتفاقات بوجود آمده درمنطقه از جمله رشد و گسترش پدیده تروریسم با محوریت گروه تکفیری داعش و حمایت مادی و معنوی برخی از کشورهای منطقه از این گروه آدم کش و هم چنین افزایش تنش های بوجود آمده بین ایران و عربستان و جانب داری برخی از کشورهای عربی و افریقای از عربستان درمقابل ایران، باعث بوجود آمدن برخی تحرکات احساسی در فضای مجازی گردیده است. از بارزترین این تحرکات، راه اندازی کمپین تحریم سفرهای نوروزی به کشورهای سیاه و سفید حامی داعش بنام دوستداران ایران می باشد. طراحان این کمپین با تبلیغ وسیع در فضای مجازی به دنبال تغییر میل و گرایش افراد جامعه از سفر کردن به کشورهای ترکیه و حوزه خلیج فارس می باشند . حتی صدا و سیما و برخی از نویسندگان نیز در روزهای اخیر به جانب داری از این حرکت به ترتیب اقدام به انتشار میان برنامه در رسانه ملی و منتشر کردن یادداشت در نشریات وسایت ها مختلف کرده و می کنند . راهکارهایی که بانیان کمپین مزبور برای کاهش سفر به کشورهای مزبور هدف گذاری وروی آن تاکید میکنند عبارتند از:
-افزایش مالیات شرکت های گردشگری.
-عدم ارائه ارز به افراد.
-عدم صدور ویزا به افرادی که قصد چنین سفری های را دارند.
-ایران گردی به جای سفر به کشور حامی داعش.
با توجه به حساسیت ایجاد شده در جامعه در این ارتباط و اینکه اصلا چنین حرکاتی تا چه اندازه می تواند در جامعه تحقق یابد، مواردی چند خدمت خوانندگان عزیز ارائه میگردد:
1-نکته مهمی که در این مقوله باید به آن اشاره گردد معنا و مفهوم لغوی کلمه ی تحریم می باشد . یا به عبارت دیگر آیا چنین حرکات خودجوش از سوی برخی افراد جامعه و یا سازمان های مردم نهاد را میتوان در زمره تحریم قرار داد یا خیر؟ در فرهنگ فارسی معین تحریم به معنی حرام کردن، ناروا کردن و قطع یا محدود کردن مناسبات تجاری و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقص کرده است می باشد . در دانش نامه آزاد، تحریم دارای مراتب زیر است.
-تحریم یا بایکوت : در علوم سیاسی فعالیت اعتراضی است.
-تحریم اقتصادی : نوعی جریمه که با هدف وادار کردن تحریم شونده به رعایت و تبعیت قانون صورت می گیرد.
-در فقه به معنی حرام اعلام کردن از سوی مراجع عظام از جمله تحریم تنباکو
لذا با توجه به معنا و مفهوم ارائه شده درخصوص تحریم ، انواع آن و مقام صادر کننده تحریم ها ، پس نمی توان اینگونه حرکات و جنبش های خودجوش که بیشتر منشاء احساسی دارند را در زمره و ردیف معنی لغوی تحریم قرار داد. به عبارت دیگر چنین رفتارهای از ضمانت اجرایی حقوقی و قانونی لازم برخوردار نبوده وبطبع منجر به نتیجه نیز نخواهند شد.
2-زمانی که دولت یا حکومت مرکزی هیچگونه تصمیمی در رابطه با قطع روابط دیپلماتیک با کشورهای سیاه و سفید حامی داعش و یا تعلیق سفرهای اتباع خود به آن کشورها اتخاذ و اعلام موضع نکرده است. لذا این نوع حرکات احساسی در واقع مغایر با رویکرد دولت و در راس آن وزارت امور خارجه می باشد. هر کدام از ما به عنوان یک ایرانی و شهروند، باید قانون مدار بوده ودر چنین موارد ی همواره تابع تصمیمات دولت باشیم و از هر گونه حرکات احساسی و یا گاها غیرمنطقی که باعث افزایش تنش سیاسی در منطقه می گردد بشدت پرهیز نمائیم که میتواند اثرات جبران ناپذیری که نمونه آن را در حمله به سفارت عربستان دیدیم، داشته باشد.
3-برای تحریم و فشار وارد کردن به یک کشور یا دولت از جمله کشورهای حامی داعش ، باید از یک محصول وخدمت دارای مزیت رقابتی که کشور مقابل بشدت به آن نیازمند می باشد برخوردار باشیم تا بتوانیم بر آن کشورها فشار وارد کنیم در غیر اینصورت با شعار و رفتارهای احساسی و خودجوش، همانند راه اندازی کمپین مورد بحث قطعا به جایی نخواهیم رسید.
4-سئوالی که در این مجال مطرح میشود این است که در حالت خوشبینانه، چند درصد از افراد جامعه در حال حاضر توان سفر به کشورهای خارجی بویژه کشورهای مورد بحث را دارا می باشند.قطعا جواب آن معین و مشخص است و آنهایی که امکان سفر را دارند نیز معمولا به چنین فضاهای بوجود آمده اعتناء نمی کنند. به عبارت دیگر از لحاظ سیاسی به نوعی خنثی هستند. پس با چنین اقلیت کم نمی توان به نتیجه مورد انتظار کمپین ضد سفر رسید.
در پایان ذکر این نکته لازم است که طوری تصور نگردد که بنده مخالف فشار و یا تحریم بر کشورهای حامی داعش هستم . بنده معتقد به تحریم های با شعور و منطقی می باشم که از ضمانت اجرایی حقوقی وقانونی لازم برخوردار باشد. نه تحریم ها و کمپین هایی که درنهایتا به جزء افزایش تنش در افکار عمومی داخلی و خارجی، نتیجه بخش نبوده و در آینده نیز نخواهد بود.
همسایه ها
درخصوص نحوه ی ارتباط با همسایه ها در احادیث وروایات نکات فراوانی وجود دارد وبزرگان علمی،جامعه شناسان وعلمای اسلام همواره براحترام به همسایه،تاکید داشته ودارند وآزار واذیت همسایه را نکوهش کرده اند.ما ایرانی ها نیز مدام ازاین جمله که همسایه از فامیل به آدم نزدیک تر است درتعیین جایگاه واهمیت نقش همسایه خوب ودلسوز در محاوره های عامیانه استفاده می کنیم ودرعمل نیز همین طور بوده وتک تک ما نیز به عنوان یک شهروند این شرایط را به عینه تجربه کرده ایم.دوستی مسالمت آمیز با همسایگان علیرغم تفاوت های فکری وسلیقه ای قطعا مزایای متعددی را برای افراد بهمراه خواهد داشت که از آن جمله میتوان به استفاده ازامکانات ومنابع همدیگر وحغظ امنیت وهمدردی و همراهی در مواقع خطر وبحران اشاره کرد.حال اگربه دلایلی با همسایه یا همسایگان خود دچار مشکل شویم ونتوانیم از طرق مختلف آن را برطرف کنیم،دیگر از امتیازات مورد اشاره در متن بالا،خبری نخواهد بود وبرای جبران وتامین آنها باید متحمل صرف هزینه شد ودر صورت ادامه دار شده این وضعیت(قهر ودشمنی)شرایط زندگی سخت تر شده ونهایتا فرد باید آن محل را ترک کند تا بتواند در محیط جدید شرایط مناسبی را برای ادامه زندگی مهیا سازد.در یک مقیاس بزرگ تر والبته فراتر ازمرزهای کشورمان،همسایه های با شرایط متفاوت از همسایه های محلی یمان وجود دارند.در این نوع وشکل همسایه داری، ما با یک شخص یا فرد خاصی سروکار نداریم بلکه با دولتی مستقل بعنوان همسایه ،ارتباط وتعامل داریم.اگر بخواهیم وبتوانیم با همسایگان خارج از مرز های خودمان بدون حساسیت های مذهبی،سیاسی واجتماعی ارتباط برقرار کنیم،مطمئنا شاهد تاثیر مثبت آن دررشد وشکوفایی در تمام حوزه های داخلی بخصوص در بخش اقتصادی واجتماعی خواهیم بود.البته این طور تصور نگردد که صرفا با اتکاء به این طریق میتوان رشد کرد بلکه این نوع تعامل می تواند زمینه ساز وتسهیل کننده پیشرفت وتوسعه ی داخلی کشور باشد.به عبارت دیگر این ارتباطات مثبت وسازنده شرط لازم است ولی کافی نیست.اگر نتوانیم شرایط دوستی وهم زیستی مسالمت آمیز رابا همسایگان خارج از مرزهای خود بویژه همسایگانی که با آنها مرز مشترک داریم برقرار کنیم،قطعا این شرایط برای کشور هزینه بر خواهد بود.درسالهای اخیر روابط کشورمان با دولت های آذربایجان،ترکیه،عربستان وبرخی دیگر از کشور های خلیج فارس به دلیل برخی مناقشات سیاسی واقتصادی منطقه ای ونوع عکس العمل برخی از سیاسیون ما نسبت به این تحولات،دچارتنش های سیاسی ودیپلماتیک جدی شده است.بطوریکه این چالش ها ومناقشات سیاسی وبگومگوهای دو طرفه،باعث کاهش مانور اقتصادی کشور گردیده که میتوانست بهتر از این باشد. بخصوص در سال جاری به دلیل کاهش قیمت نفت که عمده ترین دلیل آن شیطنت کشور مسلمان(عربستان)که همانند عقرب هم خودش را نیش می زند وهم از این طریق به کشورمان فشار وارد می کند. کاهش قیمت از یک طرف به دولت از بابت اتکاء بودجه به نفت هرچند که ادعا میشود این وابستگی کم شده،فشار وارد می کند وهم به مردم به جهت کاهش درامد های انها که این نیز بطور غیر مستقیم به درامد های نفتی وابسته می باشد.آیا با این شرایط مورد اشاره میتوان با همه ی کشورهای دور ونزدیک،قهر سیاسی و اقتصادی داشته باشیم.داشتن چنین تفکری برای کشور هزینه های زیادی را در پی خواهد داشت که در حال حاضر شاهد مصداق های آن هستیم که ادامه این شرایط وزیاده روری واصرار برافکارفردی،به نفع کشورنیست.بنابرین به نظر می آید در این خصوص باید تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.در صورت استمرار این شیوه ی همسایه داری بین المللی،عیلرغم رفع تحریم ها و شروع دوران پسا تحریم نیز ممکن است اقتصاد کشور بازهم به دلیل عدم ارتباط مناسب با همسایه ها باز هم شکننده باشد.با دوستی وگفتمان های منطقی وکارشناسی شده البته با حفظ حاکمیت خودمان، بهتر می توان به چالش های موجود خاتمه داد که پیروزی مذاکرات هسته ای نمونه ای از این گفتمان هاست. هر چند دشمنی ها با ایران تمامی نخواهد داشت ولی میتوان با تدبیر ومنطق دیپلماتیک انها را کاهش داد تا کشور به واسطه ی این شرایط در مسیر رشد وتعالی قرار گیرد.
درحد بین المللی بودن
این روزها در محافل سیاسی کشور،طوری از نفوذ بحث وچانه زنی میگردد که اکثر افراد جامعه تصور میکنند که اگر کشور با دول اروپایی وارد مذاکره وارتباطات دوجانبه گردد،حاکمیت به خطرخواهد افتاد. برای جلوگیری از تحقق این رویکرد(سازش با اروپا) چند ماهی است که اصطلاح نفوذ وارد گفتمان سیاسی کشور شده ویا به قول معروف نقل تحلیل رسانه های طرفدار ومخالف دولت گردیده است. این یادداشت بدنبال تحلیل نفوذ ویا اینکه اصلا چنین چیزی وجود دارد یا خیر ویا در حال اتفاق افتادن هست یا خیر ودیگر سئوالات مبهم نیست.بلکه به دنبال رویکرد بین المللی بودن که در حال حاضر از اهمیت خاصی برخودار می باشد هست. اگر بتوانیم این پدیده را به خوبی مدیریت وپی گیری کنیم به نتایج مثبتی خواهیم رسید.درحد بین المللی بودن،به معنی این نیست که چشم وگوش بسته وبدون رعایت ملاحظات درونی کشور،بخواهیم بین المللی باشیم. این اتفاق حتی می تواند با حفظ فرهنگ وادبیات قبلی وفعلی کشور نیز صورت بگیرد،اکر همانطور که قبلا نیز عنوان شد اگر خوب مدیریت گردد. اگر یک مقایسه ی تطبیقی در این خصوص داشته باشیم مطمئنا خواهیم دید که کشورهای مختلفی توانسته اند از این طریق به موفقیت های چشمگیری دست یابند.مانند کشور کره جنوبی که توانسته در کوتاه ترین زمان ممکن در حد بین المللی بودن،ظاهر گردد،بدون اینکه کوچکترین لطمه ای به فرهنگ وادبیات کهن خود وارد کند به پیشرفت های خارق العاده ای دست یابد.درمقابل کشور کره ی شمالی،همسایه ی دیوار به دیوار کره ی جنوبی را می بینیم که به دلیل اینکه نتوانسته در حد بین المللی بودن ظاهر گردد ازچه شرایط اقتصادی وسیاسی خاصی برخوردار می باشد وبه نوعی مردمان آن کشور متفاوت از سایر مردمان جهان زندگی می کنند.اگر روزی اتفاق خاصی در داخل کره ی شمالی بوجود آید،قطعا ان کشور نظم خاصی را که در چندین سال با توسل به نوع حکومت خود کسب کرده به راحتی از دست خواهد داد.برای این که در حد بین المللی ظاهر شویم،می بایست ازسه اصل رقابت،کیفیت واستاندارد در تمامی مراحل مدیریت کشور،پیروی کنیم وبدون توجه به این سه ویژه گی،نخواهیم توانست در حد بین المللی بودن ظاهر شویم.حال شاید این سئوال مطرح گردد که اگر درحد بین المللی بودن ظاهر شویم در داخل کشورچه اتفاقی بوجود خواهد آمد. در ادامه به تعدای از اثرات مثبت این رویکرد اشاره میگردد
اگربتوانیم در حد بین المللی بودن ظاهر بشویم:دیگر مردم اجبار ندارند ماشین پراید سوار بشند.چرا که با توسل به سه اصل مورد اشاره و ورود خودرو سازان به عنوان رقیب تولید داخل، انحصار چندین ساله خودرو از بین خواهد رفت و خودرو سازان داخل برای ماندن در بازار بر کیفیت وتنوع خود خواهند افزود
اگربتوانیم در حد بین المللی بودن ظاهر بشویم:رویکرد فعالیت های دانشگاه ها به دلیل ایجاد دانشگاه های خارجی،تغییر خواهد کرد.موضوعی که در حال حاضر یکی از چالش های بزرک کشور در تربیت نیروی انسانی کارامد ،تلقی میگردد
اگر بتوانیم در حد بین المللی بودن ظاهر بشویم:نحوه وکیفیت فعالیت بانک های داخلی به دلیل حضور بانک های خارجی در کشور ویا ارتباطات دوسویه بین بانک های داخلی وخارجی،تغییر وبه سمت مشتری مداری حرکت خواهند کرد
اگر بتوانیم در حد بین المللی بودن ظاهر بشویم:شاهد رشد و توسعه شرایط اقتصادی کشور و بهبود مراودات اقتصادی خواهیم بود.موضوعی که اقتصاد کشور را چندین سال است تحت فشار قرار داده است که در صورت رفع ان شاهد رونق اقتصادی خواهیم بود.
و دیگر اثرات مثبت،اگر با برنامه ریزی درست وکارشناسی شده بتوانیم از فضای بوجود امده درست وبهینه استفاده کنیم.بنابراین ضروریست کشور هرچه سریعتر در حد بین المللی بودن ظاهر گردد تا بتوانیم در جهت رشد وتوسعه ی کشور گامهای موثری برداریم. نباید از فرصت بوجود آمده برای بین المللی شدن که از اثرات اجرای برجام است به دلیل مسایل حاشیه ای از جمله پدیده نوظهور نفوذ،غافل شویم که ضربه به رشد وتوسعه ی کشور خواهد بود
«شُهرتوکراسی»
در چند سال اخیر، در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله ایران? یک لایه جدیدی میان «مردم» و «نهادهای سیاسی» ظاهر شده که امکان «مشارکت سیاسی» مستقیم مردم را بیش از گذشته مخدوش کرده است. این لایه متشکل از قشری است که «شهرت» خود را در حوزههای دیگر کسب میکنند و سپس آن را در عرصه سیاست خرج میکنند. افرادی که به صرف «مشهور» بودن به آسانی وارد رقابتهای انتخاباتی میشوند و جای افراد متخصص را در نهادهای سیاسی میگیرند. این روند به تدریج فرهنگ و مسیر «دموکراسی» را به سمت «شُهرتوکراسی» سوق میدهد.
در آمریکا، این پدیده - به شکل جدی - از «رونالد ریگان» (Ronald Reagan) آغاز شد که از حرفه هنرپیشگی پا در عرصه سیاست گذاشت و تا مقام ریاست جمهوری ایالات متحده نیز صعود کرد. وقتی از او پرسیدند «چطور یک هنرپیشه میتواند رئیس جمهور شود؟» پاسخ داد «چطور یک هنرپیشه میتواند رئیس جمهور نشود؟!»
بعد از او هنرپیشگان، ورزشکاران حرفهای، مُجریان برنامههای تلویزیونی و چهرههای جنجالی زیادی مانند «جسی ونتورا» (Jesse Ventura) و آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger) و «دونالد ترامپ» (Donald Trump) با استفاده از سرمایه شهرتشان وارد سیاست شدند و در روند و فرهنگ و فضای سیاسی این کشور تاثیر مهمی گذاشتند.
در ایران نیز شُهرتوکراسی به سرعت در حال رشد و شکلگیری است. این رشد در حدی است که به محض این که فردی دارای اندکی شهرت میشود فوراً از او میپرسند «آیا قصد نامزد شدن در انتخابات بعدی را نداری؟». حسین رضازاده? الهام چرخنده? جواد خیابانی? همگی روزی به این سوال پاسخ دادند.
اما چرا «شُهرتوکراسی» یک انحراف از دموکراسی است؟
1- در شهرتوکراسی معیار فقط «شهرت» است. حتی «محبوبیت» و «منفوریت» افراد اهمیت ثانویه دارد. همین که یک نفر «توجه» زیادی به خود جلب کند - ولو از راه جنجالآفرینی یا تحریک عواطف عمومی - کافی است تا نامزد مناسبی برای عرصه سیاست محسوب شود. او میتواند در فرصت مناسبی حتی توجه ناشی از نفرت را تبدیل به یک سرمایه مهم سیاسی کند. پدیده «دونالد ترامپ» در آمریکا بیانگر همین واقعیت است. در چنین فرهنگی «جلبتوجه» - به جای جلب رضایت مردم - مهمترین ابزار سیاسی میشود.
2- افرادی که شهرت خود را در حوزه دیگری کسب میکنند و بعد وارد رقابتهای انتخاباتی میشوند? از همان ابتدا - و قبل از اینکه برنامههای سیاسی? تواناییها و افکار خودشان را به جامعه عرضه کنند - جمع کثیری از «طرفداران» خود را به میدان میآورند و رقابت انتخاباتی را مختل میکنند. مثلاً اگر «تتلو» بخواهد وارد انتخابات بشود? 1 میلیون «تتلی» بیچون و چرا به او رای خواهند داد.
3- افراد مشهور که وارد عرصه سیاست میشوند با «وجه» هنری/ورزشی/جنجالی خود به میدان میآیند و نه وجه واقعیشان. کمپین انتخاباتی آرنولد شوارتزنگر در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا عمدتاً بر اساس شخصیتها و جملات فیلمهای معروفش بود. طرفدارانش به جای «Governor» او را «Governator» بر وزن «Terminator» میخواندند.
4- در «شُهرتوکراسی»? شخصیتهای مشهور - به دلیل اینکه خودشان تجربه? تخصص و توانایی لازم در عرصه سیاسی، اقتصادی و جامعهشناسی ندارند - تبدیل به «نماد خارجی» جریانهایی میشوند که در پشت آنها قرار میگیرند. آنها در واقع تبدیل به «سخنگو»? «توجیهکننده» و «سپر» میان تصمیمگیران واقعی و مردم میشوند.
در این برهه حساس که نیاز مبرهنی به جلب نیروهای متخصص و کاردان در عرصه سیاست و مدیریت کشور داریم? رشد نظام و فرهنگ «شُهرتوکراسی» میتواند بسیار مخرب باشد.(سجاد رحیمی مدیسه-گروه تلگرامی الف)
نیاز ما به افرادی است که از راه کاردانیشان در سیاست مشهور میشوند و نه کسانی که از راه شهرت سیاستمدار.
سرلیست !
یکی از ایرادات وارد بر نحوه ی فعالیت احزاب و گروه های سیاسی در کشور این است که معمولا این احزاب و گروه های سیاسی در ایام خاصی از جمله انتخابات خود را نمایان می سازند و بعد از پایان یافتن و فروکش کردن تب و تاب انتخابات، کرکره ی فعالیت سیاسی خود را پائین آورده و در لاک خود تا انتخابات بعدی فرو می روند. این روزها که دوباره تب و تاب انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان داغ شده، احزاب و گروه های سیاسی از خواب های سیاسی خود بیدار شده اند. بطوریکه تیتر همه ی روزنامه ها و سایت های خبری پر شده از مطالب و گزارش های متنوع و مختلف انتخاباتی.
یکی از این خبرهای داغ انتخاباتی ، اجماع برای قرار گرفتن یک فرد خاص در سرلیست آن حزب یا گروه سیاسی می باشد که برای انتخاب آن فرد خاصی این روزها اصلاح طلبان ، اعتدال گرایان ، اصول گرایان،جبهه پایداری و دیگر گروه های سیاسی مشغول برگزاری جلسات ، سمینارها و همایش ها هستند تا بتوانند لیست موردنظر خود را با انتخاب سرلیست، نهایی کنند . این دوستان طوری سرمست انجام این فرایند شده اند که انگار فراموش کرده اند که کشور در این ایام نیز نیازمند فعالیت و حرکت می باشد. مگر نه اینکه هدف نهایی از حضور در صحنه و انتخابات خدمت به همه اقشار مردم می باشد ؟ ولی به واقع طوری احساس می شود که دوستان صرفا به دنبال منافع حزبی خود هستند و به هر نحوی می خواهند به آن برسند. در حالی که کشور باید بر روی مسایل مهم اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی که هم اکنون در همه آنها با چالش جدی مواجه است، تمرکز کند. متاسفانه سیاسی کاری در کشور طوری مسری شده که همه ی مسایل مورد اشاره تحت شعاع آن قرار گرفته است . هنوز دوستان که اکثریت آنها درشرایط کنونی مسئولیت اجرایی و سیاستگذاری دارند ، به دنبال تعیین سرلیست حزب خود از این استان به استان دیگر سفر می کنند و اهمیتی به این نوع مسایل نمی دهند چون به دنبال منافع خود و حزب خود می باشند نه منافع ملی و مردم.
اگر اغراق نباشد سیاستگذاری و اجرا در کشور به طور کلی در طول برگزاری انتخابات همواره تعطیل بوده و همانند سالهای گذشته باید تاوان این اهمال کاری ها را مردم بپردازند. چرا که در سرلیست احزاب و گروه های سیاسی جایی برای مردم نیست.
نگاهی به ثبت نام نامزد های انتخابات مجلس شورای اسلامی
بالاخره بعد از چند روز کش وقوس،ثبت نام نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی پایان یافت. در این مهلت قانونی شاهد برخی حواشی خاص ازسوی برخی از ثبت نام کنندگان وعدم مدیریت ازسوی برگزار کنندگان بودیم که در ادامه به چند مورد آن اشاره میگردد:
1- حضور نامزد های نمایندگی مجلس شورای اسلامی در محل ثبت نام به همراه تعداد کثیری از همراهان وطرفداران خود که گاها تعداد آنها به بیش از صد تن نیز می رسید یکی از نواوری های امسال دراین عرصه بود. این دوستان به نظر می آمد که روز ثبت نام را با روز اخذ رای اشتباه گرفته وحتی برخی از آقایان برای روز ثبت نام خود سین برنامه تهیه کرده بودند.ازجمله کسب رخصت ازمادر،رفتن به مزار شهدای گمنام ومصاحبه ی مطبوعاتی وانتشار تمامی موارد درسایت خبری که درنوع خود ایده پردازی وخلاقیت محسوب می شد.امید واریم دوستان بعد از وارد شدن به مجلس این نوع خلاقیت ها را درعرصه ی قانون گذاری نیز داشته باشند. این رفتارهای عجیب وغریب نامزدهای محترم باعث ایجاد ترافیک در خیابانهای منتهی به فرمانداری شده بود وتا ساعاتی نظم اجتماعی آن محدوده مختل ورفت وآمد مردم عادی با مشکل انجام می گرفت وناراحتی مردم را به همراه داشت.حال این نوع رفتارهای غیر متعارف نامزدها را چگونه میتوان ارزیابی کرد.مگر نه اینکه فردی که خود را درحد وحدود نمایندگی مجلس میداند باید رفتار،کردار وسخنان او مطابق با قانون وقانون گرایی باشد.
2- هرچند که افزایش ثبت نام کنندگان دراین دوره نسبت به دوره های قبل ازرشد چشمگیری برخوردار بود و باعث خوشحالی برخی از دوستان در وزارت کشور گردید ولی واقعیت این است که ثبت نام برخی افراد ازجمله زن خانه دار،راننده تاکسی ودیگر افرادی که هیچگونه اطلاعی ازوظیفه ی مجلس شورای اسلامی نداشتند و این موضوع درگزارش خبرنگار صدا وسیما نیز به عینه واضح بود که خوشحالی وافتخار ندارد.باید برای این وضعیت گریست که چطور شان وجایگاه مجلس که به فرموده حضرت امام خمینی(ره)در راس تمام اموراست،اینطور زیر سوال میرود.به احتمال قوی درصورت تکرار این وضعیت در سالهای آینده همانند دانشگاه برای ورود به مجلس شورای اسلامی باید کنکور برگزار گردد. چنانکه مشاهده شد برخی از نامزدها که درصف های طولانی ثبت نام قرار داشتند،علت حضور خود را احساس تکلیف عنوان میکردند.به نظر میآید،دیگر زمان گفتار های کلیشه ای واحساسی به سر آمده است.کشور ومجلس نیازمند افرادی بااراده،شجاع،نترس،کارشناس وعملگرا می باشد که نمایندگی ونماینده بودن را به جای احساس،باور داشته باشند. در این صورت است که میتوان شاهد مجلسی قوی وتاثیرگذار بود.مجلس نباید جای افرادی که با الفاظی مانند (احساس تکلیف کردم،به من الهام شد ودوستان اصرار کردند) به عرصه انتخابات وارد شده اند،باشد.
3- دولت الکترونیک یکی از محورهای هفت گانه ی اصلاح ساختار اداری کشور میباشد وهمواره مورد تاکید مسئولین ذیربط نیز بوده و هست.درعرصه ی انتخابات نیز چند سالی است وزارت کشور تلاش می کند مرحله ی اخذ رای انتخابات را به صورت الکترونیکی برگزار کند.ولی تاکنون این فرایند به طور رسمی در کل کشور وتمام شعبه های اخذ رای محقق نشده و هنوز هم هنوزه ،شمارش آرا به صورت دستی ملاک عمل می باشد.حال این سوال پیش می آید که چرا درکشور،مرحله ی ثبت نام نامزدها به صورت دستی ،ولی مرحله اخذ رای برای انتخاب آن نامزد ها به صورت الکترونیکی(هرچند به صورت ناقص) انجام می پذیرد؟بهتر نیست برای صرفه جویی در وقت ،منابع انسانی ومالی کشور،مرحله ثبت نام نامزد های مجلس شورای اسلامی نیز به صورت الکترونیکی وبدون مراجعه به فرمانداری ها انجام گیرد. با شعار وگفتار، دولت الکترونیک در کشور پیاده سازی نخواهد شد ودولت باید در این امرخود پیش قدم باشد وگرنه تغییر خاصی اتفاق نخواهد افتادونباید نگران شور وشوق حضور باشیم ،چرا که با دیگر مکانیسم ها نیز میتوان این حضور را نشان داد. 94-266
مدیریت عمر
چه بسیار به ما آموختند مدیریت سازمان، بنگاه، کسبوکار و بازار کدامند اما، کمتر به ما یاد دادند مدیریت عمر چگونه است؟ چه بسیار به ما آموختند «تامین، تولید، توزیع و فروش» را چگونه اداره کنیم اما، کمتر به ما یاد دادند « عمرمان» را چگونه اداره کنیم. چه بسیار به ما آموختند تکنیکها و مهارتهای لازم برای مدیریت بازرگانی، صنعتی و دولتی کدامند اما، کمتر به ما یاد دادند تکنیکها و مهارتهای مورد نیاز مدیریت عمر کدامند؟ چه بسیار به ما آموختند بایدها و نبایدهای مدیریت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری و استراتژیک کدامند اما، کمتر به ما یاد دادند بایدها و نبایدهای مدیریت عمرمان کدامند؟ چه بسیار به ما آموختند الزامات و اقدامات مدیریت «ارتباط با دیگران» از جمله اعضای خانواده، همکاران، دوستان، رقبا و ذینفعان کدامند اما، کمتر به ما یاد دادند پیشنیازها و گامهای «ارتباط با خودمان» چیستند؟ چه بسیار به ما آموختند به هزینه-فایده بسیاری از پدیدهها حساس شویم و آنها را به درستی تحلیل کنیم اما کمتر به ما یاد دادند هزینه-فایده عمر را از مهمترین تحلیلها بدانیم و به آن بپردازیم. چه بسیار به ما آموختند «کارایی، بازدهی و بهرهوری» در شرکتها و نهادهای گوناگون را چگونه بهبود بخشیم اما، کمتر به ما یاد دادند چگونه بهرهوری عمرمان را افزایش دهیم. چه بسیار به ما آموختند ویژگیهای چرخه عمر یک محصول و سازمان کدامند و وظایف ما در هر یک از مراحل چرخه عمر آنها چیست اما، کمتر به ما یاد دادند چرخه «عمر ما» چگونه است و وظایف و مسئولیتهای ما در هر دوره و مرحله این چرخه کدامند؟
و سرانجام اینکه انواع مدیریتها را برای انواع پدیدهها به ما آموختند و ما را با هزاران کتاب و مقاله و تحقیقات و مطالعات مدیریتی آشنا و آگاه کردند اما کمتر به ما یاد دادند «مدیریت عمر» چیست و کمتر کتاب و تحقیقی در این زمینه به ما معرفی کردند.
«مدیریت عمر» اساسیترین، گمنامترین و حساسترین نوع مدیریت است که چنانچه به درستی شناخته شود و اصول و امور آن بهخوبی رعایت شود، سایر مدیریتهای زندگی بسیار سادهتر، راحتتر و بهتر انجام خواهند شد. زیرا عمر منبعی است ویژه با ویژگیهای محدودکننده که مدیریت ویژهای را میطلبد.
گستردگی موضوع بهگونهای است که شرح همه موارد مربوط به مدیریت عمر در مقالهای نگنجد. در این مقاله با توجه به اهمیت مطالب، ابتدا مفاهیم و واژگان کلیدی مدیریت عمر تعریف، سپس ویژگیهای هفتگانه عمر برشمرده شده و در نهایت، انواع مدیریتهای مرتبط با مدیریت عمر تشریح میشود.
عمر چیست؟ عمر، مدت زمان حیات هر کس از تولد تا مرگ است که معرف «زنده بودن» اوست.
چرخه عمر انسان چیست؟ چرخه عمر انسان عبارت است از دورههای گوناگون حیات هر کس که شامل نوزادی، کودکی، خردسالی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، بزرگسالی وکهنسالی است.
مدیریت عمر چیست؟ مدیریت عمر چگونگی گذراندن عمر در هر یک از مراحل چرخه عمر است که معرف «زندگی» است. مدیریت عمر، چگونگی استفاده از منبع ارزشمند عمر برای دستیابی به اهداف گوناگون است.
ویژگیهای هفتگانه «عمر» عمر منبعی است ارزشمند با ویژگیهای هفتگانهای که آگاهی و شناخت هر یک از آنها نقش مهمی در مدیریت عمر دارند و عبارتند از:
1.محدودبودن. عمر منبعی است محدود که میانگین آن هفتاد تا 75 سال است و بهندرت حدود صد سال یا بیش از آن میشود.با توجه به محدودبودن عمر و محدودتربودن زمان برای انجام انواع امور و فعالیتها در طول عمر، حساسشدن به این منبع محدود و چگونگی استفاده از آن بسیار مهم است. استفاده درست و بهینه، بهجا، بهموقع و بهاندازه از عمر برای دستیابی به اهداف گوناگون نیازمند مدیریت هوشمندانهاست.
2. غیرقابل پیشبینی. عمر قابل پیشبینی نیست. هیچکس نمیتواند زمانی مشخص و مطمئن برای آینده خود پیشبینی کند. توقف یک «دم» و «بازدم» به معنای نیستی و مرگ است. با توجه به اینکه هیچکس نسبت به لحظهای دیگر از عمر خویش اطمینان ندارد بنابراین مدیریت عمر نوعی مدیریت در شرایط عدم یقین و نااطمینانی است.
3. غیرقابل توقف. عمر همواره در حال گذر است و هیچکس نمیتواند آن را متوقف کند. بهعبارتی عمر، گذرا و پویاست. سوال اساسی این است که چگونه عمر گذرا را در شرایط پویا مدیریت کنیم تا به نتایج بهتری دست یابیم؟ مدیریت عمر، ارتباط نزدیکی با «مدیریت تحول» دارد. شناخت و استفاده از فرایند، گامها و تکنیکهای مدیریت تحول میتواند در پویایی و شادابی انسانها نقش ارزندهای داشته باشد.
4. غیرقابل تکرار. با گذشتن هر لحظه و هر مرحله از عمر، هیچکس نمیتواند به گذشته بازگردد. منبع عمر منبعی یکبار مصرف است که تکرار نمیشود و تجدیدناپذیر است هرگونه غفلت از آن یعنی از دست دادن فرصتها برای همیشه. بنابراین شایسته است به جای سهلانگاری، ناآگاهی و ناتوانیها، بکوشیم تا با «مدیریت زمان» و مهارتهای آن، از هر لحظه عمر در زمان خود استفاده کنیم تا از گذشته ننالیم بلکه به نتایج آن ببالیم.
5. غیرقابل جایگزین. عمر منبعی غیرقابل جایگزین و ناب است. شاید بسیاری از منابع را بتوان با منبعی دیگر جایگزین کرد اما عمر تنها منبعی است که جایگزین ندارد.
6. غیرقابل ذخیره. عمر، زوالپذیر و غیرقابل ذخیره است. بههمین دلیل در مدیریت عمر میتوان از رویکرد و تکنیکهای مدیریت بههنگام و بلادرنگ استفاده کرد.عمر، منبعی فناشدنی است و با مرگ هر فرد پایان مییابد به همین دلیل تلاش دائم برای بهپویی مستمر و افزایش آثار ارزنده و ماندگار از جمله نکاتی هستند که باعث میشوند تا فرد بتواند عمر فانی را با آثار باقی جبران نماید.
7. غیرقابل دادوستد. یک لحظه از عمر را نمیتوان به هیچ قیمتی خرید، فروخت و یا به دیگری واگذار کرد و آن را جابهجا نمود. عمر، قابل دادوستد نیست و منبعی اختصاصی و شخصی است. هر کس عمر خاصی دارد که با دیگران متفاوت است بنابراین مدیریت عمر نوعی مدیریت شخصی در ابعاد گوناگون است. بهطور خلاصه مدیریت عمر چگونگی استفاده از منبعی «محدود، غیرقابل پیشبینی، غیرقابل توقف، غیرقابل تکرار، غیرقابل جایگزین، غیرقابل ذخیره و غیرقابل دادوستد» برای دستیابی به اهداف گوناگون در هر دوره و هر مرحله از حیات انسان است.
ضرورت تغییر در ساختار تدوین برنامه های توسعه
در کشور چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن برای رشد و پیشرفت کشور برنامه هایی با عنوان «برنامه توسعه » تهیه و تدوین شده و در حال حاضر نیز این روند درحال انجام می باشد تا با تحقق آن برنامه ها، جامعه بتواند درحوزه ها وبخش های مختلف در مسیر رشد و پیشرفت قرار بگیرد. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران تاکنون پنج برنامه توسعه تهیه، تدوین و اجرا شده است. نگاه به محتوای برنامه های مزبور به نوعی بیانگر این واقعیت است که ساختار و قالب همه ی پنج برنامه بطور تقریبی مشابه هم بوده و تنها از لحاظ پیش بینی اعداد وارقام کمی با هم متفاوت بوده اند. ارزیابی های انجام یافته از کیفیت و شرایط اجرای برنامه های توسعه،به نوعی بیانگر این نکته است که ما نتوانسته ایم علیرغم اجرای پنچ برنامه توسعه به اهداف پیش بینی شده در برنامه ها دست پیدا کنیم. قطعا اگر برخلاف این موضوع بود می بایست شاهد رشد و پیشرفت کشور می بودیم که متاسفانه اینطور نیست، بویژه در رویکردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما نتوانستیم به جایگاه مطلوبی در منطقه خاورمیانه نایل گردیم. اگر در ارتباط با چرایی این عدم تحقق برنامه های توسعه تحلیلی ارائه گردد، مسلما با انبوهی از دلایل و علل مختلفی روبرو خواهیم شد . در این مختصر به دو دلیل مهم این قضیه از حیث ساختار و تدوین برنامه ها اشاره می گردد:
1-شیوه نگارش برنامه های توسعه کشور چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی براساس اهداف کمی، یکی از چالش های مهم دراین عرصه تلقی می گردد . یعنی در یک برنامه توسعه برای یک شاخص عدد کمی پیش بینی و تلاش میشود با اجرای چند برنامه کوتاه مدت به آن دست یافت.( استفاده از گذشته برای ساختن حال) این شیوه ی تدوین برنامه ی توسعه به نوعی در جهان منسوخ شده و دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد . در کشورهای پیشرفته معمولا به جای شاخص های کمی از شاخص های کیفی جهت تدوین برنامه های توسعه استفاده و تلاش می کنند تا آنها را محقق سازند.واقعیت این است تا چه زمانی ازاتفاقات گذشته برای رشد و بهبود وضعیت موجود باید استفاده کرد. دیگر زمان آن فرا رسیده در تدوین برنامه های توسعه از شاخص های کیفی استفاده گردد . در این شیوه برعکس شیوه فعلی، از خلاقیت و ایده پردازی(آینده پژوهی) هم در تدوین برنامه و هم در اجرای آن استفاده می گردد. به عنوان مثال در آینده پژوهی این سوال مطرح می گردد که آینده آلودگی هوای تهران در سال 1405 چگونه خواهد بود ؟ سپس تلاش میشود با استفاده از رویکرد های مشخص در حوزه آینده پژوهی، پاسخ های لازم برای آن موضوع خاص ارائه و نهایتا بعد از سبک و سنگین کردن انها، راهکاری که ارزش افزوده بیشتری نسبت به سایر راهکارها دارد جهت اجرا انتخاب میشود.(استفاده ازآینده برای ساختن حال)
2-ایراد دیگری که بر عدم موفقیت برنامه های توسعه ی کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد است، متمرکز بودن تدوین برنامه های توسعه می باشد. باید قبول کرد تمرکز قدرت تصمیم گیری درمرکز و تنوع نهادهای تصمیم گیر، خود ضد توسعه می باشد. بعنوان نمونه در مرکز برای یک موضوع خاص از جمله کاهش فقر، تعیین حداقل دستمزد و غیره تصمیم گیری می گردد، بدون اینکه شرایط اجرا و ویژگیهای مناطق مختلف کشور در آن تصمیم گیری دخیل گردد.حال تصویر کنید با اجرای اینگونه برنامه ها در استانهای مختلف چه اتفاقی خواهد افتاد.نتیجه ی این شیوه ی برنامه ریزی، یعنی همان توسعه نا متوازن در کشوراست. بنابراین تا زمانی که در تدوین برنامه ها به صورت غیر متمرکز عمل نگردد وهمچنین اهداف کیفی با رویکرد آینده پژوهی جایگزین اهداف کمی در توین برنامه های توسعه کشور نگرد به نظر می آید موفقیت چندانی در اجرای برنامه های توسعه ی فعلی عاید کشور و مردم نخواهد شد.
در پایان امیدواریم دوستان در سازمان مدیریت و برنامه ریزی ،در راستای تدوین برنامه های توسعه با الگوگیری از کشورهای موفق در این امر نسبت به تغییر ساختار موجود اقدامات مناسب را پیاده سازی تا شاهد تدوین برنامه های توسعه ی قابل اجرا در کشور باشیم. انشاالله ..%س94
توسعه ای پایدار و الزامات آن
2015پایان روند اهداف توسعه ی هزاره وآغاز اهداف توسعه ی پایدار ازسوی سازمان ملل متحد نامگذاری شده است.یعنی از سال 2015تا 2030،کلیه ی کشورهای عضو باید تلاش کنند تا به اهداف وشاخص های توسعه ی پایدار با همکاری همدیگر درسه سطح ملی،منطقه ای وبین المللی دست یابند.توسعه ی پایداریعنی(تحول درجهت تغییر اساتوسعه ای که نیاز فعلی را بدون خدشه وارد کردن به توانایی های نسل های آتی درتامین نیاز ها یشان،تامین کند وبه فرصت هایی که برای روشن کردن دوره ی جدیدیازسی جهانی دلالت داشته باشد.)سازمان ملل متحد برای رسیدن به اهداف توسعه ی پایدار،17هدف کلان را تعیین وتصویب کرده است.این اهداف عبارتند از:
1- پایان دادن به فقر.
2- پایان دادن به کرسنگی.
3- زندگی سالم وارتقاء رفاه.
4- آموزش با کیفیت.
5- برابری جنسیتی.
6- دردسترس بودن آب سالم وفاضلاب.
7- دسترسی به انرژی پاک ومقرون به صرفه
8- رشد اقتصادی پایدار وکارشایسته.
9- ارتقاء زیر ساخت های،تاب آور وصنعتی فراگیر.
10- کاهش نابرابری.
11- شهرها وجوامع پایدار وتاب آور.
12- الگوی تولید ومصرف پایدار.
13- اقدامات جهت مبارزه با تغییرات اقلیم.
14- استفاده پایدار ازاقیانوس ودریا ها.
15- ارتقای اکوسیستم وجلوگیری ازبین رفتن تنوع زیستی.
16- جامعه ی پایدار وصلح آمیز.
17- احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار.
سازمان ملل همچنین برای رسیدن به هرکدام از اهداف کلان مورد اشاره،اهداف خرد نیزمشخص ومعین کرده است. در صورت نیاز خوانندگان محترم جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانند به سایت سازمان ملل متحد مراجعه نمایند.هرچند که آقای روحانی ریاست محترم جمهوری در سپتامبر 2015دراجلاس توسعه پایدار،گزارشی ازشروع تدوین فرایند اهداف توسعه پایدار با مشارکت 16وزارتخانه و18سازمان برای جریان سازی واجرای اهداف هفده گانه گزارشی را ارائه دادند.اما این سوال درذهن متبادرمیگردد که آیا با این شرایط سیاسی،اقتصادی واجتماعی موجود در کشور،میتوان به اهداف کلان مورد اشاره فوق نایل شد یا خیر؟پاسخ را به ذهن همیشه بیدارخوانندگان محترم واگذارمی کنیم.ولی به نظر می آید برای تحقق بند های فوق باید شرایط خاصی درکشور درحوزه های مختلف فراهم وایجاد گردد ازجمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- افزایش سطح سرمایه اجتماعی درجامعه درابعاد مختلف بویژه درحوزه اعتماد مردم به مردم واعتماد مردم به دولت ونهایتا نظام.
2- افزایش رشد اقتصادی درجامعه وتوزیع منابع وثروت بطور عادلانه و اصولی درکل کشور.
3- پرهیز ازتفسیر های سلیقه ای در خصوص شاخص های بین المللی که تعریف مشخص ومعینی دارند.
4- پرهیز ازکارهای حاشیه ای که جزء وظایف اصلی وذاتی سازمان ها ووزارتخانه ها نمی باشد.
5-افزایش تعاملات بین المللی با کشور های دنیا.
6- پرهیز ازجزیره ای عمل کردن وزارتخانه ها وسازمان هادر خصوص یک هدف وموضوع خاص
7- مبارزه با فساد با هر شکل ونوع آن.
8- مبارزه با قاچاق کلا با هرشکل ونوع آن.
9- استفاده از افراد متخصص وکار بلددر امور تخصصی.
10- تغییر روند فعالیت دانشگا ها از مدرک گرای به تولید علم ودانش.
11- پایان دادن به دعوا های سیاسی وجناحی واحترام به همدیگر.
12- پایان دادن به دورویی وتزویر درسطوح مختلف جامعه.
13- آینده پژوهی وآینده نگری در تمامی امور کشور.
14- همدلی وهمگرای درتمامی ارتباطات کلامی ورفتاری.
15- کاهش دید گاه های افراطی درکشوربه خصوص در بین خواص جامعه.
16- قرار گرفتن بهبود شرایط رفاهی وآسایشی مردم جامعه به عنوان اولویت اول وآخر سه قوه ی مربوطه.
17- افزایش پوشش های بیمه ای به معنای واقعی وحقیقی.
18- توجه به محیط زیست در تمامی بخش ها.
19- پیاده سازی کلمه ی حق با مردم است درتمامی امور.
20- توجه به کار شایسته در محیط های کاری،اعم از خصوصی ودولتی.
وسایر موارد دیگر که اگر بخواهیم ادامه دهیم قطعا فراتر از موارد اشاره شده خواهد بود.امیدواریم در این 15سال باقی مانده تا سال 2030میلادی بتوانیم با اتخاذ سیاست های کلان وخرد وهمچنین جهت گیری های کارشناسی وعلمی به اهداف هفده گانه سازمان ملل برسیم تا از قافله پیشرفت دیگر کشورها عقب نمانیم.ازطرفی با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی،فرصت خوبی است که کاندید ا های محترم به جای حاشیه ی سازی وکارهای ایضای،برنامه ها ودیدگاه های خود را درخصوص موارد هفده گانه دسته بندی وآماده کنند ،اگر از دعوا های سیاسی ورقابت های ناسالم مجالی برای تفکر وخلاقیت داشته باشند.
مدیر قوی |
مدیر ضعیف |
هدایت می کند |
دستور می دهد |
متکی بر شایستگی است |
متکی بر چارت سازمانی |
اشتیاق ایجاد می کند |
محدود نگه می دارد |
می گوید ما |
می گوید من |
افراد را ارتقاء می دهد |
فقط از افراد استفاده میکند. |
به اطرافیان اعتبار می دهد |
فقط اعتبار کسب می کند |
انتقاد پذیر است |
انتقاد می کند |
می گوید انجام بدهیم |
می گوید انجام بده |
وحدت و انسجام ایجاد می کند. |
تفرقه ایجاد می کند. |