هرم مازلو، مسیر توسعه
هرم آبراهم مازلو روانشناس معروف آمریکایی دارای پنج گام و مرحله است. این گام ها عبارتند از گام فیزیولوژیک، گام امنیت،گام عشق و وابستگی، گام عزت نفس و آخرین گام شکوفایی فردی، می باشد. مازلو معتقد است برای اینکه فردی به اوج شکوفایی از جهات مختلف برسد و بتواند درسرنوشت خود و جامعه محل زندگی خودش تاثیر گذاری مثبتی داشته باشد و به عبارت دیگر شهروند کامل و مفیدی برای کشورش باشد نه سربارآن، می بایست مراحل پنجگانه مورد اشاره فوق را تجربه و با موفقیت طی نماید. واقعیت این است توسعه قابل قبول و پایدار که نقش عامل نیروی انسانی درآن بی بدیل و غیرقابل انکاراست در کشورها اتفاق نخواهد افتاد، مگر افراد جامعه گام های پنجگانه مازلو را سپری کنند. بطور قطع توسعه و پیشرفت در کشورهایی که اکثریت افراد جامعه آن در مرحله فیزیولوژیک یعنی تامین آب،غذا،خواب،تنفس و سلامت که جزء وظایف اولیه دولت ها در تامین آن می باشد، عاجز مانده اند و به دلایلی قادربه تامین حداقل های مورد اشاره نیستند، بوجود نخواهد آمد.لذا نقش دولت ها در تامین و بسترسازی مناسب برای تسهیل حرکت افراد جامعه در هرم مازلو از گام اول تا گام پنجم تعیین کننده می باشد. اگر این مهم از سوی حکومت های مرکزی به درستی مدیریت نگردد و احیانا توجهی به آن نشود دیگر نبایستی انتظار داشته باشیم کشور به سمت رشد وشکوفایی حرکت کند. چرا که برای داشتن کشور توسعه یافته ابتدا نیازمند افراد توسعه یافته از همه ابعاد هستیم. توسعه کشور و شکوفایی فردی و جمعی افراد جامعه لازم و ملزوم یکدیگرند. اینکه تعداد کثیری از افراد جامعه در زیر خط فقر باشند طوری که به دلیل شرایط بد زندگی حتی در گام اول هرم مازلو نیز جای نداشته باشند چطور میشود ادعای رشد و توسعه درکشورکرد! هرم مازلو بنظر میتواند مسیری برای رشد و تعالی کشورها باشد اگر از سوی دولت ها و حکومت های مرکزی به درستی به آن بها داده شود و اراده ای برای اجرای صحیح و پیاده سازی اصولی و علمی آن باشد.
ارابهْ اقتصاد کشور در مسیر سراشیبی، ترمز بریده و فاقد راننده!
این روزها که شرایط اقتصادی کشور در شرایط مناسبی قرار ندارد و شاخص های آن از جمله تورم،بیکاری،فقر و نابرابری،کاهش تولید ناخالص ملی ، کاهش صادرات، کاهش ارزش پول ملی، کاهش توان خرید مردم و،،، روز های خوشی را نه نسبت به گذشته های دور بلکه نسبت به پریروز و دیروز سپری نمی کند و آقشار آسیب پذیر و صاحبان درآمد ثابت تحت فشار سخت معیشتی قرار دارند. اسفا که با توجه به شرایط حاد اقتصادی حاکم در کشور، شاهد این هستیم که تعدادی از تصمیم گیران و تصمیم سازان، دلیل این وضعیت بد اقتصادی را ناشی از تحریم های بین المللی می دانند یا عنوان می کنند و در مقابل تعدادی دیگر دلیل اصلی و عمده شرایط کنونی اقتصاد را عدم مدیریت صحیح و ناکارآمد اقتصاد کشور از سوی متولیان امر معرفی می کنند. این جنگ زرگری ماه ها ست که در رسانه های مختلف دیداری و شنیداری مطرح می گردد بدون هیچ گونه حاصلی و فایده ای ملموس و تسکین بخش برای مردم، و صد دریغ از یک کار عملیاتی و کاربردی برای رفع مشکلات معیشتی مردم نه از سوی طیف اول و نه ازسوی طیف دوم . نکته جالب این است که هر کدام از تریبون داران فوق به جای ارائه راهکار عملیاتی برای بهبود شاخص های اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی مردم با شعارِ پشم ریخته مبارزه با گرانی لجام گسیخته،وارد میدان جنگ لفظی با همدیگر برای به کرسی نشاندن دیدگاه خود به طرف مقابل شده اند و معلوم نیست این لجبازی سیاسی یا مناظرهْ شعاری که نهایتا فقط و فقط دود آن نصیب چشم مردم میشود، کی به خط پایان خواهد رسید و اقتصاد از این بلاتکلیفی، سر درگمی، بی سرانجامی در فقدان رهبریت شایسته که دچار آن شده خلاصی خواهد یافت. بنظر میرسد با توجه به درهم تنیده بودن اقتصاد کشورها به اقتصاد جهانی ، بدون توجه به ملاحظات اقتصاد بینالملل، اقتصاد کشور در مسیر رشد و بهبود شاخص های اصلی آن از جمله فقر،بیکاری و کاهش تورم و قیمت ها، و تحقق رفاه اجتماعی، قرار نخواهد گرفت. باید دانست برای طی این مسیر مهم و تعالی اقتصاد کشور نیازمند مدیران و کارشناسان متخصص و کارآمد و مؤمن و معتقد به ارجحیت منافع ملی بر منافع شخصی هستیم. در غیر اینصورت سیر قهقرائی اقتصاد کشور تداوم یافته و منتح به نتیجه نخواهد شد.
دل نوشته ای برای امام غریب و سلطان مشهد
ای امام غریب چند ماهی است که واقعا غریب مانده ای.
ای امام غریب شرمنده ایم که در این مدت، غریب نواز خوبی برای شما نبودیم. از ما بندگان سراپا تقصیر به دل نگیرید.
ای امام غریب و چشم به راه زائرین و مجاورین،دلمان تنگ شده برای نشستن روی فرش های حیاط حرم ات بخصوص وقت اذان مغرب و عشاء که نقاره زنان با آواز های هماهنگ از میهمانانت پذیرایی می کنند. چه صحنه زیبا و عارفانی است آن زمان که انسان را برای هرچند کوتاه به فکر فرو می برد.
ای امام غریب، دلمان تنگ شده برای تعظیم کردن به مقام شامخ و بلندت.
ای امام هشتم،دلمان تنگ شده برای دیدن ضریح طلائیت از میدان آب شهر مشهد که انسان را ناخودآگاه از خود بی خود می کند و اشک از چشمانش جاری می گردد.
ای امام رضا(ع)، دلمان تنگ شده برای دیدن زائرین و مجاورین حرم ات که بعد از زیارت بارگاه نورانی شما آنهم با هزاران تلاش و زحمت فراوان به جهت ادای احترام عقب عقب برمی گردند.
ای امام غریب و ای ضامن آهو، می دانی که زائرین و مجاورین با زیارت حرم ات و گریه کردن چقدر سبک می شوند و این شیوه چه تاثیری در کاهش فشار روانی و روحی آنها دارند. آنهم در این روزهای سخت، مصیبت وار و گرفتاری های روزمره. ولی چه فایده که ویروس کذائی کرونا مدتی است ما را از زیارت شما محروم کرده است.
ای امام هشتم شما که ضامن آهو شده اید، ضمانت انسانها را نیز پیش خداوند یکتا بکنید تا هرچه زودتر جهان از شر ویروس کرونا خلاصی یابد. چرا که اگر به پزشکان باشد کماکان این بیماری با ما خواهد بود و ما از شما دور. ولی ما طاقت این هم دلتنگی زیارت ضریح طلائیت را نداریم. چه بیمارانی که از پزشکان قطع امید کرده اند و به شما امید بسته اند تا ضمانتشان را پیش خداوند بکنید برای شفای عاجل. ای امام رئوف و مهربان شما که قطعا نمی خواهید امیدشان را ناامید کنید. امید واثق دارم با توجه با علاقه مندی خاص مردم ایران زمین به شما و برعکس، هرچه زودتر با خواست شما و اراده خداوند بلند مرتبه، یاس ها به امید تبدیل خواهد شد و با از بین رفتن ویروس کرونا، دوباره زائرین و مجاورین جهت عرض ادب، زیارت حرم شما و صد البته درد دل و رفع حاجت خود به زودی زود مجددا به شما پناه خواهند آورد.انشاءالله
زمان رفتارهای پوپولیستی به سر آمده است
زمانی که معیشت اکثریت مردم جامعه به دلایل گوناگون و مختلف اقتصادی،سیاسی و از همه مهمتر عدم مدیریت اصولی بحران ها با چالش های اساسی و جدی مواجه شده است. شاهد هستیم که سران دو رکن اصلی و تصمیم گیر اقتصادی و سیاسی کشور، بجای تعامل و مشارکت سازنده، موثر و کارآمد برای حل بحران و کاهش فشار های اقتصادی مردم، وارد میدان جنگ لفظی شده اند. "یکی میگه چرا رفتی بیمارستان برای دیدار با بیماران کرونایی و آن دیگری میگه تو چرا نمی ری برای بازدید از پرستاران و بیماران کرونایی". ضمن احترام به مدافعان سلامت و آرزوی صحت و شفای عاجل برای تمامی بیماران بویژه بیماران کرونایی، به واقع دیگر زمان رفتارهای پوپولیستی به سر آمده است. مردم در این روز ها سخت نیازمند چاره اندیشی از جانب دو رکن اساسی کشور( دولت و مجلس) برای رفع مشکلات معیشتی و گشایش اقتصادی وعده داده شده هستند نه سیاه نمائی و رفتارهای نمایشی. دیگر رفتارها و گفتارهای پوپولیستی به جهت افزایش آگاهی مردم جامعه، تاثیر گذاری خود را از دست داده است. بیائید با درک صحیح و اصولی شرایط اقتصادی و سیاسی کشور و با لحاظ نمودن منافع ملی بجای منافع حزبی با چالش های اساسی کشور، درست، منطقی و با دانش روز رفتار کنیم. بدانید با غیوس و ترش روئی سیاسی هیچ گره هی از گره های مردم باز نخواهد شد جز وقت تلف کردن و از دست دادن فرصت های طلائی که دیگر زمانی بدست نخواهد آمد. یا حق
جان از تن موسیقی اصیل ایران زمین پر کشید و به آفتاب پیوست،،،
هان ، قاصدک خبر کن زمین و زمان را !!!
خسرو آواز میهن استاد محمد رضا شجریان که عمر گران خود را در راه آفرینش، چینش، رشد و گسترش آواز، موسیقی، عرفان ، فرهنگ، آزادگی ، برافرازی و سر افرازی ایران زمین گذاشته بود، بس غریبانه از بوم و برِ خویش پرکشید و برفراز شد و تا این سرزمین تاریخ دارد، در آن ماندگار شد. . او از بین ما رفت ولی بی مهری ها و بدقولی ها از سوی برخی ها هرگز از اذهان و افکار عمومی پاک نخواهد شد.مردم ایران زمین خسروِ آواز خود را
نه تنها به خاطر طنین پر قدرت آوایش، گزیده اشعار آگاهی بخشش، صوت جان بخش و دلنشین اش ، بلکه بیشتر به خاطر عاشق و همراه بودن او با مردم و کشورش ، عدم کرنش در محضر قدرت و صد البته به جهت داشتن شجاعت و اراده راسخ و همواره استوارش، دوست داشتند. هر چند که استاد دیگر در میان ما نیست ولی اذان و ربنای او شاهکاری است که او را برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار کرده و خواهد کرد اگرچه که تار عنکبوت سانسور بر آن تنیده شدچه دل ها را از عنکبوت باکی نیست.
از مردم عذر خواهی کرد که در این سال های اخیر نتوانست به وظیفه ملی خود که همانا رشد و توسعه موسیقی ایران است خدمت کند. ولی از نااهلان، نامردان و بد قولان، عذر خواهی نکرد. او از زمین رهید به فراز ها پیوست و برای همیشه نامی و چهره ای ماندگار در تاریخ میهن اش شد هر چند که به برنامه چهره های ماندگار دعوت نشد و تجلیل نگردید. او کوچید بذرهائی همچو همایون و ماهور و ده ها شاگرد دیگر را پرورش داد تا هنر،موسیقی ، فرهنگ، عرفان، آزادگی و تاریخ این مرز و بوم تداوم و همچنان تداوم یابد.
بی هیچگونه شکی در تاریخ ایران زمین نام اش مانا و خاطر اش پایا خواهد بود.
نفرین برجنگ،لعنت بر سلاح کشتارجمعی
نفرین برجنگ، لعنت بر سلاح کشتارجمعی_ چه به آغاز کنندگان و آتش افروزان جنگ چه بر هیزم آوران و دمندگان بر آتش جنگ وچه بر ناظران ساکت، بی اثر و منفعل ، و فاقد احساس مسئولیت انسانی
نفرین بر جنگ ، لعنت بر هرگونه سلاح کشت و کشتار_ چرا که قربانیان آن کودکان،زنان، مردان و چه بسا پیرانه سران بی دفاع و رانده شده از خانه و کاشانه های خود می باشند.به واقع جدا از هر سیاست و استراتژی ای،جدا ازهرکیش،دین و نژادی،بازنده اصلی هرجنگی همیشه مردم بی دفاع هستند.
نفرین برجنگ،نابود باد هرنوع سلاح کشتار جمعی و فردی- که منشأ اصلی آن قدرت طلبی و فزون خواهی،خودبرتر بینی،تکبر،تعصب کورکورانه و ندانم کاری سیاست مداران کشورها و از همه مهمتر غارت منابع نفتی، معدنی و دیگر دارائی های با ارزش کشورهای عقب و محروم نگهداشته شده توسط کشورهای قدرت طلبِ استثمارپیشه سراپا مسلحِ حیله گر، ظاهرا به نفع منافع ملی و در واقع به کام تنی انگشت شمار زالو های سیری ناپذیر انسان نمای خود می باشد.
نفرین برجنگ،نابود باد هرگونه سلاح کشتار جمعی و فردی _ که در سال های دور و نزدیک، جهان بواسطه جنگ های داخلی چه جنایت های را به خود ندیده است. جنایت هایی که توسط انسان نماهائی صورت گرفته و می گیرد که خود زمانی کودک و نوجوان بوده و صد البته مخالف جنگ و کشتار، لیکن حال به راحتی کودک سرمیبرد و تیر خلاص بر پیکر بی جال پیرمرد می زند!
نفرین برجنگ، نابود باد کمپانی های اسلحه و مهمات سازی و مافیای فروش تجهیزات به جهت فروش و کسب درآمد، جنگ را بواسطه نفوذ در رهبران کشورهای مختلف از جمله کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته، خود جنگ آغاز می کنند و خودشان آن را پایان می رسانند.
نفرین برجنگ،نابود باد هرگونه سلاح کشتار جمعی و فردی و انسان نماهائی که با قساوت تمام دستور زنده بگور کردن انسان های بی گناه و بی دفاع را صادر می کند بدون ذره ای احساس شرم انسانی و دغدغه وجدان!
نفرین برجنگ،لعنت بر هرگونه نفرت در انسانها، سیل نفرت بر هرگونه شهوت خونریزی انسانها، نابود باد هرگونه سلاح کشتار جمعی و فردی که انسان های مظلوم اعم از زن،کودک،پیرمرد و حتی کودکان در بغل مادرانشان در کوره های آدم سوزی، سوختند و یا در اتاق های گاز در کمال بی رحمی خفه شدند.
نفرین،نفرین و صد و هزاران بار نکبت بر سیاست پیشه گان قدرت طلبِ و سرمایه داران سیری ناپذیر که جهت فروش اسلحه و تجهیزات نظامی به منظور کسب سود ولو با توسل به هر شیوه غیر انسانی و بی توجه به جان انسانها و طبیعت ومحیط زیست، به هر بهانه ای ملت ها را به جان همدیگر می اندازند تا همدیگر را وحشیانه قتل عام کنند ، سپس خود به تماشا می نشینند بی آنکه خم به ابرو بیآورند.
به امیدروزی که صلح در سراسر جهان بطور همیشگی سایه افکند.
کرونا نیمه اول را، تو بردی!
کرونا، ای ویروس کذائی! بنظر میرسد با این اوضاع و احوال، و در این کارزار پیروز میدان فعلا تو هستی, تو به ما ثابت کردی که ما آدم ها علیرغم ابتلاء به غرور ، تکبر و خود بزرگ بینی، چقدر ضعیف ، نحیف، ناتوان و به قولی طبل تو خالی هستیم. کرونا نیمهْ اول رو تو بردی! چرا که اینقدر بر روح و روان ما آدمک ها زیان معنوی و بر کسب وکار مان ضرر و زیان مادی وارد کردی و همچنان ترکتازی میکنی،حتی بعد از رخت بستن و رفتن تو، هر موقع اسمت برزبان جاری شود، تن و جانمان خواهد لرزید.کرونا تو بردی! چرا که با کشتن روزانه بیش از 200نفر از هموطنانمان و دهها و صدها هزار انسان از سراسر دنیا، این روز ها بیشتر از گذشته مرگ را برای آدمیزاده عادی ساخته ای.
از این خوف دارم که به یاد آوردن « مرگ », که از بدو آفرینش، عامل خوف از آخرت و بازدارنده برای خیلی از کارهای ناثواب در جامعه آدمیزاد بوه،، تاثیر گذاری خود را از دست بدهد. کرونا تو تا این مرحله از بازی را، بردی! به این جهت که آنقدر مثل شیر خام خورده های امروزین،تغییر ماهیت و چهره می دهی که با گذشت هشت ماه از تولدت، هنوز ناشناخته مانده ای. کرونا تا اینجای کار تو بردی! برای اینکه همه ی کارهایمان اعم از بیرون رفتن،خرید کردن،مسافرت رفتن و حتی محبت کردن به اطرافیان را می بایست با تو هماهنگ کنیم. کرونا تو بردی! چرا که خیل عظیمی از خانواده ها را عزادار کردی و تاب آدم ها را ربوده ای، آنها را به ستوه آورده ای. کرونا نیمه نخست بازی را تو بردی! ولی برد تو ناعادلانه و ناجوانمردانه است. برای اینکه رخ نشان نمی دهی و همانند آدم های نیرنگ باز و دغل کار چهره عوض می کنی و از پشت خنجر می زنی. کرونا تو این نیمه را بردی! ولی بیا و نیمه دوم را جوانمردانه رفتار کن و به این بازی مرگ پایان بده چرا که هر جنگی روزی به نحوی تمام خواهد شد. مطمئن باش چون وارد بازی خطرناکی با جان،مال و کسب وکار آدم ها شده ائی و از همه مهمتر اقتصاد بین الملل را نشانه گرفته ای، این برد تو(کرونا)، دوام نخواهد یافت و روزی شکست خواهی خود. چرا که پیروزی نهایتا متعلق به پدیده های مثبت و خلاق است نه امثال توئی که منفی و زیانباری و معلوم نیست از زیر کدام بوته ای سر بر آورده ای.
هر دم از این باغ « نه بری », بلکه « خبری » میرسد!
هر روز خبری از مجلس انقلابی یازدهم در فضای مجازی منتشر میشود شنیدنی تر از دیروز!یک روز خبر درخواست ماشین شاسی بلند و دنا ، اختصاص دفتر و تأمین پرسنل برای آن از سوی نمایندگان مجلس، تیتر خبرهای فضای مجازی میشود. چند روز نگذشته خبری دیگر مبنی بر خرید 1500واکسن آنفولانزا توسط بهداری مجلس خبر ساز میشود. نکته جالب این قضایا و خبرها این است که برخی از نمایندگان مجلس از موضوعیت این اخبار،دفاع می کنند. مجلس یازدهم که مجلس انقلابی نیز شناخته شده و مردم امیدها به آن بسته اند. آیا نمی خواهد بعد از گذشته بیش از صد روز کاری، اقدامی شاخص و مؤثر برای معیشت مردم انجام دهد؟ بجای اینکه خود را اسیر خبرهای اینچنینی که متأسفانه از سوی روابط عمومی مجلس نیز در خصوص آنها شفاف سازی صورت نمی گیرد،مجلس ملقب به انقلابی تا کی خود را مشغول اینگونه حواشی جنجالی و بی اثرو چه بسا مضر به افکار عمومی و دارای آثار منفی بر صاحبان آرا یا رأی دهندگان خواهد کرد؟
کی دستمال تمیز داره؟
روزی مردی با ذوق و شوق فراوان سوار ماشین صفر کیلومتر خود شده و عازم خرید مایحتاج خود شد. نرسیده به فروشگاه مورد نظر، ماشینش را زیر سایه یک درخت بزرگ پارک کرد. بعد از خرید، وقتی برگشت دید که شیشه ماشین از فضولات پرندگان که روی شاخه های درخت بزرگ لانه کرده بودند، سخت آلوده شده است. وقتی خواست با برف پا ک کن خودرو که همین چند روز پیش از کارخانه خودروسازی درآمده بود شیشه آنرا پاک کند در کمال ناباوری، برف پاک کن خودرو کار نکرد. بناچار دست به دامن رهگذران شد تا دستمال تمیزی پیدا تا شیشه های ماشین را تمیز کند. از هر رهگذری پرسید که دستمال تمیز دارید؟ دستمال اکثریت قریب به اتفاق عابران، تمیز نبود. مرد از خود پرسید در این شهر چه شده که دستمال تمیز،پیدا نمی شود تا با آن شیشه ماشین را پاک کنم. پیرمردی که از دور شاهد ماجرا بود به راننده ماشین نزدیک شد و به او گفت: ای مرد! آنچه را که شما به دنبالش هستی(دستمال تمیز)، من چند سالی هست که آن را پیدا نمی کنم تا با آن دستمال تمیز،گدایی کنم. پس نگرد که پیدا نمی شود. چرا که بسیاری از زمامداران این شهر آنقدر پندار،کردار و گفتار ناخوشایندی دارند و آنقدر سعی کرده که آن ها را دستمالی کرده و ظاهر ناخوشایندی هایشان را پاک نموده و خوشایندشان جلوه دهند. دیگر دستمال تمیزی که به من و شما بدهند تا امثال من و شما مشکلمان را با آن حل کنیم پیدا نمی شود. در عجبم که شما چرا دستمال خود را همراه ندارید؟
یک روزِ به یاد ماندنی ، یک زندگیِ فراموش ناشدنی
29شهریور ماه، برگ دیگری از زندگی شخصی ام ورق خورد. صفحه ای که به من فهماند که زندگی چقدر زیباست و زان پس در زندگی تنها نیستم و جزء خداوند بلند مرتبه که همواره نظاره گر پندار،کردار و گفتارهای این بنده نه چندان بی تقصیر می باشد،فرشته ای که او نیز آفریده پروردگار یکتا است. آنهم با رعایت کامل عرفِ مرسوم و سنت پیشینیان پس از طی نمودن مراحل سه گانه خواستگاری که در جای خود عالمی دارد خارج از توانِ قلمفرسائی، و در واقع فرشته داستان زندگی ام، با انتخاب و بله خودم وارد زندگی ام شد، ستونی دیگر به خیمه آن زد، و در آن نورافشانید و مِهر پراکنید.. از آن زمان تاکنون 16 سال عین باد سپری شده است. «همسرم»,در این مدت به واقع به مثابه فرشته پاک و مهربان آسمانی، یار و یاور من بوده است. طوری که در ناگوارترین شرایط زندگی همچون کوهی استوار و محکم کنارم ایستاد و من به او تکیه زدم و در ادامه نیز به یاری خداوند مهربان، به او تکیه خواهم زد. او، همواره همسری فداکار، بردبار ، منصف و منطقی برای بنده بوده و همانطور که از یک مادر واقعی انتظار میرود، دلسوز و همیشه مهربان! تنها میوه زندگیمان حامد عزیز،می باشد. فداکاری و صبوری او این امکان را در خانه مهیا ساخته تا من بتوانم با فراغ بال و بی دلمشغولی، پی گیر علایق خود از جمله مطالعه، تحقیق، و نوشتن باشم و این امر باعث شده آنطور که باید و شاید نتوانم آنگونه که شایستهْ شان اوست به ایشان توجه نموده و عشق بورزم و از این حیث همواره شرمنده ایشان می باشم.هر چند که ایشان علیرغم داشتن تحصیلات عالیه خانه دار می باشند ولی از نظر بنده کار او همچون یک فرشته نگهبان است که ناملایمات و سختی های زندگی را با تأمین آرامش تک تک اعضاء خانواده مان با مهر و فداکاری های خود، از محیط خانه، بدور کرده و می کند. این کار او، بسی ارزشمند و ستودنی است و تلاش اش در ایجاد آرامش در خانه قابل قیاس با هیچ تخصص و فنی نیست و هنری است که از دست هرکسی برنمی آید. از خیلی وقت ها پیش می خواستم با یک نوشته ای از فداکاریهای او قدردانی کنم و احساس افتخارِ خویش را به وجود گرانقدرشان بنمایانم، خداوند را شاکرم که چنین فرصتی را بوجود آورد تا در خصوص یکی از فرشته هایش متنی هرچند که در حد و اندازه ایشان نیست، بنویسم. امیدوارم در باقی دوره زندگی مشترکمان که نمی دانم چقدر خواهد بود ولی هرچه قدر هم که باشد مهم آن است که با هم باشیم و با هم نفس بکشیم و با هم بسوزیم و همچنان باهم بسازیم . انشاءالله