بیست ویژگی طلایی یک کارمند موفق
1- ذهنی باز و آماده برای یادگیری مداوم
2- خلاق بودن و ارائه ایده در حوزه کاری
3- اعتماد به نفس و روابط خوب با همکاران و ارباب رجوع
4- جدی و دقیق بودن در کارهای ارجاعی
5- توانایی پیش بینی مشکلات و ارائه راهکار
6-داشتن برنامه ریزی برای کارها
7- داشتن روحیه کار تیمی
8- شفاف صحبت و عمل کردن
9- مسئولیت پذیر بودن
10- حفظ استقلال کاری خود
11-داشتن روحیه رهبری
12- به جزئیات اهمیت دادن
13- داشتن روحیه سختکوشی
14- صادق و متواضع بودن
15- مطالعه و بالا بردن دانش خود در ارتباط با حوزه کاری
16- داشتن نظم و انضباط کاری
17- انتقاد پذیر بودن
18- انجام بموقع امورات ارجاعی از سوی مافوق
19- پرهیز از مسائل حاشیه ای
20- شاکر بودن از خداوند به خاطر کارمند بودن و کسب روزی حلال
البته لازم به ذکر است برای داشتن چنین کارمندانی فضای کاری نیز می بایست متناسب با استانداردهای مدیریت منابع انسانی، اداره و رهبری گردد. در غیر اینصورت داشتن چنین کارمندانی، همیشه یک آرزوی دست نیافتنی خواهد بود.
4 شهریور ماه، روز کارمند گرامی باد.
چرایی الگو "نشدن" شهید رجایی برای مسئولان
"شهید محمدعلی رجایی" را باید یکی از معدود خدمتگزاران صدیق و خالص انقلاب اسلامی ایران دانست که پست و مقام او را فریب نداد و مسحور مقام و موقعیت اجتماعی خود نشد و انقلاب را به مثابه سفره ای که مستحق سهمی از آن باشد تعریف و ترقی ننمود. حضرت امام خمینی (ره) درباره عظمت شخصیت این معلم شهید میفرمایند: «ارزش آقای رجایی، به این نبود که یک ـ مثلاً ـ دستگاهی دارد، ارزششان به این بود که «خودی» بودند، با مردم بودند، برای مردم خدمت میکردند، مردم احساس کرده بودند که اینها برای آنها دارند خدمت میکنند.» (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 134- 140) مردمی بودنِ خالصانه و بی کوچکترین چشمداشت شهید رجایی مهمترین خصیصهای بود که وی را برای همیشه در حافظه تاریخ انقلاب اسلامی ثبت کرده است. از دیگر نکات مهمی در متن فوق به آن تأکید گردیده، این است که مردم احساس می کردند که شهیدان رجایی و باهنر، بواقع، بی ریا، و بی توقع دارند برای آنها کار و خدمت می کنند و بین مردم و دولت فرقی، تمایزی، تفاوتی، و فاصله ای قابل تصور و جایز نیست و هرگز نباید باشد. به خاطر همین ویژگی مهم بود که مدام و مکرر تاکید میگردید که همه ی مسئولان نظام، ساده زیستی و مردمی بودن شهیدان رجایی و باهنر را سرلوحه زندگی شخصی و اداری خود قرار دهند.حال سوال اینجاست چرا علیرغم اینهمه تاکید روی این مقوله،شاهد افول فاصله بین سطح زندگی مردم و مسئولان و زمامداران هستیم؟ که باعث شده اعتماد به آنها بطور قابل توجه کاهش یابد.برای این موضوع دلایل مختلفی وجود دارد که از مهمترین آن میتوان به ترویج اشرافی گری در جامعه،گسترش روز افزون فاصله طبقاتی،فساد و رانتخواری،تبعیض، محقق نشدن وعده های داده شده و همچنین انقلاب را سفره انگاشتن و رقابت و حتی دعوا های سیاسی بر سر سهم خواهی از این سفره، و،،،، اشاره نمود. در شرایط کنونی، کشور بیش از پیش به احساس مسئولیت ، خدمت و مدیریت خالصانه در راستای منافع عمومی، و در نتیجه به وفاق و اعتماد بین افراد جامعه و دولت مردان نیازمند می باشد. چرا که اگر آرامش و احساس تعلق خاطر در افراد جامعه به مسئولان اجرایی کشور به منصه ظهور نرسد این امر بر عدم اتفاق و یکدلی مردم با مسئولان از یکسو و عدم اعتماد مردم به زمامداران از دیگر سو منجر شده و بر اجرای سیاست ها و برنامه های دولت که به مشارکت اجتماعی نیاز می باشد تاثیر منفی خواهد گذاشت. به امید روزی که شاهد این واقعیت باشیم که مردم به واقع احساس کنند که مسئولان اجرایی کشور با صداقت در گفتار و عمل در کنار آنها هستند و به آنها خدمت می کنند. هفته دولت گرامی باد.
بیست، درسی که از مکتب امام حسین(ع) باید آموخت
1) رهایی از ترس، و شجاع بودن برای رسیدن به اهداف انسانی و آسمانی
2-)رهایی از دروغگویی در هر شرایطی از زندگی
3-)رهایی از پلیدی و خرافه گرایی و پیروی از عقلانیت در مسیر زندگی
4-)رهایی از اسارت و در بند بودن، و رسیدن به استقلال و آزادی، آنگونه که شایسته یک انسان است
5-) رهایی از وابستگی ها و دلبستگی ها به خاطر آرمان ها و اهداف انسانی
6-)رهایی از غیبت، و قضاوت و پیش داوری نسبت به دیگران
7-)رهایی از ظواهر دنیوی
8-)رهایی از اعمال تبعیض فیمابین انسان ها
9-) رهایی از های و هوی های ظاهری و توجه به کهن و ریشه موضوعات اجتماعی
10-) رهایی از ننگ حاصل از پذیرش ظلم و ستم به هر شکل و عنوان
11-) رهایی از جاه و مقام دنیوی به خاطر حفظ آرمان و نیات انسانی و الهی
12-)رهایی از مکر، ریا،تظاهر و دورویی، و داشتن صداقت در گفتار و عمل
13-)رهایی از آزار و اذیت دیگران و احترام به افراد جامعه، خانواده ، والدین و کودکان
14-) رهایی از حرص و ولع، و کسب ثروت نامشروع
15-) رهایی از خیانت و تفرقه، ودر عوض وفا به پیمان و حمایت از همدیگر در همه ی شرایط سخت و دشوار
16-) رهایی از بی تفاوتی به موضوعات و مشکلات اطرافیان و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت
17-) رهایی از خود برتربینی و کوچک شمردن دیگران
18-)رهایی از ماندن در گذشته و نه ساختن آینده و غفلت از درس ها و تجربیات گذشته و حال
19-) رهایی از ناامیدی، و امید به خداوند در همه ی شرایط
20-)رهایی از افکار و قالب های ذهنی منفی
به بهانه روز پزشک،یادی کنیم از پزشکان قدیمی اردبیل
روز پزشک که فرا می رسد، ناخوداگاه نام هائی چون دکتر بابا حاذق، دکتر حسین ملکی و دکتر پورابولقاسم که همگی آنها حیات خود را عوض کرده اند، در ذهن ها زنده می شود و از یاد و خاطره نیکو، خصائل انسانی ونحوه طبابت و مردم داری آنها سخن به میان می آید. نقل شده است که مرحوم دکتر بابا ضمن احترام و خوش اخلاقی، بیمار را در مطب خود که در محله پیرعبدالملک واقع شده بود معاینه و دارو تجویز و از آنهایی که درآمد مناسبی نداشتند بدون اخذ حق ویزیت به درمان آنها می پرداخت. از دیگر ویژگیهای شخصیتی ایشان این بود که در جیب خود کاغذهای کوچکی داشته و در کوچه و بازار افرادی که به او بمنظور تشخیص یا درمان مراجعه می نمودند در خیابان معاینه و در همان کاغذهای کوچک دارو تجویز می کرده بدون این که پولی از آنها طلب کند.در ارتباط با مرحوم دکترحسین ملکی و مرحوم دکتر پورابولقاسم نیز عنوان شده که آنها نیز مثل دکتر بابا حاذق، انسان های با ایمان ، خوش اخلاق و خوش مشرب بودند. چیزی که مریض بیشتر از دارو به آن نیازمند می باشد. آن دو پزشک نیز همچون دکتر بابا حاذق در هنگام طبابت دست تنگی بیماران خود را نیز ملاحظه میکردند. طوری که در هنگام معاینه بیماران در منزل در صورتی که احساس میکردند بیمارشان از لحاظ مالی در وضعیت مناسبی قرار ندارد نه تنها پولی از آنها نمی گرفتند، بلکه در زیر بالش بیمار بستری نیز بدون آنکه اهل خانه متوجه شوند پول می گذاشتند. ضمنا این سه پزشک با برخی از داروخانه های شهر توافق کرده بودند که اگر نسخه ای از سوی آنها با علائم خاص به داروخانه ارجاع گردید، بدون اخذ پول دارو ها را به بیمار مورد نظر تحویل نمایند. و هزینه داروخانه را خود آنها ماهانه با داروخانه ها تسویه حساب میکردند. خداوند بر این سه انسان بزرگ جامعه پزشکی استان رحمت کند. انشاءا... شاید این افراد نمونه کوچکی از پزشکان متعهد در تاریخ طب شهر ما بوده اند که هیچ وقت این اصل مهم را فراموش نکرده اند که قبل از این که به حرفه پزشکی به عنوان یک شغل برای کسب درآمد و با نگاه اقتصادی بنگرند، می بایست از جایگاه و منزلت انسانی خویش ، با اخلاق ،آداب و انصاف بر بیمار خود نظر افکنند. موضوعی که این روزها در عرصه طبابت به دست فراموشی سپرده شده یا به قول کارشناسان حوزه اخلاق پزشکی که معتقدند اخلاق، جایگاه خود را در حرفه ی پزشکی دنیای امروز گم کرده است.اشتغال به حرفه پزشکی در هر کشوری برای خود سوگند نامه ای دارد که به روز شده سوگندنامه پزشکی بقراط است. پزشکان ایرانی نیز پس از اتمام دوره دانشگاهی با سوگند به آن ملزم و متعهد به رعایت مفاد این سوگند نامه میباشند. یکی از مهمترین تعهدات پزشکان در سوگند نامه پزشکی این است که آنها قسم می خورند هنگام درمان بیماران به تنگدستی اش توجه نکنند و در صورت مواجه شدن با بیمار نیازمند بدون در نظر گرفتن منافع مادی ، در مداوایش کوتاهی و قصور ننمایند. حال این سؤال مطرح میشود که چند درصد از پزشکان جامعه امروزی ما شرایط بیمار خود رارعایت می کنند؟ جواب این سؤال را به ذهن بیدار خوانندگان محترم واگذار می کنیم. به نظر میرسد دیگر از قداست سوگند نامه پزشکی در میان تعدادی از پزشکان خبری نیست. چرا که اگر توجهی به محتوای سوگند نامه پزشکی میشد، دیگر برای یک خدمت پزشکی ده یا 15 میلیون تومان از بیمار مطالبه نمی گردید و برخی از پزشکان به جای افزایش سطح اگاهی و علم خود به دنبال برج سازی و خرید ملک و زمین نمی رفتند و از پاسخ دادن کامل به مریض به بهانه تخصصی بودن موضوع طفره نمی رفتند و با مریض خوش اخلاقی میکردند حتی با لبخند صوری. دیگر در طبابت ملیت ، نژاد و جنس را لحاظ نمی کردند. هنگام معاینه در مطب چندین بیمار را همزمان ویزیت نمی کردند و سایر موارد که مغایر اخلاق حرفه ای پزشکی بوده و در چارچوب سوگند نامه پزشکان نمی گنجد.علت این بد اخلاقی های حرفه ای را در نبود وجدان کاری و حرفه ای، عدم توجه به سفارشات قران کریم و امامان معصوم(ع) در خصوص توجه و احترام به همنوع و فراموش کردن گذشته خودمان که قبلاً چه بودیم و حالا چه هستیم، میتوان جستجو کرد.امیدواریم در آینده نه چندان دور شاهد این باشیم که پزشکان دنیای امروز ما نیز همانند مرحوم دکتر بابا حاذق، دکتر حسین ملکی و مرحوم دکتر پورابولقاسم، به انسانها به خاطر انسان بودنشان توجه کنند نه به خاطر سایر عوامل اعم از پول، مقام و غیره، موضوعی که تحقق آن سخت ولی غیر ممکن نیست.
به امید آن روز
" من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود،،،!"
وقتی که اتفاق یا حادثه نامبارک،غیر متعارف،ناخوشایند و بهتر این که بگوئیم، فعلی غیر قانونی و خلاف در حوزه های مختلف اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و یا فرهنگی در کشور انجام می گیرد و از بدشانسیِ آمر یا عامل، از پرده برون می افتد و آشکار می شود همانند قرارداد سرمربی اخیر تیم ملی فوتبال، آقای مارک ویلموتس با فدراسیون فوتبال که به قرارداد ترکمنچای نیز معروف شده است. یکی از چالش های مهم بعد از چنین قصور و رویداد ناهنجاری، پیدا کردن مقصر یا مقام مسئول که حوادث و اتفاقات براثر بی تدبیری و یا عدم احساس مسئولیت او بوجود آمده، صرفنظر از عمدی یا غیر عمدی بودن آن، می باشد. سپس مرحله چالش فیمابین مسئولین حوزه های مختلف اعم از موازی یا مشابه یا متداخل آغاز می شود،و بازار داغ من کاره ای نبودم،در حوزه کاری من نبوده،فلانی یا فلان دستگاه اجرایی تقصیر کار است. فلان آقا یا فلان مسئول باید اطلاع رسانی می کرد و به من می گفت و قص علی هذا،،،داغ می گردد و این پروسه "من نبودم دستم بود،تقصیر آستینم بود!" اینقدر بدرازا میکشد تا نوبت به وقوع قصور یا رویداد نامبارک و غیرقانونی جدیدی برسد و نمونه قبلی به کوهی از نمونه های پیشین به پیوندد و لاجرم و طبق عادت ، اذهان عمومی بر آن چشم فرو بسته و به جمال نمونه جدید باز گشاید. اسفا که این عادت هنوز هم که هنوز است حتی در زندگی شخصی و کاری مان همچنان تداوم دارد و معلوم نیست که این نقیصه اجتماعی- فرهنگی،یا مدریریتی کی به پایان خواهد رسید و یا اصلا خط پایانی برای آن قابل تصور هست یا خیر؟ امیدواریم که باشد.
26مرداد تداعی صحنه های عاشقانه
26مرداد ماه سالروز بازگشت اسرای هشت سال دفاع مقدس از چنگال و اردوگاه های رژیم بعثی عراق می باشد. روزی مبارک و میمون که در تاریخ این مرز و بوم به دور از مباحث سیاسی و حزبی ضبط و ثبت شده است. در چنین روزی که غالب مردم شهر ها،چه آنهایی که عزیزانشان در بند اسارت بودند و چه آنهایی که حتی عزیزی در اسارت نداشتند، متفقا پا به پای همدیگر، چندین کیلومتر را به پیشواز اتوبوس های حامل فرزندان با غیرت و غرورآفرین خود با پای پیاده می دویدند تا جزء اولین کسانی باشند که پدران، فرزندان، دوستان و یا همشهری از بند رسته خود را که چندین سال به خاطر حفظ کشور و مردم، اسیر و دور از وطن بودند را ملاقات کنند. در 26 مرداد ماه سال 1369، چه صحنه های ناب عارفانه و عاشقانه ای که آفریده نشد ، صحنه هائی که در هیچ زمان دیگری تکرار پذیر نخواهد بود.شاهد بودیم مادران و پدران سال خورده که عکس های فرزندان مفقود الاثر خود را در دست داشتند و کنار اتوبوس های حامل اسرا علیرغم کهولت سن می دویدند و عکس پاره تن خود را به آنها(اسرا) نشان میدادند تا شاید خبری از آنها بدست آورند و یا کودکانی که در جستجوی یافتن نشانی از پدران شان،،،. این کار و عمل را هر روز که قرار بود اسرای جدیدی وارد شهر شوند را با چشمان اشک آلود ولی امیدوار، تکرار و حتی به خانه های آزادگان نیز بمنظور یافتن نشانه ای از گمشده خود، مراجعه میکردند. برخی از این والدین یا کودکان خبر تازه ای از فرزند یا پدر مفقود الاثر خود یافتند ولی تعدادی متاسفانه خبری تازه بدست نیاوردند. ولی همچنان امیدوار به دنبال گمشده خود می گشتند و تا امروز نیز چشم به راه خبری از عزیزان خود هستند. نکته دیگری که روز 26 مرداد ماه را در ذهن و افکار عمومی ماندگار کرده است پیاده شدن اسرا آنهم با لباس های یک دست، قیافه ها و جسم های به نوعی شبیه به هم به جهت فشارهای روحی و جسمی و بجا آوردن سجده شکر و بوسیدن خاک وطن بود. نمادی که شاید در شرایط کنونی کمتر شاهد این صحنه ها و آرایش یک دست در افراد جامعه به دلایل مختلف باشیم. در پایان به بهانه این روز تاریخی یاد و نام دوست و رفیق دوران کودکی خودم شهید مفقود الاثر، محمد سنجری را گرامی میدارم. مادر این شهید بزرگوار نیز همانطور خانم نیکی کریمی در فیلم سینمایی "بوی پیراهن یوسف" در کنار اتوبوس های حامل اسراء به دنبال برادرش بود. مادر محمد نیز به دنبال فرزند شهیدش می گشت. ولی اثری از فرزند با غیرتش پیدا نکرد و با حسرت دیدار پیکر پاک فرزندش از دنیا رفت. 26 مرداد ماه سالروز آزادی اسراء از بند و دست یافتن به آزادی در وطن را خدمت همه آزادگان تبریک عرض می کنم. امیدوارم که همه ی ما و آزادگان عزیز وطن پرست باشیم و وطن پرست باقی بمانیم و تحت هیچ شرایطی به وطن پشت نکنیم و منافع وطن را بر منافع شخصی مقدم و ارجح بشمار آوریم. انشاء ا....
یادداشتی طنز در خصوص گشایش اقتصادی
در یکی از سال هائی که ملانصرالدین شهردار آق شهر بود شرایط مالی شهرداری رو به وخامت گذاشت و دلواپسی شدیدی به ملا عارض شد، ملا توان انجام هیچ کاری درسطح شهر را نداشت. و مردم شهر نیز به همین خاطر او را به بی کفایتی در مدیریت شهر متهم می کردند. نصرالدین هرچه به مغز خود فشار می آورد تا راه چاره ای پیدا کند تا مانور خدمت به شهروندان بدهد و این وضعیت را مدیریت کند، چیزی به ذهنش نمی رسید. یک شب که نصرالدین در حال تماشای تلویزیون بود خبری از سوی اداره هواشناسی مطرح شد مبنی بر اینکه ظرف دوسال آینده خشکسالی شهرهای اطراف آق شهر را فرا خواهد گرفت. به محض شنیدن این خبر، مغز ملا جرقه ای زد و یکدفعه فریاد ملا بلند شدکه : یافتم یافتم! و شروع به پایکوبی کرد. از های و هوی ملا، چرت زن ملا پاره شد و پرسید: ملا چه خبر شده، چه چیزی را یافتی؟ نصرالدین گفت: چاره کار را پیدا کردم زن! بعد از چند روز خزانه شهرداری پر از پول خواهد شد. ملا که از هیجان خواب از چشمانش پریده بود بمحض طلوع آفتاب رفت پیش کدخدا و نقشه خود را به او مطرح کرد و بعد از چند ساعت مذاکره مجوز کاری که میخواست انجام دهد را از کدخدا که رئیس شورای آق شهر نیز بود، گرفت. ملا نصرالدین برای طرح جزئیات گشایش اقتصادی خود در تلویزیون حاضر و با مردم صحبت کرد. شهردار گفت: ای مردم آق شهر! می دانید که قحطی در کمین شهر ما نشسته است، لیکن اصلا دلواپس نباشید، شهرداری تصمیم گرفته آب چشمه ای را که مالکیت آن متعلق به شهرداری می باشد بشکه ای و بصورت اوراق قرضه، به ازای تعداد اعضای خانوار به سرپرستان خانوارها پیش فروش کند تا آنرا بفروشند از سودش بهره مند شوند و گشایشی در سفره هایشان حاصل شود و چنانچه بعد از دوسال سرپرست خانواری، نتوانست آن را بفروشد شهرداری با قیمت روز دوباره آن را بطور تضمینی از او خواهد خرید. مردم آق شهر با توجه به خبر خشکسالی شهرهای اطراف آق شهر ، تمام پس انداز و زیورآلات خود را در سبد گذاشته و به استقبال خرید آب پیش فروش شده به صورت بشکه ای رفتند و با رعایت پروتکل های بهداشتی، صف بستند. با این سیاست و کیاست ملانصرالدین خزانه شهرداری پر از پول شد. ملا از فردای آن روز کار آبادانی شهر را آغاز کرد. طوری که مردم با نصب پارچه نوشته در کل معابر شهر از او به عنوان شهردار نمونه قدردانی کردند. از شانس بد نصرالدین برخلاف پیش بینی اداره هواشناسی نه تنها خشکسالی حادث نشد، بلکه میزان بارندگی نسبت به سال های گذشته نیز فزونی گرفت، طوری که همه ی رودخانه ها و سدهای شهرهای اطراف آق شهر نیز لب به لب پر از آب شد. دو سال گذشت و مردم نتوانستند بشکه آب های در اختیار خود را حتی به قیمت خرید از شهرداری، بفروشند. بنابرین با توجه به نوع قرارداد بین مردم و شهرداری، شهرداری مکلف بود همه ی بشکه های آب مردم را از آنها بخرد. یک چند روزی یأس و افسردگی گریبان ملا را سفت و سخت گرفت، از پریشان حالی ملا، زنش بشدت نگران شد و دست به دامان مادرش که چندین شهردار قبل از ملا را دیده بود و تجربه داشت شد و گزارش پریشان حالی ملا و نگرانی خود را به او داد، مادر زن ملا یواشکی درِ گوش دخترش گفت:,,,,,,, زن ملا به محض شنیدن حرف درِ گوشیِ مادرش جیغی کشید، پیش ملا دوید و فریاد زد یافتم، یافتم،،،ملا سر از گریبان خود بدر آورد و حیرت زده از زنش پرسید که چه چیزی را یافتی؟ زن ملا سخن درِ گوشیِ مادرش را با او در میان گذاشت، ملا باشنیدن آن دیوانه وار پایکوبی آغاز نمود و سرزده پیش کدخدا که مدت زیادی بود از ترس پاسخگوئی به مردم آق شهر گوشه عزلت گزیده بود رفت و راه چاره را با او درمیان گذاشت، آنگاه کدخدا و ملانصرالدین باهم شروع به پایکوبی کردند.صبح فردای آنروز، تلویزیون آق شهر مصوبه شورای شهر را در صدر اخبار خود قرار دادمبنی بر اینکه:به ازاء فروش اوراق هر بشکه آب پیش فروش شده 36درصد عوارض شهرداری و 64 درصد مالیات وضع شده است. و به این ترتیب مردم آق شهر از تب و تاب پیگیری لحظه ای قیمت آب دربورس آق شهر فرو افتادند، هیجان شان خوابید و مجددا به آرامش رسیدند.
مشارکت اجتماعی
از منظر علوم سیاسی و اجتماعی مفاهیمی همچون مشارکت اجتماعی،سرمایه اجتماعی،همدلی، همراهی، تعاون وکنشگری هم راستای افراد جامعه با همدیگر،یکی از پایه های اساسی توسعه آن جامعه قلمداد میگردد. در خصوصی مشارکت اجتماعی نظریه های مختلف و متفاوتی از سوی صاحب نظران حوزه جامعه شناختی ارائه شده است. ولی همه ی فعالین این حوزه بر روی این نکته متفق القول هستند که هرچه ضریب و شاخص مشارکت اجتماعی فیما بین افراد یک جامعه اعم از مشارکت در تصمیم گیری،مشارکت در اجرا و نیز مشارکت در نظارت بر امور در یک سطح مناسب و قابل قبولی قرار داشته باشد قطع به یقین آن جامعه مسیر توسعه خود را در تمامی ابعاد سیاسی،اجتماعی و اقتصادی به خوبی طی خواهد کرد و برعکس این موضوع نیز صادق است. حال سوال اینجاست برای داشتن جامعه ای با مشارکت اجتماعی بالا چه شرایطی لازم است؟ برای پاسخ به آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
-) آگاهی مردم نسبت به حقوق شهروندی خود.
-) افزایش میزان اعتماد بین افراد جامعه نسبت به همدیگر
-) افزایش میزان اعتماد بین مردم و مسئولان
-) شرکت دادن عملی و راستین مردم در امور مختلف جامعه
-) شفافیت در گفتار و عمل مسئولین
-) توجه به آزادی بیان
-) نگاه یکسان به همه ی اقشار جامعه و کاستن فاصله طبقاتی
-) توزیع عادلانه ثروت در جامعه
-) مبارزه ریشه ای و عملی با فساد در تمامی ابعاد آن
-)کاهش دعواهای سیاسی وخدای ناکرده زیاده خواهی فیما بین مسئولان و ....
به واقع اگر بخواهیم شاخص مشارکت اجتماعی در سطح جامعه به حدی برسد که اثرات آن در توسعه کشور در تمامی ابعاد اعم از اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی تاثیر گذار باشد، ضروریست که به موارد فوق و سایر گزینه های دیگر در این ارتباط از سوی متولیان و سیاستگذاران توجه اساسی و بنیادی صورت گیرد، در غیر اینصورت مشارکت اجتماعی و سایر مفاهیم مشابه در این خصوص در جامعه به منصه ظهور نخواهد رسید و بالتبع توسعه پایدار واقعی در جامعه نیز شکل نخواهد گرفت و النهایه در کتاب های جامعه شناسی، اصطلاحات فوق را صرفا معنا خواهیم کرد نه در عمل. 22 مرداد ماه روز مشارکت اجتماعی گرامی باد.
افول ناخواسته مشاغل
درشرایط کنونی، مشاغل موجود و فعال در بازارکار به دلایل تغییرات سریع و گسترده در ساختار فناوری اطلاعات،سبک زندگی مردم و ورود ایده های نو و جدید در قالب شرکت های دانش بنیان و همچنین ورود تکنولوژی نو به بازار و دگرگونی های پیش بینی نشده زیست محیطی، ماهیت کاری یا امکان ادامه حیات خود را از دست داده یا در آینده ای نه چندان دور از دست خواهند داد.به عبارت دیگر میتوان پیش بینی نمود ظرف 10یا 20 سال آینده اکثر مشاغل فعلی که برای خود برو بیایی دارند به جهت نبود تقاضا به اجبار از بین خواهند رفت. چنانچه بسیاری از مشاغل که تا همین چند سال پیش از اهمیت بسیاری برخوردار بودند از بین رفته اند و تنها نام و نشانی ازآنها باقی مانده و به معنائی به تاریخ پیوسته اند و برخی نیز در حال سپری کردن اواخر عمر شغلی خود می باشند. از جمله این دو گروه عنوان شده مشاغل میتوان به حرفِ ماشین نویسی،فروش و تعمیر تلفن های قدیمی، حمام یا گرمابه های عمومی،صحافی کتاب، پالان دوزی، صندوق سازی، دوزندگی، کفش دوزی دستی،رستوران های غذا خوری قدیمی،عکاسان،نانوایی ها، تعمیر کاران و فروشندگان ساعت، مغازه های محلی فروش کالا، آژانس داران، خدمات پستی،علافان یا فروشندگان پشم حیوانی، فروشندگان بخاری های نفت سور،فروشندگان و تعمیر کاران سماور،قلع کاری ظروف مسی، حلبی سازان و ..... البته این نکته را باید اضافه کرد با از بین رفتن مشاغل با هر عنوان و دلیلی، مشاغل جدید و نو با شکل و شمایل جدید در سطح جامعه جایگزین آنها شده و یا در حال جایگزین شدن می باشند و حتی مشاغلی در شرایط کنونی حادث شده اند که اصلا 10سال قبل مشابه آنها وجود نداشت و کاملا از هر حیث فاقد سابقه و جدید، می باشند. مانند خرید های اینترنتی( دیجی کالا) . جان کلام هرچیز پایانی دارد و مشاغل هم استثنا نیستند. بسیاری از کارهای دستی جای خود را به کارهای مکانیکی و کارهای ذهنی جای خود را به کامپیوتر داده اند و برخی دیگر هم به کلی از بین رفته اند چون دیگر نیازی با آن ها نبوده است. بنابرین ضروریست صاحبان مشاغل موجود و کسانی که وارد کسب وکار جدید میشوند از یک طرف و سیاستگذاران و به نوعی حاکمیت از طرف دیگر با اعمال سیاست ها و برنامه ریزی های مدون و کارشناسی شده و همچنین ارائه آموزش های لازم با این رویکرد که ظرف 10 یا 20 سال آینده چه اتفاقات و تغییراتی در کسب و کارهای موجود بوجود خواهد آمد، بطور مشترک( دولت و بخش خصوصی در قالب تشکلات گروهی) نسبت به ساماندهی و آینده مشاغل اعم از خرد و کوچک، اقدام نمایند. در این صورت به احتمال خیلی زیاد هم از خسارت ها و ضررهای مالی صاحبان کسب و کار و هم از چالش های اشتغالزایی دولت، کاسته خواهد شد و ریسک فعالیت و تاب آوری کسب و کارهای در مقابل تغییرات عنوان شده فوق نیز به نوعی بالا خواهد رفت. در غیر این صورت با توجه به گسترش و تغییرات سریع در تکنولوژی و فناوری اطلاعات، سبک زندگی مردم و همچنین تغییرات زیست محیطی، حرفه و شغل ما بتدریج به تاریخ خواهد پیوست در این صورت هم صاحبان مشاغل و هم حاکمیت در این افول مشاغل، سهیم خواهند بود.
خبرآمد،خبری در راه است.
این روز ها سران سه قوه بویژه رئیس جمهور،رئیس مجلس شورای اسلامی، از گشایش اقتصادی ویژه در هفته آینده خبر میدهند. گشایشی که بعد از نهایی شدن، از سوی دولت رسانه ای و اعلام خواهد شد. این موضوع علامت سوال های فراوانی را در ذهن افکار عمومی و علی الخصوص اقتصاددانان ایجاد کرده که قرار است در عرض یک هفته چه اتفاقاتی در عرصه اقتصادی کشور بوجود آید؟ با توجه به شرایط فعلی در اقتصاد و معیشت مردم بنظر میرسد گشایش های اقتصادی مد نظر سران سه قوه در راستای محورهای ذیل باشد:
-) افزایش یارانه نقدی یا پرداخت اضافی به یارانه بگیران.
-) افزایش نرخ سود بانکی سپرده ها به منظور جذب نقدینگی از جامعه.
-) واگذاری بزرگ بورسی.
-) توجه به اقتصاد کوپنی و توزیع ارزاق عمومی به صورت مدیریت شده به مردم بویژه اقشار کم درآمد.
-) نگاه دوباره به موضوع اف ای تی اف به دلیل بلوک شدن بخش قابل توجهی از درآمد های ارزی در برخی از کشور ها از جمله کره جنوبی و غیره.
-) توجه به بازار ارز و مبارزه با دلالی موجود در این بازار.
فارغ از اینکه این گشایش،سورپرایز و یا کادوی اقتصادی شامل کدامیک از موارد اشاره شده فوق باشد یا خیر، ولی شامل هر تصمیمی که باشد قطعا به نوعی تابعی از اقتصاد دستوری خواهد بود که نتیجه کوتاه مدت در اقتصاد از خود برجا خواهد گذاشت. نباید فراموش کرد برای ساماندهی اقتصاد هر کشوری علاوه بر داشتن برنامه های کوتاه مدت کارشناسی شده به برنامه های بلندمدت در ادامه برنامه های کوتاه مدت نیز نیاز می باشد تا اقتصاد به معنای واقعی کلمه در جامعه به منصه ظهور برسد و آحاد جامعه اثرات مثبت اجرای برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت را در زندگی روزمره خود به عینه مشاهده کنند.النهایه منتظر می مانیم برای سورپرایز اقتصادی هفته آینده. یاحق