ملانصرالدین و ماجرای کارگر شهرداری
زمانی که ملانصرالدین در آق شهر زادگاه خود، شهردار بود روزی زن یکی از کارگران شهرداری آمد پیش شهردار و گفت: جناب شهردار شوهرم چند هفته ای است صبح زود از خونه میره بیرون و نصف شب برمی گرده هرچه قدر ازش می پرسم که مرد چرا این روزها دیر به خونه برمی گردی؟ اگر مشکلی داری به من هم بگو؟ تاکنون جواب درست و حسابی به من نداده است. حال آمدم پیش شما تا راهی پیش پای من بگذارید. ملانصرالدین (شهردار) گفت: خانم شما برگردید به خونه و هفته بعد بیایید پیش من تا علت دیر آمدن شوهرتان را بگویم. نصرالدین تصمیم گرفت که چند روزی بطور پنهانی کارگر را تعقیب کند. شهردار آق شهر بعد از پایان وقت اداری به سرعت لباسش رو عوض کرد و دنبال کارگر خود به راه افتاد. ملا دید که او بجای اینکه از داخل شهر به خانه خود برود با پای پیاده از آق شهر خارج و به طرف روستای نزدیک آق شهر حرکت کرد. نصرالدین با تعجب که چرا او اینکار را می کند به تعقیب و گریز خود ادامه داد.هوا کم کم داشت تاریک میشد که مرد(کارگربلدیه) به روستای بالای آق شهر رسید و به جای اینکه وارد روستا شود از راه دیگر دوباره به طرف آق شهر حرکت کرد. ملانصرالدین که از این کار کارگر، مات و مبهوت مانده بود به تعقیب او ادامه داد و بعد از چند ساعت مرد از دروازه دیگر وارد آق شهر شد. زمانیکه هم ملا و کارگر وارد آق شهر شدند هوا کامل تاریک و نصف شب شده بود. مرد به سمت خونه خودش رفت و وارد خانه شد. ملانصرالدین که از این کارگر خودش هاج و واج مانده بود به خانه برگشت و از فرط خستگی فورا خوابید. شهردار برای اینکه سر از کار کارگر دربیاورد چند روزی به عملیات تعقیب و گریز خود ادامه داد و هربار شاهد رفتار تکراری کارگر خود بود. یک روز مانده به آمدن زن کارگر، ملا تصمیم گرفت علت رفتار عجیب و غریب رو از خود کارگر بپرسد. شهردار، کارگر را به اتاق خود خواست و گفت: عزیز من چند روزی است که شما رو دنبال میکنم و می بینم که وقتی از شهرداری خارج میشوید بجای رفتن به خانه، میروید به روستای بالا آق شهر و وقتی میرسید به روستا، دوباره برمیگردید به شهر و میروید به خانه،داستان چیه مرد؟ کارگر جواب داد: آقای شهردار ناچارم،چرا که به اکثر کسبه و همسایگان بدهکار هستم و با این حقوق ناچیز نمی توانم جوابگوی بدهکاران باشم به همین خاطر هر روز نصف شب به خانه برمیگردم. شهردار گفت: تا کی میخواهی به این کار خود ادامه بدی؟ مرد در جواب گفت: ملا نمی دانم. روز موعود فرا رسید و زن کارگر آمد پیش شهردار و ملانصرالدین کل ماجرا را به زن آن کارگر گفت. زن در جواب ملانصرالدین گفت: شهردار با این وضعیت و مواجب پائین شهرداری من و بچه هایم ،حالا حالاها روی او را نخواهیم دید. شهردار در جواب گفت: البته اگر اتفاق خاصی نیافته و کفگیر به ته دیگ نخوره و قول کدخدا در خصوص زیاد شدن 20 پله مواجب در سال آینده و همچنین تلکس های خبری کربلایی ا.س.ک.ن.د.ر.ی و سرکار علیه ش.ک.ر.ی برابر وعده وعید های حضرات دربار نشین از جمله رضوان خان عزیز عملی بشه، شاید مرد شما کمی زودتر از نصف شب بیاد خونه در غیر اینصورت به زندگی بدون شوهر خود عادت کنید.
ضرورت توجه به علل سقوط بشار اسد
فارغ از دلایل و تحلیل های کارشناسان سیاسی و نظامی در خصوص سقوط دولت بشار اسد، نبایستی دلایل و فاکتور های ذیل در سقوط اسد نادیده گرفته شود :
1 1-اتکای صرف به همسایگان و هم پیمانان خارجی
2 - عدم توجه، ندیدن و نشنیدن صدای مردم در طبقات مختلف جامعه
3 - عدم توجه به جریانات سیاسی و تفکرات و ایده های موجود در کشور
4 - عدم مهار تورم و شرایط سخت اقتصادی و برنداشتن گام های عملی در جهت بهبود معیشت مردم
5- عدم توجه به وعده های داده شده از جمله آزادی سیاسی بعد از پیروزی موقت در جنگ داخلی
6 - عدم توجه به توصیه های رهبران اسلامی و نهاد های امنیتی
7- تلاش برای ماندن در قدرت، بدون انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی
8 - نداشتن برنامه عملی برای اداره کشور بعد از اتمام جنگ داخلی و پیروزی موقت بر تروریست های داعش
9 - امان دادن به تروریست ها در برخی از استان ها از جمله ادلب
10 - ناتوانی ارتش سوریه در مقابل با تروریست ها که خود دلایل مختلفی دارد
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
عارضه یابی روشی برای ایجاد فهم مشترک
چرا توسعه پیدا نمی کنیم ؟ به چه دلیل استان ما به جایگاه اصلی و واقعی خود نمی رسد ؟ چرا همواره درجا می زنیم ؟ به چه دلیل به روزمره گی دچار شده ایم ؟ وسوالاتی مشابه با ادبیات مختلف در محافل خواص و عوام جامعه مطرح و پاسخ هایی نیز با ذهنیات و دیدگاه های متنوع به چنین سوالاتی داده میشود که در برخی موارد درست و در مواقعی نیز به دور از واقعیت ها و پایه های کارشناسی و علمی می باشد. در شرایط کنونی که دولت چهاردهم در تدارک، بازسازی و تشکیل ساختار اجرایی خود بویژه در سطوح استانداران می باشد، پرسش های فوق مجددا جان تازه ای به خود گرفته است . باید پذیرفت بدون برنامه مدون و مشخص مبتنی بر شناخت وضعیت موجود از حیث منابع مادی و معنوی بویژه نیروی انسانی کارآمد،زیر ساخت های فیزیکی،ارتباطات داخلی و خارجی، توجه به مقوله آینده پژوهی، فناوری های نو و ایجاد همدلی و همراهی عوام و خواص، توسعه و رشد به معنای واقعی کلمه رخ نخواهد داد. بهترین مدل و شیوه برای درک وضعیت موجود، شناخت نقاط قوت و ضعف و خیز برای رخداد توسعه در یک سیستم، توجه به موضوع مهم عارضه یابی سیستمی است. عارضه یابی سیستمی روشی است برای ایجاد یک فهم مشترک و همه جانبه در مورد یک سیستم تا براساس آن، امکان تصمیم گیری در خصوص لزوم ایجاد تغییرات در سیستم و همچنین موضعی که نیاز به ایجاد تغییرات دارد، روشن شود. نقطه شروع تغییر و تحول سازی،درک شناخت درست وضعیت موجود سیستم می باشد که این امر نیازمند مدل مناسب برای شناخت است. همانطور که عنوان شد عارضه یابی یک شیوه، روش و دارای مدل های مختلف متناسب با مقتضیات مکانی و زمانی است. به عبارت دیگر عارضه یابی یک علم است. فلذا برای دستیابی به راهکارهای اجرایی، عملی و اصلاح و نوسازی یک سیستم جهت حرکت به سمت اهداف تعیین شده جدید والنهایه رسیدن به نتایج اثربخش دریک سیستم معیوب با اتکا به روش عارضه یابی، لاجرم می بایست موضوع توسط افراد حقیقی و حقوقی متخصص انجام پذیرد. گاها مشاهده میشود در اکثر سیستم ها، مقوله مهم عارضه یابی به شورای معاونین و کمیته های مرکب از نمایندگان واحد های اجرایی و ستادی یک سیستم محول میگردد که کاری کاملا اشتباه و بی فایده می باشد. متاسفانه در سال های اخیر و حتی در گذشته نیز بر این شیوه تاکید گردیده که نتایجی جزء اتلاف زمان و نیروی کارشناسی نداشته است. اگر بپذیریم که هدف از اجرای برنامه های توسعه، حرکت جامعه از یک سطح رفاه به یک سطح رفاه بالاتر است و اگر بعد از اجرای برنامه توسعه ببینیم که چنین اتفاقی نیافتاده و اهداف از قبل پیش بینی شده در برنامه توسعه محقق نشده، بهترین ابزار برای یافتن چرایی آن به دور از نگاههای حزبی و سیاسی، موضوع مهم عارضه یابی توسط افراد متخصص است. در غیر اینصورت شاهد تکرار روند ها،برنامه ها ی قبلی و از همه بدتر شیوع ویروس روزمره گی در سیستم خواهیم بود که نتیجه آن جزء نابودی سیستم چیزی نخواهد بود. عارضه یابی سیستمی به عنوان یک علم برای درمان مشکلات نه مسکن برای مشکلات را جدی بگیریم.
چرایی افزایش و یا عدم کاهش شکایت های کارگری و کارفرمایی در مراجع حل اختلاف ؟
در خصوص این سوال مهم و قابل تامل، دلایل متنوع و مختلفی را از دیدگاهها و زوایای گوناگون کارشناسی میتوان مطرح کرد. آنچه در ادامه این نوشتار که در پاسخ به سوال مطرح شده نگارش گردیده ، اشاره به اهم دلایلی است که از دیدگاه اجرایی به آن توجه شده است. قطع به یقین عوامل و علت های دیگری نیز از جنبه ها و زوایای مختلف میتوان استخراج و در ارتباط با آنها بحث و جدل کرد. قبل از پرداختن تیتر وار به علت های افزایش و یا عدم کاهش شکایت های کارگری و کارفرمایی در مراجع حل اختلاف، توجه به این نکته، مهم می باشد که خود این دلایل اصلی، ناشی از علت ها و دلایل فرعی مختلفی هستند که باعث حادث شدن چرایی سوال این یادداشت مختصر شده است:
1-عدم رعایت فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ایی از طرف کارگران و کارفرمایان و عدم تعهد به آنها .
2-عدم آگاهی کارگران و کارفرمایان از حقوق قانونی خویش .
3-نظارت مستمر و میدانی بر واحدهای مشمول قانون کار در قالب بازرسی های ادواری، مسیر بندی و برنامه ریزی شده ، آن طور که باید و شاید در حال حاضر پی گیری و انجام نمی شود .
4-عدم نظارت از حیث رعایت مفاد قانون کار بر برگزاری مناقصات تامین نیروی انسانی در دستگاههای اجرایی و شهرداری ها
5-پایین بودن میزان اعتبارات پروژه های عمرانی واگذار شده به کارفرمایان دولتی جهت واگذاری امور به بخش خصوصی
6-عدم آشنایی کارفرمایان بخش خصوصی به مفاد قانون کار بویژه در حوزه اصناف
7-نبود واحد مدیریت منابع انسانی در اکثر واحد های مشمول قانون کار و در صورت وجود، عدم تسلط کافی به مفاهیم قانون کار
8-سود ده نبودن تعدادی از واحد های تولیدی و خدماتی مشمول قانون کار از جمله مراکز نگهداری تحت پوشش اداره بهزیستی، مهد کودک ها و مدارس غیر انتفاعی به دلایل مختلف
9-ناترازی در بازار کار از حیث عرضه و تقاضای نیروی کار
10-ناترازی در شاخص های فضای کسب و کار که گاها باعث تعطیلی کارگاه ها میشود
11-عدم هماهنگی در سطح ملی و محلی بین وزارت و ادارات تعاون،کار و رفاه اجتماعی با سازمان و ادارات تامین اجتماعی در اجرای قوانین از جمله موضوع اصلاح عناوین شغلی
12-عدم توانایی صاحبان کسب و کارها در مدیریت حرفه خود .
13-عدم استفاده مشخص و با برنامه از ظرفیت تشکلات کارگری و کارفرمایی در راستای کاهش اختلافات کارگری و کارفرمایی از سوی مجریان قانون کار
14-کسر هزینه از منابع انسانی در شرایط بحرانی واحد های مشمول قانون کار که در اولویت اول کارفرمایان قرار دارد .
15-نگاه برخی از کارفرمایان به نیروی کار بعنوان ابزار کار نه بعنوان منابع انسانی با ارزش
16-پایین بودن فرهنگ کار به این معنی که کارگران احساس تعلق خاطر به شغل و کارگاه محل فعالیت خود را به دلایل مختلف ندارند.
17-عدم نظارت مقاطعه دهنده به شرایط اجرای مناقصات خدمات نیروی انسانی توسط پیمانکاران
18-بی توجهی به مباحث ایمنی و حوادث ناشی از کار از سوی متولیان امر
19-عدم توجه به ریشه های ایجاد اختلاف کارگری و کارفرمایی توسط مجریان اصلی قانون کار
20-رسیدگی سهل و آسان به شکایات کارگری و کارفرمایی از حیث دریافت هزینه چرا که برخی از شکایت از سر لج بازی و باج گیری صورت می پذیرد .
21-دامن زدن به اختلافات کارگری و کارفرمایی توسط کارچاق کن ها و به اصطلاح وکیل های سر خیابان برای رسیدن به منابع مالی بیشتر از زمان سامانه ای شدن شکایت ها ی کارگری و کارفرمایی
واقعیت امر این است با توجه به دلایل فوق و سایر دلایل اجرایی دیگر که میشود به بند های فوق افزود و از همه مهمتر تحولات فرهنگی،اجتماعی و وجود فضای مجازی که باعث افزایش اطلاعات کارگران و کارفرمایان چه به صورت درست و یا غلط شده است، دیگرفرایند رسیدگی در مراجع حل اختلاف مثل سال های ماضی نیست و پیچیدگی های خاص خود را دارد که عدم توجه به این مقوله مهم باعث فرسودگی شغلی در مسئولین مراجع حل اختلاف بویژه مسئولین هیات های تشخیص گردیده و اگر چاره اندیشی نگردد در آینده نزدیک نیز تشدید خواهد شد. اگر اغراق نباشد اگر وضع به همین منوال پیش برود دیگر کسی تمایلی به حضور در مراجع حل اختلاف را نخواهد داشت و اگر اجباری باشد بهرهوری بی معنا و حقوق طرفین(خواهان و خوانده)ناخواسته تضییع خواهد شد. پیشنهاد میگردد کمیته خاص برای پی گیری این موضوع و پرداختن به مقوله های عنوان شده فوق در سطح وزارت و ادارات کل تشکیل و راهکارهای اجرایی تعیین و پی گیری گردد.
به امید روز های خوش برای همکاران حوزه روابط کار.
باز چشم به راه می مانیم
مثل هر روز قبل از انداختن سفره شام رفتم سراغ فضای مجازی که پسرم کیارش دوان دوان آمد جلو و گفت بابا بابا، مامان میگه به گروه تلگرامی نگاه کن ببین از خاله شکری و عمو اسگندری خبری هست یا نه ؟ گفتم چشم پسرم بزار فیلتر شکن رو روشن کنم بعد . خانم با شنیدن این جمله با صدای لرزان گفت: آقا حقوق این ماه ته کشیده دیگه پولی تا سر برج نمونده و هنوز هزینه سرویس کیارش ، شارژ آپارتمان، قسط دو تا بانک، بخشی از اجاره خونه، بدهی به خالم و داداشم و دو قسط فروشگاه سهرابی را نیز پرداخت نکردیم. با شنیدن این جمله معترضه سریع رفتم به کانال مطالبه گری و سراغ پیام های خانم شکری و آقای اسگندری چرا که محتوا و پیام های بارگزاری شده آن دو عزیز اعتبارش بیشتر از خبرگزاری های روز دنیا است. متاسفانه بجز وعده وعید های تکراری حضرات در خصوص ترمیم حقوق و دستمزد در قالب دستورالعمل و بخشنامه ها، خبری از پرداخت رفاهیات پیدا نکردم . بدون اینکه سرم را بلند کنم گفتم: پسرم هنوز خبری نیست . کیارش که دوان دوان آمده بود سراغم طوری از من دور شد انگار ساعت ها در کوچه بازی کرده و خسته شده بود . خانم نیز که در آشپز خانه مشغول بود بدون اینکه حرفی بزنه شروع به شستن ظرف ها کرد البته با چاشنی عصبانیت . فردای آن روز که به خانه رسیدم قبل از اینکه خانمم چیزی بپرسه سریع رفتم به سراغ کانال تلگرامی تا ببینم خبری هست تا کیارش و خانم رو سورپرایز کنم. شوربختانه باز خبری از پرداخت رفاهیات نبود ولی پیامی مبنی بر پرداخت رفاهیات در ماه بعد از سوی دو همکار پی گیر موضوع منتشر شده بود . خبر جدید را به خانم اطلاع دادم و گفتم: سنگ صبور من چاره ای نیست باز این ماه رو نیز خجالت نکش مثل ماههای گذشته از برادرت پول دستی بگیر به محض اینکه رفاهیات پرداخت شد بدهی برادرت را تسویه میکنیم . خانم گفت آقا اگر پرداخت نکنند چطور بدهی ها و اقساط بانک ها رو پرداخت کنیم؟ بدهی به خالم و داداشم پیش کش شما گفتم: انشالله که پرداخت میشه ؟ اگر نشد از دیگر گزینه های روی میز از جمله پرداخت ضربدری بدهی، مدیریت اقساط بانکی، استفاده غیر متعارف از بیمه تکمیلی، لغو بیمه عمر خودم و شما، نخریدن یا کم خریدن بعضی از اقلام خوراکی، شرکت در قرعهکشی خانگی کوچه بالایی، گرفتن پول دستی از پدر و مادر زن و نهایتا شکستن قلک کیارش و فروش اندک طلای باقی مانده خانواده استفاده میکنیم. امیدوارم که کار به گزینه های روی میز نکشه. به ناچار باز چشم به راه ساماندهی و پرداخت سبک جدید رفاهیات که دوستان وزارتی قول دادند می مانیم . به قول ضرب المثل ترکی: آز یمخ دن امید یاخچدی
دلنوشته یک کودک 10 ساله به پدرش
سلام، بابا خسته نباشی میدونم که شب و روز تلاش میکنی تا من،مامان و خواهرم در آرامش زندگی کنیم و محتاج کسی نباشیم. ولی این روزها می بینم که نمی خندی و زود عصبانی میشی. چند روزی هست قبل از اینکه به خانه برگردی مامان همش به من و خواهرم میگه که باباتون این روز ها زیاد کار میکنه وقتی اومد خونه ازش چیزی نپرسید بزارید زود شامش رو بخور و بخوابه. یک شب وقتی در حال شام خوردن بودی تلویزیون از آمدن عید نوروز خبر داد و بازار رو نشون داد که پدر و مادر ها با بچه هاشون از این مغازه به آن مغازه میرفتند. بابا شما با دیدن و شنیدن این خبر رنگ و رویت سرخ و عرق از سرو رویت جاری شد و بدون اینکه شامت را تمام کنی سریع بلند شدی و رفتی به اتاقت و چراغ ها را خاموش کردی و به ظاهر خوابیدی و من میدانم که تا صبح از شرمندگی و ناراحتی نخوابیدی. با دیدن این وضعیت من به مامان و خواهرم نگاه کردم و سرم را برای تعجب تکان دادم و مثل روزهای قبل سکوت معنادار مامان را در پاسخ دیدم و اگر من و خواهرم نبودیم حتما مامان با فریاد گریه میکرد. فردای آن روز از مامان پرسیدم مامان چرا بابا این روزها کم حرف شده و با ما مثل گذشته صحبت نمی کنه؟ چرا با من و خواهرم بعد از خوردن شام بازی نمی کنه؟ چرا از درس و مشق من نمی پرسه؟ چرا بابا این روز ها زود عصبانی میشه؟ راستی مامان چرا بابا مثل سال های گذشته برای عید، لباس و شیرینی و آجیل نمی خره؟ بابا، مامان چقدر شما رو دوست داره فقط گفت بچه ها باباتون مرد زحمت کشیه و همه ی ما رو دوست داره او مرد خانواده دوستیه ولی این روز ها همه چیز گرون شده و حقوق باباتون کمه، اون میخواد همه چیز برای شما و من بخره ولی هرچه قدر تلاش میکنه به خاطر گرونی و اجاره خونه نمی تونه تو سال جدید برای من و شما لباس و برای خونه شیرینی و آجیل بگیره. ولی بچه ها نگران نباشید خدا بزرگه و باباتون به فکر شما هست. بابای عزیزم من و خواهرم به تو افتخار می کنیم. بابای مهربانم عیبی نداره همینکه شما سلامت هستید برای من و خواهرم عیدی بزرگی از طرف خداست. من و خواهرم لباس و آجیل و شیرینی از شما نمی خواهیم فقط قول بدین از فردا که از سر کار به خانه بر می گردی با ما حرف بزنی و خواهرم را نوازش کنی و مثل گذشته با ما رفتار کنی. من نمی دانم که چرا حقوق شما کم است و چه کسی حقوق شما را کم میدهد. امیدوارم هر کس که حقوق شما را تعیین میکند به فکر بچه های بابا های کارگر و زحمت کش باشد تا بابا ها نیز بتونن لباس و آجیل و شیرینی بخرند و دور هم بخورند و شرمنده خانواده ها نباشند. بابا جونم،مامان،من و خواهرم شما رو بدون پول نیز دوست داریم. بابا آمدی خونه لطفاً حرف بزن و بخند من و مامان تصمیم گرفتیم وقتی شما به خانه آمدی دیگر تلویزیون را روشن نکنیم و فقط صدای شما رو بشنویم. خدا را چه دیدی شاید دل کارفرما و از آنها بزرگتر به رحم آمد و حقوق شما و دیگر باباها رو زیاد کردند تا آنها نیز بتوانند برای خانواده هاشون وسایل بخرند. بابا جون من دیگه بزرگ شدم و مثل شما غیرتی، به مامان و آبجی نگفتم، کمی پول تو قللکم داشتم آن را برداشتم گذاشتم تو جا کفشی اومدین خونه بردار و به خواهرم و مامان عیدی بده تا آنها خوشحال باشند تا من و تو نیز با خوشحالی آنها حتی شده به ظاهر لبخند بزنیم، دیگر چاره ای نیست. بابا در هر صورت با جیب پر و جیب خالی دوستت دارم چراکه شما تلاش خود را کردین و مقصر نیستی.
30 ویژگی مهم یک داوطلب حرفه ای برای ورود به مجلس شورای اسلامی
با توجه به تحولات و تغییرات گسترده در بخش های مختلف اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی درسطح جهان، کشور و حتی استان ها که به دلایل مختلف از جمله ورود نسل جدید با فکر و نیازهای متفاوت به جامعه،تغییر در سبک زندگی مردم، تحریم های نرم با شیوه های جدید،تحولات سیاسی و اقتصادی در جهان و منطقه،افزایش روحیه مطالبه گری در مردم بویژه جوانان و سایر موارد دیگر ایجاد گردیده است بنظر میرسد دیگر نمیتوان با سبک و سیاق گذشته در قوه مقننه قانون گذاری کرد. در شرایط کنونی، کشور برای برون رفت از چالش های متنوع در حوزه های مختلف نیازمند ورود افراد نخبه با ویژگیهای خاص به قوه مقننه می باشد تا بتوانند با تحلیل های علمی زمینه های بروز مشکلات را شناسایی و نسبت به رفع آنها با اولویت قوانین موجود،اصلاح قوانین گذشته و یا وضع قانون های جدید و با تکنیک های ابتکاری بر اجرای قانون های موجود و وضع شده، نظارت دقیق داشته باشند. در ادامه به 30 ویژگی مهم یک داوطلب حرفه ای برای ورود به قوه مقننه با توجه به موارد فوق، اشاره میگردد. امید است در انتخاب افراد برای ورود به مجلس دوازدهم مورد توجه مردم شریف قرار بگیرد:
1- داشتن روحیه مطالبه گری
2- اعتقاد راسخ و عملی به کارتیمی
3- شناخت کامل ازآخرین وضعیت زیرساخت های مهم توسعه ای حوزه انتخابی.
4- اشرافیت کامل به مفاد قانون اساسی، برنامه های توسعه ای اجرا شده، در حال اجرا و برنامه توسعه هفتم کشور از حیت نقاط قوت و ضعف برنامه های توسعه ای
5- التزام عملی در گفتار و عمل براین نکته مهم که وظیفه نماینده مجلس صرفا قانون گذاری و نظارت براجرای قانون است نه دادن وعده ها و شعارهای پوپولیستی و عوام فریبانه به مردم برای گرفتن رای
6- ایمان قلبی به ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی.
7- در مرحله تصمیم گیری توجه به منافع ملی و استانی نه منافع حزبی و گروهی
8- اعتقاد راسخ به موضوع شفافیت و صداقت در گفتار وعمل
9- داشتن قوه تحلیلی در خصوص وقایع و اتفاقات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی در سطح ملی و استانی
10- تمرکز روی رقابت سالم و پرهیز از تخریب دیگران
11- تعهد به ارزشهای اسلامی
12- داشتن روحیه امانتداری،استقلال خواهی و بیگانه ستیزی
13- مبارزه جدی با فساد و رانت خواری
14- داشتن برنامه عملی در خصوص مسایل مهم کشور از جمله آب،محیط زیست، انرژی، ترافیک ،صندوق های بازنشستگی ،ازدواج جوانان و کنکور
15- اعتقاد به مقوله آینده پژوهی در حل چالش های ملی و منطقه ای
16- داشتن برنامه در خصوص قانون زدایی و حذف قانون های موازی تا قانون گذاری جدید.
17- ارائه برنامه های عملی جدید برای رشد تولید و ایجاد شغل، متفاوت از روند ها و رویه های گذشته
18- بیان برنامه های خود در خصوص چگونگی رشد شرکت های دانش بنیان با توجه به تغییرات بوجود آمده در عرصه تولید و خدمات با ورود فن آوری های نو و هوش مصنوعی
19- داشتن برنامه برای ساماندهی بنگاه داری بانک ها و اصلاح ساختار بودجه سالانه کشور
20- با توجه به اهمیت نیروی انسانی در ایجاد بهره وری، ارائه برنامه های در این خصوص
21- شناخت کامل از نیازهای همه ی طبقات مردم نه از کسانی که در ستاد او حضور دارند.
22- ارائه یک برنامه منسجم در حوزه های اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی با نقاط ضعف و قوت و ارائه برنامه های عملی برای برون رفت از چالش ها در برنامه های تبلیغی خود
23- داشتن برنامه عملیاتی و مشخص در حوزه پرتلاطم مسکن که در حال حاضر نیاز اول اکثریت مردم می باشد.
24- بیان ایده ها و برنامه های خود برای کاهش فقر،آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد و خودکشی
25- التزام عملی نه شعاری به عدم دخالت در انتصابات
26- داشتن تفکر ایجاد ثروت برای کشور و منطقه بدون اتکاء به نفت
27- ارائه برنامه برای کاهش تورم و تقویت بنیه معیشتی اقشار آسیب پذیر
28- بیان برنامه های جدید در حوزه خصوصی سازی و سود آور کردن شرکت های واگذار شده دولتی و داشتن برنامه عملیاتی برای صنعت خودرو سازی کشور
29- ارائه برنامه عملی برای ایجاد عدالت آموزشی در سطح ملی و منطقه ای
30- التزام عملی به عدم امضاء های طلایی و استخدام های سفارشی
آنها
آنها همه جا، از کوههای سرد و صعب العبور گرفته تا دشت های گرم و سوزان و دریاها و اقیانوس ها، حضور دارند. تنها و تنها هدفشان ایجاد امنیت تک تک شهروندان چه آنهایی که دل در گرو انقلاب و کشور دارند و چه آنهایی که با نظام و حاکمیت زاویه پیدا کرده اند. آنچه برای آنها در این بین اهمیت دارد فقط و فقط انسانیت و رضای پروردگاه است و بس. زمانی که ما خوابیم آنها بیدارند و زمانی که ما بیداریم، آنها هوشمندانه بیدار هستند. دشمنان این مرزوبوم در آرزوی یک لحظه غفلت چشمان بیدار آنها هستند تا ناامنی را در کشور دامن بزنند ولی چشمان بیدار وگمنام در اقصی نقاط کشور، نقشه آنها(دشمنان) را تاکنون نقشه برآب کرده است. درود بر آنها که هم اسم و رسم شان و هم تلاش شان همواره گمنام مانده و تا ابد نیز گمنام خواهد ماند. تنها ابزار ادای احترام به همت و تلاش بی منت آنها تبریک عید مبارک نیمه شعبان است تا کمی از خستگی چشمان همیشه بیدار آنها بزداید. هفته سربازان گمنام امام زمان(عج ا...) مبارک باد.
وطن فروشی نیز حدی دارد
ترور به هر شکل، با هرهدفی و هرکجای دنیا اتفاق بیافتد و در آن انسانهای بیگناه به خاک و خون کشیده شوند محکوم است. در عجبم که چطور برخی از افراد بدون در نظر گرفتن جوانب انسانی و با زیرپا گذاشتن همه ی ارزش ها و معیارهای وطن پرستی برای کشته شدگان هم وطن خود شادی و خوشحالی میکنند و بی حیایی خود را نیز در فضای مجازی نشر و با دیگران به اشتراک میگذارند. این نوع عکس العمل ها آنقدر وقیح است که اثرات آن بر زخم خانواده های کشته شدگان، مجروحان و حتی افراد جامعه، بدتر و بیشتر از خود فعل و عمل ترور است. آقایان خوشحال از ترور هموطنان، ایکاش شما نیز مثل برخی از مخالفان نظام و حاکمیت در داخل کشور سکوت اختیار میکردید که نکردید. بدانید که وطن فروشی نیز حدی دارد و این رفتار و اندیشه شما هیچ وقت از اذهان و افکار عمومی مردم پاک نخواهد شد.
کارداریم/کارگرنداریم
این روزها دراکثر جلسات و محافل اداری و حتی گاها در بیانات متخصصان امر در برخی از وزارتخانه ها شاهد این گفتمان و ادبیات مشترک هستیم که کار و فرصت شغلی در تعدادی از استانها هست ولی کارگر یا نیروی کار برای مشغول شدن درفرصت های شغلی درخواستی از سوی کارفرمایان وجود ندارد. این نوع نگاه به شرایط فعلی بازارکار بویژه دربرخی از استانها باعث شده در اذهان و افکار عمومی جامعه این موضوع تداعی گردد که دیگر بیکاری در بازارکار نداریم و به طبع آن نرخ بیکاری نیز در حال فروکش کردن در استانهای مورد بحث می باشد. ضمن احترام به نظرات آقایان که میفرمایند کارداریم ولی کارگر نداریم، مواردی چند در ارتباط با رد این فرضیه و گفتمان مطرح شده خدمت خوانندگان عزیز ارائه میگردد:
1_ کارگر و نیروی کار داریم ولی از نوع فارغ التحصیلان دانشگاهی که به دلایل مختلف از جمله مدل آموزشی رسمی و غیررسمی،تاکیدات خانواده ها و عدم شناخت متغیرهای بازارکار، طوری پرورش یافته اند که صرفا میخواهند به هرنحو ممکن متناسب با مدرک تحصیلی دانشگاهی در مشاغل دولتی استخدام شوند و هیچ تمایلی به استخدام در بخش خصوص ندارند.
2- کارگر و نیروی کار داریم ولی بدون مهارت عملی بویژه در رشته های فنی و مهندسی و علوم کاربردی دانشگاهی که به همین دلیل امکان جذب حتی در بخش خصوصی را نیز پیدا نمی کنند و کماکان در زمره جمعیت فعال بازارکار(بیکار) در جستجوی شغل هستند.
3_ کارگر و نیروی کارداریم ولی فارغ التحصیلان دانشگاهی که درحال حاضر اکثریت جویندگان بازارکار را تشکیل میدهند به دلیل یکسان بودن نوع نگاه به نیروی کار ساده بدون مهارت و نیروی کار فنی دانشگاهی در محیط های کاری واحدهای خصوصی حاضر به فعالیت در کارگاههای مشمول قانون کار نیستند.
4_ کارگرو نیروی کارداریم ولی به دلیل پائین بودن دستمزد و شرایط کاری گاها سخت در واحدهای بخش خصوصی و همچنین تورم موجود در اقتصاد، حاضر هستند بیکار بمانند و حتی در فرصت های شغلی غیررسمی از جمله اسنپ و دلالی فعالیت کنند ولی جذب و استخدام بخش خصوصی نشوند.
5_ کارگر و نیروی کارداریم ولی به دلیل بروز نبودن فرایندهای تولید ازحیث دانش و تکنولوژی جدید دربرخی از واحدهای بخش خصوصی،فرصت های شغلی متناسب با مهارت و دانش جویندگان کار بویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی وجود ندارد فلذا کماکان به دنبال فرصت های شغلی هستند.
6- کارگر و نیروی کارداریم ولی به دلیل مردانه بودن اکثر فرصت های شغلی در بخش خصوصی و نوع بافت فرهنگی در برخی از استانها امکان جذب جویندگان کار زن در بخش خصوصی درحال حاضر مهیا نبوده و کماکان در زمره جمعیت فعال بازار کار(بیکار) قراردارند.
7_ کارگر و نیروی کار داریم ولی به دلیل عدم رعایت شاخص های منابع انسانی در واحدهای خصوصی و اعمال رفتارهای خارج از عرف با نیروی کار دلیل دیگری بر عدم تمایل فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار برای جذب در چنین فرصت های شغلی می باشد.
علی ایحال موارد عنوان شده فوق برخی از دلایلی اساسی و مهم در رد فرضیه و گفتمان امروزه برخی از آقایان که اعتقاد دارند در تعدادی از استانها کارداریم/کارگر نداریم طرح گردید. به نظر بنده گفتمان دوستان زمانی میتواند درست باشد که ما بدون توجه به مدرک،شان،جنس و جایگاه فارغ التحصیلان دانشگاهی جوینده کار، تلاش کنیم به هرنحوی پاسخی به تقاضای نیروی کار در بخش خصوصی و حتی دولتی بدهیم که این شرایط به معنی هدر رفت سرمایه گذاری های آموزشی دولتی و خانواده ها و مرگ بهره وری نیروی کاردر کشور و استانها می باشد.