مجلس انقلابی و همسو با مردم
خبرگزاری فارس – نیوز اعلام کرد: "مجلس شورای اسلامی به خاطر شیوع گسترده ویروس کرونا دو هفته تعطیل شد". اینجاست که معلوم میشود که چقدر ارزش جان انسان ها در مقابل خطرات متفاوت است. به عبارت دیگر حیات انسان ها در مقابل اثر خطرات متعارف و غیر متعارف از جمله ویروس کرونا را جایگاه،مقام و پست ها،تعیین می کند. چطور میشود که کادر درمان که در معرض و کانون خطر قرار دارند، باز تا پای مرگ بدون تعطیلی حتی در شیفت های چندین نوبته در مراکز درمانی جان فشانی می کنند. چطور میشود کارمندان و کارگران زحمت کش بویژه در کلان شهرها در این شرایط سخت کرونایی با حداقل ترین امکانات مراقبتی و محافظتی در محل کار خود حاضر و به مراجعین خدمت رسانی می کنند و اجازه نمی دهند چرخه تولید و خدمت متوقف گردد. ولی در مقابل هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی بجای رسیدگی به چالش های اساسی کشور آنهم در این روز های حساس از حیث سیاسی و اجتماعی و همچنین حل و فصل گرفتاری های مردم شریف ایران عزیز،کار مجلس را تعطیل می کند. حال سوال اینجاست آیا نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بیشتر در معرض خطر ابتلاء به ویروس کرونا قرار دارند یا کادر درمان، کارمندان وکارگران زحمت کش فعال در بخش خصوصی؟باید پذیرفت که اگر خطر هست برای همه هست و نبایستی مرز بندی و طبقه بندی در این خصوص بین مسئولین اجرایی و تصمیم گیر و مردم جامعه شکل بگیرد. در این شرایط حساس که جامعه به آرامش نیازمند می باشد بنظر میرسد چنین اقداماتی (تعطیلی کارمجلس) قطع به یقین اثرات روانی منفی بر روحیه عوامل اجرایی از جمله کادر درمان ،کارمندان ،کارگران و سایر اقشار جامعه خواهد گذاشت که چطور ما که در خط مقدم خطر ویروس کرونا قرار گرفته ایم، کارمان تعطیل نمی شود ولی برعکس کار نمایندگان مجلس شورای اسلامی که کار قانون گذاریست و در زمان حضور در مجلس ارباب رجوع و مراجعات خاص و آنچنانی ندارند، تعطیل میشود. از مجلس انقلابی انتظار کارهای انقلابی و همسو با جریانات مردمی میرود!!!!!! التماس تفکر.
جناب وزیر باور کنید حق مردم این نیست!!!!
آقای وزیر، اگر بجای التماس کردن،اگر بجای مرثیه خواندن، اگر بجای عصبانی شدن، اگر بجای ترساندن مردم که این هفته و هفته بعد شرایط بحرانی تر خواهد شد، اگر بجای تلاش برای حفظ جایگاه نورچشمی بودن خود، اگر بجای نقش پلیس خوب را بازی کردن،اگر بجای قسم خوردن، اگر بجای مقصر جلوه دادن مردم، اگر بجای مبرا دانستن خود از همه ی تقصیرات آنهم به این دلیل که گفتم: "ای مردم سفر نرید"، کمی وزارت داری بلد بودید و با قاطعیت روی مباحث کارشناسی از جمله قرنطینه سفرهای نوروزی 1400 پافشاری و اصرار می کردید حتی اگر به قیمت استعفا و عزل تان تمام می شد. امروز حال و روزمان از بابت شیوع اسفبار کرونا این نبود. چه فایده که بعدا بخواهید ناگفته های ستاد ملی کرونا را بعد از اتمام کار دولت تدبیر و امید و رفتن از وزارتخانه با مردم باز گو کنید که دیگر در آن زمان گوش شنوایی برای ناگفته های بی اثر که جزء اعصاب خوردکنی تاثیر دیگری ندارد، وجود نخواهد داشت. چرا که کرونا هرچه خواست با این مردم کرد. عزیزانشان را گرفت،شغلشان را از رونق انداخت و هزاران مصیبت و گرفتاری دیگر که خودتان بهتر بر آنها واقف هستید. امید میرود در این 100روز باقی مانده حداقل شاهد مدیریت بحران از شما باشیم نه ایجاد بحران و نگرانی چرا که شما بر عالی ترین مسند حفظ سلامت مردم نشسته اید و انتظار میرود که به عنوان یک سرباز و خادم مردم که در اکثر سخنرانی های خود بارها به آن اشاره کرده اید عمل کنید. جناب وزیر باور کنید حق مردم این نیست!!!!!
به امید ایام و روزهای خوش بدون کرونا. انشاءا.....َ
واکسن خواری
چند ماهی است خبرهای از فساد مالی گسترده در بین اعضای شورای شهر و شهرداری های برخی استانها و دستگیری متخلفین از سوی دستگاه ها و نهاد های نظارتی- امنیتی از رسانه ملی و فضای مجازی به گوش میرسد. ولی اخیر اتفاقی در شهر آبادان بوقع پیوسته که متفاوت از تخلفاتی است که تاکنون رسانه ای شده است. تخلف یا دزدی با چاشنی کرونای توسط اعضای شورای شهر آبادان و برخی مدیران شهرداری آن شهر که با قرار دادن اسامی خود در لیست پاکبانان ارسالی به دانشگاه علوم پزشکی اهواز برای زدن واکسن کرونا. باید بر این منتخبین مردم آفرین گفت که دست سارقین و دزدان حرفه ای را از پشت بسته اند. چرا که موفق شدند با برنامه ریزی و تغییر پوشش، واکسن کرونا را تزریق کنند. درود بر شما که آبروی هرچه جنوبی باغیرت را زیر سوال برده اید. حال سوال اینجاست این آقایان با این کار متقلبانه خود چطور از اعتبارات و بیت المالی که در اختیار داشته اند استفاده کرده اند؟ نکته دیگری که از این کار غیر اخلاقی و غیر انسانی در بعد ملی باید آموخت، احتمال تخلفات دیگر در زمان شروع واکسیناسیون عمومی است. بنابراین متولیان امر بخصوص وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی باید از هم اکنون شیوه و طرق انجام واکسیناسیون عمومی را مشخص و تمامی راههای تخلف را شناسایی و راهکارهای عملیاتی را برای خنثی کردن آنها پیش بینی نمایند تا شاهد چنین دزدی های آشکاری نباشیم. در پایان برای مسئولین قضایی که به تخلف این افراد رسیدگی خواهند کرد پیشنهاد می گردد در احکام قضایی متخلفین این امر "انجام امور پاکبانی برای مدت طولانی در یکی از خیابان های شلوغ شهر آبادان قید گردد" تا درس عبرتی باشد برای دیگران
مقصر همه ی قرمز شدن ها،خود کروناست!!!!
معاون گردشگری وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اخیرا گفته: روند قرمز و نارنجی شدن شهرها ربطی به سفرهای نوروزی ندارد. جناب تیموری معاون عزیز گردشگری، اگر افزایش تعداد مبتلایان به ویروس کرونا مربوط به صف های مرغ نیست، مربوط به خرید های عید نیست، مربوط به عدم رعایت پروتکل های بهداشتی نیست، مربوط به سفرهای نوروزی نیست. مربوط به مدیریت ستاد کرونا نیست. مربوط به مردم نیست. مربوط به دولت نیست. پس لطفا بفرمائید این وضعیت بوجود آمده مربوط به چیست؟ بنظر بنده جناب معاون بهتر است همه تقصیرها را گردن خود ویروس کرونا که به چشم مسلح دیده نمی شود و توان سخن گفتن را نیز ندارد بیندازیم و خلاص، بهترنیست.
قاپ زنی را جدی بگیریم
شوربختانه سرقت و قاپ زنی( گوشی موبایل) این روزها در سطح جامعه بویژه در کلان شهرها افزایش یافته است. بطوریکه به گفته پلیس تهران بزرگ با شروع تعطیلات نوروز1400 تا کنون 154 قاپ زن گوشی موبایل در پایتخت، دستگیر شده است . برای مبارزه و کاهش آسیب های اجتماعی از جمله آن سرقت،طلاق و اعتیاد می بایست در سه بعد اقتصادی، اجتماعی و پیشگیری اقدامات اساسی صورت پذیرد. گسترش هزینههای دولت در مبارزه با جرم، بدون توجه به سیاستهای اقتصادی در راستای کاهش فقر، بیکاری و نابرابری درآمد، تاثیر معناداری بر کاستن آسیب های اجتماعی نداشته و نخواهد داشت. مطالعات دانشگاهی انجام شده میدانی گواهی بر این ادعا است. از سوی دیگر نباید ازنقش و کارکرد آموزش در پیشگیری از وقوع ناهنجاری های اجتماعی غافل شد. بعبارت دیگر بدون توجه همزمان به سه بعد اقتصادی،اجتماعی و پیشگیری، در امر مبارزه با آسیب های اجتماعی،توفیق چندانی در این امر حاصل نخواهد شد و ضمن افزایش هزینه دولت در امر مبارزه با جرائم مالی، توفیق چندانی در کاستن جرم و جنایت در جامعه ،حاصل نخواهد شد.
درسال 1400بازگشت می خواهم
-)برای دل شکسته،بازگشت انگیزه و اراده
-)برای پدر ومادران در آسایشگاه سالمندان، بازگشت به کانون خانواده.
-) برای چشم های نمناک،بازگشت لبخند.
-)برای شرایط پرتلاطم جهان،بازگشت صلح و آرامش
-)برای سوگواران، بازگشت دل خوش
-)برای همه بیماران در بستر بیماری،شفای عاجل
-)برای هرآنکه زانوی اندوه بغل گرفته،شادی
-)برای آدمهای تنها، بازگشت دوست
-) برای دل های سیاه وتاریک،بازگشت سفیدی و مهربانی
-)برای چشم های تاریک، روشنایی
-)برای دل های پراز کینه، بازگشت مهربانی و عطوفت
-)برای آدمهای قهر و فاصله گرفته از هم، بازگشت دوستی های مجدد.
برای خودم و تو بازگشت همه ی آنچه دلتنگش هستیم .......
دلم یک عید قدیمی میخواهد
دلم یک عید قدیمی میخواهد، یک نوروز واقعی که در آن تمام مردمان شهر مدام شادی کنندآنهم از ته دل، طوری که صدای خنده هایشان تا سرکوچه برسد.
دلم یک عید قدیمی میخواهد،یک نوروز واقعی به دور از بیماری کرونا که ترس و بیم برجان شهر انداخته است. نه قرنطینه ای باشد نه محدودیتی و نه ماسکی.
دلم یک عید قدیمی میخواهد،یک نوروز واقعی بدون گرانی، گرانفروشی و احتکار و از همه مهمتر به دور از تشریفات فعلی
دلم واقعا برای یک عید قدیمی تنگ شده است.
هشدار تا قیامت !؟
یکی از واژه های که در سال های اخیر با فراوانیِ بسیار زیاد و مکررا چه از زبان مسئولین رده بالا و چه از گفتار مسئولین رده پائین از رسانه ملی می شنویم و یا در رسانه های مکتوب و بیانیه های صادره از سوی ارگان ها مشاهده میکنیم، واژه "هشدار" است. به عبارت دیگر مردم یا مخاطبین در برنامه های تلویزیون بویژه خبرهای که از شبکه های مختلف پخش میشود به نوعی با واژه "هشدار" خوگرفته و مأنوس شده اند. در ادامه این یادداشت مختصرا به چندین نمونه از هشدارهایی که به دفعات زیاد دربرنامه های مختلف صدا وسیما پخش و تکرار میشود اشاره میگردد:
1-هشدار درباره خیز، و موج چهارم ویروس کرونا در فروردین ماه 1400
2-هشدار درباره آب گرفتگی معابر و جاری شدن سیل.
3-هشداردر مورد ریزش بهمن و کولاک درجاده ها.
4-هشداردرباره احتکار،کم فروشی و گران فروشی.
5-هشدار در خصوص عوارض ناخوشایند سفرهای نوروزی.
6-هشدار در ارتباط با استفاده بیش ازحد ازفضای مجازی.
7-هشدار در خصوص افزایش آمارطلاق در جامعه.
8- هشداردرباره حیوان آزاری.
9-هشدار در خصوص کودک آزاری.
10-هشدار در خصوص کشف حجاب.
11-هشدار در ارتباط با کاهش سرانه مطالعه کتاب در کشور.
12-هشدار در مورد سوء تغذیه اکثریت آحاد جامعه
13-هشدار درباره کاهش بهداشت روانی افراد جامعه.
14-هشدار در خصوص افزایش آمار ازدواج های سفید در سطح جوانان.
15-هشدار در مورد کاهش سن اعتیاد در جامعه.
16-هشدار در ارتباط با افزایش کیف قاپی و زورگیری.
17-هشدار در خصوص افزایش بیکاران فارغ التحصیل شده از دانشگاه ها
18-هشدار درباره کاهش تعلقات عاطفی بین اعضای خانواده ها.
19-هشدار درخصوص لغو تعهدات برجامی.
20-هشدار به زمین خواران، کوه خواران و ساحل خواران.
21-هشدار در خصوص کاهش بی اعتمادی آحاد اجتماع نسبت به قانونگذاران ومدیریت کلان کشور.
22-هشدار به جاعلان و کلاهبرداران.
23-هشدار به عاملان افزایش قیمت سکه و دلار.
24-هشدار به سوء استفاده کنندگان از پست و مقام حکومتی.
25-هشدار به تخریب کنندگان محیط زیست.
26-هشدار به فروشندگان داروهای تقلبی.
27-هشدار به خودرو سازان در خصوص قیمت وکیفیت خودرو.
28-هشدار در خصوص افزایش جمعیت سالمندی در کشور.
29-هشدار در خصوص افزایش دروغ، فساد، خیانت و خشونت در تمامی سطوح جامعه.
30-هشدار درخصوص فرارمغزها از کشور.
وهزاران هشدارهای دیگر که نام بردن شان مثنوی هفتاد من کاغذ شود که در این گرانیٍ سرسام آور کاغذ، نشاید. لیکن آنچه در این میان مهم بنظر میرسد سه نکته اساسی است که عبارتند از:
ا-هرکدام از این هشدارها وهشدارهای با مضامین دیگر، از سالهای بسیار دور طرح و منعکس شده و هنوزهم علیرغم گذشت زمانی مدید همچنان ازرسانه ملی تکرار میشود.
2-تداوم و تکرار این هشدارها، بیانگر این موضوع است که مشکلاتی که باعث صدور چنین هشدارهائی شده است، کماکان محکم و استوار در سرجای خود ایستاده اند و تاکنون برای رفع آنها از سوی متولیان امر چاره ای اندیشیده نشده است.
3-برای ریشه یابی وحلِ موجباتِ منتهی به هشدارها به معنای واقعی کلمه ، نیازمند ایجاد اعتماد عمومی نسبت به سیاستها و حسن عمل مدیران در سطح کلان( که متأسفانه تاکنون کارنامه قابل قبول و اقناع کنندهای در این خصوص مشاهده نشده است!) و ایجاد ارتباط دوسویه مسئولین و مردم می باشد. به عبارت دیگر ارتباط و اعتماد مردم و مسئولین برای خروج کامل از بسترِ منجر به هشدارها مورد نیاز است. در غیراین صورت چنین هشدارهایی گوش شنوندگان و بینندگان تلویزیون و رادیو را همچنان خواهد خراشید و موجب نگرانی خواهد شد.
حال سوال اینجاست که چه زمانی عالمان،حاکمان و مردم به این نتیجه خواهند رسید که می بایست به هم اعتماد داشته باشند؟ و آیا در شرایط کنونی زمینه این مشارکت مدنی و چندجانبه در کشور مهیا می باشد؟ به امید تحقق چنین زمانی!
"معجزه شادکامی"
برابر نتایج تحقیقات میدانی صورت گرفته از سوی جهاد دانشگاهی که اخیرا انتشار یافته، میانگین نمره شادکامی در کشور 4/11از 6عنوان شده است. این عدد بیانگر این است که قاطبه افراد جامعه در سطح کشور در کانال "نسبتا شاد" قرار گرفتهاند. در این به اصطلاح نظر سنجی که گویا سوال های همچون احساس شادی می کنید؟آینده خوبی برای خود پیش بینی می کنید؟از زندگی خود راضی هستید؟بر زندگی خود کنترل دارید؟احساس شوق و قوت دارید؟ احساس صمیمی بودن با دیگران دارید؟ از زندگی خود لذت می برید؟ حالت سر زندگی در طول روز دارید؟ به دیگران علاقه مند هستید؟ آیا دیگران را دوست دارید و دیگران نیز شما را دوست دارند؟ و ... از افراد نمونه پرسیده شده است.حال علامت سوال های بعد از نتایج خروجی طرح در اذهان و افکار عمومی ایجاد شده و بازتاب هائی نیز در فضای مجازی و رسانه های دیداری و شنیداری داشته است بر این مبنا و اساس که چطورمی شود با این همه نارسائی ها ، مشکلات، استرس ها و دلواپسیها ها از حال و نگرانی ها از چشم انداز و آینده، در تمامی زمینه های اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و از همه مهمتر واقعیت های ملموس و غیرقابل کتمان موجود درجامعه، عموم افراد جامعه برابر نتایج نظر سنجی جهاد دانشگاهی در کانال "نسبتا شاد" قرار گرفته باشند. به عبارت دیگر:
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود در حالیکه پدران و مادران، نگران آینده شغلی فرزندان خود هستند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که در هر خانه بطور حداقل یک عضو بیکار با تمامی عوارض و مشکلاتی که برای خانواده ایجاد می کند، وجود دارد.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که جوانان به دلیل نداشتن شغل توان ازدواج کردن را ندارند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که دهک های پائین انحصارا با مبلغ یارانه و به سختی روزگار سپری می کنند.
-) چطور میشود "نسبتا شاد" بود که اجاره خانه آقا داماد را پدر بازنشسته اش با چشم پوشی از دارو و درمان خود تأمین می کند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که دغدغه اکثریت مردم در این شرایط کرونائ شده تهیه روغن مایع، گوشت مرغ و تخم مرغ و دارو...آنهم بعد از ساعت ها انتظار کشیدن در صف های طولانی
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که دزدی و زور گیری در سطح جامعه به دلیل نبود درآمد افزایش یافته و بیشترین بازتاب را پست های فضای مجازی به خود اختصاص داده است.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود زمانی که بی اعتمادی در بین افراد جامعه بیداد می کند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که سوء تغذیه در بین خانواده های دهک های پائین ریشه دوانده و بهداشت اجتماعی را در معرض خطرات سنگینی قرار داده است.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود زمانی که یک فارغ التحصیل دانشگاهی برای گذران زندگی خود، کولبری سوخت بری، ویا در صورت داشتن شانس، کارگری و رانندگی می کند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که پدر خانواده که شغلش کارگری ساختمان است شش ماه از سال بیکار باشد و جزء یارانه منبع درآمدی بخور ونمیر نداشته باشد.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که در برخی از خانواده ها کودکان ، دختران و پسران زیر هیجده سال و پدر و مادر های بالای شصت سال نان آور خانه می باشند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود زمانی که مادر به عنوان سرپرست خانوار برای سیر کردن شکم فرزندانش بناچار تن فروشی و بعد از آن نیز خودکشی می کند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که افراد جامعه نسبت به هم بی تفاوت شده و هیچگونه حس همدردی و یاوری ندارند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که دروغ،چاپلوسی در این جامعه تبدیل به ارزش شده است.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که دست بردن به بیت المال، تبعیض و بی عدالتی به عینه و همه روزه اتفاق می افتد.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که سفره خانوارها به سرعت باد در حال کوچک شدن می باشد.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که فاصله طبقاتی در جامعه هر روز بعیدتر می شود.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود وقتی که امکان تفریح و گردش متعارف و حداقلی برای همگان، وجود ندارد.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که اکثریت افراد جامعه زیر خط فقر می باشند.
-)چطور میشود "نسبتا شاد" بود که تهیه مسکن به یک رؤیا و آرزوی دست نیافتنی برای هر فرد تبدیل شده است.
و هزاران چرا و چطور دیگر ....
امید داریم زمانی برسد که گزارشات و نتایج تحقیقات اجتماعی و اقتصادی با واقعیات موجود در سطح جامعه همخوانی داشته و اینگونه نظرسنجی های محیرالعقول و نتایج فریبنده و رؤیا گونه? حاصل از آن، هرگز بعنوان منبعی موثق مورد استناد سیاستگزاران و تصمیم سازان این مرز و بوم قرار نگیرد.
گمنام 61دارید؟
یکی از مادران شجاع و عزیزمان با ضجه های سوزناک خود، 23سال بود، فارغ از هرگونه گرایش های جناحی،سیاسی و تنها با دلی صاف و بی شیله پیله صرفا به عنوان یک مادر، مثل همه ی مادران مهربان، به دنبال پیکر فرزند خود در بین شهدای گمنام می گشت. به احتمال زیاد این مادر چشم به راه، بدون دیدن پیکرپسرش، چشم از جهان فرو، بسته باشد. به راستی ما در این جهان بدنبال کدامین گمنام خود هستیم؟ آیا بدنبال فخرفروشی در صورتی که از یک نطفه بی چیز و بی ارزش بوجود آمده ایم،هستیم؟. آیا بدنبال بدست آوردن مال و منال به هر قیمتی هستیم؟ آیا به دنبال حیف و میل کردن حقوق دیگران به هر قیمت و عنوانی هستیم؟آیا بدنبال کسب قدرت و یا مقام با زیر پاگذاشتن انسانیت و صداقت هستیم؟ آیا بدنبال تهمت و افترا زدن به دیگران که میدانیم دروغی بیش نیست،هستیم؟ آیا بدنبال کوچک شمردن دیگران به خاطر اینکه از جنس ما نیستند،هستیم؟ آیا بدنبال احترام به بزرگترها ی خودمان به معنای واقعی کلمه،هستیم؟ آیا بنام حل مشکلات مردم، بدنبال حل مشکلات خودمان ،هستیم؟یا نه، در طول دوران زندگی خودمان، بدنبال گمنام های از جنس، صداقت،معرفت،مرام،راستگویی،وطن دوستی،کار بخاطر دیگران در راستای خشنودی پروردگار ، انسان دوستی،محبت کردن و سایر شاخصه های مثبت دیگرهستیم. امید داریم که همه ی خوانندگان این یادداشت کوتاه از جنس دوم باشند، امیدواریم. التماس تفکر