"خدا علی را نیامرزد"
این جمله را معاویه برای زنی که با او سر موضوع خاصی بحث و جدل داشت،بکار برده است. حال سوالی که پیش می آید این است که چرا معاویه علیرغم اینکه میدانست علی حق است ولی همواره تلاش میکرد او را فردی هنجار شکن معرفی کند. در آن زمان معاویه به وضوح میدانست و ایمان داشت که:
-)"علی" مرد عدالت است و برای گستراندن عدالت اجتماعی و سیاسی در جامعه مسلمین حاضر بود خودش را فدا کند.
-) "علی" از فساد در سیستم حکومت نفرت دارد و در خرج کردن بیت المال حساس و در این خصوص با کسی تعارف ندارد حتی با نزدیکان خود.
-) "علی" حاضر و مشتاق است به شنیدن حرف و سخنان مخالفان خود در مقابل دیدگان دیگران،آنهم در مسجد خانه خدا.
-) معاویه میدانست "علی" مخالف جنگ و خونریزی است و تلاش میکند ابتدا با بحث،مجادله و جدل از جنگ کردن بپرهیزد ولی در میدان جنگ همانند شیر ژیان می جنگد و فرماندهی می کند.
-) او یعنی معاویه ایمان داشت که "علی" به معنای واقعی کلمه عاشق خداست و او را پرستش میکند بدور از نیرنگ، ریا و ظاهرسازی آنهم در اوج قدرت و دیگران را نیز به این مسیر هدایت می کند برای خروج از جهالت که بزرگترین ابزار حکومت داری خودش بود(معاویه).
و هزاران ویژگی برحق دیگر که معاویه خود نیز به آن اذعان داشت. فلذا به خاطر ثروت طلبی، جاه طلبی، ضعف ایمان بخدا و قدرت طلبی حاضر نبود حقانیت "علی" را بپذیرد و بخاطر ترس از نفوذ این مرد بزرگ و تاریخ ساز در قلب مسلمین، "علی" را فردی هنجار شکن معرفی میکرد و هر جایی که در مباحث و جدل ها کم میآورد، این جمله را بکار می برد که " خدا علی را نیامرزد" که مردم جامعه را تحریک می کند که با حاکمان خود گستاخانه سخن برانند و از دستورات آنها سرپیچی کنند.
بهتر است در این شبها بجای فرق شکافته "علی" به احوالات خودمان گریه کنیم که هنوز نتوانسته ایم ذره ای از افکار،اعتقادات و رفتار آن یگانه مرد بزرگ تاریخ را در افکار،اعتقادات و رفتارهایمان جاری و ساری کنیم که اگر بود احوالاتمان چنین نبود!!!!!
التماس دعا
"نه به امتحانات حضوری"
این روزها دغدغه دیگری از جنس اجتماعی-آموزشی در بین خانواده ها بویژه خانواده های پایه های نهم و دوازدهم مطرح گردیده با این مضمون که برابر اعلام مسئولان آموزش و پرورش امتحانات پایه های مزبور به صورت حضوری برگزار خواهد شد. انتشار این خبر اعتراضات دانش آموزان و خانواده های آنها را بدنبال داشته طوریکه بلافاصله کمپین اعتراضی " نه به امتحانات حضوری" به سرعت در فضای مجازی ایجاد و کماکان نیز اعتراضات و گلایه مندی های خانواده ها و دانش آموزان به این تصمیم وزارت آموزش و پرورش در اقصی نقاط کشور ادامه دارد. نگرانی خانواده و دانش آموزان در ارتباط با موضوع "نه به امتحانات حضوری" از چند زاویه قابل تامل و بررسی می باشد:
1- علیرغم راه اندازی برنامه آموزشی شاد در فضای مجازی برای جلوگیری از ایجاد اخلال در نظام آموزشی با شیوع بیماری کرونا در کشور، باید قبول کنیم که به لحاظ اولین تجربه استفاده از چنین رویکرد آموزشی در کشور آنهم با نواقص برنامه از یکسو و همچنین عدم دسترسی برخی از دانش آموزان به امکانات نرم افزاری و سخت افزاری برنامه آموزشی شاد. این برنامه آموزشی آنطور که باید و شاید نتوانست همانند کلاس حضوری در انتقال محتوای آموزشی به دانش آموزان بویژه درارتباط با درس هایی که به تمرکز بالای دانش آموز و توضیح بیشتر معلم برای ابهام زدایی سوال های آنها نیاز دارد از جمله درس ریاضی، نقش آفرینی نماید.
2- واقعیت دیگر این که اکثریت دانش آموزان برای رفع تکلیف و عدم غیبت بدون هیچگونه پیش مطالعه در برنامه شاد شرکت کرده و می کنند و شوربختانه این رویه کماکان ادامه دار می باشد. به عبارت دیگر جسم دانش آموز جلوی گوشی تلفن قرار دارد و روح و حواس او جای دیگر. از طرفی در انجام تکالیف و آزمون ها نیز جواب ها از طریق برنامه واتساپ بین دانش آموزان رد و بدل میشود. طوریکه دانش آموزی که در درس ریاضی همیشه نمره اش پائین و یا در حد متوسط بود به یکدفعه و به لطف برنامه آموزشی شاد به مرز نمره بیست رسیده است. البته به کمک برنامه واتساپ نه برنامه آموزشی شاد!!!! حقیقت این است که درصد بالایی از دانش آموزان اگر در کلاس حضوری قرارنگیرند به دلایل مختلف از جمله بهره هوشی و شخصیتی و غیره، امکان یادگیری محتوای آموزشی برایشان سخت بوده و این واقعیتی غیرقابل کتمان است که باید مورد توجه قرار مسئولان امرقرارگیرد.
3- نکته دیگر که برگزاری غیر حضوری امتحانات را پررنگ میکند. تعطیلی بیشتر مشاغل و کاهش سطح درآمد خانوارها در این ایام خاص می باشد که باعث برهم ریختن آرامش روانی خانواده ها شده و گاها ایجاد اختلافات خانوادگی نیز به دنبال داشته است. قطعا در این شرایط دانش آموز نخواهد توانست بر روی درس که از برنامه شاد در حال پخش می باشد تمرکز کند و بیشتر حواسش به حواشی و مشکلات خانوادگی خواهد بود.مگر میشود در شرایط بحرانی و اختلافات خانوادگی با تمرکز بالا و با انگیزه، آنهم درشرایط آموزش مجاری درس خواند؟
4- درگذشته اکثر والدین کمک حال درسی فرزندان خود بودند ولی چندین سال است با توجه تغییر محتوای آموزشی اکثر کتاب های درسی و همچنین متفاوت بودن شیوه و سبک تدریس معلمان، دیگر والدین مثل گذشته نمی توانند در حل اشکالات و سوال های درسی فرزندان خود کمک حال خوبی برای آنها باشند. این چالش بین خانواده ها در ایام بیماری کرونا به دلیل مسائل اقتصادی و بی حوصله بودن والدین به اوج خود رسیده و در عمل اکثر سوال های درسی فرزندان از والدین بی جواب مانده و یا جواب های داده شده از سوی والدین نتوانسته ذهن پرسش گر دانش آموزان را قانع کند.
نگرانی و دغدغه دانش آموزان و خانواده های آنها در خصوص برگزاری امتحانات حضوری که باعث اعتراض نیز شده،منطقی بنظر میرسد. اینکه آموزش نزدیک یکسال است که به صورت مجازی درحال اجرا می باشد و دانش آموزان در حال عادت کردن به شکل و سیاق این شیوه آموزشی هستند. و از همه مهمتر ارزیابی و ارزشیابی جامع و کاملی در طول مدت شروع آموزش مجاری از نقاط ضعف و قوت دانش آموز در دروس تحصیلی به خانواده ها جهت پی گیری و رفع آن به معنای واقعی کلمه صورت نگرفته است. لذا چطور و با کدامین منطق، آموزش به صورت مجازی باشد و امتحانات حضوری!!!! راستی چه اصراری است که با سلامت جسم و روان دانش آموزان و خانواده های آنها در این شرایط خاص بازی کنیم. امیدواریم مسئولان، مسئولانه تصمیم بگیرند.
"من معلم هستم"
"من معلّم هستم"
زندگی ، پشت نگاهم جاریست
سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست
قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد
"من معلّم هستم"
گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد
آخرین دغدغه هایم اینست :
نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟
نکند حرفی ماند؟
نکند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سیاه جا مانده ست؟
"من معلّم هستم"
هرشب از آینه ها میپرسم :
به کدامین شیوه؟
وسعت ِیادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِدریاچه یِ عشق؟
غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود؟
یا کلاغی که به خانه نرسید؟
قصّه گویی بکنم؟
تک به تک یا با جمع؟
بدوم یا آرام ؟
"من معلّم هستم"
نیمکت ها نفس گرم ِقدمهایِ مرا میفهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه
رمز ِپرواز ِمرا میدانند
سیب ها دست ِمرا میخوانند….
"من معلّم هست"
درد ِفهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است….
فریدون مشیری: معلم روزت مبارک
"علی" سرش در شب قدر شکافته شد تا به ما بفهماند که:
1- مرگ حق است و وقت آن رسید با هرمقام و درجاتی که در آن قرار داریم، باید کوچ کنیم.
2- جهالت و بدتر از آن در جهالت ماندن، بزرگترین دشمن دانایی و آگاهی است.
3- شجاعت و مردانگی زمانی معنا پیدا می کند که بدون ظلم و تجاوز به حقوق دیگران باشد.
4- کینه توزی و تفرقه افکنی بزرگترین آفت جامعه است.
5- باید به حقوق کودکان و خانواده احترام گذاشت که در این صورت خانواده سالم خواهد ماند.
6- فساد و دست درازی به بیت المال اگر در جامعه رواج پیدا کند انسانیت و اعتماد بین افراد از بین خواهد رفت.
7- ظلم به افراد زیر دست در جامعه اسلامی،نشانه ناجوانمردی و سیاهی قلب انسان ها است.
8- هر چه را که از ایمان و دانش انباشت کنیم، میشود در یک لحظه با بی توجهی و ضعف ایمان، همه ی آن چرا که اندوخته ایم از دست بدهیم.
9- آبرو و حیاء بزرگترین زینت مردان و زنان است که اگر نباشد فحشاء،تهمت و دروغ جامعه را خواهد سوزاند.
10- کمک به دیگران با حفظ کرامت افراد نیازمند باید همراه باشد.
امید میرود، قدرشناس خوبی برای شبهای قدر باشیم و از همه مهمتر "علی" را خوب بشناسیم.
سه نکته مهم در خصوص شوراها
9اردیبهشت ماه روز شوراها نامگذاری شده است. با توجه به پنچ دوره فعالیت شوراها در کشور و بررسی و پایش عملکرد میدانی اعضاء این نهاد قانونی در سیاست گذاری و مدیریت برنامه های رشد و توسعه شهرها و روستاها و ارائه خدمات قابل قبول و استاندارد به شهروندان در این مدت 5ساله،آنطور که باید و شاید طبق قانون 34 ماده ای شوراها،توفیق خاصی به دست نیامده است. و این موضوع به عینه نیز توسط منتخبین آنها قابل فهم است. طوریکه غالب شهروندان جایگاه شوراها را امری بی تاثیر در مدیریت شهری و صرفا در انتخاب شهردار و گاها شورا را نیز مانع توسعه شهرمعرفی می کنند. البته این نوع نگاه مردم به جایگاه شوراها نیز به عملکرد ضعیف رئیس شورا در تنویر افکار عمومی در این خصوص برمیگردد. به منظور پویا سازی شوراها در امر برنامه ریزی های مهم و راهبردی برای شهرها و روستاها طبق وظایف و اختیارات شوراها مصرح در قانون 34 ماده ای و راهبری برنامه های مصوب شده می بایست در مفاد قانون بویژه در امر نظارت بر عملکرد اعضاء و نحوی شرایط و ضوابط ورود داوطلبین به شوراها،تغییرات اساسی بوجود آید. در ادامه به سه نکته مهم در این خصوص اشاره میگردد:
1- با توجه با رشد تخلفات در شوراهای شهر و روستا و رسیدن تعداد دستگیری ها تا پاپان سال 1399 به بیش از 100 مورد حاکی از ضعف هایی در قوانین ناظر بر این نهاد است. لذا برای جلوگیری از تخلفات مالی و سوء استفاده از پست و مقام توسط اعضای شوراهای شهر و روستا از بعد تقنین قوانین و ابعاد نظارتی می بایست، اقدامات جدی در جهت فساد زدای صورت پذیرد.
2- تغییر در شرایط و ضوابط ثبت نام داوطلبین در انتخابات شوراها به منظور ورود افراد متخصص و با تجربه در حوزه شهری و شهرسازی و همچنین آشنا به مسائل خدمات شهری که میتواند در ارتقاء کیفیت خدمات به شهروندان و رشد و توسعه شهری متناسب با علم روزموثر باشد. به عبارت دیگر باید با ایجاد تغییر در شرایط و ضوابط داوطلبین ورود به شوراها از ورود افراد غیر متخصص که نه تحصیلات دانشگاهی مرتبط به معنای واقعی کلمه دارند و نه سوابق و تجربه کاری در امر مدیریت شهری و شهرسازی به میدان رقابت و انتخابات شوراها بویژه در انتخابات شورای شهرها جلوگیری گردد.
3- در راستای پرهیز از سیاسی کاری در شوراها و نگاه به جایگاه پارلمان شهری به عنوان سکوی پرتاپ به صندلی پارلمان مجلس شورای اسلامی از سوی برخی از داوطلبین به نظر میرسداعمال محدویت ثبت نام دو سال برای اعضای شوراها بعد از اتمام دوره تصدی، در انتخابات مجلس شورای اسلامی، میتواند از سیاسی کاری ها در شوراها و همچنین سوء استفاده از صندلی شوراها به نفع مقاصد سیاسی، تا حدود قابل توجهی بکاهد.
اجرای کامل سند ملی کار شایسته مطالبه دوم جامعه کارگری
5تا 11اردیبهشت ماه هرسال هفته کار وکارگر نامگذاری شده است. به مناسبت این هفته برنامه های متنوعی از سوی متولیان و دست اندرکاران برنامه ریزی و اجرا میگردد. از برنامه های اجتماعی و فرهنگی گرفته تا مسابقات ورزشی و دیدار با کارگران در محل کار. البته چند سالی است به دلیل شیوع ویروس کرونا در کشور گرامیداشت برنامه های هفته کار وکارگر عمدتا به صورت مجازی برگزار می گردد. ضمن تبریک این هفته به تمامی کارگران زحمت کش در عرصه کار و تولید با توجه به شرایط اقتصادی و نیاز مبرم و ضروری به تولیدات رقابت پذیر در کشور و همچنین ایجاد فرصت های شغلی جدید، باید هر روز را روز کارو کارگر بدانیم و این مقوله مهم را در یک روز یا یک هفته خاص خلاصه نکنیم. به عبارت دیگر هر روز را باید روز کار وکارگر تلقی و مسئولین امر می بایست مدام در کنار کارفرمایان و کارگران در جهت حل مشکلات آنها به معنای واقعی کلمه و جهاد گونه آنهم با تصویب و اجرای طرح ها و برنامه های کاربردی در کنار اجرای سایر برنامه های سرگرم کننده، تلاش نمایند. یکی از این برنامه ها اجرای کامل "سند ملی کار شایسته" استکه بعد از قانون کار، جزء مطالبات دوم جامعه کارگریمحسوب می شود. سند مزبور با توجه به نقش و اهمیت آن در ایجاد تحول در جامعه کارگری که از برنامه سوم توسعه کشور مغفول مانده بود و عین توپ فوتبال بین دولت،مجلس و کمیسیون های اجتماعی دولت و مجلس شورای اسلامی، پاس کاری می شد. نهایتا بعد از گذشت 15 سال در اردیبهشت ماه سال 1398در هیات دولت مورد تصویب قرار گرفت. هرچند که باید متذکر شد مفاد سندی که با عنوان کارشایسته در هیات دولت تائید شد با آنچه که مورد تاکید سازمان بین المللی کار در این موضوع بود،تفاوت های محتوایی و ماهوی دارد که پرداختن به آنها در مجال این یادداشت نمی گنجد. سند ملی کار شایسته که مفهومی چند بعدی دارد و علاوه بر کمیت اشتغال به کیفیت آن نیز توجه دارد نه تنها به کار بیشتر، بلکه به کار بهتر و با کیفیت تر نیز توجه دارد که یک بعد آن شغل و بعد دیگر آن سرمایه انسانی (شاغل) است. کار شایسته در برگیرنده چهار محور استراتژیک می باشد که عبارتند از:
-) استانداردها و مولفه های حقوق بنیادین کار.
-) اشتغال
-) حمایت اجتماعی
-) گفتگو های اجتماعی
به عبارت دیگر اگر بخواهیم به زبان ساده و عام پسند،کارشایسته را توصیف و تعریف کنیم، میشود گفت: سند ملی کار شایسته بدنبال این است که یک فرد در شرایط مساوی و بدون تبعیض، شغل دلخواه خود را انتخاب کند. هدف کار شایسته این است که فرد در شغل و کار خود بتواند آزادانه و بدون سخت گیری و با حفظ کرامات انسانی، فعالیت نماید. طبق سند ملی کار شایسته، کارگر می بایست از حمایت های مالی و اجتماعی مناسب و استاندارد برخوردار باشد و همچنین کارگران بدون ترس از اخراج شدن بتوانند مطالبات به حق خود را در قالب گفتگو های اجتماعی، مطرح نمایند.
قطع به یقین اجرای سند ملی کارشایسته و از همه مهمتر نظارت بر نحوی اجرای مفاد آن توسط ارگان های ذی مدخل، منجر به افزایش بهره وری و راندمان تولید و ایجاد بستر مناسب برای جذب، تربیت و حفظ نیروی انسانی کارآمد در چرخه تولید از طریق حمایت های مالی و اجتماعی، خواهد شد. حال سوال اینجاست که مسئولین امر تا چه حد توانسته اند در پیاده سازی و عملیاتی کردن مفاد سند ملی کارشایسته در محیط های کارگری بویژه در بحث حمایت های مالی و اجتماعی، موفق عمل کنند؟ به عبارت دیگر آیا کارگران عزیز و زحمت کش با توجه به دریافتی های فعلی خود میتوانند امورات زندگی خود را مدیریت کنند؟ آیا کارگران فعال در بخش خصوصی از حمایت های اجتماعی بخصوص از دریافت خدمات تامین اجتماعی (درمان) رضایت نسبی دارند؟ آیا کارگران میتوانند بدون ترس و واهمه از اخراج شدن مطالبات به حق و قانونی خود را با کارفرمایان خود در میان بگذارند؟ و از همه مهمتر آیا از زمان تصویب سند ملی کارشایسته، پایش های میدانی در خصوص میزان اجرای مولفه ها و شاخص های سند مزبور،صورت گرفته است یا خیر؟ با توجه به نقشی که سند ملی کار شایسته در ارتقاء جایگاه کارگران در ابعاد مختلف دارد امید میرود تا هفته کارو کارگر سال آینده ضمن توجه جدی به اجرای مفاد سند کار شایسته، گزارشی از میزان اثربخشی آن به جامعه کارگری از سوی متولیان امر گزارش گردد. در پایان بنظر میرسد بهترین هدیه برای کارگران در هفته کارو کارگر،پی گیری اجرای دقیق و کامل مفاد سند ملی کار شایسته در محیط های کارگری از سوی مجریان امر می باشد که در این صورت میتوان لبخند ها و خنده های کارگران عزیز را با دادن گل های قرمز ماندگار و همیشگی کرد. به امید چنین روزی
به امید "روز بدون صف"
نمیدانم فلسفه وجودی صف(صف خرید و صف گرفتن یک نوع خدمت) در ایران چیست که شوربختانه برچیده نمی شود،هیچ بلکه همانند تغییرات درعرصه های مختلف و سبک زندگی افراد جامعه، صف ها نیز نسبت به سال های قبل از خود تغییر ماهیت و موضوع داده و میدهند. شاید در دهه های گذشته صف هایی همچون خرید نان، خرید نفت،پرکردن کپسول گاز، تهیه کوپن،پرداخت قبوض آب و برق وجود داشت. در زمان حال نیز نه تنها صف ها کم و به کل برچیده نشده است. بلکه همانطور که اشاره شد متناسب با تغییرات اجتماعی و اقتصادی صف ها نیز از حیث نوع و محتوا تغییر یافته اند. در شرایط فعلی میتوان به صف های خرید مرغ و تخم مرغ، خرید شکر،خرید سکه، خرید ارز، خرید سهام، خرید شیرینی بخصوص در ایام خاص،صف خرید گوشت چرخ کرده و صف خرید آجیل شب عید و شب یلدا، خرید روغن، صف ثبت نام خودرو، خرید دارو های خاص، گرفتن وقت از پزشکان حاذق ، ثبت نام در مدارس هیات امنایی،صف گرفتن آب شرب در مناطق سیستان و بلوچستان و قص علی هذا اشاره کرد. بنظر میرسد با توجه به بافت فرهنگی غالب در بین افراد جامعه و شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور، صف های خرید که متاسفانه در شان و جایگاه مردمان این مرزوبوم نیست،کماکان استمرار خواهد داشت. رفع چهره این پدیده زشت اجتماعی و فرهنگی جامعه، اتفاقات و رویش ایده های جدید و نوعی را در عرصه های اجتماعی و علی الخصوص اقتصادی از سوی متولیان امر را می طلبعد. به عبارت دیگر صف های مورد بحث از بین نخواهد رفت، مگر اینکه هم در سیاست های اقتصادی دولت و هم در سبک زندگی و فکری مردم جامعه تغییرات اساسی و بنیادی ایجاد گردد که سهم و نقش دولت در شکل گیری این تحولات اجتماعی و اقتصادی قابل توجه است. در غیر اینصورت همچنان شاهد چنین صحنه های غیرقابل قبول و ناشایست در فصول مختلف سال،خواهیم بود. به امید "روز بدون صف در ایران عزیز"
"ای خدا من دیگه رد دادم"
روزی مردی رفت پیش شیخ و از او پرسید ای شیخ من در تربیت یکی از فرزندانم کوتاهی کرده ام. شیخ پرسید؟ ای مرد فرزندت چند ساله است؟ مرد جواب داد: 30 سالش تمام شده است.شیخ گفت:ای مرد از من چه میخواهی؟ مرد نگران و خسته جواب داد: ای شیخ می گویند شما مرد عارف و آگاهی هستید و شنیده ام که با برنامه 100 روزه گرفتاری های خیلی از اهالی این روستا و روستاهای اطراف را حل کرده اید. شما را التماس می کنم به من هم یکی از برنامه های 100 روزه خودتان را بدهید تا فرزندم یاد بگیرد که "به بزرگترهای خود همیشه سلام کند". شیخ گفت: ای مرد درست است که من برای برخی از اهالی برنامه 100 روزه دادم ولی برای تربیت فرزند 30 ساله شما برنامه 100 روزه ندارم. مرد گفت: شیخ مرا دست خالی برنگردانید هرچه پول بخواهید به شما میدهم. از مرد اصرار و از شیخ انکار. نهایتا شیخ قصه ما یک برنامه 100 روزه به مرد داد و او را از سرش باز کرد. مرد گرفتار داستان ما برنامه را از شیخ گرفت و یک کیسه پول به او(شیخ) داد و سریع به خانه بازگشت. بعد از 100 روز مرد نگون بخت قصه وقتی دید که برنامه شیخ نه تنها افاقه نکرده بلکه فرزندش سلام کردن را نیز از یاد برده است. سراسیمه رفت به سراغ شیخ داستان ما و در کمال تعجب دید مرد دیگری جای آن شیخ نشسته است. مرد گفت: آقا، شیخ کجاست؟ صاحب خانه گفت: شیخ من هستم، امرتان چیست؟ مرد گفت: آقا جان من حوصله ندارم و با شما نیز کاری ندارم فقط دنبال آن شیخی هستم که به من برنامه 100 روزه داد تا حقش را بزارم کف دستش. شیخ واقعی گفت: ای مرد شما از صبح دهمین نفری هستید که سراغ آن شیخ قلابی را از من می گیرد. من یکماه پیش به بلاد دوست و همسایه، افغانستان رفته بودم برای ارائه یک برنامه 100 روزه برای حل بحران حق آبه این ولایت از رودخانه هیرمند. چون من در منزل اشیاء گرانبها و قیمتی ندارم که دزد به خانه من بزند بنابراین در خانه من همیشه باز است. احتمال میدهم یکی از رمالان و دعا نویسان فریبکار از نبود من سوء استفاده کرده و خودش را بجای من جا زده و با نوشتن برنامه 100 روزه سر شما و دیگر مردمان ساده را کلاه گذاشته است. مرد گفت: من دیکر نمیدانم و نمی فهمم که برنامه 100 روزه چیست و اینکه اثر دارد یا خیر؟ اصولی هست یا خیر؟سرکاری هست یا خیر؟ راستش را بخواهید با شنیدن برنامه 100 روزه،اعصاب و روانم به هم میریزد. آن شیخ قلابی به من برنامه 100 روزه داد تا فرزندم سلام کردن به بزرگترها را فراموش نکند که سلام کردن را به کل فراموش کرد. مرد به ظاهر ساده گفت: یقین دارم که با برنامه 100 روزه شما نیز کشور دوست و همسایه افغانستان و یار گرمابه و گلستان ولایت ما، نه تنها حق آبه به ما نمی دهد(شاید اگرنفت بدهیم قضیه فرق کند) بلکه احتمال میرود با برنامه 100 روزه شما ای شیخ که نمی دانم واقعی هستی یا خیر!!!آب رودخانه هیرمند نیز خشک بشود. طوریکه خشکسالی هم افغانستان را فرا بگیرد و هم ولایت ما را و بایستی دوباره کسی را پیدا کنیم که یک برنامه 1000ساله بنویسد برای اصلاح ضررهای اثرات برنامه های 100 روزه شما آقایان، آنهم معلوم نیست که افاقه می کند یا خیر. مرد گفت ای شیخ: "من دیگه رد دادم".
کار کردن و مدیریت :
1- بدون دانش.
2 -بدون نگاه به اطرافیان خود.
3 - بدون تمرکز.
4- بدون خلاقیت.
5 -بدون آرامش.
6- بدون استفاده از ابزار اعم از نیروی انسانی کارآمد و تجهیزات بروز و جدید.
7 -بدون استفاده از تجربیات گذشته.
8 -بدون استفاده از یافته های علمی کاربردی و بروز.
9 -بدون مطالعه.
10 -بدون درس گرفتن از اشتباهات گذشته.
وضعیت میشود همین که در آن قرار گرفته ایم واز نزدیک لمسش می کنیم!!!!!!!
حکمرانی خوب
حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزیر یا رئیس دولت اتفاق خاصی نمی افتد. باید اندیشه های حکمرانی اصلاح گردد.کارآمدی در حکمرانی نیازمند اجرای سیاست هایی است که به ثبات و امنیت روانی انسانها در جامعه بیانجامد. یا به عبارت دیگر با حکمرانی خوب میتوان ثبات ، امنیت و آرامش روانی را به جامعه برگرداند و چنین جامعه ای در مسیر توسعه حرکت خواهد کرد. در ادامه به دو مدل حکمرانی ناکارآمد و کارآمد اشاره میگردد:
1-سرهنگ معمر قذافی رهبر اسبق لیبی،او تشکیل هر نوع حزب را ممنوع و مؤسس و گروه آن را اعدام میکرد. شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه، متهم به جاسوسی شده و به سالها زندان محکوم میشد. آموزش زبانهای خارجی در مدارس ممنوع بود. برای ایجاد وحشت اغلب اعدامها در ملأعام اجرا و در کانالهای تلویزیونی پخش میگردید. در لیبی آزادی مطبوعات وجود نداشت. عاقبت قذافی در 28 مهر 1390 به دست معترضین کشته شد و هرج و مرج کل کشور را فراگرفت و الباقی داستان که همه با آن واقف هستند.
2-ماهاتیر محمد، پزشک و جراح مالزیایی بود که به نخست وزیری رسید.او طی بیست سال توانست، آموزش همگانی و پژوهشهای علمی را سرلوحه برنامهها و اهداف توسعه قرار دهد. او با تقویت بنیادهای فرهنگی و اقتصادی این کشور را به ستاره درخشان جهان اسلام تبدیل کرد. قدرت یک ملت را حاصل تجارت و کارآفرینی میدانست و اقتصاد را قدرتمندترین ابزار دفاعی میپنداشت.ماهاتیر به تفکر سیستماتیک اعتقاد داشت و میگفت اولین قدم در خلق حماسه در عرصههای اقتصادی، سروسامان دادن به فضای کسب وکاراست. حال مالزی به یکی از کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصادی تبدیل شده و پیشرفت های قابل توجهی را بواسطه همین سیاست های حکمرانی کارآمد و خوب، کسب کرده است. راستی ما در کجای حکمرانی خوب قرار داریم!!!!!