طنز مذاکراتی
زن رو کرد به ملانصرالدین و گفت: مرد برای خرید کت و شلوار عروسی پسر کدخدا چه برنامه ای داری؟
ملا نصرالدین جواب داد: زن سه سناریو دارم. زن گفت: ملا،سناریو چیه؟ ملا گفت: یعنی همان برنامه خودمون
سناریو اول- اگر امیر خان به توافق موقت برسه، برای خرید کت و شلوار دست دوم عروسی میرم بازارچه قدیم آق شهر
سناریو دوم- اگر امیر خان به توافق کامل برسه و جام رو ببره بالای سر و دود سفید از خونش بیاد بیرون، حقوق ها میره بالا و من برای خرید کت و شلوار عروسی،میرم بازار جدید واکینگ استریت آق شهر
سناریو سوم- اگر امیرخان نتونه به توافق برسه همه چیز به هم می خوره و برای تهیه کت و شلوار اجاره ای یک روزه، میرم دُکان رخت شویی مشهدی سرخای.
به همین سادگی
علی دایی،توهم پرستاری
وقتی صحبت از قهرمان میشود، همه فکر می کنیم قهرمان فردی است که جان یک نفر را نجات میدهد. ولی در عمل شاهد قهرمانانی هستیم که جان صدها نفر را نجات میدهند و تسکین و آرام بخش درد و آلام هزاران نفر دیگر هستند و در تلاش اند لبخند و شادی را بر چهره آنان بازگردانند. فرقی نمی کند که آنها نوزاد،مرد،زن و یا سالخورده باشند. برای آنها تنها و تنها تسکین،آرامش دیگران مهم است نه چیز دیگر.گاهی آنها را فرشته می نامند چرا که همانند فرشته ها عاشق هستند. عاشق اینکه میخواهند با داشته های علمی و تجربه خود به مراجعین خدمت و حالشان را خوب کنند تا با حال خوب آنها،حال خودشان نیز خوب شود. این قهرمانان و فرشته ها پرستاران هستند. مردان و زنان سفید پوش که در دو سال اخیر با تمام وجود در برابر دشمن جان انسان ها، بنام ویروس چموش کرونا جنگیدن و هنوز نیز این مقاومت ادامه دارد. اگر نبود تلاش ایثار گرانه پرستاران آنهم بدون توجه به تمامی کمبود ها و کاستی ها، شاهد تلفات یا فاجعه انسانی در کشور می بودیم. در جامعه کنونی علاوه بر پرستاران افراد دیگری وجود دارند که رفتار و کردار آنها از جنس کارکرد پرستاران در راستای کاهش درد و رنج هموطنان خود بدون هیچگونه چشم داشتی می باشد و خوشبختانه در سراسر کشور شاهد حضور چنین افرادی هستیم. یکی از این افراد علی دایی معروف به شهریار ایران می باشد. مردی با تعصب و غیرتمند اردبیلی که به هیچ عنوان اصالت ایرانی بویژه ترک بودن خود را فراموش نکرده است. دایی هر چند همانند پرستاران سفید پوش نیست ولی قلبش،عین قلب و لباس پرستاران سفید و آکنده از مهر ومحبت برای خدمت بی منت به مردم است. او نیز همچون پرستاران با تمام داشته ها، ظرفیت، جایگاه و اعتبار اجتماعی خود هرچند که گاها دچار بی مهری از سوی اطرافیان نیز میگردد، تلاش کرده و می کند تا از درد و رنج هموطنان خود بکاهد. با سرزدن به کودکان و رفع نیازمندیهای آنها بخصوص نیاز عاطفی، کمک به اسکان زلزله زدگان، التیام درد افراد گرفتار در دام اعتیاد، تکریم و ارج نهادن به پیشکسوتان ورزشی و فرهنگی، کمک به بیماران خاص و دیدار با کودکان صعب العلاج که خواستار ملاقات با او هستند. تازه ترین اقدام علی دایی در کسوت یک مدد کار اجتماعی،جان دوباره بخشیدن به یک زن محکوم به اعدام از طریق رضایت گرفتن از اولیای دم که توانست در این شرایط سخت و دشوار اقتصادی و اجتماعی بعد از 16 سال، لبخند و شادی را بر لبان خانواده محکوم به اعدام بازگرداند. اینها بخشی از اقدامات و رفتارهای این مرد بزرگ(علی دایی) است که رسانه ای شده است. قطع به یقین برخی از فعالیت های انسان دوستانه او در جهت خوب کردن حال مردم و نشان دادن اینکه هنوز انسانیت نمرده و زنده است بدور از لنز دوربین ها انجام شده و میگردد. میشود گفت: علی دایی نیز یک پرستار است چرا که او در طول زندگی خود چه در زمین فوتبال و چه بعد از دوران طلائی خود در عرصه فوتبال،همواره تلاش کرده و می کند که کمک حال هموطنان خود بویژه نیازمندان واقعی حتی با هزینه کردن اعتبار خود باشد و این شیوه و سبک زندگی او همچون پرستاران در جریان است.در پایان روز پرستار را به تمامی سفید پوشان این عرصه و همچنین آقای علی دایی به عنوان یک پرستار بدون مرز،تبریک عرض می کنیم. امیدواریم شاهد استمرار رفتارهای قهرمان گونه از سوی این عزیزان( پرستاران و علی دایی) برای جاری وساری کردن لبخند و شادی بر لبان نا امید و مایوس افراد نیازمند و درمانده از کمک باشیم. انشاءا...
علی دایی،تو هم پرستاری
آیا با سواد شده ایم؟
بعد از سپری شدن دوران تحصیل ابتدائی،راهنمایی و دبیرستان و قبولی در کنکور و رفتن به دانشگاه با آن همه مشکلات رفت و آمد در سرما و گرما،شب های امتحان،نوشتن مشق های طولانی، گاها تنبیه بدنی، اضطراب و نگرانی از نگرفتن نمره،تجدید، مردود و مشروط شدن، نوشتن و تهیه جزوه در دانشگاه، دادن دو امتحان در یک روز،حرص و جوش خوردن برای گرفتن نمره قبولی و انجام رفتارهای منطقی و غیر منطقی که نهایتا خروجی اینهمه تلاش مثبت و منفی، منتهی شد به گرفتن مدارک دیپلم،کاردانی،کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکترا. بعد از گذشت چندین سال از عمر گرانمایه در نظام آموزشی که متاسفانه تکرار پذیر نیز نخواهد بود، حال سوالی که به ذهن متبادر میگردد این است که با این همه هیاهو، چقدر باسواد شده ایم؟
آیا در زمینه رفتار اجتماعی با سواد شده ایم؟
آیا در زمینه رفتار فرهنگی باسواد شده ایم؟
آیا در زمینه چگونگی ایجاد رابطه با سواد شده ایم؟
آیا در خصوص کم و کیف دوست داشتن باسواد شده ایم؟
آیا در خصوص انسانیت با سواد شده ایم ؟
آیا در چگونگی زندگی کردن با سواد شده ایم ؟
و .....
به قول سهراب سپهری،چشم ها را باید شست، و جور دیگری باید دید. نظام آموزشی نیازمند یک دگردیسی کامل در محتوا برای تربیت نسل نو می باشد. نسلی که شامل افرادی که هم سواد علمی و هم صاحب سواد اجتماعی باشند. در این صورت است که میتوان گفت: باسواد شده ایم.
ای دلسوز ،کو گوش شنوا
"نمایندگان مردم و برخی از مسئولان نباید فضای انتصاب مدیران را به فضای متشنج تبدیل کنند؛ چرا که این موضوع باعث میشود تا به دلیل رقابتها و تلاشهای بیهوده، افراد نخبه در انزوا مانده و برای حضور در مدیریتهای کلیدی وارد عرصه نشوند".
اظهارت فوق در باب گلایه، از سوی امام جمعه محترم شهرستان اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان در دیدار با نمایندگان احزاب سیاسی استان،مطرح گردیده است. البته این انتقاد و گلایه ایشان در باب دخالت نمایندگان در عزل و نصب های مدیران دستگاههای اجرایی و فرمانداران در سال های گذشته نیز به نوعی در سخنرانی های ایشان مطرح شده است. سخنان آیت ا... عاملی در روزهای اخیر گویای این موضوع است که متاسفانه توجهی از جانب نمایندگان به دغدغه وی نشده و همچنان شاهد دخالت ها البته با شدت و حدت متفاوت نمایندگان در انتصابات مدیران استان و حتی در سطح مدیران شهرستان نیز هستیم. گواه این موضوع تاخیر در معرفی مدیران و فرمانداران علیرغم گذشته بیش از 100 روز از فعالیت دولت جدید است و حاوی این پیام هست که باز برابر فشارها و خواسته های برخی از آقایان نماینده،فضای انتصابات برای مقام عالی استان علیرغم شناخت کافی و وافی ایشان به رزومه نیروهای توانمند، انقلابی و جهادی استان که در این شرایط اقتصادی و اجتماعی میتوانند تاثیر گذار باشند، دشوار و زمانبر شده است.ای دلسوز( امام جمعه اردبیل)، در شرایط موجود هر شخصی سودای مدیریت داشته باشد حتما می بایست از کنکور نمایندگان عبور کند و یا به عبارت دیگر باید ازمجمع نمایندگان استان نمره قبولی بگیرد. حضور در ستاد های انتخاباتی،قرابت، دوستی یا فامیلی با نماینده، قرار گرفتن در حلقه های معتمدین و نزدیک به نماینده،از شاخص های بارز برای گذر از کنکور و سد مجمع نمایندگان استان آنهم با نمره بالا، می باشد. آنچه در این میان( گلایه امام جمعه و تحرکات نمایندگان در انتصابات)، مبهم و سوال برانگیز است، خطاب قرار دادن ایشان از سوی اکثر نمایندگان بعنوان پدر معنوی استان که الحق و الانصاف شایسته و برازنده شخصیت علمی و مذهبی وی می باشد. در عجبم که چطور میشود شخصی را که بعنوان پدر معنوی می شناسیم و با این لقب در مراسمات رسمی استانی و کشوری خطاب قرار می دهیم ولی در عمل به فرمایشات ایشان که به حق و از سوی دلسوزی برای استفاده از افراد توانمند و نخبه در راس امورات اجرایی در راستای رشد و توسعه استان می باشد، بی اعتنا و بی توجه باشیم. بنظر انتصابات مدیران در کشور تا زمانی که صرفا توسط قوه مجریه( استانداران و وزراء) بدون دخالت قوه مقننه یعنی نمایندگان صورت نپذیرد،شاهد دخالت ها و فشار های نمایندگان در عزل و نصب مدیران،خواهیم بود. این نیز اتفاق نخواهد افتاد، مگر تصویب یا اصلاح قانون شفافیت در فرایند انتخابات را شاهد باشیم.
ای دلسوز،اگر منبعد گوش شنوایی در این خصوص نباشد و در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب با محوریت مطالبه گری و عدالت محوری، می طلبد در سنگر عدل و عدالت نماز جمعه، آنهایی را که به نوعی در فرایند عزل و نصب مدیران به منظور تحمیل کردن نیروهای منتصب به خود دخالت می کنند، به اسم آنها را برای مردم معرفی کنید و حق پدر معنوی را برای نخبه گان و افراد توانمند استان، تمام نمائید. انشاءا...
هردم از این باغ بری می رسد
چند سوال در خصوص انتخاب آقایان قالیباف و زاکانی بعنوان عضو هیات امنای دانشگاه تهران:
1- با توجه به اینکه تعداد 4 تا 6 نفر از اعضای هیات امنای دانشگاه تهران می بایست ازبین شخصیت های علمی،فرهنگی و اجتماعی که تاثیر مهمی در توسعه دانشگاه داشته اند، انتخاب شوند. حال سوال این دو بزرگوار چه نقشی در رشد و توسعه دانشگاه تهران داشته اند؟
2- آیا این موضوع جزء تعارض منافع محسوب نمیشود؟
3- اگر این انتصاب افتخاری است. آیا به غیر از این آقایان،شخصیت های علمی و فرهنگی در داخل خود دانشگاه برای این موضوع وجود نداشت؟
4- از طرفی با توجه به چالش های موجود در کشور و همچنین شهرداری تهران،آیا بهتر نیست این عزیزان تمام انرژی خود را برای حل این چالش ها متمرکز کنند؟
التماس تفکر
هیچ کس و هیچ چیز سر جای خودش نیست
فوق لیسانس جامعه شناسی دارد اما این روزها کافه داراست. پزشکی عمومی خوانده اما این روزها کتابفروشی اش را در یکی از میدان های شهر اداره می کنند. دو فارغ التحصیل مددکاری اجتماعی این روزها به یکی از شهرهای شمالی رفته اند و با کمک چند نفر از دوستان شان که قبلاً به این شهر مهاجرت کرده اند، کشاورزی می کنند. مهندسی برق خوانده اما این روزها در شهر بلور فروشی دارد. این ها آدم هایی واقعی با داستان هایی واقعی اند که نمونه های شان را شما هم می شناسید. آدم هایی که رشته دانشگاهی شان فرسخ ها با کاری که می کنند متفاوت است. آنها یا کار متناسب با رشته تحصیلی شان را پیدا نکرده اند یا بعد از تحصیل فهمیده اند آدم رشته شان نیستند. خیلی هایشان هم می گویند آدم های دیگری جای شان نشسته اند. آدم هایی که به جای آنها استخدام یا به کارگرفته شده اند. جمله معروف هیچ کس سر جای خودش نیست، درباره آنها حسابی مصداق دارد.آنها گلایه می کنند و من به سال هایی فکر می کنم که در دانشگاه های کشور گذرانده اند؛ اغلب هم دانشگاه های دولتی. راستی چقدر هزینه تحصیل شان شده؟ چقدر منابع کشور هدر رفته است.باید این اصل را پذیرفت که وقتی آدمها در جای درست خود قرار نمیگیرند اصل شایستهسالاری زیر سؤال میرود. اگر هر کس در جای خودش باشد، همه چیز درست پیش میرود . آیا چنین روزی خواهد رسید؟
صندلی عشق
تنها صندلی که برای نشستن یا بقول معروف تصاحب آن:
-) نیاز به رزومه دادن به این و آن نیست.
-)نیاز به لابی گری های شبانه نیست.
-)نیاز به جلب رضایت نماینده نیست.
-)نیاز به دروغ گفتن و فیلم بازی کردن نیست.
-)نیاز به ظاهر سازی نیست.
-)نیاز به تملق و چاپلوسی نیست.
-)نیاز به اثبات اینکه متعلق به این حزب و آن حزب هستی،نیست.
-) نیاز به رفتن به پایتخت برای مصاحبه های سرکاری،نیست.
-) نیاز به ته ریش و بستن بقول معروف یقه ملائی،نیست.
-) نیاز به تخریب و تهمت زدن به دیگران نیست.
تنها چیزی که برای نشستن روی این صندلی نیاز هست:
-) عشق به وطن و خاک
-) عشق به مردم
-) عشق و ایمان به خدا
-) عشق به شناخت سره از ناسره با نیروی بنام بصیرت و عقل.
درود بر مردان بی ادعا که بخاطر وطن و مردم،مجبورند تا پایان عمر در صندلی عشق خود،بنشینند.
تلخندِ- خواستگاری
پدر عروس: آقا داماد چه کاره هستند؟
خواهر داماد: آقا داماد رفته گل بچینه
پدر عروس: آقا داماد چه کاره هستند؟
مادر داماد: آقا داماد رفته شغل بچینه
پدر عروس: آقا داماد چه کاره هستند؟
پدر داماد: هرچی پدر عروس بفرمایند.
پدر عروس: مدیرکل فلان خوبه؟
خواهر داماد: قربان آقا داماد دکتری مدیریت دارند.
پدر عروس: معاون وزیر فلان خوبه؟
مادر داماد: جناب، غلام خودتونه اگه جا داره برید بالا
پدر عروس: وزیر فلان خوبه؟
داماد: با اجازه بزرگترها بله!!!!
حالا همگی بگین- مبارکه ایشالا،قسمت ما هم بشه ایشالا
تلنگری دیگر به مسئولین
مراسم چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در 22بهمن ماه سال 1397با وجود همه ی دسیسه ها و ترفندهای دشمنان قسم خورده خارجی در راس آن استکبار به سرکردگی آمریکا،باشکوه هرچه تمام تر، حتی نسبت به سالهای گذشته برگزارشد و تمامی برنامه ها ونقشه های بد خواهان انقلاب مثل همیشه با حضور مردم در صحنه ولبیک گفتن به نظام با رهبری امام خامنه ای، دوباره نقش برآب شد. حضور حماسی مردم در 22بهمن 1397 تلنگری دیگری به مسئولین اجرایی کشور اعم از قوه مقننه،قوه اجرایی وقوه قضائیه برای خدمت رسانی بهتر وشفاف به مردم فهیم وآگاه در جای جای کشوربود.انصافا قدر وارزش حضور حماسی ملت را علیرغم همه ی مشکلات اقتصادی و معیشتی که گاها عرصه را برای آنها تنگ کرده و در شرایط جوی نامناسب زمستان بی ادعا و بی منت در کف خیابانها حاضر شدند و بر سرآمریکا فریاد زدند را باید دانست. حال نوبت مسئولین است که بطور جدی و با راهکارهای عملیاتی نه گفتاری و با صداقت کامل، نسبت به رفع مشکلات مردم با اولویت اقتصاد و تامین کالاهای اساسی کمر همت ببندند ودر فضای دوستانه و بدون دعواهای سیاسی و تسویه حسابهای حزبی به فکر این ملت و منافع ملی کشور باشند و از فرصت های بوجود آمده به نحو احسن استفاده کنند. چرا که این مردم سرمایه های اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و مسئولین نباید فراموش کنند که به پشتوانه این ملت است که رسمیت یافته اند. نکند فردا افسوس بخوریم که ای کاش کاری برای این ملت انجام می دادیم ولی دیگر دیر شده باشد. امید میرود این حضور حماسی وفاطمی،تلنگر جدی برای مسئولین سه قوا برای درک بهتر شرایط مردم وکشور باشد. انشاء ا......