بکارگیری افراد دیوانه تاکتیکی برای رسیدن به اهداف
بخوبی یاد دارم که درایام نوجوانی در فصل زمستان البته زمستان های قدیم نه حال،برف زیادی که می بارید بعد ازمساعد شدن هوا،برف بازی یکی از بازی های کودکان، نوجوانان وحتی جوانان شهر بود.بدین شکل که جوانان ونوجوانان یک محله با همسالان خود که در کوچه های مختلف آن محله زندگی میکردند با گلوله های برف به جنگ هم میرفتند.هرچند که بازی خطرناکی بود ولی هیجان بیشتری داشت.نکته قابل تامل این بازی این موضوع بود که درمحله ما فردی بنام بشیر زندگی میکرد.اوبه خواست وقدرت خدا، عقب مانده ذهنی بود که ما آن زمان از واژه دیوانه استفاده می کردیم. بشیر در زمانی که به قول معروف سیم هایش قاطی میکرد،بسیارخشن وغیرقابل کنترل میشد ولی با ترفندهای امکان کنترل وبه کارگیری او وجود داشت. در گلوله بازی (برف بازی) هرکوچه ای که میتوانست با سیاستی بشیر را جلب وجذب کند بی شک پیروز بازی بود.چرا که او بی محابا حمله میکرد وطرف مقابل وقتی بشیر را میدید نه بخاطر گلوله های برف بلکه بخاطر اینکه از دست بشیر کتک نخورند پا به فرار می گذاشت.در فضای بین المللی نیز اکثر ابر قدرت ها برای تضعیف وسرنگونی دولت های که به نوعی با آنها همسو نیستند از چنین شیوه وتاکتیکی استفاده کرده و می کند.از جمله آن میتوان به صدام حسین،ابوبکر البغدادی،بن لادن، خانم سوچی وغیره که به نوعی نقش بشیر محله ما را بازی کرده و می کنند، اشاره کرد. اخیرا نیز لابی صهیونیستی با بکارگیری دیوانه ای بنام ترامپ در حال پیشبر اهداف خود که همانا مبارزه با اسلام و در راس آن ایران است،می باشد. البته بشیر قصه ما ندانسته وبی اختیار اقدام به حمله میکرد ولی بشیرهای کنونی دانسته و بخاطر حفظ قدرت ومقام دنیوی خود دست به چنین اقدامات وحشیانه ای می زنند.بنظر میرسد ما نیز با اتخاذ ترفندهای موجود در عالم سیاست با جلب وجذب برخی از کشورهای منطقه که به نوعی با آنها دارای اشتراکاتی هرچند جزئی هستیم، میتوانیم نسبت به ایمن سازی کشور وبازگرداندن آرامش و ثبات به منطقه کمک کنیم.
شهرداری ملا نصرالدین
بعد ازکش وقوس های فراوان،فرازو نشیب های سیاسی و میانجی گری دوستان وآشنایان شهر،ملا نصرالدین به عنوان شهردار آق شهر از توابع قونیه،انتخاب میشه.ملا بعد از انتصاب برای اینکه خودی نشون بده و همچنین ثابت کنه که متفاوت از شهرداران قبلی خوده، تصمیم می گیره سوار بر استر خود دوری در شهر بزنه.هنگام چرخیدن در شهر، ملا متوجه میدانی میشه که به صورت نیمه کاره رها شده.ملا نصرالدین به استر خود میگه: ای رفیق دیرین بایست تا موضوع را کنکاش کنم.شهردار(ملا) از استر خود پیاده میشه و از کارگرانی که دور میدان منتظر کار بودند،می پرسه که این میدان از چه زمانی به این شکل مانده .کارگران که نمی دانستند ملا شهردار شده،گفتند: ملا شهردارشدی، ملا گفت شما از کجا فهمیدید. آنها(کارگران) جواب دادند که همه ساله این موقع ها فردی مثل شما میاد و این سوال را از ما می پرسه و بعدا متوجه میشیم که او شهردار شده. حتما تو هم شهردار شدی که همان سوال را می پرسی.ملا گفت: فرض کنید من شهردار شده ام به نظر شما این میدان چه زمانی تموم میشه. کارگران جواب دادند زمانی که بعد از حرف گفتن، پشت سر آن عمل باشه که آنهم نیست.اگر عمل به حرف ها بود دیگر ما بیکار نبودیم ومشغول کار در این میدان بودیم.ملا نصرالدین در جواب آنها گفت:پس حرف زدن شهردار بهتر از عمل اوست.چرا که اگرعمل کنه به حرفاش و شما بیکار نباشید، شهردار بعد از او، سوال های خود را از چه کسی بپرسه!
از کار خدا در عجب ام
چند روزی از زلزله 7/3ریشتری استان کرمانشاه می گذرد.ضمن تاسف از این فاجعه بزرگ وغم انگیز برای همه ی کشته شدگان آرزوی رحمت ومغفرت از درگاه خداوند منان مسئلت دارم.واقعا تحمل این موضوع سخت است که در عرض چند دقیقه زحمات چندین ساله یک فرد با خاک یکسان شود. زندگی که با هزاران زحمت وبا وام های بانکی و حتی فروش طلا و جواهرات اعضائ خانواده شکل گرفته بود،اینطور از بین برود. هرچند که مسئولین پای کار هستند و اخیرا نیز هیات دولت مصوبه ای برای کمک به خانه دار کردن مردم کرمانشاه و سایر مناطق زلزله زده تصویب کرد که در جای خود قابل بررسی است. در این خصوص همین نکته بس که با 35میلیون تومان وام و 5میلیون تومان کمک بلا عوض با شرایط اقتصادی موجود در جامعه و فضای حاکم بر بانک ها، نمیتوان زندگی از دسته رفته را همانند گذشته بازسازی کرد.آلام و درد بی سرپناهی واز همه ی مهمتر از دست دادن اعضائ خانواده سالیان سال با اعضائ باقی مانده از این حادثه ی تلخ، خواهد بود.اگر یک لحظه خودمان را جای آنها بگذاریم قطعا خواهیم دید که تحمل آن برای یک لحظه نیز غیر ممکن است.پس بیائید هرچه در توان داریم در طبق اخلاص تقدیم کنیم هر چند که ناچیز باشد. در این بین از کار خداوند در عجب ام که به این شکل افراد را امتحان می کند وقدرت خود را به بندگان خود نشان میدهد تا عبرت بگیرند. امیدوارم خداوند بزرگ به بزرگی خود جان هیچ انسانی اعم از مسلمان وغیر مسلمان را به این شکل مطالبه نکند که واقعا سخت و غیر قابل تحمل است. اگر این بزرگی را از او شاهد باشیم بازهم در کار او در عجب ام.