اکسیری کمیاب بنام "همدلی" و "اتحاد "
بعد از گذشت 43 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات اجتماعی،سیاسی و فرهنگی صورت گرفته در این مدت، بلوغ سیاسی و اجتماعی مردم را بدنبال داشته و ازطرفی این تغییرات زمینه ساز شناخت افراد جامعه از وظایف مسئولین ملی و محلی در سرنوشت کشور و آینده خودشان نیز شده است. به عبارتی در شرایط کنونی افراد جامعه بواسطه رشد دانش عمومی و تخصصی به راحتی تشخیص میدهند که رفتار، گفتار و کردار کدام مسئول از روی دلسوزی و صرفا برای رفع موانع و مشکلات پیش روی مردم در ابعاد مختلف جامعه است و یا برای سهم خواهی و رسیدن به نیات خود فرد می باشد . بنابراین در شرایط موجود کشور که افراد جامعه دارای بینش و بصیرت بالایی هستند و سره و ناسره را بخوبی از هم تشخیص میدهند فریاد زدن ،انتقاد و گلایه کردن برخی ها از مقام عالی استان، بیشتر جنبه سیاسی دارد تا اجرایی آنهم در مکان قانونگذاری که می بایست آبستنِ طرح مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و اتخاذ راهکارهای لازم در این خصوص باشد، مباحث و اختلافاتی با چاشنی شخصی و حزبی در آن مطرح میشود که جای بسی تاسف است. مطمئنا در چنین فضای متشنجی، کشیده شدن چنین مواردی به رده های بالای نظام نه تنها در شان و جایگاه مردم فهیم و آگاه استان اردبیل نمی باشد بلکه جزء دامن زدن به اختلافات محلی و از همه مهمتر ایجاد یاس و ناامیدی در مردم دستاورد دیگری نداشته و در ادامه نیز نخواهد داشت. با توجه به وضعیت کنونی، رشد و تعالی استان نیازمند همدلی و اتحاد همه جانبه مسئولین چه آنهایی که در حوزه تصمیم گیری فعالند و چه آنهایی که در حوزه اجرایی مشغولند، می باشد. قطع به یقین بدون اجماع محلی در ارتباط با توسعه همه جانبه راه بجایی نخواهیم برد. امید میرود ضمن احترام به تفکیک قوا از سوی مسئولین قانونگذار و مسئولین اجرایی، با میانجی گری رهبران احزاب و نماینده ولی فقیه در استان، شاهد ایجاد وفاق و همبستگی بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقام عالی استان که در این ایام خاص اجتماعی و اقتصادی بیش از پیش به آن نیازمندیم، باشیم. فراموش نکنیم که استاندار جوان و ساعی اردبیل شخصی کارآمد و آشنا به ابعاد رشد و توسعه استان می باشد و به عبارتی میداند که چطور کشتی رشد و توسعه استان را به ساحل نجات برساند که در این مسیر طوفانی قطعا استاندار به همراهی مثبت و سازنده تمامی احاد جامعه در سطوح مختلف از جمله نمایندگان مجلس شورای اسلامی، تشکلات اجتماعی،سیاسی و اقتصادی استان نیازمند می باشد. طوری رفتار نکنیم که بعد از پایان ماموریت دولت ملی و محلی افسوس بخوریم که ایکاش چنین و چنان می کردیم. به امید روزی که شاهد همدلی و اتحاد مثبت و سازنده مسئولین استان باشیم. انشاء ا...
چیستی زیست بوم ملی اشتغال کشور
یکی از مفاهیمی که در ماههای اخیر در حوزه سرمایه گذاری و تولید مطرح شده،مفهوم زیست بوم ملی اشتغال کشور می باشد. در این یادداشت برآنیم در باب چیستی و چرایی مطرح شدن موضوع ، مطالبی در راستای ایجاد ادبیات مشترک خدمت خوانندگان محترم ارائه گردد.در ابتدا قبل از پرداختن به موضوع اصلی نیاز است تعریفی آسان و ساده از مفهوم زیست بوم مشخص شود.
تعریف اول: "زیست بوم یا اکوسیستم به عنوان یک محیط به همراه هرگونه موجوده زنده و تمام عوامل غیرزنده که درون آن محیط وجود دارند،تعریف می شود."
تعریف دوم:" منظور از اکوسیستم یا زیست بوم،محیط متشکل از همه موجودات جاندار و غیر جاندار فیزیکی مانند هوا،آب،خاک و نور خورشید است که در یک مکان خاص بریکدیگر اثر متقابل گذاشته و درنهایت منجر به رشد و پرورش گونه های خاص از موجودات در طی زمان می شوند."
همانگونه که از دو تعریف فوق استنباط می گردد هر زیست بوم از دو رکن اصلی تشکیل شده است. رکن اول موجودات زنده و رکن دوم عوامل بی جان که این دو رکن بطور مرتب بر روی هم تاثیر گذاشته و اتفاقات درون محیط زیست بوم را رقم می زنند. به عنوان مثال میتوان زیست بوم دریای خزر را نامبرد. خزر جزء زیست بوم دریایی محسوب می گردد که در آن انواع و اقسام موجودات زنده ریز و درشت با وجود عوامل غیر زنده همچون آب،خاک،هوا و گرمای خورشید در کنار هم با اثرگذاری روی همدیگر زندگی می کنند و باعث حدوث موجودات زنده دیگر نیز می شوند و این ترکیب و شکل زندگی بطور مرتب در زیست بوم دریای خزر در حال تکرار شدن است و حتی انسان نیز به نوعی از عایدات این زیست بوم در قالب تامین مواد غذایی خود و کسب و درآمد نیز بهرمند میشود.
با عنایت به مطالب مذکور، متخصصان حوزه مدیریت و اقتصاد واژه" زیست بوم" را از علم زیست شناسی به عاریه گرفته و مفهوم زیست بوم ملی اشتغال کشور را مطرح کرده اند. زیست بوم ملی اشتغال کشور همانند سایر زیست بوم ها،شامل موجودات جاندار( کلیه دستگاههای اجرایی مشمول قانون خدمات کشوری و لشگری، تشکلات بخش خصوصی،موسسات مالی،دانشگاهها،موسسات خیریه،رسانه ،قوه مجریه،قوه قضائیه، صدا و سیما و خانواده ها) و موجودات بی جان( کلیه قوانین، بخشنامه ها، آئین نامه ها و دستورالعمل ها و رویه های موجود در خصوص سرمایه گذاری و تولید)است که تعاملات و هم افزایی مثبت بین این دو، سرمایه گذاری و تولید که نهایتا دنبال شکل گیری اشتغال است . به عبارت دیگر زیست بوم ملی اشتغال کشور به دنبال آن است تا با همکاری مشترک تمامی بازیگران، چه آنهایی که به صورت مستقیم و چه آنهایی که به صورت غیر مستقیم در یک محیط واحد در عرصه سرمایه گذاری و تولید سهیم هستند ؛ نهایتا ایجاد اشتغال را تسریع بخشد.
نباید فراموش کرد که تحقق الگوی زیست بوم ملی اشتغال کشور،نیازمند بازیگران فعال، معتقد،باانگیزه، متخصص و اعتقاد به کار سیستمی و همچنین اصلاح قوانین و مقررات مخل سرمایه گذاری و تولید، می باشد.بنظر میرسد تا زمانی که این هم افزایی،مشارکت و کار سیستمی بین بازیگران اصلی و فرعی زیست بوم ملی اشتغال کشور ایجاد نگردد، نخواهیم توانست در زمینه تولید و اشتغالزایی،گام های موثر و اثربخش برداریم و همچون گذشته شاهد اقدامات موازی و پراکنده از سوی اعضای این زیست بوم ملی خواهیم بود.با کاربردی و اجرایی شدن کامل الگوی زیست بوم ملی اشتغال کشور، مشخص خواهد شد که همه در ایجاد شغل در یک جامعه سهیم هستند و نمی توان شخص حقوقی و حقیقی را یافت که سهمی در این خصوص نداشته باشد. فلذا ایجاد شغل در کشور مشارکت همه را می طلبد و بدون آن اتفاقی نخواهد افتاد و زیست بوم ملی اشتغال کشور نیز دقیقا به دنبال همین اتفاق است .
توجه به سه رویکردآموزشی، توسط دانشگاههای کشور
1- رویکرد تولید دانش و علم با هدف پرورش نیروهای نخبه و دانشمند برای حل چالش های جامعه در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی و همچنین تربیت نیروهای توانمند برای مدیریت مراکز علمی و دانشگاهی(رویکرد آموزشی پژوهش محور).
2- رویکرد تربیت نیروی انسانی برای حضور در نظام اداری و بخش خصوصی با توجه به نیاز سنجی های صورت گرفته از سوی متولیان امر( رویکرد آموزشی مهارت محور).
3- رویکرد ارائه آموزش های دانشگاهی برای علاقمندان به توسعه دانش ها فردی در زمینه های مختلف.( رویکرد آموزشی فرد محور).
پیش شرط اجرای این سه رویکرد حذف کلیه مراکز آموزشی وابسته به ارگانهای دولتی و خصوصی است تا کلیه آموزش ها در سه رویکرد اشاره شده فوق صرفا توسط مراکز دانشگاهی تحت پوشش وزارت علوم و تحقیقات صورت پذیرد. در این حالت است که میتوان به نقش آفرینی دانشگاههای کشور در رشد و توسعه علمی امیدوار بود.
علی دایی،توهم پرستاری
وقتی صحبت از قهرمان میشود، همه فکر می کنیم قهرمان فردی است که جان یک نفر را نجات میدهد. ولی در عمل شاهد قهرمانانی هستیم که جان صدها نفر را نجات میدهند و تسکین و آرام بخش درد و آلام هزاران نفر دیگر هستند و در تلاش اند لبخند و شادی را بر چهره آنان بازگردانند. فرقی نمی کند که آنها نوزاد،مرد،زن و یا سالخورده باشند. برای آنها تنها و تنها تسکین،آرامش دیگران مهم است نه چیز دیگر.گاهی آنها را فرشته می نامند چرا که همانند فرشته ها عاشق هستند. عاشق اینکه میخواهند با داشته های علمی و تجربه خود به مراجعین خدمت و حالشان را خوب کنند تا با حال خوب آنها،حال خودشان نیز خوب شود. این قهرمانان و فرشته ها پرستاران هستند. مردان و زنان سفید پوش که در دو سال اخیر با تمام وجود در برابر دشمن جان انسان ها، بنام ویروس چموش کرونا جنگیدن و هنوز نیز این مقاومت ادامه دارد. اگر نبود تلاش ایثار گرانه پرستاران آنهم بدون توجه به تمامی کمبود ها و کاستی ها، شاهد تلفات یا فاجعه انسانی در کشور می بودیم. در جامعه کنونی علاوه بر پرستاران افراد دیگری وجود دارند که رفتار و کردار آنها از جنس کارکرد پرستاران در راستای کاهش درد و رنج هموطنان خود بدون هیچگونه چشم داشتی می باشد و خوشبختانه در سراسر کشور شاهد حضور چنین افرادی هستیم. یکی از این افراد علی دایی معروف به شهریار ایران می باشد. مردی با تعصب و غیرتمند اردبیلی که به هیچ عنوان اصالت ایرانی بویژه ترک بودن خود را فراموش نکرده است. دایی هر چند همانند پرستاران سفید پوش نیست ولی قلبش،عین قلب و لباس پرستاران سفید و آکنده از مهر ومحبت برای خدمت بی منت به مردم است. او نیز همچون پرستاران با تمام داشته ها، ظرفیت، جایگاه و اعتبار اجتماعی خود هرچند که گاها دچار بی مهری از سوی اطرافیان نیز میگردد، تلاش کرده و می کند تا از درد و رنج هموطنان خود بکاهد. با سرزدن به کودکان و رفع نیازمندیهای آنها بخصوص نیاز عاطفی، کمک به اسکان زلزله زدگان، التیام درد افراد گرفتار در دام اعتیاد، تکریم و ارج نهادن به پیشکسوتان ورزشی و فرهنگی، کمک به بیماران خاص و دیدار با کودکان صعب العلاج که خواستار ملاقات با او هستند. تازه ترین اقدام علی دایی در کسوت یک مدد کار اجتماعی،جان دوباره بخشیدن به یک زن محکوم به اعدام از طریق رضایت گرفتن از اولیای دم که توانست در این شرایط سخت و دشوار اقتصادی و اجتماعی بعد از 16 سال، لبخند و شادی را بر لبان خانواده محکوم به اعدام بازگرداند. اینها بخشی از اقدامات و رفتارهای این مرد بزرگ(علی دایی) است که رسانه ای شده است. قطع به یقین برخی از فعالیت های انسان دوستانه او در جهت خوب کردن حال مردم و نشان دادن اینکه هنوز انسانیت نمرده و زنده است بدور از لنز دوربین ها انجام شده و میگردد. میشود گفت: علی دایی نیز یک پرستار است چرا که او در طول زندگی خود چه در زمین فوتبال و چه بعد از دوران طلائی خود در عرصه فوتبال،همواره تلاش کرده و می کند که کمک حال هموطنان خود بویژه نیازمندان واقعی حتی با هزینه کردن اعتبار خود باشد و این شیوه و سبک زندگی او همچون پرستاران در جریان است.در پایان روز پرستار را به تمامی سفید پوشان این عرصه و همچنین آقای علی دایی به عنوان یک پرستار بدون مرز،تبریک عرض می کنیم. امیدواریم شاهد استمرار رفتارهای قهرمان گونه از سوی این عزیزان( پرستاران و علی دایی) برای جاری وساری کردن لبخند و شادی بر لبان نا امید و مایوس افراد نیازمند و درمانده از کمک باشیم. انشاءا...
علی دایی،تو هم پرستاری
آیا با سواد شده ایم؟
بعد از سپری شدن دوران تحصیل ابتدائی،راهنمایی و دبیرستان و قبولی در کنکور و رفتن به دانشگاه با آن همه مشکلات رفت و آمد در سرما و گرما،شب های امتحان،نوشتن مشق های طولانی، گاها تنبیه بدنی، اضطراب و نگرانی از نگرفتن نمره،تجدید، مردود و مشروط شدن، نوشتن و تهیه جزوه در دانشگاه، دادن دو امتحان در یک روز،حرص و جوش خوردن برای گرفتن نمره قبولی و انجام رفتارهای منطقی و غیر منطقی که نهایتا خروجی اینهمه تلاش مثبت و منفی، منتهی شد به گرفتن مدارک دیپلم،کاردانی،کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکترا. بعد از گذشت چندین سال از عمر گرانمایه در نظام آموزشی که متاسفانه تکرار پذیر نیز نخواهد بود، حال سوالی که به ذهن متبادر میگردد این است که با این همه هیاهو، چقدر باسواد شده ایم؟
آیا در زمینه رفتار اجتماعی با سواد شده ایم؟
آیا در زمینه رفتار فرهنگی باسواد شده ایم؟
آیا در زمینه چگونگی ایجاد رابطه با سواد شده ایم؟
آیا در خصوص کم و کیف دوست داشتن باسواد شده ایم؟
آیا در خصوص انسانیت با سواد شده ایم ؟
آیا در چگونگی زندگی کردن با سواد شده ایم ؟
و .....
به قول سهراب سپهری،چشم ها را باید شست، و جور دیگری باید دید. نظام آموزشی نیازمند یک دگردیسی کامل در محتوا برای تربیت نسل نو می باشد. نسلی که شامل افرادی که هم سواد علمی و هم صاحب سواد اجتماعی باشند. در این صورت است که میتوان گفت: باسواد شده ایم.
دانشجو یعنی...
-)دانشجو یعنی- داشتن ذهن آزاد.
-)دانشجو یعنی- داشتن انگیزه برای ساختن و پرداختن.
-)دانشجو یعنی- عامل تغییر در جامعه
-)دانشجو یعنی- با عشق و علاقه وارد کسب علم و دانش شدن
-)دانشجو یعنی- آینده ساز کشور
-)دانشجو یعنی- فرصتی برای حاکمیت جهت استفاده از نیروی های بالفعل و با انگیزه
-)دانشجو یعنی- پلی برای رشد و توسعه کشور
-)دانشجو یعنی- سره را از ناسره تشخیص دادن
-)دانشجو یعنی- استاد آینده کشور بودن
-)دانشجو یعنی- انسانیت،مهربانی و وطن پرستی را صرف کردن
-)دانشجو یعنی- فریاد بر سر ناعدالتی کشیدن
-)دانشجو یعنی- عالم بدون مرز بودن
-)دانشجو یعنی- دوری جستن از حصاری بنام مدرسه بزرگ
-)دانشجو یعنی- در حال تغییر بودن.
-)دانشجو یعنی- فراتر از کتاب و جزوه اندیشیدن
-)دانشجو یعنی- دورجستن از مدرک گرایی
-)دانشجو یعنی- الگو بودن برای دیگران که میخواهند در آینده دانشجو باشند.
در پایان،دانشجو یعنی- به فکرآینده ایران و همه ی مردم بودن
البته
نباید فراموش کرد که:
برای دانشجو بودن- باید دانشجو بود. و برای دانشجو بودن- دانشگاه، استاد و جامعه نیز می بایست در شان دانشجوی واقعی باشند.
روز دانشجو مبارک باد.
ملانصرالدین و ماجرای خواستگاری رفتن-ش
ملانصرالدین زمانی که شهردار آق شهر بود ، به اتفاق همسرش برای یکی از کارکنان مجرد شهرداری که کس و کاری نداشت به خواستگاری رفت . بعد از خوش و بش و احوال پرسی ملا گفت:اگه اجازه بدین بریم سر اصل مطلب. همه ی حاضرین جواب دادن حتما ملا. نصرالدین رو کرد به کربلایی هاشم پدر عروس و گفت: کربلایی برای شیر بها چه قدر در نظر گرفته اید؟پدر عروس در جواب ملا گفت: نصرالدین شیر بهاء زیاد مهم نیست نمی خواهم به آقا داماد فشار مالی بیاد.در همین لحظه پرده پشت سر پدر عروس تکون خورد و پدر عروس گفت: ملا شیر بهاء 100 سکه طرح قدیم آق شهر.
ملا بعد از کمی تعجب ازکربلایی هاشم سوال کرد که برای مهریه چطور؟ پدر عروس گفت: آقای شهردار، مهریه را کی داده و کی گرفته. نصرالدین دید باز پرده پشت سر هاشم خان تکون خورد و کربلایی دوباره حرفش رو عوض کرد و با صدای لرزان گفت: ملا حال که شما واسطه این کار خیر شده اید به جای 1000سکه طرح جدید 400 سکه را در سند ازدواج بنویسید. ملا نصرالدین باز از ماجرای تکون خوردن پرده و تغییر موضع پدر عروس تعجب کرد. ملا نصرالدین قبل از پرسیدن سوال سوم که عروسی کجا برگزار گردد به یکباره عین شیر ژیان از جای خود جست و پرده پشت سر پدرعروس که از آغاز گفتگو کلافه اش کرده بود را محکم کنار زد. در کمال ناباوری دید که مشهدی سرخای دایی عروس با یک چوب دستی بلند روی صندلی نشسته و با آن کربلایی هاشم(پدر عروس) را مدیریت می کنه که از خواسته هایی که قبلا با او هماهنگ کرده به هیچ وجه کوتاه نیاد.ملا نصرالدین با دیدن این صحنه با عصبانیت رو کرد به کربلایی هاشم(پدر عروس) و گفت: مرد حسابی تو که در این مذاکره هیچ کاره بودید پس چرا برای توافق بر روی شیر بهاء، مهریه و دیگر مسائل چند ساعتی هست وقت میهمانان را گرفته ای از همان ابتدا اجازه میدادید با دایی عروس(مشهدی سرخای) مذاکره می کردم و نهایتا با کمی کوتاه آمدن به توافق می رسیدیم. ملانصرالدین دوباره بعد از دو ساعت مذاکره با دایی عروس سرانجام بر روی شیربهاء،مهریه و مکان عروسی حتی بهتر از شرایط پدر عروس به توافق رسیدند و مقرر شد که عروسی به شکل آسان برگزار گردد. ملا در پایان مراسم گفت: اگر از اول میدانستم طرف من دایی عروس است نه پدر عروس طور دیگری وارد مذاکره میشدم. با این حال به قول یکی از سیاسیون تلویزیون آق شهر به توافق برد-برد رسیدیم مبارک هر دو طرف باشه انشاءا..
بیاد "اگرهای" زنده یاد، بهرام شفیع
بهرام شفیع ؛ گزارشگر و مجری برنامه معروف "ورزش و مردم" دهه 60 ؛ خدایت بیامرزدت .
علاقمندان دهه ی شصتی فوتبال قطع به یقین گزارش های هیجان انگیز ، با ادبیات خاص بهرام شفیع را به هیچ وجه فراموش نخواهند کرد. شفیع در تحلیل های فوتبال بخصوص زمانی که تیم ملی ایران برای صعود از گروه خود نیاز به بُرد و همچنین نتایج سایر تیم های هم گروه خود داشت، تحلیل و گزارش شفیع با تعصب و کارشناسی خاصی شروع میشد البته با لحن و صدای شیوا و منحصر به فرد خود.
"اگر ایران تیم عراق را 2 به 3 ببره،اگر عربستان به بحرین ببازه،اگر کویت 3به 2 عمان رو ببره،اگر گرجستان با ژاپن صفر- صفر بشن،اگر کره جنوبی با کره شمالی2-2 بشن، ایران خواهد توانست از گروه خود به مرحله بعدی صعود کند".
اوضاع و احوال اقتصاد کشور در شرایط کنونی چقدر شبیه تحلیل های مرحوم بهرام شفیع با استفاده از گزاره یاس آور "اگرها" است. به عنوان مثال:
-) اگر رشد اقتصادی در 6 سال آینده 8 درصد باشد، اقتصاد کشور به شرایط سال 1390 خواهد رسید.
-) اگر فروش نفت به یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز برسد، درآمد بودجه محقق خواهد شد.
-) اگر برجام به فرجام برسد چنین و چنان خواهد شد.
-) اگر تحریم ها کاهش یابد شرایط قابل تحمل خواهد شد.
-)اگر پول های بلوکه شده آزاد بشود قیمت دلار کاهش خواهد یافت.
-) اگر کسری بودجه نداشته باشیم دستمزد کارکنان بیشتر افزایش خواهد یافت.
-) اگر در هر سال یک میلیون شغل در کشور ایجاد شود،نرخ بیکاری کمی کاهش خواهد یافت.
-) اگر مردم صرفه جویی کنند مشکل انرژی نخواهیم داشت.
-) اگر آمریکا راضی باشد کشورهای حاضر در مذاکرات وین مذاکره واقعی خواهند داشت...
-) اگر نقدینگی کنترل شود،تورم کنترل خواهد شد.
-) اگر تورم کاهش یابد سطح قیمت ها کم میشود.
-) اگر سویه های جدید کرونا شیوع پیدا نکند. کرونا کنترل خواهد شد.
-) اگر قاچاق کالا و فساد های سازمان یافته نداشته باشیم، سرمایه گذاری و تولید، رونق خواهد گرفت.
و "اگرها" و "اگرهای" دیگر...
واقعیت این است هرچقدر "اگرها" در عرصه اقتصاد بیشتر باشد و رفع یک "اگر" به حل "اگرهای" دیگر وابسته باشد،خروج از بحران اقتصادی سخت و دشوار خواهد بود. برای رفع "اگرها" نیازمند استفاده از نیروهای متخصص، کار بلد و همچنین استفاده از دیپلماسی هوشمند با اولویت کشورهای همسایه،هستیم. امیدوارم این شرایط برای رفع "اگرها" محقق گردد. با کثرت "اگرها" یادمان باشد به هیچ نقطه روشن و امیدوار کننده در عرصه اقتصاد نخواهیم رسید.
یاد و خاطره مرحوم " بهرام شفیع" گرامی باد.
ای دلسوز ،کو گوش شنوا
"نمایندگان مردم و برخی از مسئولان نباید فضای انتصاب مدیران را به فضای متشنج تبدیل کنند؛ چرا که این موضوع باعث میشود تا به دلیل رقابتها و تلاشهای بیهوده، افراد نخبه در انزوا مانده و برای حضور در مدیریتهای کلیدی وارد عرصه نشوند".
اظهارت فوق در باب گلایه، از سوی امام جمعه محترم شهرستان اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان در دیدار با نمایندگان احزاب سیاسی استان،مطرح گردیده است. البته این انتقاد و گلایه ایشان در باب دخالت نمایندگان در عزل و نصب های مدیران دستگاههای اجرایی و فرمانداران در سال های گذشته نیز به نوعی در سخنرانی های ایشان مطرح شده است. سخنان آیت ا... عاملی در روزهای اخیر گویای این موضوع است که متاسفانه توجهی از جانب نمایندگان به دغدغه وی نشده و همچنان شاهد دخالت ها البته با شدت و حدت متفاوت نمایندگان در انتصابات مدیران استان و حتی در سطح مدیران شهرستان نیز هستیم. گواه این موضوع تاخیر در معرفی مدیران و فرمانداران علیرغم گذشته بیش از 100 روز از فعالیت دولت جدید است و حاوی این پیام هست که باز برابر فشارها و خواسته های برخی از آقایان نماینده،فضای انتصابات برای مقام عالی استان علیرغم شناخت کافی و وافی ایشان به رزومه نیروهای توانمند، انقلابی و جهادی استان که در این شرایط اقتصادی و اجتماعی میتوانند تاثیر گذار باشند، دشوار و زمانبر شده است.ای دلسوز( امام جمعه اردبیل)، در شرایط موجود هر شخصی سودای مدیریت داشته باشد حتما می بایست از کنکور نمایندگان عبور کند و یا به عبارت دیگر باید ازمجمع نمایندگان استان نمره قبولی بگیرد. حضور در ستاد های انتخاباتی،قرابت، دوستی یا فامیلی با نماینده، قرار گرفتن در حلقه های معتمدین و نزدیک به نماینده،از شاخص های بارز برای گذر از کنکور و سد مجمع نمایندگان استان آنهم با نمره بالا، می باشد. آنچه در این میان( گلایه امام جمعه و تحرکات نمایندگان در انتصابات)، مبهم و سوال برانگیز است، خطاب قرار دادن ایشان از سوی اکثر نمایندگان بعنوان پدر معنوی استان که الحق و الانصاف شایسته و برازنده شخصیت علمی و مذهبی وی می باشد. در عجبم که چطور میشود شخصی را که بعنوان پدر معنوی می شناسیم و با این لقب در مراسمات رسمی استانی و کشوری خطاب قرار می دهیم ولی در عمل به فرمایشات ایشان که به حق و از سوی دلسوزی برای استفاده از افراد توانمند و نخبه در راس امورات اجرایی در راستای رشد و توسعه استان می باشد، بی اعتنا و بی توجه باشیم. بنظر انتصابات مدیران در کشور تا زمانی که صرفا توسط قوه مجریه( استانداران و وزراء) بدون دخالت قوه مقننه یعنی نمایندگان صورت نپذیرد،شاهد دخالت ها و فشار های نمایندگان در عزل و نصب مدیران،خواهیم بود. این نیز اتفاق نخواهد افتاد، مگر تصویب یا اصلاح قانون شفافیت در فرایند انتخابات را شاهد باشیم.
ای دلسوز،اگر منبعد گوش شنوایی در این خصوص نباشد و در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب با محوریت مطالبه گری و عدالت محوری، می طلبد در سنگر عدل و عدالت نماز جمعه، آنهایی را که به نوعی در فرایند عزل و نصب مدیران به منظور تحمیل کردن نیروهای منتصب به خود دخالت می کنند، به اسم آنها را برای مردم معرفی کنید و حق پدر معنوی را برای نخبه گان و افراد توانمند استان، تمام نمائید. انشاءا...
هردم از این باغ بری می رسد
چند سوال در خصوص انتخاب آقایان قالیباف و زاکانی بعنوان عضو هیات امنای دانشگاه تهران:
1- با توجه به اینکه تعداد 4 تا 6 نفر از اعضای هیات امنای دانشگاه تهران می بایست ازبین شخصیت های علمی،فرهنگی و اجتماعی که تاثیر مهمی در توسعه دانشگاه داشته اند، انتخاب شوند. حال سوال این دو بزرگوار چه نقشی در رشد و توسعه دانشگاه تهران داشته اند؟
2- آیا این موضوع جزء تعارض منافع محسوب نمیشود؟
3- اگر این انتصاب افتخاری است. آیا به غیر از این آقایان،شخصیت های علمی و فرهنگی در داخل خود دانشگاه برای این موضوع وجود نداشت؟
4- از طرفی با توجه به چالش های موجود در کشور و همچنین شهرداری تهران،آیا بهتر نیست این عزیزان تمام انرژی خود را برای حل این چالش ها متمرکز کنند؟
التماس تفکر