ملانصرالدین و ماجرای کارگر شهرداری
زمانی که ملانصرالدین در آق شهر زادگاه خود، شهردار بود روزی زن یکی از کارگران شهرداری آمد پیش شهردار و گفت: جناب شهردار شوهرم چند هفته ای است صبح زود از خونه میره بیرون و نصف شب برمی گرده هرچه قدر ازش می پرسم که مرد چرا این روزها دیر به خونه برمی گردی؟ اگر مشکلی داری به من هم بگو؟ تاکنون جواب درست و حسابی به من نداده است. حال آمدم پیش شما تا راهی پیش پای من بگذارید. ملانصرالدین (شهردار) گفت: خانم شما برگردید به خونه و هفته بعد بیایید پیش من تا علت دیر آمدن شوهرتان را بگویم. نصرالدین تصمیم گرفت که چند روزی بطور پنهانی کارگر را تعقیب کند. شهردار آق شهر بعد از پایان وقت اداری به سرعت لباسش رو عوض کرد و دنبال کارگر خود به راه افتاد. ملا دید که او بجای اینکه از داخل شهر به خانه خود برود با پای پیاده از آق شهر خارج و به طرف روستای نزدیک آق شهر حرکت کرد. نصرالدین با تعجب که چرا او اینکار را می کند به تعقیب و گریز خود ادامه داد.هوا کم کم داشت تاریک میشد که مرد(کارگربلدیه) به روستای بالای آق شهر رسید و به جای اینکه وارد روستا شود از راه دیگر دوباره به طرف آق شهر حرکت کرد. ملانصرالدین که از این کار کارگر، مات و مبهوت مانده بود به تعقیب او ادامه داد و بعد از چند ساعت مرد از دروازه دیگر وارد آق شهر شد. زمانیکه هم ملا و کارگر وارد آق شهر شدند هوا کامل تاریک و نصف شب شده بود. مرد به سمت خونه خودش رفت و وارد خانه شد. ملانصرالدین که از این کارگر خودش هاج و واج مانده بود به خانه برگشت و از فرط خستگی فورا خوابید. شهردار برای اینکه سر از کار کارگر دربیاورد چند روزی به عملیات تعقیب و گریز خود ادامه داد و هربار شاهد رفتار تکراری کارگر خود بود. یک روز مانده به آمدن زن کارگر، ملا تصمیم گرفت علت رفتار عجیب و غریب رو از خود کارگر بپرسد. شهردار، کارگر را به اتاق خود خواست و گفت: عزیز من چند روزی است که شما رو دنبال میکنم و می بینم که وقتی از شهرداری خارج میشوید بجای رفتن به خانه، میروید به روستای بالا آق شهر و وقتی میرسید به روستا، دوباره برمیگردید به شهر و میروید به خانه،داستان چیه مرد؟ کارگر جواب داد: آقای شهردار ناچارم،چرا که به اکثر کسبه و همسایگان بدهکار هستم و با این حقوق ناچیز نمی توانم جوابگوی بدهکاران باشم به همین خاطر هر روز نصف شب به خانه برمیگردم. شهردار گفت: تا کی میخواهی به این کار خود ادامه بدی؟ مرد در جواب گفت: ملا نمی دانم. روز موعود فرا رسید و زن کارگر آمد پیش شهردار و ملانصرالدین کل ماجرا را به زن آن کارگر گفت. زن در جواب ملانصرالدین گفت: شهردار با این وضعیت و مواجب پائین شهرداری من و بچه هایم ،حالا حالاها روی او را نخواهیم دید. شهردار در جواب گفت: البته اگر اتفاق خاصی نیافته و کفگیر به ته دیگ نخوره و قول کدخدا در خصوص زیاد شدن 20 پله مواجب در سال آینده و همچنین تلکس های خبری کربلایی ا.س.ک.ن.د.ر.ی و سرکار علیه ش.ک.ر.ی برابر وعده وعید های حضرات دربار نشین از جمله رضوان خان عزیز عملی بشه، شاید مرد شما کمی زودتر از نصف شب بیاد خونه در غیر اینصورت به زندگی بدون شوهر خود عادت کنید.
25فروردین ماه روز ملی منابع انسانی
نقش و اهمیت منابع انسانی خلاق و هوشمند این روزها برکسی پوشیده نیست. شاید در دهه های گذشته، کشوری را که دارای قدرت نظامی بالا از حیث تجهیزات نظامی، کارخانجات بزرگ تولیدی و همچنین چاههای بزرگ نفتی را قدرتمند میدانستند و معرفی میکرند ولی در شرایط کنونی با توجه به تغییرات عمده بوجود آمده در عرصه های مختلف از جمله فناوری،ارتباطات و هوش مصنوعی که آنهم دستاورد نیروهای خلاق و هوشمند می باشد و از سوی دگرگونی های اتفاق افتاد در حوزه های جغرافیایی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی جهان، رویکرد فوق بنوعی تغییر یافته و هر کشوری که دارای نیروی انسانی کاربلد،هوشمند،پویا و خلاق در زمینه های مختلف میباشد، کشوری قدرتمند تلقی میگردد. موضوعی که همه ی متفکران و اندیشمندان بزرگ حال حاضردنیا روی آن اتفاق نظر دارند. چرا که برای نیروی انسانی همانند منابع زیرزمینی چون نفت و گاز، پایانی متصور نیست و به راحتی با برنامه ریزی و آموزش های رسمی و غیر رسمی نظامند و بروز رسانی شده میتوان نیروهای جایگزین را شناسایی و تربیت کرد. ضمن تبریک این روز مهم خدمت تمامی نیروهای انسانی خلاق در تمامی بخش های دولتی و غیردولتی بویژه همکاران خدوم و زحمتکش خودم امیدوارم این تفکر و رویکرد که منابع انسانی خلاق، هوشمند و دلسوز میتواند سرنوشت کشور را در عرصه های مختلف متحول و دگرگون سازند در اولویت برنامه ها و سیاست های پیشرفت و توسعه کشور قرار بگیرد تا شاهد رشد و بالندگی ایران عزیزمان باشیم. انشاءا...
ملانصرالدین وماجرای مرد ناشناس
طبق روال معمول، روز دوشنبه بعد ازظهر جلسه شورای آق شهر با حضور تمام اعضاء تشکیل شد.ملانصرالدین که در آن زمان شهردار آق شهر بود وقتی همه ی اعضاء را حضورو غیاب میکرد دید که در جلسه یک شخص ناشناس نشسته که تاکنون او را در جلسات گذشته ندیده است. نصرالدین یواشکی از کدخدا که رئیس شورای شهر بود پرسید آن مرد غریبه
که چهره اش را پوشانده است را می شناسد یا نه؟ کدخدا گفت: ملا تاکنون او را ندیده ام. نصرالدین گفت: کدخدا برای اینکه نظم جلسه بهم نخورد و مسئله خاصی ایجاد نگردد بعد از پایان جلسه شورا خودم چندو چون قضیه را درمیاورم. جلسه آغاز شد و درطول جلسه ملا چشم از آن مرد ناشناس برنمی داشت و میدید که او از سخنان اعضاء روی کاغذ چیزی می نویسد.بعد از پایان جلسه ملانصرالدین وقتی از جای خود بلند شد تا سراغ آن مرد ناشناس برود اثری از او پیدا نکرد. چند روزی از این ماجرا گذشته بود که ملانصرالدین آن مرد ناشناس را وقتی از ساختمان شهرداری خارج میشد دید و هرچه تلاش کرد که به او برسد باز او را در شلوغی خیابان گٌم کرد. یک روز کدا خدا، شهردار(ملانصرالدین) را به دفتر خود فراخواند و به او گفت: ملا دیروز یک نفر برای من پیغام فرستاده که تعدادی از کارمندان شهرداری با اعضای شورا شهر در حال تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهر برای ساخت و ساز حمام بزرگ هستند و از من خواسته که جلوی این کار آنها را بگیرم. گفته اگر من(کدخدا) جلوی این کار را نگیرم او خودش این کار را انجام خواهد داد. نصرالدین کاری بکن که آبروی هر دویمان در خطر است. ملانصرالدین هرچه تلاش کرد تا سرنخی از ماجرا تخلف زمین ها پیدا کند چیزی عایدش نشد. یک روز که ملانصرالدین توی محل کارش نشسته و غرق در فکربود تا راه حلی پیدا کند. به یکدفعه دید که آن مرد ناشناس وارد اتاق شد و آمد جلوی ملا نشست و گفت: شهردار تلاش نکن که بفهمی من کی هستم و چه کاره ام. فردا در جلسه شورا همه چیز مشخص خواهد شد. طبق روال، روز دوشنبه جلسه شورای شهر شروع بکارکرد. در ابتدای جلسه ملا گفت: دوستان امروز در جلسه میهمان ویژه ای داریم که نه اسمش را میدانم و نه شغلش را که به شما معرفی کنم ولی بنظرم او همه ی ما را بخوبی می شناسد. مرد ناشناس گفت: آقای کدخدا و آقای شهردار، متاسفانه آقایان کربلایی اسعدا....، مشهدی قاسم اوغلو از کارمندان شهرداری و آقای رستم خان آق شهری از اعضای شورای شهر که در جلسه حضور دارد، آقای یاور نعلبندی عریضه نویس جلوی شهرداری، فری خطاط معروف به فری سند نویس و عسگر آژان رئیس نظمیه در تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهرهمدست هستند و با دستور قاضی عدلیه از همین ساعت دستگیر میشوند. بعد از دستگیری متخلفان توسط همکاران آن مرد ناشناس او گفت: کدخدا و شهردار بعضی از افراد فکر میکنند چون به مسند قدرت میرسند میتوانند با سوء استفاده از مقام و پست خود هرکارغیرقانونی را انجام دهند. نمی دانند که افرادی هستند وابسته به تشکیلات امنیتی مدام از بلندی مراقب رفتار و کردار آنها هستند تا مبادا خلافی از آنها سربزند. ملا به آن مرد ناشناس گفت: ای آقا اگر شما هر لحظه مراقب من هستی چیزی از رفتار همیشگی من بگو تا باورکنم. مرد ناشناس لبخند زنان گفت: نصرالدین وقتی سوار خرت میشوی نیاز نیست با چوب دستی ده بار به او ضربه بزنی تا حرکت کند. آن نگون بخت با یک ضربه نیز حرکت خواهد کرد. ملانصرالدین با شنیدن این حرف آن مرد ناشناس سرش را پائین انداخت و جلسه را ترک و سوار خرش شد و بعد از زدن ده ضربه چوب دستی به پشت او(خرش)، راهی خانه شد.
17 اسفند ماه 1401 روز سربازان گمنام امام زمان(عج) گرامی باد.
ملانصرالدین و ماجرای انشانامه
مشهدی سرخای "کدخدا"آق شهر و رئیس شورای شهر، روزی ملانصرالدین( شهردار)، عسگر آژان (رئیس اداره نظمیه)، کربلایی حکیم اوغلو (رئیس بهداشت) و مشهدی رستم خان (مدیر خزانه داری) آق شهر را به دفتر خود فرا خواند. کدخدا گفت: آقایان شما مدیران کاربلد آق شهر هستید.از شما میخواهم گرفتاری ها و مشکلات آق شهر که افراد خارج نشین به آن بحران می گویند را تا فردا صبح برای من به شکل انشانامه تهیه کنید. کدخدا در ادامه افزود: هرکس بهترین انشانامه را بنویسد و تحویل دهد تا 5 سال دیگر نیز مدیر خواهد ماند. ملانصرالدین و دیگران فلفور برای نوشتن خواسته کدخدا به خانه های خود رفتند. ملانصرالدین ماجرا را به زنش گفت و از او خواست که در نوشتن انشانامه به او کمک کند. زن گفت: ملا بنظرم کاسه ای زیر نیمه کاسه هست بهتر است چیزی ننویسی و فردا به کدخدا بگوئید که مشکل خاصی در آق شهر وجود ندارد. ملا گفت: زن اگر بنویسیم تا 5سال دیگر نیزشهردار آق شهر خواهم ماند. از زن انکار و از ملا اصرار که انشانامه را بنویسیم. زن گفت: ملا عواقب کار با خودت. حال کاغذ و قلم بیارید تا من بگویم و شما انشاء کنید. ملا بسم ا....
1-مشکل قیمت پیاز
2- مشکل بالا و پائین شدن پول دول خارجی
3- مشکل گرانی ارزاق عمومی اهالی
4-پائین بودن مواجب کارگران و کارکنان
5- مشکل آب خوردن شهر
6- مشکل بوی بد کارخانه لاستیک سوزی
7-بی ارزش شدن پول آق شهر
8- تکرار کلمه "ما بهترینیم" از سوی شما ها بعنوان مسئول
9-طوفان گرد وخاک شهر
10- بخواب رفتن "دمیر یولی" آق شهر
11- اختلاف دیرینه اهالی بالا نشین و پائین نشین آق شهر
12- کم شدن عروسی ها در شهر نسبت به گذشته
13- بیخود و علاف گشتن جوانان شهر
14- مشکل امتحان ورودی به مدرسه بزرگ آق شهر(دانشگاه)
15- بالا بودن قیمت چهارچرخ و دوچرخ در دوکارخانه فرغون سازی شهر
16- زیاد شدن تعداد قلیان کش ها در قهوه خانه مشهدی یداله معروف به سبیل بلند.
17- قطع کردن تدریجی پرداخت پول توجیبی به اهالی در20ام هربرج
18- قطع سریالی گاز،برق و آب درشهر
19- کمبود سرم در تنها مریضخانه شهر
20- مشکل "بی خودی" صحبت کردن برخی از مسئولین شهر
21- واقعی نبودن اعداد و ارقام در سخنان مسئولین
22- کم شدن تعداد زایمان نوزاد در آق شهر
23- زیاد شدن تعداد افراد پیر و ناتوان در شهر
24- فروختن یک زمین کشاورزی توسط تعاونی مشهدی حمداله چراغی به همه ی اهالی
25- شلوغی "گاری و دورشکه" در خیابان های شهر
26- دخالت ک-د-خ-د-ا در تعیین روسای ادارات شهر
27- کاهش اعتماد اهالی به یکدیگر
28- بالا رفتن قیمت دارو در داروخانه حکیم باشی شهر
29- مشکل اجاره خانه در شهر
30- مشکلات سامانه و سایت های آق شهر در خدمات رسانی
زن گفت: نصرالدین برای از دست دادن پست شهرداری کافیه. ملا در جواب گفت: زن کم شماتت بزن با این انشانامه تا آخر عمر شهردار آق شهر خواهم بود. صبح روز بعد ملانصرالدین به همراه نفرات دیگر وارد دفتر کدخدا شدند. کدخدا گفت: انشانامه های خود را بیاورید تا بخوانم. کربلایی حکیم اوغلو، عسگر آژان و مشهدی رستم خان همگی گفتند: کدخدا به گفته ی زنهایمان مشکل خاصی در آق شهر وجود ندارد. ملانصرالدین با دیدن این صحنه با خوشحالی جلو آمد و انشانامه چند صفحه ای خود را تحویل کدخدا داد. مشهدی سرخای(کدخدا) بعد از چند لحظه با عصبانیت گفت: ملا اینها چیست که نوشته ای؟ ملا در جواب گفت: جناب اینها را زنم گفته و من فقط انشاء کرده ام و فکر می کنم درست است. کدخدا این دفعه با صدای بلند فریاد زد "شهردار" تو با این انشانامه مدیریت مرا زیر سوال برده ای! کداخدا با همان حالت عصبانی، نوشته ملا نصرالدین را پاره و در سطل زباله انداخت و به ملا گفت: که از این لحظه دیگر تو شهردار نیستی. ملا با حکم عزل خود به خانه بازگشت. زن با دیدن احوال نصرالدین فهمید که اتفاقی افتاده و برگشت به ملا گفت: مرد دیدی که کاسه ای زیر نیم کاسه هست. در هیاهوی گفتگوی ملا و زنش به یکدفعه خر ملا سرش را از پنجره به داخل اتاق کرد و خنده کنان گفت: ملا مورد 31 ام را با این عنوان در انشانامه خود اضافه کن که برای حل این مشکلات "ما به سطح دیگری از اندیشه و تفکر مثل زنت نیاز داریم".
دروصف مقام زن
زن یعنی: مظهر پاکیزگی و عفت در زندگی
زن یعنی: ذره ای از نور خدا در زندگی
زن یعنی: ناخدا و سکاندار کشتی در زندگی
زن یعنی: نیروی جذب اعضای خانواده در زندگی
زن یعنی: آینده ساز در زندگی
زن یعنی: تربیت کننده مردان و زنان بزرگ در زندگی
زن یعنی: همدم و یک دنیا هم صحبت در زندگی
زن یعنی: روح و کالبد در زندگی
زن یعنی: نماد آسودگی و آرامش در زندگی
زن یعنی: هم عاشق و هم معشوق در زندگی
زن یعنی: نعمت خدا برای مردان در زندگی
زن یعنی: تکمیل کننده پازل ناقص در زندگی
زن یعنی: غمخوار و تیماردار در زندگی
زن یعنی: تحمل کننده بی مهری ها در زندگی
زن یعنی: پرستار بدون پرستار در زندگی
زن یعنی: بالن آرزوهای مثبت در زندگی
زن یعنی: کلید در گنجینه های خداوند در زندگی
زن یعنی: صبر ایوب در زندگی
زن یعنی: خورشید و ماه درخشان و نورانی در زندگی
زن یعنی: سوختن و ساختن در زندگی
زن یعنی: فانوس نجات بخش در زندگی
زن یعنی: قطب نما در زندگی
زن یعنی: مظهر قناعت و رزق و روزی در زندگی
زن یعنی: سدی مستحکم در برابر مشکلات در زندگی
زن یعنی: چارلی چاپلین در زندگی( در ظاهر میخندد ولی در باطن اشک میریزد)
زن یعنی: خنثی کننده مین ها در زندگی
زن یعنی: اعتبار و هویت در زندگی
زن یعنی: ایثارگر بی نام و نشان در زندگی
زن یعنی: نویسنده بی نام و نشان کتاب عشق در زندگی
زن یعنی: پلیس قانون مدار در زندگی
زن یعنی: گنج قارون در زندگی
زن یعنی: عامل وصل کردن،نی فصل کردن در زندگی
زن یعنی: راوی و نقاله خوان حماسی در زندگی
زن یعنی: مادر،مرد و زن در زندگی
تقدیم به مادر آسمانیم و همسر عزیزم که همیشه و در همه جا همراه و یاریگر بنده می باشد.
چند نکته درخصوص اتفاقات اخیر
1- بعنوان یک شهروند ایرانی فوت تاسف بار وغم انگیز مرحومه مهسا امینی را خدمت خانواده محترم امینی و مردم ایران بویژه مردمان با تعصب،خون گرم و با غیرت کردستان تسلیت گفته و برای آن مرحومه ازخداوند منان آرزوی بخشش و علو درجات عالیه را آرزومندیم.
2-باتوجه به شرایط اقتصادی،اجتماعی و سیاسی حاکم برجامعه و گستردگی ابعاد و ابزارهای مختلف خبررسانی درشرایط کنونی نسبت به سالهای گذشته،انتظاربراین است حوادث و اتفاقاتی که بنوعی اذهان عمومی را تحت تاثیر قرارمیدهد و بواسطه آن اکثریت آحاد جامعه تشنه دریافت اخبار واطلاعات درباره علل و عوامل حادثه هستند می طلبد تا قبل از ورود رسانه های متخاصم و معاند داخلی و خارجی، موضوع توسط خبرگزاری ها و در راس آنها صدا و سیما بدون تاخیرشفاف سازی و اخبار دقیق با جزئیات کامل لحظه به لحظه به مردم اطلاع رسانی گردد. متاسفانه دراین خصوص بطور حرفه ای عمل نمیشود در حوادث افزایش قیمت بنزین و ماجرای سقوط هواپیمای اکراینی به عینه شاهد خلاء اطلاع رسانی شفاف و بموقع بودیم و نتیجه آنها نیز همانند ماجرای مرحومه مهسا امینی فرصتی شد برای فرصت طلبان و دشمنان برای موج سواری و ایجاد آشوب و بلوا در کشور.
3- بین اعتراض مدنی و اغتشاش می بایست تفاوت قائل شد. اعتراض مدنی حرکتی است درچارچوب قانون ولی اغتشاش فعلی است غیرقانونی و مخل نظم و امنیت شهروندان و حتی منافع ملی کشورها. اغتشاش همواره محکوم است و در همه ی کشورهای دنیا با اغتشاش و اغتشاشگران بدون اغماض برخورد میشود و ایران نیز از این قضیه مستثنی نیست و برخود با مخلان نظم و امنیت مردم را برای خود محفوظ میدارد.چه بهتر است برای افراد یا گروههایی که میخواهند با حفظ نظم وآرامش و بدون ایجاد ناامنی در جامعه نظر، ایده ها و حتی اعتراض مدنی خود را مطرح کنند فرصتی برای این رویکرد مدنی بوجود آید تا قشرهای مورد اشاره بتوانند اعتراض مدنی و مطالبه بحق خود را به گوش مسئولین برسانند. موضوعی که دراصل 27 قانون اساسی( تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها،بدون حمل سلاح،به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است) به آن اشاره شده است. اثرات چنین اقدامات مدنی در ارائه مجوزها و ایجاد مکان های امن و تامین امنیت معترضین مدنی از سوی فراجا، قطع به یقین در شرایط بحرانی و آشوب، گرایش به اغتشاش و کاستن از دامنه اغتشاشات موثر خواهد بود . چرا که معترضین مدنی وقتی ببینند که به شکل قانونی میتوانند مطالبات خود را در فضای آرام و مسالمت آمیز مطرح کنند،دلیلی برای پیوست به اغتشاشات غیر قانونی را در خود احساس نخواهند کرد.
4- گشت امنیت اخلاقی یا همان گشت ارشاد اگرمیخواهد به فعالیت خود ادامه دهد می بایست تغییرات اساسی در روند اجرایی آن بوجود آید. گشت امنیت اخلاقی در ادامه باید طوری عمل کند که شان و منزلت مخاطبین آن بویژه بانوان ایرانی هرچند که از پوشش مناسب برخوردار نباشند حفظ گردد. باید تمامی رفتارهای کارکنان امنیت اخلاقی بدور از برخوردهای فیزیکی و غیرقابل قبول که گاها نمونه های چنین رفتارهای نادرست در فضای مجازی دست به دست میگردد،باشد. چنین رفتارهای غیرحرفه ای ایجاد نگرانی و بدبینی در بین مردم نسبت به گشت ارشاد و دست اندرکاران آن را بدنبال دارد. استفاده از نیروهای کاردان،متعهد، دلسوز،مهربان و با سعه صدر و روابط عمومی بالا از الزامات کارکنان گشت امنیت اخلاقی هست، اگر ادامه دار باشد. نکته مهم دیگر که در دستور کار متولیان این موضوع باید قراربگیرید برخورد جدی با کارکنانی است که به جای ارشاد و راهنمایی لسانی از زور بازو برای ارشاد و هدایت هموطنان استفاده میکنند که به هیچ وجه قابل قبول و حتی توجیه پذیرهم نیست.
5- دیگر زمان اشتباه کردن و رفتار و گفتار از هیچ مسئولی پذیرفتنی نیست. دیگر زمان حرکات ناشایست از سوی عوامل اجرایی در ساختارهایی که بطور مستقیم با مردم سروکاردارند نیست. کشور برای رشد وتوسعه به آرامش نیاز دارد. اگر قرارباشد با اشتباه یک فرد یا یک ساختار، کشور به جهت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی و داشتن دشمنان کینه توز داخلی و خارجی دچار آشوب و اغتشاش گردد در مسیرحرکت توسعه و رشد خود، نفس کم می آورد.فلذا جا دارد قوه قضائیه در چنین مواردی که قصور یک فرد یا یک گروه زمینه وبستری میشود برای آشوب و بلوا در کشور با مسببان آن برخورد قاطع نماید. موضوعی که مطالبه اکثریت آحاد جامعه برآن است. برخورد سریع،قاطع با اطلاع رسانی به موقع از زمینه سازان اغتشاش و اغتشاشگران.
پاینده باد وطنم، ایران
بازهم غافلگیری در رویداد بزرگ انسانی
ضمن آرزوی سلامتی و قبولی زیارت زائران امام حسین(ع)، متاسفانه امسال نیز همانند چند سال گذشته دوباره شاهد مشکلات فراوان زائران پیاده روی اربعین در داخل کشور و با شدت و فراوانی بالا در داخل کشور عراق هستیم. دلیل عمده این مشکلات در مصاحبه های مکرر از سوی رئیس ستاد اربعین کشور،حجم بالای زائران،گرمای هوا، کمبود امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در داخل کشور عراق عنوان شده است. حال سوالی که در ذهن متبادر میگردد این است که آیا با داشتن تجربیات پیاده روی اربعین سال های گذشته و همچنین تشکیل ستاد اربعین چندین ماه قبل از شروع این رویداد بزرگ انسانی و فرهنگی، چرا دوباره شاهد مشکلات فراوان و به نوعی غافلگیری در سرویس دهی به زائران اربعین آن هم در مقیاس بزرگ نسبت به سال های گذشته می باشیم؟ آیا اعضای ستاد اربعین، از ضعیف بودن امکانات سخت افزاری کشور عراق در مرزها اعم از کمبود گیت و امکانات حمل و نقل که تمام مشکلات موجود به آنها نسبت داده میشود، اطلاع کامل و جامعی نداشتند؟ آیا با توجه به شرایط داخلی کشور عراق امکان پیش بینی تعداد زائران قبل ازآغاز سفر وجود نداشت؟ و اگر اطلاع داشتند، چرا برنامه ریزی ها و تمهیدات لازم برای جلوگیری از بروز و ظهور چالش هایی که امروزه در مرزها شاهد آن هستیم، اتفاق نیفتاده است؟ مگر میشود در یک مسئله مشخص، هر سال دچار غافلگیری شویم؟ تازه برای آن ستاد هم زدهایم! خدایی ناکرده، اگر موکب های مردمی در مسیر راهپیمایی ها استقرار نداشتند معلوم نبود شاهد چه اتفاقاتی می بودیم!
امیدواریم در سال های آتی با استفاده از تجربیات امسال، شاهد تصاویر و اخبار مشابه در خصوص مشکلات پیاده روی اربعین حسینی که در شان و منزلت زائر ایرانی نیست،نباشیم. یا حسین
سلام بر محرم
این روزها با شروع ماه محرم همانند سال های گذشته شاهد انتشار کلیپ های در فضایَ مجازی با عنوان سلام بر محرمآنهم با فراوانی بالا هستیم. بنظر میرسد برای دریافت پاسخ سلام بر محرماز صاحب آن، بایستی ابتدا سلام و ادای احترام کنیم بر :
-)انسانیت
-) معرفت و صداقت
-)درستی و راستی
-)داشتن وجدان پاک
-) داشتن حس مسئولیت
-) قدردانی
-)پدر،مادر، همسر و فرزند
-) دوست داشتن درونی
-) گذشت و بخشش
-) حُسن اخلاق و ادب
-)یاری رساندن به نیازمندان
-)خوش قلب و مهربان بودن
-)امانت دار بودن
-)کاستن آلام دیگران
-) امانتدار بودن
-) درک همنوعان
-) داشتن جوارح پاک
-) داشتن عزت نفس
-)ایمان و اراده محکم
-)داشتن صبر و حوصله
چرا که با این ویژگی ها و احوالات درونی است که میتوان امیداور به دریافت پاسخ سلام بر محرمدراین عالم خاکی و عالم معنا بود. نباید فراموش کرد که محرم، دانشگاه چگونگی سلام کردن واقعی است. بیائید یادگیرنده خوبی در این ایام باشیم.
سلام بر حسین
قلم های خسته
باز14تیرماه روز قلم فرا رسید.هرچه چقدرتلاش کردم درخصوص این روز با اهمیت و بزرگ اجتماعی مطلبی بنویسم، این قلم بود که همراه همیشگی نبود و همانند کودکی که بالاجبار توسط مادرش برای رفتن بجایی که دوست ندارد روی زمین کشیده میشود،قلم نیز روی کاغذ توسط انگشتانم کشیده میشد ولی اثری روی کاغذ نمی گذاشت. گویی قلم نیزهمانند اکثر افراد از حال و هوای جامعه خسته شده است. خسته ازاینکه هرچه می نویسد،هرچه با زبان بی زبانی فریاد و فغان می زند. انگار گوش شنوایی برای اجابت آنها نیست. حال از او (قلم) می خواستم دوباره جملات تکراری را بنویسد. برای امتحان قلم که صرفا از جملات تکرای خسته شده است یا موضوع دیگری درمیان است. شروع کردم به نوشتن جملات مثبت و امیدآفرین از جمله مسکن ارزان قیمت به وفور برای جوانان ساخته شده،فرصت شغلی فراوان ایجاد شده،نشاط اجتماعی درجامعه بالا رفته،بهداشت روانی بهبود یافته، اعتیاد کاهش چشمگیری داشته،روند جرم و جنایت رو به افول گذاشته و اعتماد عمومی افزایش داشته،قلم چنان بی تابانه همانند یک سرباز باانگیزه که روبروی دشمن جولان می دهد، روی کاغذ می رقصید طوریکه انگشتانم توان یاری با سرعت قلم را نداشت. آری قلم ها نیز امروزه خسته اند. خسته از جملات منفی و ناملایمات زندگی که روی کاغذها می نویسند. به امید روزهای خوش که توسط قلم ها روی کاغذ ثبت گردد.
روز قلم مبارک.
آیا متروپل آخرین حادثه ساختمانی خواهد بود؟
حادثه متروپل و حوادث مشابه آن در هرکجای دنیا که اتفاق بیافتد جزء غم انگیزترین و تلخ ترین حوادث انسانی است. چرا که در یک آن ساختمانی به دلایل معلوم و یا گاها نامعلوم فرو میریزد و تعدادی از انسان زیر تلی از خاک و آهن مدفون میشوند. بخشی از مدفون شدگان در دم جان خود را از دست میدهند و تعدادی از افراد محبوس شده در زیرآوار بعد از چندین ساعت کمک خواستن و ضجه زدن به جهت عدم امداد رسانی به دلایل مختلف از جمله ترس از ریزش مابقی ساختمان، وسعت خرابی و عدم وجود امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی حرفه ای، متاسفانه جان خود را از دست میدهند. ضمن تسلیت به مردم با غیرت و وطن پرست خوزستان بویژه مردم خون گرم آبادان، یادآور میشویم غم شما،غم همه ی مردم ایران است. جای بسی افتخار است همانند جنگ تحمیلی، خالق صحنه هایی همچون روزهای مقاومت در این حادثه تلخ نیز بودیم که قطع به یقین این سرمایه اجتماعی تحمل داغ از دست دادن عزیزان را برای همه ایران بخصوص خانواده های داغدار آبادان راحت خواهد کرد. حال سوالی که در اذهان متبادر میگردد این است که آیا بعد از چند صباحی باز شاهد حوادث این چنینی در گوشه و کنار کشور خواهیم بود؟ پاسخ این پرسش بسیار مهم را به ذهن بیدار خوانندگان عزیز بویژه مسئولین عمرانی و ناظران پروژه های ساختمانی وامیگذاریم؟ ولی نباید فراموش کرد که در جایجای کشورمان وقتی با کنکاش به بافت شهری اطرافمان نگاه می کنیم می بینیم که کم نیستند ساختمان ها ی غیر استاندار اعم از قدیمی و حتی جدید که افراد یا در آنها زندگی می کنند یا به کسب و کار مشغولند و هرآن احتمال میرود در آنها حادثه ای اتفاق بیافتد. انتظار عمومی بر این باور بود که بعد از حادثه پلاسکو، اقدامات فنی و بازدارنده جدی در خصوص ساختمان ها ناایمن و یا ساختمان هایی که به نوعی طبق دستوالعمل ها و آئین نامه های نظام مهندسی ساختمان، ساخته نشده اند و احتمال حادثه در آنها میرفت به صورت سیستمی صورت گیرد، که حادثه متروپل نشان داد نه تنها انتظار عمومی افراد جامعه محقق نشده، بلکه امکان تکرار چنین حوادث تلخ دیگر دور از انتظار نیست. اکر بخواهیم در ادامه شاهد تکرار متروپل های دیگر نباشیم، باید ساختار نظارتی در امر ساخت و ساز و همچنین شناسایی ساختمان های بحرانی در کشور بطور جدی در دستور کار قرار گیرد و در صورت نیاز رویه های قبلی بازنگری و رویه های جدید تصویب گردد. با نظارت های کنونی اعم از فردی ، گروهی و حتی از سوی نهاد های مرتبط در حوزه ساخت و ساز کشور در امر کاهش حوادث ساختمانی، ره بجای نخواهیم برد.