ضرب الاجلی که به سرانجام نرسید!
جناب رضا رحمانی آخرین وزیر صنعت،معدن و تجارت روز شنبه مورخ 1399/2/20 به سازمان حمایت، شورای رقابت و ستاد تنظیم بازار 24 ساعت یعنی تا روز دوشنبه مورخ 1399/2/22مهلت داده بود که در اقدامی مشترک بازار خودروی کشور را ساماندهی کنند. ولیکن به جای ساماندهی بازار خودرو، صندلی وزارت خودشان ساماندهی شد و جناب رحمانی از سمتش برکنار و آقای مدرس خیابانی قائم مقام ایشان با حکم رئیس جمهور به سرپرستی وزارتخانه عریض و طویل صنعت،معدن و تجارت منصوب شدند. آقای رضا رحمانی در خصوص این برکناری نابهنگام و غیره منتظره یقینا ناگفته های دارند که به احتمال زیاد در روز های آینده در این ارتباط بیشتر از سوی خودشان یا نیابتا از سوی کاربران در فضای مجازی، خواهیم شنید. فارغ از اهداف سیاسی یا غیر سیاسی جا به جایی فوق، که خارج از نیت یادداشت کوتاه حاضر می باشد باید این واقعیت را پذیرفت که صنعت خودروسازی در کشور با توجه به شرایط خاص اقتصادی بویژه در سال های اخیر که به دلایل سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی از بازار بسیار ملتهبی برخوردار شده است با تعیین ضرب الاجل 24 ساعته و حتی بیشتر از آن نه تنها ساماندهی نمی گردد بلکه شرایط از این هم که هست پیچیده تر میگردد. اگر قرار بود با رویکرد دستوری و تعیین ضرب الاجل و یا اولتیماتوم ، صنعت خودرو سازی کشور، ساماندهی گردد، قطع به یقین این اتفاق در دولت های قبل که چنین رفتار ها و تصمیماتی را از خود نشان دادند، صورت می گرفت و کار به دولت فعلی نمی رسید که شرایط موجود در بازار خودرو، خود گواه بر بی اثر و باطل بودن چنین تصمیمات اقتصادی می باشد. معلوم نیست که آقای رحمانی(وزیر برکنارشده) بر پایه چه استدلال اقتصادی و منطقی چنین تصمیم و دستوری را اتخاذ کردند( تعیین مهلت 24 ساعته). شاید ایشان این نکته را فراموش کرده بودند که با درنظر گرفتن بوروکراسی پیچیده اداری در کشور در حالت خوشبینانه فقط 24 ساعت طول می کشد که ضرب الاجل وی به نهاد های سه گانه( شورای رقابت،ستاد تنظیم بازار و سازمان حمایت) ابلاغ شود و حتی بعد از ابلاغ نیز تا این نهاد های مزبور که هر کدام ساز خود را می زنند، جلسه تشکیل دهند و دور یک میز جمع شوند به خصوص در این ایام کرونایی، بیش از 24 ساعت طول خواهد کشید. از طرفی در سال های گذشته نیز جلساتی با موضوع کاهش قیمت خودرو توسط سه نهاد مورد اشاره برگزار شده که نتیجه خاصی نداشته که اگر داشت، صنعت خودرو کشور چنین آشفته بازاری را تجربه نمی کرد. به عبارت دیگر چطور میشود در خصوص صنعتی که دارای چالش های ساختاری و سوء مدیریتی کلان می باشد و از طرفی سال ها است این مشکلات روی هم انباشت شده است در مدت 24 ساعت در ارتباط با آن تصمیم گیری و آن را ساماندهی کرد، طوری که قیمت ها به روال قبل از افزایش آن برگردد. درهر صورت برای ساماندهی بازار خودرو در کشور تنها گزینه، شکستن انحصار تولید خودرو از دست دو خودرو ساز بزرگ کشور یعنی ایران خودرو و سایپا می باشد. این مهم اتفاق نخواهد افتاد مگر با خصوصی سازی و واگذاری این دو خودرو ساز به بخش خصوصی و خارج شدن دست دولت از حق مالکیت آنها، آنهم به معنای واقعی کلمه یعنی جلوگیری از ورود پای شبه دولتی ها و یا خصولتی ها به واگذاری این دو شرکت بزرک و همچنین اجازه تدریجی واردات خودرو بویژه خودرو های برقی که در این حالت نه تنها قیمت خودرو متناسب با عرضه و تقاضای واقعی آن ساماندهی و حتی قیمت ها به سمت ثبات نیز حرکت خواهند کرد از طرفی با توجه به شکستن انحصار تولید خودرو و رقابتی شدن آن، کیفیت محصولات و رضایت مندی مشتریان را نیز به دنبال خود خواهد داشت. در صورتی که چنین سیاستی( واگذاری به بخش خصوصی نه شبه دولتی) اتفاق بیافتد، پای دلالان ، افراد سود جو و فساد لجام گسیخته که در این بخش نیز وجود دارد، رخت برخواهد بست. امیدواریم جناب مدرس خیابانی سرپرست جدید وزارتخانه با این رویکرد رقابتی و واگذاری دو خودرو ساز بزرگ(ایران خودرو و سایپا) به بخش خصوصی و در مطلوبترین شکل واگذاری سهام به خود کارگران، در مسیر ساماندهی وضعیت بازار خودرو در کشور گام بردارند و فرضیه گفتمان دستوری در متغیرهای اقتصادی که فرضیه شکست خورده است را تجربه نکنند. من ا.. توفیق
ملانصرالدین و آلبوم خاطرات خانوادگی
ملانصرالدین بعد از بازنشسته شدن از شهرداری آق شهر, روزی توی حیاط خونه به همراه فرزند خوانده اش، مشغول نگاه کردن آلبوم قدیمی خانوادگی خود بود. فرزند خوانده ملا که مراد علی نام داشت همین طور که نصرالدین آلبوم عکس را به آرامی ورق میزد، حیرت زده و کنجکاوانه تند تند ملا را سوال سؤال پیچ می کرد. در اولین صفحه آلبوم مراد علی پرسید: بابا ملا این مرد که کلاه سرش گذاشته کیه؟ ملا جواب داد که اون برادر ناتنی من و عموی شماست. اینجا کجاست؟ نصرالدین گفت: اینجا که می بینی خارج از شهره، خانوادگی رفته بودیم اونجا برای خوردن ناهار که امروزی ها به این کار میگن پیک نیک. مراد علی گفت: پیک نیک! پیک نیک چیه؟ملا در جواب او گفت: آن زمان ها وقتی مردم حوصله شون سرمی رفت وسایلی مثل زیرانداز،منقل و خوردنی برمی داشتند و می رفتن، پارکی،جنگلی، کنار رودخونه ای و تفریح می کردند. مراد علی با تعجب پرسید: تفریح چیه؟ نصرالدین در جواب سوال او گفت: اوقات خوشی که کنار هم بودیم را بهش میگفتن تفریح کردن. پسر خوانده ملا این دفعه با تعجب سوال کرد که بابا ملا ببخشید، اوقات خوش دیگه چیه؟ نصرالدین گفت: اوقات خوش اوقاتی بود که درد و غم و اندوه نداشتیم و مردم شاد بودند و می خندیدند. مراد علی باز هم با تعجب گفت: مگه داریم، مگه میشه؟ملا گفت:الان که نداریم ولی اون موقع ها چرا فراوان داشتیم.مراد علی تو آلبوم عکسی دید و دوباره سوال کرد که این چیه که از میله رد شده و شما دارین تند تند آن را باد می زنین؟ اون گوشته بابا گوشت. فرزند خوانده ملا با صدای پر از بغض پرسید که گوشت چیه؟پسرم گوشت قسمتی از بدن گوسفندان و گاو ها است که می بریدن و باهاش کباب درست می کردند، تو آب گوشت می ریختند ویا خورشت درست می کردند. مراد علی پرسید که بابا ملا شما گوشت خوردین؟ بله پسرم البته زمان های قدیم الان که گوشت سواره شده و ما پیاده که به گرد اون هم نمی رسیم. در یکی از صفحات آلبوم پسر خوانده ملا تصویری دید و سوال کرد که بابا ملا این ها که تو سینی قرار دارند چی اند؟ نصرالدین جواب داد که اینا میوه هستند پسرم. مراد علی گفت: باباملا شما اشتباه می کنید اینا پیاز اند.نصرالدین دوباره تکرار کرد که اینها موز،پرتغال و سیب اند و به اینا می گفتند میوه عزیزم.همشون مزه پیاز میدند؟ ملا برای اینکه از سوالات مراد علی کلافه شده بود گفت: بله همشون مزه پیاز میدن گل پسر من.مراد علی گفت:بابا نصرالدین ببخشید امروز شما رو خیلی خسته کردم. آیا این عکس زن شماست که اینطوری دهنش باز مونده و از چشماش اشک می ریزه، راستی چرا داره گریه می کنه؟ نه مراد علی، اون داره از ته دل می خنده. مراد علی دوباره پرسید، خنده چیه؟ آدم ها اون وقت ها که می خواستن شادی و خوشحالی کنند مثل زن من که میشه مادر شما، می خندیدند. البته الان مدام گریه می کنه انگاری خنده دیگه یادش رفته. مراد علی شما وقتی میخوای شادی تو نشون بدی مگه نمی خندی؟ فرزند خوانده جواب داد من تا حالا نخندیدم برای اینکه از ته دل خوشحال نشدم. ملا نصرالدین که از سوال های مراد علی دیگه خسته شده بود گفت: مراد علی بلند شو بریم تو خونه چند تا سیب زمینی آب پز کنیم و با همدیگه بخوریم.نصرالدین دید مراد علی این دفعه از او سوال نکرد که سیب زمینی چیه؟ پسرم میدونی سیب زمینی چیه؟ اون جواب داد بله ملا چون هر روز سیب زمینی می خوریم. یک روز سیب زمینی کبابی، روز دیگه سیب زمینی آب پز و بعضی وقتا هم که روغن داریم سیب زمینی سرخ کرده نیز می خوریم. ملا گفت: مراد علی پس خدا رو شکر که بالاخره تو عمرت یه چیزی رو می شناسی و اونو خوردی.
هرچند که یادداشت ما جنبه طنز و تلخی داشت ولی باید این واقعیت را قبول کرد که در این شرایط سخت اقتصادی و معیشتی، هستند افرادی که هفته ها و شاید ماه ها گوشت و میوه را بر سر سفره های چروکیده خود، ندیده اند. پس بیائید در این روز های خدایی در لبیک به فرموده مقام رهبری، با شرکت در طرح کمک های مومنانه یاری گر این قشر ازجامعه باشیم. هر چند که این کمک ها نخواهند توانست حتی گوشه ای از مشکلات معیشتی و حتی تغذیه ای نیازمندان جامعه را بطور کامل برطرف کند، چه برای این امر عزم جدی مسئولین و برنامه ریزان در حوزه توسعه علی الخصوص توزیع عدالت محور ثروت در جامعه را می طلبد. ولی افراد نیازمند مثل مراد علی قصه ما، حداقل یکبار هم که شده تو این روز های عزیز و مبارک، مزه گوشت را تجربه می کنند و اگر جای هم دیدن، نمی پرسندکه بابا و یا ماما این چیه؟ التماس دعا
سی سوال پیش روی آینده
1-آیا زمانی از روزمره گی، خلاص خواهیم شد؟
2-آیا صداقت و درستی جایگاه خود را در جامعه همانند سابق، پیدا خواهد کرد؟
3- آیا درانتخاب مدیران خرد و کلان، ضوابط جای روابط را خواهد گرفت(شایسته سالاری)؟
4- آیا برجام به سرانجام خواهد رسید؟
5- آیا با رویکرد اولویت بندی مسائل و مشکلات،حرکت خواهیم کرد؟
6- آیا نظام آموزشی کشور روی عدالت را به خود خواهد دید؟
7- آیا کارکارشناسی به معنای واقعی کلمه در تمامی حوزه ها جای خود را پیدا خواهد کرد؟
8- آیا آرامش و بهداشت روانی، به جامعه باز خواهد گشت؟
9- آیا شفاف سازی مالی در مبارزه با فساد در نظام بانکی جای خود را به درستی پیدا خواهد کرد؟
10- آیا آمار که اساس برنامه ریزی است به درستی استخراج ، اطلاع رسانی و استفاده خواهد شد؟
11- آیا تولیدات کشاورزی با آمایش سرزمین منطبق خواهد شد؟
12- آیا خانواده ها به این نتیجه مهم خواهند رسید که کشور برای ساخته شده به افراد کارآفرین نیازمند می باشد؟
13- آیا شهروندان روزی به حقوق شهروندی خود واقف خواهند شد؟
14-آیا مردم توان سرمایه گذاری برای آینده خود را خواهند داشت؟
15- آیا در مدیریت کلان به مقوله آینده پژوهی توجه خواهد شد. به عنوان مثال در سی سال آینده وضعیت حمل ونقل به چه شکلی خواهد بود؟
16-آیا در دعواهای سیاسی جامعه منافع ملی کشور مورد توجه واقعی قرار خواهد گرفت؟
17- آیا یاد خواهیم گرفت که به جای حرف زدن، مرد عمل باشیم؟
18- آیا اصول احترام متقابل را یاد خواهیم گرفت؟
19- آیا سرمایه اجتماعی به اوج خود خواهد رسید؟
20- آیا عدم اعتماد بین مردم و دولت و یا به عبارت دیگر شکاف بین مردم و دولت البته نه نظام، ترمیم خواهد شد؟
21- آیا خواهیم پذیرفت که بدون اتکا به مردم، امکان مدیریت بحران غیر ممکن می باشد؟
22- آیا روزی قدردان مردم به صورت واقعی و نه شعاری، خواهیم بود؟
23- آیا به تعهدات فی ما بین در تمام زمینه ها پایبند خواهیم بود؟
24- آیا یاد خواهیم گرفت که با نرده بان توانائی های خودمان به بالا حرکت کنیم نه از دیگران به جای نرده بان ترقی استفاده کنیم؟
25- آیا هرچه برای خود می خواهیم برای دیگران نیز چنین تصوری خواهیم داشت؟
26- آیا رانت اطلاعاتی و اقتصادی در عرصه فعالیت های اقتصادی برچیده خواهد شد؟
27- آیا ظرفیت تحمل دیگران را با کنترل خشم خود، خواهیم آموخت؟
28- آیا بی تفاوتی موجود در جامعه نسبت به همنوع، از بین خواهد رفت؟
29- آیا سبک زندگی درست و مناسب با شرایط خودمان بدون فخرفروشی و چشم چشمی را یاد خواهیم گرفت؟
30- آیا به این نکته خواهیم رسید که رشد و توسعه اقتصادی در کشور براساس مزیت های قابل سرمایه گذاری منطقه ای امکان پذیر خواهد بود؟
به مناسبت روز معلم
همه ی دوستان و خوانندگان عزیز به احتمال قوی بارها این مطلب و یا نکته را در فضای مجازی و یا در سایر رسانه های دیده و خوانده اند که اگر بخواهند تمدنی را ساقط نمایند یا از تاثیرگذاری آن به کاهند، می بایست در سه رکن اساسی آن تمدن یا جامعه تغییر یا نفوذ منفی صورت گیرد. خانواده نخستین رکن محسوب میشود . دومین رکن نظام آموزشی، و سومین رکن فرهنگ و تاریخ ( الگو ها و اسطوره های) آن جامعه می باشد.در یک نگاه کلی به سه رکن عنوان شده میتوان گفت که در هر سه رکن در کشور خودمان با چالش و مشکلات جدی و اساسی روبرو هستیم که توجه جامعه شناختی و روان شناختی به ریشه مشکلات آنها از ضروریات اساسی محسوب شده و اهتمام جدی و واقع گرایانه مسئولین را می طلبد. با توجه به این که در روز و هفته گرامیداشت معلم قرار گرفته ایم، به اختصار مطالبی در خصوص چالش های اساسی و مهم رکن دوم یعنی نظام آموزشی به خصوص تا قبل از مقطع آموزش عالی، ارائه میگردد. اما قبل از ورود به بحث اصلی، روز معلم را خدمت تمامی معلمان زحمت کش و دلسوز در نظام آموزش رسمی تبریک عرض می کنیم. لیکن نباید از خاطر دور داشت که علاوه بر معلمان شریف در عرصه آموزش رسمی، معلمانی داریم که خارج از آموزش رسمی کشور و در قالب آموزش غیر رسمی که در راس آن خانواده (پدر ومادر) قرارگرفته اند و در تربیت آینده سازان جامعه نقش آفرینی میکنند . این روز را به این عزیزان نیز تبریک می گوئیم.در شرایط کنونی، نظام آموزش کشور(تا قبل از ورود به آموزش عالی)با مشکلات عدیده ای دست وپنجه نرم می کند که در ادامه به اختصار به اهم آنها اشاره میگردد:
1-عدم هماهنگی کامل بین مدرسه و خانواده در پیشبرد اهداف آموزشی و تربیتی به عبارت دیگر عدم استفاده از ظرفیت انجمن اولیاء و مربیان در مدارس کشور. برای اینکه بخواهیم در امر آموزش و پرورش دانش آموزان، تضادی فیمابین مدرسه و خانواده بوجود نیاید و این دو رکن یعنی مدرسه و خانواده همسو با هم در تربیت آینده سازان جامعه حرکت کنند، ضروریست که ارتباط دو سویه بین خانواده و متولیان مدارس در قالب انجمن اولیاء و مربیان از این که هست قوی تر، محکم تر و با برنامه تر باشد. در صورت تحقق این مهم هم میتوان بر رفتارهای دانش آموزان با همسالان خود نظارت کافی داشته باشیم و آنها را از رفتارهای پرخطر و ناهنجار دور نگه داریم وهم قادر خواهیم بود به کمک مربیان و والدین تصمیمات بهتری در ارتباط با آینده شغلی آنها(دانش آموزان) که امروزه دغدغه اصلی والدین می باشد، اتخاذ کنیم.
2-وجود انواع و اقسام مدارس با القاب مختلف از جمله مدارس غیرانتفاعی،هیات امنایی، مدارس دولتی و استعداد های درخشان و غیره که باعث سردگمی در بین خانواده ها و از همه بدتر شرایط چشم همچشمی و فخرفروشی در بین خانواده ها را بوجود آورده است. بواقع وجود مدارس با عناوین مختلف و شرایط متفاوت، خود نشانه ی بارز وجود فاصله طبقاتی در جامعه است.علیرغم این موارد ذکر شده عدم نظارت کافی بر نحوه و شرایط آموزشی در این گونه مدارس از سوی متولیان امر خود چالش بزرگی است که اثرات آن در آینده نه چندان دور در قالب مشکلات و عوارض مختلف اجتماعی و فرهنگی خودنمایی خواهد کرد. چطور میشود در یک خانه مسکونی که با نصب تابلو در سردرب آن به واحد آموزشی تبدیل میگردد، با بکارگیری معلمان بازنشسته ویا معلمان جوان و بی تجربه که با حداقل حقوق در آنجا مشغول بکار می باشند به آموزش و پرورش همه جانبه دانش آموزان در ابعاد جسمی،روحی،فکری و ذهنی، امیدوار بود. قضاوت در این خصوص را برعهده خود خوانندگان محترم وا می گذاریم..
3- اولویت داشتن تربیت آموزشی به تربیت پرورشی، دیگر چالشی است که نظام آموزشی درحال حاضر با آن مواجه می باشد.به عبارت دیگر در مدارس کنونی بیشتر به دنبال تربیت دانش آموزانی هستیم که بتوانند به نحو شایسته مسائل ریاضی و فکری را یاد بگیرند تا نهایتا از سد بزرگ کنکور عبور کنند. مدارس در شرایط فعلی از پرداختن به مسائلی که دانش آموزان چطور زندگی خوبی برای خود داشته باشند. چطور آینده شغلی خود را با توجه به بازار کار رقم بزنند و اینکه چگونه زندگی با نشاط و شادابی داشته باشند و چگونه با دیگران ارتباط مثبت و سازنده برقرار کنند، غافل مانده است. این چالشی است که اثرات مخرب آن را در حال حاضر در رفتار برخی از افراد جامعه در قالب ناهنجاری های اجتماعی، شاهد هستیم که با وضعیت کنونی قطعا در آینده گسترش یافته و پیچیده تر خواهد شد.
4- مسائل اقتصادی و معیشتی معلمان، که باید بیش از پیش مورد توجه جدی قرار بگیرد. هر چند که در سال های اخیر در این خصوص گام های در قالب طرح رتبه بندی معلمان و افزایش پنجاه درصدی حقوق، برداشته شده است. ولی بنظر میرسد مسئولین امر به این رویکرد که هرگونه افزایش در بودجه و اعتبارات آموزشی هزینه کرد نبوده، بلکه نوعی سرمایه گذاری است که درآینده نتایج آن نمایان خواهد شد( بویژه برای معلمان مقطع پایه ابتدایی که خمیر مایه دانش آموزان در آن شکل میگیرد)، عنایت ندارند و یا کم توجه می باشند، چرا که نسبت به تخصیص اعتبار اقدام نمی نمایند
درپایان علیرغم همه ی مشکلات و چالش های پیش روی نظام آموزشی که به برخی ازآنها اشاره شد. هستند معلمان با غیرت و فداکاری که بدون توجه به مسائل مادی و مشکلات موجود در این عرصه،فداکارانه، با عشق و دلسوزی هم برای آموزش و هم برای تربیت فکری و روحی و اجتماعی دانش آموزان خود حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور و با حداقل امکانات آموزشی، تلاش می کنند و تا رفع مشکلات مادی و معنوی آنها(دانش آموزان خود) با آنها همراه هستند. به خاطر وجود چنین افرادی درکادر آموزشی است که می گویند که معلمی شغل نیست، بلکه عشق است. روز معلم برای همه ی معلمان دلسوز و عاشق دانش آموزان این مرز و بوم، مبارک باد.
کارگران پرچم داران اقتصاد کشور
همه ساله از پنجم تا یازدهم اردیبهشت ماه در کشور، هفته کار وکارگر، و روز یازدهم اردیبهشت ماه، روز جهانی کارگر،نامگذاری شده است. این نامگذاری جهانی خود دلیل و نشانه ی نقش و اهمیت کارگران در به حرکت درآوردن چرخ تولید بنگاههای اقتصادی در تمامی کشورهای جهان از جمله کشور خودمان می باشد. روز جهانی کارگر در سال های گذشته به منظور تبیین نقش و اهمیت کارگران در همه ی عرصه های فعالیت های اقتصادی و همچنین تجلیل از این قشر زحمت کش برنامه های متنوعی برنامه ریزی و اجرا می شد. شوربختانه امسال هفته کار و کارگر، نیز روز جهانی کارگر تحت الشعاع شیوع ویروس کرونا قرار گرفت و بالاجبار ماهیت وجنس برنامه های اجرایی در هفته و روز جهانی کارگر در کشور تغییر یافت و عمدتا برنامه ها به شکل مجازی و یا از طریق بازدیدهای میدانی آنهم با رعایت موازین و پروتکل های بهداشتی، در حال اجرا می باشد.بدیهی است محدودیت های ناشی از شرایط غافلگیر کننده به هیچ عنوان نمی تواند نقش کارگران عزیز در عرصه اقتصاد را کم رنگ نماید.بواقع از اول اسفند سال1398 تا کنون به علت شیوع ویروس کرونا برخی از واحدها و بنگاههای خصوصی اعم از بزرگ وکوچک بویژه در حوزه گردشگری و خدمات عمومی تحت تاثیر این بیماری قرارگرفته اند و بالتبع بخش عمده ای از کارگران شاغل در آنها به اجبار و ناخواسته از سوی کارفرمایان در معرض تعدیل و یا اخراج از کار شدند. نباید فراموش کرد که کارگران کشورمان همواره در تمامی تحولات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی جامعه چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن به خصوص در زمان هشت سال دفاع مقدس با فعالیت چند برابری در سنگر تولید و با تحمل تمامی مشکلات زندگی، در بدترین و بحرانی ترین شرایط اقتصادی کشور، تمام قد از تولید مملکت خود دفاع کردند و اجازه ندادند چرخ های اقتصاد لحظه ای متوقف شده و تولید و اقتصاد کشور با چالش جدی روبرو گردد.در حال حاضر که برخی از کارگران به دلیل گسترش بیماری کرونا بویژه در ده رسته شغلی اعلامی از سوی ستاد ملی مبارزه با کرونا از کار خود تعدیل شده و یا منتظر بازگشت به کار خود بعد از ریشه کنی ویروس کرونا هستند و در هوای مه آلود کنونی با شرایط سخت اقتصادی و معیشتی دسته و پنجه نرم می کنند، اکنون نوبت دولت مردان هست که در این وضعیت بوجود آمده با اتخاذ تدابیر فوری و کارشناسی شده کمک حال و یاری گر این قشر زحمت کش باشند تا این عزیزان بتوانند این دوران سخت را با تاب آوری، و با تحمل حداقل ترین خسارت های مالی و احیانا عوارض اجتماعی و خانوادگی ناشی از آن، سپری کنند که توقع بجا و بحقی می باشد که می بایستی بی تعلل و تامل عملیاتی گردد. از طرفی شعار سال جاری " جهش تولید" است که از سوی مقام معظم رهبری نامگذاری شده که قطعا نقش کارگران و نیروی کار در تحقق شعار سال تعیین کننده و پررنگ می باشد. چرا که هیچ جهش تولیدی حادث نخواهد شد مگر با حضور با نشاط،پرانرژی و با انگیزه کارگران در عرصه تولید. پر بیراه نخواهد بود که به خاطر نقش تاثیر گذار کارگران در تولید و اقتصاد به این عزیزان لقب موتور محرکه اقتصاد در کشور داده شود. لذا می طلبد مسئولین ذیربط همانطور که مقام معظم رهبری بارها در فرمایشات خود به آن تاکید کرده اند با اعمال برنامه های حمایتی با قید فوریت به مسائل این قشر بزرگ جامعه به خصوص در این روزهای کرونایی با درک این امر که هرگونه تاخیر در تصمیم گیری، موجب بروز تاخیر در هماهنگی و همچنین تعلل در اجرای برنامه های مصوب حمایتی برای کارگران، ضربه مهلکی خواهد بود بر پیکر تولید، رسیدگی نمایند. در پایان انتظار میرود دولت با استفاده از تمام ظرفیت قانونی و جلب مشارکت بخش خصوصی در اجرای تصمیمات تصویب شده در حوزه کارگری علی الخصوص در این ایام سخت و طاقت فرسا که بخش قابل توجهی از کارگران به دلیل شیوع بیماری کرونا خانه نشین شده اند با جدیت و هماهنگی بیشتر اقدام نماید تا شاهد فروکاهی بخشی از مشکلات کارگران باشیم که نتیجه این حرکت قطعا مایه دلگرمی خاطر و احساس تعلق بیش از پیش این عزیزان به نظام خواهد بود. روز کارگر که به فرموده ی حضرت امام خمینی(س)، حیات یک ملت مرهون کار و کارگر می باشد، مبارک باد.
نورتاباندن"کرونا"براندرون بخشی ازآحاد اجتماع و ناشایستی بخشی ازبرنامه ریزان و مدیران!
"ویروس کرونا" را میتوان سکه ای دو رویه فرض نمود که یک روی آن حیات انسانها را درمعرض مرگ و نابودی قرار داده و جوامع بشری را با آثار و عوارضی چه بسا جبران ناپذیر مواجه ساخته و روی دیگر آن، پرده از روی چهره واقعی و یا توان و لیاقت کاذب برخی از اقشار اجتماعی و سطوح مدیریتی برداشت. در اوج تهدید این بیماری واگیردار و مهلک، و در حالیکه فشار های اقتصادی و معیشتی و فشارهای روحی ناشی از آن، امان مردم و بویژه اقشار آسیب پذیر جامعه را بریده است،شوربختانه همه روزه شاهد بروز نیات، رفتارها، وتصمیماتی هستیم که "ویروس کرونا" هم از مشاهده آنها از خجالت آب می شود و بواقع با اقشار آسیب پذیر مدارا می کند. خیلی نابجا نخواهد بود اگر در مقایسه با افراد فرصت طلب،طماع و بیرحم،نیز برنامه ریزان و مجریان ناشایست، که با کردار خویش روی این ویروس شوم را سفید نموده اند، کلاه از سر برداریم وتمام قد در برابر "ویروس کرونا" ادای احترام نمائیم .چرا که دراین روزهای ناخوش احوالی جامعه، میوه ها بخصوص میوه های که به نوعی سیستم ایمنی بدن را تقویت می کنند به چندین برابر قیمت قبلی خود به مردم فروخته شد و در حال حاضر نیز به فروش می رسند. دکتر داروخانه ای که ماسک 500 تومانی را 20 هزار تومان فروخت.سوداگرانی که آب را بجای محلول ضدعفونی کننده در اوج شیوع ویروس کرونا به مردم فروختند و محلول واقعی را انبار کردند تا گران بفروشند.آخرین نمونه این رفتار غیرانسانی و غیر اخلاقی با توجیهات غیر قابل قبول که این روزها افکار عمومی جامعه را به خود مشغول و وادار به واکنش های مختلف کرده است ، معدوم سازی جوجه های یک روزه با اشکال و شیوه های مختلف می باشد که مرتکبین این رفتار روی داعش را سفید کردند.نکته جالب در این قضیه وحشیانه، مشارکت و اعتراف برخی از تولید کنندگان که جزء بزرگترین تولید کننده در این زمینه هستند و حتی دست به کارهای خیر در حوزه های مختلف جامعه را نیز با خود به یدک می کشند و سالها نیز به عنوان کارآفرین برتر در سطح ملی و استانی از سوی مسئولین انتخاب شده اند، در صف اول این اقدام وحشیانه قرار گرفته اند و با افتخار از این موضوع حمایت و آن را کاری عادی و عرف در عرصه اقتصاد مطرح می کنند. اگر این کار(معدوم سازی جوجه های یک روزه) حتی اگر معلول غافلگیری یا برنامه ریزی نادرست، و یا ناشی از ضعف مدیریتی و هزارتوی بوروکراسی بوده باشد، میتوانست طور دیگری از سوی تولیدکنندگان و دولت با اتخاذ تدابیری مدیریت گردد تا شاهد چنین اقدام غیرانسانی و وحشیانه که یادآور زنده بگور کردن دختران در دوران اعراب جاهلیت می باشد، نبودیم . در این جریان هم تولید کنندگان طیور و هم دولت مردان به عنوان تنظیم کننده بازار مصرف مقصر هستند و انتظار میرود با مسببان آن بطور قاطع نه شعاری و بدون ملاحضات سیاسی برخورد قضایی صورت گیرد. "ویروس کرونا" هشداری است که هویت و ماهیت مردمانی را به ما شناساند که برای پول، شرف و وجدان خویش را به حراج گذاشتند. طوری که به جوجه های یک روزه نیز به جهت کسب منفعت بیشتر در آینده، رحم نکردند و روی آنها خاک ریختند. جوجه های که میتوانست بعد از طی مراحل تولید و رسیدن به مرحله مصرف با اعمال شیوه های توافقی با دولت، کمک حال قشر آسیب پذیر جامعه در این روز های سخت کرونای بخصوص در قالب طرح رزمایش مومنانه که این روز ها مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز هست،باشد که متاسفانه به دلیل طمع برخی از تولید کننده طیور و ضعف مدیریتی مدیران نالایق محقق نشد. به امید روزهای بدون افراد طماع در اجتماع و نالایق در سطوح مدیریتی.
ایجاد تعادل بین سلامت و اقتصاد
با آغاز شیوع ویروس کرونا اکثر متخصصین چه در درون دولت و چه در خارج از دولت بر این باور بودند که نهایتا ظرف یک یا دو ماه، بیماری کرونا با اتخاذ تدابیری همچون فاصله گذاری اجتماعی، ایجاد محدودیت ها در رفت وآمد،تعطیل کردن واحد های تولیدی،اصناف و سایر مراکز پرخطر مهار و کنترل خواهد شد.لذا بمنظور کمک به تحقق آن، از سوی دولت تلاش میشود با پرداخت بسته های معیشتی،بیمه بیکاری و تسهیلات ارزان قیمت به خصوص به قشر آسیب پذیر، میزان خسارت های از آن به آحاد مردم و موسسات اقتصاد به حداقل ممکن برسد. لیکن با گذشت بیش از دو ماه با توجه به افزایش آمارهای مبتلایان و جان باخته گان در کشورمان و گسترش این بیماری در سراسر جهان (اپیدمیک) حاصل مطالعات و یافته های بدست آمده ظرف این مدت، این فرضیه را که میتوان کرونا را به این زودی ها مهار کرد را باطل نمود.به عبارت دیگر کنترل ویروس کرونا به این زودی ها امکان پذیر نبوده و این بیماری تا پیدا شدن واکسن و داروی آن کماکان با جوامع انسانی هست و خواهد بود. در چنین شرایطی دیگر امکان استمرار و تداوم فاصله گذاری اجتماعی و در خانه ماندن مردم با همان شکل و سیاق دو ماه گذشته به دلیل تبعات اقتصادی آن از جمله تشدید بیکاری و رکود اقتصادی در کشور،محال بنظر میرسد.هر چند که متخصصین امر در حوزه پزشکی و اپیدو میولوژی ها بر استمرار طرح فاصله گذاری اجتماعی و در خانه ماندن به جهت قطع زنجیره ویروس کرونا تاکید می کنند که در جای خود سخن و نظر درستی بنظر می آید ولی واقعیت این است که با توجه به شرایط کنونی اقتصاد کشورمان به جهت منایع مالی، تحریم های بین المللی، سوء مدیریت ها در سطح کلان و سایر شاخص های اقتصادی دیگر، در صورت ادامه یافتن طرح فاصله گذاری اجتماعی، بیکاری و رکود تشدید، غیرقابل کنترل و جبران ناپذیر شده و به بحران اجتماعی منجر خواهد شد. بحرانی که فقر و آسیب های اجتماعی از جمله سرقت های مسلحانه، قاچاق و روسپی کری را به دنبال خود خواهد داشت. به سخن دیگر بحران اقتصادی به بحران اجتماعی تبدیل خواهد شد که هیچ دولت و کشوری نمی خواهد چنین شرایطی را تجربه کند که جبران خسارت های آن سالها بر دوش اقتصاد و فرهنگ اش سنگینی خواهد کرد. به خاطر همین شرایط عنوان شده است که این روزها شاهد بازگشایی تدریجی واحد های تولیدی و اصناف و کاهش فاصله گذاری اجتماعی با رعایت پروتکل های بهداشتی در کشورمان هستیم. با توجه به آخرین تحولات و اوضاع بوجود آمده در ارتباط با ویروس کرونا در کشور ما و سایر کشورهای جهان و تا کشف واکسن و داروی آن، چاره ای جزء همزیستی اجباری توأم با احتیاط با ویروس مزبور نداریم.همزیستی که در آن هم موازین و پروتکل های بهداشتی می بایستی بطور جد از سوی افراد جامعه رعایت گردد تا خسارت و تلفات انسانی آن به حداقل ممکن برسد و مراکز درمانی و بیمارستانها بتوانند تاب آوری کنونی خود را حفظ کنند و از سویی چرخه اقتصاد نیز باید بچرخد تا در این بخش نیز شاهد بیکاری و رکود اقتصادی کمتری باشیم. چرا که این دو شاخص(بیکاری و رکود اقتصادی)همچون سمی می باشند که اگر در شرایط کرونایی کنونی به خوبی مدیریت نگردد میتواند باعث فروپاشی شیرازه کل کشور گردد.بنابر این در همزیستی اجباری با ویروس کرونا و پیروزی برآن هم افراد جامعه و هم دولت ها می بایست الزاماتی را رعایت کنند که به تفکیک به اهم آنها اشاره میگردد:
الف)افراد جامعه:
-)رعایت پروتکل های بهداشتی اعلامی از سوی سازمان بهداشت جهانی.
-)جدی گرفتن موضوع خطرناک بودن ویروس کرونا.
-)استفاده از ماسک و دستکش به طور مرتب.
-) در خانه ماندن افراد مسن ، دارای بیماری مزمن زمینه ای و کودکان.
-)جدی گرفتن فاصله گذاری اجتماعی و رعایت دقیق این مقوله.
-)شستن مرتب دستها به مدت بیست ثانیه و استفاده از محلول های ضد عفونی کننده.
ب) دولت ها:
-)اتخاذ تمهیداتی برای افزایش تولید ماسک و دستکش و توزیع آن بین افراد جامعه.
-) دنبال کردن سیاست افزایش اخذ تست از افراد جامعه.
-)افزایش ظرفیت تست آنتی بادی از افراد سالم و بهبود یافتگان از بیماری کرونا.
-)استمرار توزیع بسته های حمایتی بین افراد نیازمند به صورت هدفمند، عادلانه و حساب شده طوری که باعث ایجاد نارضایتی نگردد.
-)دنبال کردن برنامه های دورکاری برای شاغلین در ادارات وبخش های خصوصی
نکته آخر:
تداوم فاصله گذاری اجتماعی به شدت به اقتصاد کشورها در حال ضربه زدن می باشد.فروپاشی اقتصادی به فروپاشی اجتماعی منجر خواهد شد که خسارت آن بیشتر از خسارت کووید 19 خواهد بود. لاجرم باید بین کار و زندگی بنوعی تعادل ایجاد کرد. چرا که به هر دو نیازمندیم. بدون تولید اقتصادی،بدون درآمد، بدون غذا،بدون امنیت چگونه قرار است زندگی کنیم؟ دست آخر اقتصاد ها باید بازگشایی گردد.
نگاه واقع بینانه مجموعه پایتخت 6 به آسیب های اجتماعی در جامعه
مجموعه سریال پایتخت 6 که در 19قسمت از سوی عوامل اجرایی آن برنامه ریزی شده بود، 15 قسمت آن در تعطیلات عید نوروز سال جدید پخش گردید و با توجه به شیوع بیماری کرونا، فیلمبرداری و پخش چهار قسمت دیگر آن نیمه تمام باقی ماند. بعد از پخش قسمت پانزدهم مجموعه سریال پایتخت 6 بود که حواشی و انتقادات زیادی چه در فضای مجازی و چه در سایر ابزارهای رسانه ای به این سریال پرطرفدار وارد گردید. مهمترین دلیلی که باعث ایجاد چنین حاشیه های برای این مجموعه ظنز گردید،تغییر نویسنده سریال و جایگزینی آقای آرش عظیمی به جای مرحوم آقای خشایار الوند بود. به واقع نوع نگاه افراد در کسوت نویسندگی کارهای هنری در قالب سریال و فیلم های بلند سینمایی به مسائل اطراف و پیرامون خود در جامعه در تمام حوزه ها، متفاوت از همدیگر می باشد(این نکته در دو انسان دو قلوی همسان نیز،امری ثابت شده است). وقتی به مجموعه های 1تا 5 مجموعه پایتخت که نویسندگی آنها را مرحوم خشایار الوند بر عهده داشتند، نگاه می کنیم می بینیم که هیچگونه مسائل حاشیه ای که به فضای مجازی و تلویزیون کشیده شده باشد در آن زمان اتفاق نیافتاد. البته این موضوع را نباید به ضعف نگارش فیلمنامه قبلی منتسب نمود. چرا که مرحوم خشایار الوند خود بهترین و موفق ترین نویسنده در عرصه هنری کشور بودند و در زمان حیات خود مسئولیت نگارش سریال ها و فیلم های بلند سینمایی برجسته ای را که جایزه های معروف هنری را به نیز خود اختصاص داد، عهده دار بودند. همانطور که عنوان شود این تفاوت به نوع نگاه نویسنده فیلمنامه ها به مسائل پیرامون خود و جامعه برمی گردد. ده سال است که هشتاد میلیون جمعیت ایران با این مجموعه مفرح و ارزشمند حتی با تماشای تکراری و چند باره آن زندگی کرده و می کنند. هرچند که برخی انتقادات به مجموعه پایتخت 6 بجا می باشد ولی این موضوع نباید دلیلی باشد که نکات مثبت آن را با عینک بدبینی به نکات منفی تبدیل کنیم. در ادامه به برخی از واقعیت هایی که درحال حاضر جزء آسیب های اجتماعی و اقتصادی جامعه ما می باشد و متاسفانه در سایه بی توجهی برخی از خانواده ها و مسئولین در حال گسترش می باشد و سریال پایتخت 6 ماهرانه و طنز گونه به آنها پرداخته است اشاره میگردد:
-)ظاهر بینی،چشم هم چشمی، و حسادت افراد جامعه نسبت به همدیگر.
-) پنهان کاری،تظاهر، و دروغ گفتن اعضای خانواده و افراد جامعه به یکدیگر.
-)رواج تمسخر و مسخره کردن در جامعه به منظور خنداندن دیگران.
-)افزایش جراحی غیر ضرور زیبائی توسط خانمها که این روزها بدون توجه به آثار و عوارض ناشی از آن بمنظور فخر فروشی بین برخی از زنان تبدیل شده است.
-) افزایش غافلگیر کننده و آنی قیمت ها و فقدان احساس امنیت اقتصادی و روانی، در نتیجه عدم ثبات اقتصادی.
-)روی آوردن به قاچاق مواد افیونی به دلیل نبود شغل در جامعه ویا عدم تکافوی درآمد ناشی از مشاغل شرافتمندانه.
-)عدم احترام به حریم خصوصی افراد در فضای مجازی و انتشار عکس های دیگران در گروه های مجازی.
-)وجود مافیا در حوزه ورزش به خصوص در بستن قراردادهای ورزشکاران و مربیان خارجی و وجود دلالان ورزشی و عدم نظارت لازم و کافی بر چنین مقوله هائی(قراردادها).
-)پنهان کاری فرزندان در استفاده از اپلیکیشن های موجود در فضای مجازی.
-)شفاف نبودن تبلیغات نمایندگان مجلس شورای اسلامی از حیث هزینه کرد.
مضافا پایتخت6 انتقال دهنده پیام ها و واقعیت های مثبتی در جامعه نیز بود که از جمله آن به اهداء اعضای فردی که دچار مرگ مغزی شده به افراد نیازمند دیگر برای بازگشت دوباره آنها به زندگی ،نگاه متفاوت به رفتار و تربیت کودکان متناسب با تغییرات بوجود آمده در سبک زندگی در جامعه و همچنین امکان زندگی خانواده ها در کنار هم مثل سالهای گذشته، میتوان اشاره کرد. در پایان می بایستی همواره این نکته مهم را بیاد داشته باشیم که نگاه آسیب شناسانه و درمانگرانه به آسیب های اجتماعی از وظایف ذاتی رسانه ملی می باشد.
ملانصرالدین و ماجرای شیوع بیماری کوری
در دوران تصدی شهرداری آق شهر توسط ملانصرالدین از شانس بد او بیماری ناشناخته ای آق شهر را فرا گرفت.طوری که هر شهروندی که به این مریضی دچار می شد در صورت ارتباط با فرد دیگری بیماری به او نیز سرایت میکرد.در عرض چند روز تعداد زیادی از اهالی شهر دچار این بیماری مرموز شدند.کدخدای آق شهر بعد از هفته ها وقتی دید اوضاع شهر نه تنها به روال عادی خود برنگشته بلکه بدتر نیز شده است، فورا دستور داد جلسه شورای شهر درتالار بزرگ که نزدیک خانه خود او بود برگزار شود.کدخدا در آغاز جلسه به ملانصرالدین گفت: ملا در خصوص این بیماری ناشناخته و تعداد افرادی که دچار آن شده اند گزارشی بدهید. نصرالدین توضیح داد که این بیماری طوری است که اگر فرد مبتلا که بینایی یکی از چشم های خود را از دست داده با فرد دیگری دست بدهد، روبوسی و یا او رو بغل کند، دید یکی از چشمهای طرف مقابل ظرف دو روز از بین میرود.ملا نصرالدین گفت: جناب کدخدا و اعضای محترم جلسه نکته مهم در این بیماری این است که اگر فردی که چشم راستش بواسطه این بیماری کور شده با فرد دیگری ارتباط داشته باشد و مریضی به او منتقل شود، برعکس چشم چپ آن فرد کور میشود. تاکنون تعداد 100 نفر از یک میلیون جمعیت آق شهر دچار این بیماری شده اند. یعنی 50 نفر چشم راست شان و 50 نفر چشم چپ شان کور شده است و آمار بیماری در حال افزایش است ، خوشبختانه در این مورد عدالت رعایت شده است. کدخدا در ادامه جلسه گفت: جناب شهردار چه باید کرد؟ با این اوضاع و احوال که شما گفتید، ظرف یکماه آینده کل اهالی شهر یک چشم شان کور خواهد شد. ملا گفت: آقای رئیس دستور بدین که همه تو خونه ها بمانند و به هیچ عنوان از خونه های خود خارج نشوند. اگر این کار را انجام ندهیم همه ی جمعیت شهر حتی خود ما نیز یک چشم مان کور خواهد شد.کدخدا به ملا نصرالدین گفت: شما مسئول مدیریت این موضوع هستید و از فردا کل شهر را قرنطینه کنید. ملا به عوامل بلدیه دستور داد که همه ی دکان های شهر را ببندند و هر کس نافرمانی کرد به زور متوسل گردند. به رئیس شهربانی نیز گفت: از فردا اجازه ندهید احدی از اهالی شهر از خانه های خود خارج بشوند. نصرالدین که از توی خونه خود موضوع قرنطینه شهر را مدیریت میکرد. ناگهان صدایی از داخل خونه همسایه خود شنید که در آن زن قسمتعلی در حال دعوا با شوهرش بود. زن فریاد میزد، مرد چند روزی هست که تو خونه موندی و سر کار نمی ری تو خونه هیچی نداریم تا برای بچه ها غذا درست کنم. قسمتعلی گفت: زن من چیکار کنم مگر نمی بینی ژاندارما به دستور ملا نصرالدین تو کوچه هستند و اجازه نمی دهند کسی از خونه بیرون برود. زن قسمتعلی از دیوار به ملا گفت: ای بیرحم خودت همه چیز خریدی و تو خونه گذاشتی و به فکر ما بیچاره ها نیستی. چند ساعت بعد به یکدفعه سنگی که دور آن کاغذ نوشته ای پیچیده شده بود، شیشه خانه ملا نصرالدین را شکست و صدای آن کل خونه را فرا گرفت. توی نامه نوشته شده بود، ای شهردار اگر قرنطینه ادامه داشته باشد تو را خواهیم کشت. ملا که دید اوضاع در حال وخیم شدن هست، فورا موضوع را به کدخدا خبر داد. کدخدا مجددا دستور داد تا جلسه شورای شهر در خانه اش تشکیل گردد. در این جلسه شهردار گفت: اعضای محترم اگر شرایط قرنطینه به این شکل ادامه داشته باشد ظرف چند روز مردم قبل از اینکه بیماری یک چشم آنها را کور کند،همدیگر را خواهند کشت و آمار خشونت بالا خواهد رفت.کدخدا به شهردارگفت: پس چاره چیست؟ ملا توضیح داد که اگر شرایط قرنطینه را برداریم همه اهالی کور خواهند شد. برای اینکه مردم را تو خونه هاشون نگهداریم بایستی جیریه غذایی و همچنین پول به آنها بدهیم تا بتوانند دوران قرنطینه را تحمل نموده و اعتراض نکنند. همچنین چند پروتکل بهداشتی تهیه می کنیم تا بعد از برداشتن قرنطینه آنها را به مردم و کسبه تحویل می دهیم تا به کمک آنها بیماری شکست خواهد خورد . کدخدا گفت: ملا نصرالدین تو بعنوان شهردار آق شهر میدونی که شرایط مالی خزانه شهر خوب نیست و به قول معروف کفگیر به ته دیگ خورده است. لذا نمی توانیم به همه ی اهالی شهر جیره غذایی و پول نقد بدهیم. بنابر این از اول هفته آینده قرنطینه را بردارید و به تدریج پروتکل های بهداشتی را تهیه و تحویل مردم و صاحبان کسبه کنید. نصرالدین با خوشحالی گفت: کدخدا فکر خوبی کردین اگر مردم پروتکل های بهداشتی را رعایت کنند بیماری شکست خواهد خود در غیر این صورت جای شکرش باقی که فقط یک چشم خود را از دست خواهند داد و با چشم دیگر خود میتوانند همه چیز را ببینند. نهایتا از حکیم باشی شهر خواهش می کنیم تا تلاش کند، دارو یا آمپول این بیماری را کشف کند که در این صورت چشم های کور شده دوباره خواهند دید. کدخدا کفت: ملا اگر حکیم باشی داروی این بیماری را پیدا نکنه چطور؟ نصرالدین گفت: جناب رئیس نگران نباش مگر راوی نمی گوید که زندگی خالی نیست، مهربانی هست، ایمان هست. بیائید قدر داشته ها یمان را بدانیم. انشاءا..... همه چیز به روال عادی برمیگردد و اگر برنگشت با یک چشم هم میشه زندگی کرد، پس جای نگرانی نیست.
همزیستی اجباری
همزیستی در لغت نامه دهخدا به معنی با هم زیستن،زندگی دو تن یا دو گروه با یک دیگر در حالی که شاید مناسب همدیگر نیز نباشند. با کلمه همزیستی بیشتر دانش آموزان و دیپلم های علوم تجربی و دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته زیست شناسی، آشنایی کاملی دارند.همزیستی هم میتواند اختیاری باشد که در آن دو جاندار متفاوت اختیار آن را دارند که با هم رابطه همزیستی برقرار کنند. و هم میتواند اجباری باشد که درآن یک جاندار برای اینکه زنده بماند با جاندار دیگری که معمولا جانداری مشخص است، رابطه همزیستی(در واقع همزیستی تحمیلی) برقرار می کند. با توجه به سخنان آقای روحانی رئیس جمهور که در خبر ساعت 14 روز پنجشنبه مورخ 1399/1/14پخش گردید، با تصریح بر اینکه زمان قطعی شکست ویروس کرونا مشخص نیست و شاید این بیماری یک ماه،دوماه و حتی تا پایان سال، ویروس کرونا میزبان ما(کشورما) باشد.بنظر میرسد با این اوصاف می بایستی خودمان را برای همزیستی آنهم از نوع همزیستی اجباری با ویروس کرونا آماده و مهیا نمائیم. چرا که کرونا برای زنده ماندن و تکثیر خود نیاز به همزیستی تعریف شده و مشخص،بنام انسان دارد.همزیستی که به سود میهمان و به زیان میزبان تمام میشود( همزیستی اجباری) .تعلل در تصمیم گیری، اقدامات قطره چکانی در اعمال قرنطینه(به شکل نسبی و نه مطلق)، سخت گیری(از نوع کجدار و مریز) در تردد ها درون شهری و برون شهری، تصمیمات تعارف آمیز و این هفته، آن هفته کردن بازگشایی مدارس و اماکن عمومی،دولتی و اصناف در قالب طرح فاصله گذاری اجتماعی، همه از نشانه های آماده کردن جامعه برای پذیرش همزیستی اجباری با ویروس کرونا و تسلیم در برابر این همزیستی تحمیلی حکایت دارد. موضوعی که آقای روحانی در جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا به وزیر بهداشت خود گفت: به مردم صادقانه و بدون تعارف اعلام کنید که چه ما بخواهیم و چه ما نخواهیم،70 درصد جامعه به ویروس کرونا مبتلا خواهند شد. یعنی از 80میلیون جمعیت، تعداد 56 میلیون نفر، مبتلا خواهند شد. همه ی اقدامات صورت گرفته با هر عنوان و طرحی اعم از طرح فاصله گذاری اجتماعی تا بیستم فروردین ماه و به احتمال قوی تمدید آن با عنوان طرح جدید فاصله گذاری هوشمند، همه ی اینها بیشتر با این هدف انجام گرفته و میگردد که به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات پزشکی در کشور و به تبع آن در استانها، ابتلا افراد جامعه به ویروس کرونا به صورت تدریجی صورت پذیرد تا در این بین دولت بتواند با تقویت کادر درمانی و تجهیزات پزشکی، خود را برای مقابله و مهار بیماری با فرض ابتلاء هفتاد درصدی، آماده کند.فلذا تا زمانی که همزیستی اجباری با کرونا داریم با رعایت موازین بهداشتی که بکرات اطلاع رسانی شده،طوری زندگی خودمان را مدیریت کنیم که در این همزیستی،سود آن به نفع انسان و ضرر آن به سمت و سوی ویروس کرونا سوق داده شود. در این صورت به اینهمه هیاهو و ژست گرفتن خود برتربینانه و خود ستایانه مدیریت بحران در مقایسه با کشورهای اروپایی، نیاز نخواهد بود. و مردم با غیرت به مثابه جنگ تحمیلی خودشان در همزیستی اجباری، کرونا را شکست خواهند داد. انشاءا.......