سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتقام و استمرارمبارزه با هوشمند سازی اقدامات

 باز هم دست تروریست های از خدا بی خبر به خون سربازان امنیت این مرز و بوم آغشته شد و فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را عزادارکردند. شامگاه شب گذشته تعدادی از تروریست ها مقر نیروی انتظامی در شهرستان راسک سیستان و بلوچستان را مورد حمله قرار داده و متاسفانه در این اقدام تروریستی برابر آخرین گزارش های دریافتی یازده نفر از مدافعان امنیت به شهادت رسیده اند. این ضایعه دردناک را به امت شهید پرور و مردم خون گرم سیستان و بلوچستان تسلیت گفته و برای خانواده های آنها صبر جمیل از خداوند مسئلت داریم. علی ایحال بنظر میرسد علیرغم همه ی اقدامات فنی که در راستای جلوگیری از بروز عملیات های تروریستی بویژه در چنین مناطقی اتفاق افتاده، حادثه اخیر نشان داد که اقدامات قبلی نیازمند مهندسی مجدد و معکوس است. انتظار میرود مقامات بلند پایه فراجا تمهیدات بازدارنده با قابلیت های هوشمند سازی را بویژه در مناطق مرزی که از حساسیت بالای امنیتی برخوردار هستند را در دستور کارخود قراربدهند. قطع به یقین با عملیاتی شدن چنین برنامه های ضمن انتقام خون های ریخته شده مدافعان امنیت و گوش مالی سخت به رهبران گروه های تروریستی، شاهد استمرار مبارزه محکم با دشمنان کوردل خواهیم بود که نتیجه آن به کمک امام عصر(عج ا...) کاهش محسوس عملیات های خونبار و غافلگیرانه در سطح چنین مناطقی خواهد بود. انشاالله روحشان شاد






تاریخ : جمعه 102/9/24 | 7:1 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

بازهم مردم ضررکردند

چند روزی است خبر فساد چند میلیاردی گردانندگان تشکیلات چای دبش درفضای دیداری و شنیداری افکار جامعه را تحت تاثیر خود قرارداده و هر کدام از افراد جامعه متناسب با جایگاه اجتماعی خود در حال تحلیل این موضوع خبری درمحافل خود هستند. آنچه در این بین به نوعی مورد غفلت قرارگرفته پاسخ قانع کننده به این سوال مهم است که چرا علیرغم اینهمه اقدامات،فعالیت ها و از همه مهمتر ایجاد سامانه های شفافیت در سطح اکثر وزارتخانه ها و سازمانها که اکثر آنها در سال های اخیر ایجاد شده، باز شاهد چنین اختلاس های کلان هستیم؟ جنابان عزیز،بجای اینکه فساد اتفاق افتاده را به این و آن نسبت دهیم که در مجموع هیچ توفیقی به حال کشور و مردم نداشته و در ادامه نیز نخواهد داشت چراکه آنچه نباید میشد، شده است . باید بدنبال جبران و ترمیم این باشیم که هر فساد و اختلاسی در سطح جامعه اتفاق می افتد کل حاکمیت رو زیرسوال می برد و این مسئله علاوه بر داشتن تاثیرات منفی در اقتصاد و سرمایه گذاری کلان کشور، مشارکت و افزایش سرمایه های اجتماعی رو نیز تحت تاثیر منفی خود قرار میدهد که جبران آن در شرایطی که کشور در مسیر توسعه همه جانبه خود بشدت به مقوله های اشاره شده(سرمایه گذاری،مشارکت و افزایش سرمایه های اجتماعی) نیازمند می باشد، سخت و گاها غیرممکن نیز می باشد. دلسوزان گرامی، این اتفاق نشان داد که کشور هنوز در مسیر مبارزه با فساد های سازمان یافته راه طولانی در پیش دارد چرا که با اقدامات و برنامه های گذشته صورت گرفته دیگر نمی توان از پیدایش چنین اختلاس های جلوگیری کرد.

علی ایحال، بنظر میرسد بدون همراهی واقعی قوای سه گانه با دید منافع ملی،مشارکت آحاد مردم،  جلب نظر جنبش های دانشجویی از طیف های مختلف و سازمان های مردم نهاد، مهندسی معکوس در ساختارهای اداری و حساب های متمرکز و انفرادی شرکت های دولتی و خصوصی بزرگ و از همه مهمتر ملموس نبودن مجازات های نهایی پرونده های اختلاس های ریز و درشت برای مردم در راستای حفظ مشارکت و سرمایه های اجتماعی، ره به جای نخواهیم برد و همچنان اختلاس های این چنینی در آینده نیز خبرساز خواهد شد که بازهم متضرر نهایی آن آحاد مردم خواهند بود.






تاریخ : شنبه 102/9/18 | 7:2 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

چیستی پدافند غیر عامل

در خصوص پدافند غیرعامل تاکنون مطالب،کتاب ها و مقالات متنوع و مختلفی منتشر شده و اشخاص حقیقی و حقوقی از ابعاد و زوایای متفاوتی به مفهوم و چیستی این موضوع یعنی پدافند غیرعامل پرداخته اند که همه‌ی آنها در جای خود ارزشمند و مفید است.بطور کلی دو مقوله پدافند غیرعامل و آینده پژوهی با دوراندیشی و شناخت تهدیدات درونی و بیرونی در اکثر حوزه های مختلف و با استفاده از ظرفیت موجود و حتی تولید دانش های جدید یک هدف خاص را که همانا بهروزی و سعادتمندی افراد جامعه است را دنبال میکنند. بعنوان مثال اگر با عینک ریز بین پدافند غیرعامل و آینده پژوهی بخواهیم به صنعت برق کشور و یا حتی منطقه محل سکونت خودمان در شرایط کنونی نگاه کنیم این سوال به ذهن متبادر میگردد که اگر صنعت برق کشور به دلایلی غیر جنگی و در زمان صلح دچار خرابکاری عمدی یا سهوی گردد به احتمال قوی برق رسانی به اماکن مسکونی،نظامی، تجاری و غیره برای چند ساعت و حتی چند روز مختل خواهد شد. آیا در چنین شرایط بحرانی برای پایدار نگهداشتن جریان برق در مدار ، تمهیدات و امکانات لازم از قبل پیش بینی و انجام شده است؟ اگر پاسخ به این سوال هرچند ساده ولی مهم و حیاتی مثبت باشد و از قبل برای این موضوع چاره اندیشی علمی و عملی صورت گرفته باشد که چطور رفتار کنیم تا در آینده در این خصوص کشور مورد تهدید قرار نگیرد می توان گفت اصول و قواعد پدافند غیر عامل رعایت شده و مقوله آینده پژوهی نیز همزمان مورد توجه متخصصان و مسئولین صنعت برق قرار گرفته است .با این اوصاف و مثال ساده فوق آیا عملا در راستای پدافند غیرعامل، دور اندیشی های لازم در حوزه های استراتژیک و حیاتی کشور اتفاق افتاده که در شرایط بحرانی، زندگی عادی مردم تهدید و مختل نگردد؟ پاسخ دادن به این سوال جرات خاصی را می طلبد ولی امیدواریم که دور اندیشی های لازم انجام شده باشد تا در بزنگاههای چالشی ناشی از تهدیدات بیرونی،دورنی و حتی بلایایی طبیعی حداقل ترین خسارات را کشور و مردم متحمل گردند.

هفته پدافند غیرعامل گرامی باد.






تاریخ : سه شنبه 102/8/9 | 6:9 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

خاطرات سامانه ای ملانصرالدین

طبق روال هرروز ملانصرالدین از جعبه جادویی (تلویزیون) برنامه کند حیاتی که از برنامه های مورد علاقه اش بود را نگاه میکردد. به ناگاه برنامه قطع و مجری میرزا حسنی در جعبه جادویی ظاهرشد و گفت: اهالی به فرمان کدخدای آق شهر از فردا صبح خرید ادویه جات "از راه دور" انجام خواهد شد(سامانه امروزی ما) و ساکنان میتوانند بدون مراجعه به دکان مشهدی سرخای ادویه مورد نیاز خود را از راه دور خرید و درب منزل تحویل بگیرند. نصرالدین با شنیدن این خبر سری تکان داد و گفت: زن، خدا بخیر کند. زن با تعجب گفت: ملا این که بقول جناب "حکمت کاتب" پیش بسوی "آق شهر آسمانی" است پس چرا نگران هستی؟ نصرالدین درجواب زنش گفت: زن جان نمیدانی در زمانیکه من شهرداربودم چه بلاهایی که "برنامه انجام کار از راه دور"(سامانه امروزی ما)برسرمن نیاورد. زن پرسید: چطور مگه؟ ملا گفت: حیات من بیابشین تا برایت تعریف کنم. ملانصرالدین ادامه داد: زمانی که من شهردار بودم کدخدا اصرار کرد که برای رسیدن به "برنامه آق شهرآسمانی"، صدور قباله خانه ها مثل همین برنامه خرید ادویه جات از راه دور انجام و اهالی به شهرداری مراجعه نکنند. به همین منظور کدخدا که آن زمان رئیس شورای شهر نیز بود از خزانه شهرداری پول زیادی را برداشت و به "حکمت کاتب" که میگفتند در بلاد دور درس خوانده داد تا این کار را به سرانجام برساند. تا زمان آغاز برنامه کدخدا چپ میرفت راست میرفت از صدور "از راه دور قباله خانه" سخن میگفت و تاکید میکرد که با اجرای این برنامه کارهای اجرایی سهل و آسان میشود. بلاخره روز موعد فرارسید و کدخدا در جعبه جادویی(تلویزیون) حاضر و شروع صدور قباله خانه های آق شهر از راه دور را اعلام کرد. زن چشمت روز بد نبیند. از فردای آن روز شوم، مراجعه اهالی به شهرداری نه تنها کم نشد بلکه نسبت به گذشته نیز زیاد شد. زن ملا گفت: نصرالدین مگه چه اتفاقی افتاد که کارها خوب پیش نرفت؟ ملا ادامه داد:یه روز یکی از اهالی آمد و پرسید: شهردار میخواستم در برنامه صدور قباله نام نویسی کنم که ناگهان "برنامه از راه دور" به من پیام داد که من در بلاد کفر نه در آق شهر ساکن هستم و مرا از برنامه بیرون انداخت. روز بعد یکی آمد و گفت: ملا من در برنامه شما عکس خودم رو گذاشتم ولی در قباله خانه، عکس زنم چاپ شده است. مشهدی قوتاز یک روز آمد و گفت: نصرالدین من با هزار مشقت و پرداخت پول زیاد نام نویسی کردم ولی قباله ام صادر نشده است.  من(ملا):هرچه گشتم پرونده مشهدی قوتاز رو پیدا نکردم. زن بخوبی بیاد دارم روزی کربلایی شاد باش به شهرداری آمد تا قباله خودش رو بگیرد که بجای قباله خانه اش، برگه فوتش صادر شده بود. زن سرت را درد نیاورم هر روز از بابت شاهکار کدخدا، فحش و ناسزا بود که نثار من و کارکنان شهرداری میشد و هرچه به او(کدخدا) می گفتم که "برنامه از راه دور صدور قباله" مشکل دارد چاره ای کنید. میگفت(کدخدا): صبوری کنید "حکمت کاتب" قول داده که امروز و فردا  مشکلات رفع میشود. زن پرسید: ملا درست شد. نصرالدین در جواب گفت: من که بازنشسته شدم چیزی ندیدم امیدوارم "برنامه ازراه دور خرید ادویه جات" همانند صدور قباله نباشد. در همین بین ملا متوجه شد که کسی در خانه را می کوبد. ملانصرالدین پرسید: کی هستی این وقت شب. ملا، منم مشهدی قوتاز در رو باز کنید. ملا در رو باز کرد و گفت: قوتاز خان این وقت شب چه خبر شده است. مشهدی قوتاز ادامه داد: نصرالدین بیادداری که پرونده من در "برنامه از راه دور" شهرداری گم شده بود و تو هرچه گشتی پیدا نکردی امروز تو "برنامه خرید از راه دور ادویه" نام نویسی کردم که بجای حواله ادویه، قباله خانه ام رو به من نشان داد. ملانصرالدین با تعجب رو به زنش کرد و گفت: زن امان از "برنامه های از راه دور"(سامانه های امروز) که بجای انجام کار مردم با آنها شعبده بازی میکنند و بجای قباله خانه، ادویه و بجای ادویه، قباله خانه تحویل میدهد.

سخن پایانی با متولیان " سامانه جامع روابط کار" که کارکرد سامانه مزبور با سه شاخص مورد تاکید مقام معظم رهبری یعنی "ایجاد رضایت،امید و اعتماد در بین مردم" درتضاد کامل است و با توجه به تلاش های کارکنان در تمامی استانها،  پاسخگویی قانونی بویژه شرعی استمرار ایرادات سامانه مزبوربا شماست حال خود دانید.






تاریخ : جمعه 102/7/28 | 1:45 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

دیگرکسی از درد رنج نمیبرد

 امشب در غزه کسی از درد زخمی بودن رنج نمیبرد. چرا که بیمارستان المعمدانی را اسراییل با خاک یکسان کرد. انگار جان انسان ها در مناطقی بغیر از اروپا چندان ارزشمند نیست‌. انسان های بی دفاع اعم از زن و کودک چند روزی است بطور آزار دهنده در غزه درحال قتل عام شدن هستند این در صورتی است که سه کشور اروپایی مدعی حقوق بشر یعنی فرانسه،انگلیس و آمریکا با وتو کردن آتش بس چراغ سبز و مجوز ادامه کشتار مردم غزه را تمدید کردند. با همین چراغ سبز سه کشور موصوف، سکوت دیگر کشورهای اروپایی و عدم اقدام عملی از سوی کشور های اسلامی بود که رژیم کودک کش با جسارت تمام بیمارستان المعمدانی را با تمام انسان های زخمی خود با خاک یکسان کرد. امشب کودکان دیگر از درد و رنج به خود نخواهند پیچید و والدین ناتوان از کمک به کودک در حال مرگ زیاد شرمنده نخواهند شد. پس مدعیان حقوق بشر کجایند. آیا در موضوع نسل کشی مردمان غزه هنوز زمان تغییر سیاست همدردی گفتاری و زبانی به رویکرد همدردی عملی فرا نرسیده است. اعضای شورای ملل متحد و اعضای شورای همکاری خلیج فارس تا شما بخود بیائید آن چند نفر را نیز رژیم خونخوار فردا و پس فردا خواهد کشت و جلسات فرمایش شما با عکس گرفتن و بغل کردن همدیگر بی نتیجه به پایان خواهد رسید. ولی همگان بخصوص سه کشور فرانسه،انگلیس و آمریکا بیاد داشته باشند که غزه با همه ی ویرانی هایش متعلق به فلسطین است و کسی جرات نزدیک شدن به آن را نخواهد داشت. بخاطر این که جبهه مقاومت اسلامی فراتر از مرزهای غزه و فلسطین ریشه دوانده و سران اسراییل و یارانش را در رسیدن به اهدافشان در خصوص فلسطین همانند گذشته ناکام خواهند گذاشت.

به امید پیروزی صاحبان و فرماندهان جبهه مقاومت اسلامی بر علیه رژیم کودک کش اسراییل      

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 






تاریخ : چهارشنبه 102/7/26 | 4:30 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

25فروردین ماه روز ملی منابع انسانی

نقش و اهمیت منابع انسانی خلاق و هوشمند این روزها برکسی پوشیده نیست. شاید در دهه های گذشته، کشوری را که دارای قدرت نظامی بالا از حیث تجهیزات نظامی، کارخانجات بزرگ تولیدی و همچنین چاههای بزرگ نفتی را قدرتمند میدانستند و معرفی میکرند ولی در شرایط کنونی با توجه به تغییرات عمده بوجود آمده  در عرصه های مختلف از جمله فناوری،ارتباطات و هوش مصنوعی که آنهم دستاورد نیروهای خلاق و هوشمند می باشد و از سوی دگرگونی های اتفاق افتاد در حوزه های جغرافیایی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی جهان، رویکرد فوق بنوعی تغییر یافته و هر کشوری که دارای نیروی انسانی کاربلد،هوشمند،پویا و خلاق در زمینه های مختلف میباشد، کشوری قدرتمند تلقی میگردد. موضوعی که همه ی متفکران و اندیشمندان بزرگ حال حاضردنیا روی آن اتفاق نظر دارند. چرا که برای نیروی انسانی همانند منابع زیرزمینی چون نفت و گاز، پایانی متصور نیست و به راحتی با برنامه ریزی و آموزش های رسمی و غیر رسمی نظامند و بروز رسانی شده میتوان نیروهای جایگزین را شناسایی و تربیت کرد. ضمن تبریک این روز مهم خدمت تمامی نیروهای انسانی خلاق در تمامی بخش های دولتی و غیردولتی بویژه همکاران خدوم و زحمتکش خودم امیدوارم این تفکر و رویکرد که منابع انسانی خلاق، هوشمند و دلسوز میتواند سرنوشت کشور را در عرصه های مختلف  متحول و دگرگون سازند در اولویت برنامه ها و  سیاست های پیشرفت و توسعه کشور  قرار بگیرد تا شاهد رشد و بالندگی ایران عزیزمان باشیم. انشاءا...

 






تاریخ : جمعه 102/1/25 | 5:42 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

ملانصرالدین وماجرای مرد ناشناس

طبق روال معمول، روز دوشنبه بعد ازظهر جلسه شورای آق شهر با حضور تمام اعضاء تشکیل شد.ملانصرالدین که در آن زمان شهردار آق شهر بود وقتی همه ی اعضاء را حضورو غیاب میکرد دید که در جلسه یک شخص ناشناس نشسته  که تاکنون او را در جلسات گذشته ندیده است. نصرالدین یواشکی از کدخدا که رئیس شورای شهر بود پرسید آن مرد غریبه

 

 که چهره اش را پوشانده است را می شناسد یا نه؟ کدخدا گفت: ملا تاکنون او را ندیده ام. نصرالدین گفت: کدخدا برای اینکه نظم جلسه بهم نخورد و مسئله خاصی ایجاد نگردد بعد از پایان جلسه شورا خودم چندو چون قضیه را درمیاورم. جلسه آغاز شد و درطول جلسه ملا چشم از آن مرد ناشناس برنمی داشت و میدید که او از سخنان اعضاء روی کاغذ چیزی می نویسد.بعد از پایان جلسه ملانصرالدین وقتی از جای خود بلند شد تا سراغ آن مرد ناشناس برود اثری از او پیدا نکرد. چند روزی از این ماجرا گذشته بود که ملانصرالدین آن مرد ناشناس را وقتی از ساختمان شهرداری خارج میشد دید و هرچه تلاش کرد که به او برسد باز او را در شلوغی خیابان گٌم کرد. یک روز کدا خدا، شهردار(ملانصرالدین) را به دفتر خود فراخواند و به او گفت: ملا دیروز یک نفر برای من پیغام فرستاده که تعدادی از کارمندان شهرداری با اعضای شورا شهر در حال تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهر برای ساخت و ساز حمام بزرگ هستند و از من خواسته که جلوی این کار آنها را بگیرم. گفته اگر من(کدخدا) جلوی این کار را نگیرم او خودش این کار را انجام خواهد داد. نصرالدین کاری بکن که آبروی هر دویمان در خطر است. ملانصرالدین هرچه تلاش کرد تا سرنخی از ماجرا تخلف زمین ها پیدا کند چیزی عایدش نشد. یک روز که ملانصرالدین توی محل کارش نشسته و غرق در فکربود تا راه حلی پیدا کند. به یکدفعه دید که آن مرد ناشناس وارد اتاق شد و آمد جلوی ملا نشست و گفت: شهردار تلاش نکن که بفهمی من کی هستم و چه کاره ام. فردا در جلسه شورا همه چیز مشخص خواهد شد. طبق روال، روز دوشنبه جلسه شورای شهر شروع بکارکرد. در ابتدای جلسه ملا گفت: دوستان امروز در جلسه میهمان ویژه ای داریم که نه اسمش را میدانم و نه شغلش را که به شما معرفی کنم ولی بنظرم او همه ی ما را بخوبی می شناسد. مرد ناشناس گفت: آقای کدخدا و آقای شهردار، متاسفانه آقایان کربلایی اسعدا....، مشهدی قاسم اوغلو از کارمندان شهرداری و آقای رستم خان آق شهری از اعضای شورای شهر که در جلسه حضور دارد، آقای یاور نعلبندی عریضه نویس جلوی شهرداری، فری خطاط معروف به فری سند نویس و عسگر آژان رئیس نظمیه در تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهرهمدست هستند و با دستور قاضی عدلیه از همین ساعت دستگیر میشوند. بعد از دستگیری متخلفان توسط همکاران آن مرد ناشناس او گفت: کدخدا و شهردار بعضی از افراد فکر میکنند چون به مسند قدرت میرسند میتوانند با سوء استفاده از مقام و پست خود هرکارغیرقانونی را انجام دهند. نمی دانند که افرادی هستند وابسته به تشکیلات امنیتی مدام از بلندی مراقب رفتار و کردار آنها هستند تا مبادا خلافی از آنها سربزند. ملا به آن مرد ناشناس گفت: ای آقا اگر شما هر لحظه مراقب من هستی چیزی از رفتار همیشگی من بگو تا باورکنم. مرد ناشناس لبخند زنان گفت: نصرالدین وقتی سوار خرت میشوی نیاز نیست با چوب دستی ده بار به او ضربه بزنی تا حرکت کند. آن نگون بخت با یک ضربه نیز حرکت خواهد کرد. ملانصرالدین با شنیدن این حرف آن مرد ناشناس سرش را پائین انداخت و جلسه را ترک و سوار خرش شد و بعد از زدن ده ضربه چوب دستی به پشت او(خرش)، راهی خانه شد.

 17 اسفند ماه 1401 روز سربازان گمنام امام زمان(عج) گرامی باد.

 






تاریخ : چهارشنبه 101/12/17 | 11:11 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

ملانصرالدین و ماجرای انشانامه

 مشهدی سرخای "کدخدا"آق شهر و رئیس شورای شهر، روزی ملانصرالدین( شهردار)، عسگر آژان (رئیس اداره نظمیه)، کربلایی حکیم اوغلو (رئیس بهداشت) و مشهدی رستم خان (مدیر خزانه داری) آق شهر را به دفتر خود فرا خواند. کدخدا گفت: آقایان شما مدیران کاربلد آق شهر هستید.از شما میخواهم گرفتاری ها و مشکلات آق شهر که افراد خارج نشین به آن بحران می گویند را تا فردا صبح برای من به شکل انشانامه تهیه کنید. کدخدا در ادامه افزود: هرکس بهترین انشانامه را بنویسد و تحویل دهد تا 5 سال دیگر نیز مدیر خواهد ماند. ملانصرالدین و دیگران فلفور برای نوشتن خواسته کدخدا به خانه های خود رفتند. ملانصرالدین ماجرا را به زنش گفت و از او خواست که در نوشتن انشانامه به او کمک کند. زن گفت: ملا بنظرم کاسه ای زیر نیمه کاسه هست بهتر است چیزی ننویسی و فردا به کدخدا بگوئید که مشکل خاصی در آق شهر وجود ندارد. ملا گفت: زن اگر بنویسیم تا 5سال دیگر نیزشهردار آق شهر خواهم ماند. از زن انکار و از ملا اصرار که انشانامه را بنویسیم. زن گفت: ملا عواقب کار با خودت. حال کاغذ و قلم بیارید تا من بگویم و شما انشاء کنید. ملا بسم ا....

1-مشکل قیمت پیاز

2- مشکل بالا و پائین شدن پول دول خارجی

3- مشکل گرانی ارزاق عمومی اهالی

4-پائین بودن مواجب کارگران و کارکنان

5- مشکل آب خوردن شهر

6- مشکل بوی بد کارخانه لاستیک سوزی

7-بی ارزش شدن پول آق شهر

8- تکرار کلمه "ما بهترینیم" از سوی شما ها بعنوان مسئول

9-طوفان گرد وخاک شهر

10-               بخواب رفتن "دمیر یولی" آق شهر

11-               اختلاف دیرینه اهالی بالا نشین و پائین نشین آق شهر

12-               کم شدن عروسی ها در شهر نسبت به گذشته

13-               بیخود و علاف گشتن جوانان شهر

14-               مشکل امتحان ورودی به مدرسه بزرگ آق شهر(دانشگاه)

15-               بالا بودن قیمت چهارچرخ و دوچرخ در دوکارخانه فرغون سازی شهر

16-               زیاد شدن تعداد قلیان کش ها در قهوه خانه مشهدی یداله معروف به سبیل بلند.

17-               قطع کردن تدریجی پرداخت پول توجیبی به اهالی در20ام هربرج

18-               قطع سریالی گاز،برق و آب درشهر

19-               کمبود سرم در تنها مریضخانه شهر

20-               مشکل "بی خودی" صحبت کردن برخی از مسئولین شهر

21-                واقعی نبودن اعداد و ارقام در سخنان مسئولین

22-               کم شدن تعداد زایمان نوزاد در آق شهر

23-               زیاد شدن تعداد افراد پیر و ناتوان در شهر

24-               فروختن یک زمین کشاورزی  توسط تعاونی مشهدی حمداله چراغی به همه ی اهالی

25-               شلوغی "گاری و دورشکه" در خیابان های شهر

26-               دخالت ک-د-خ-د-ا در تعیین روسای ادارات شهر

27-               کاهش اعتماد اهالی به یکدیگر

28-               بالا رفتن قیمت دارو در داروخانه حکیم باشی شهر

29-               مشکل اجاره خانه در شهر

30-               مشکلات سامانه و سایت های آق شهر در خدمات رسانی

زن گفت: نصرالدین برای از دست دادن پست شهرداری کافیه. ملا در جواب گفت: زن کم شماتت بزن با این انشانامه تا آخر عمر شهردار آق شهر خواهم بود. صبح روز بعد ملانصرالدین به همراه نفرات دیگر وارد دفتر کدخدا شدند. کدخدا گفت: انشانامه های خود را بیاورید تا بخوانم. کربلایی حکیم اوغلو، عسگر آژان و مشهدی رستم خان همگی گفتند: کدخدا به گفته ی زنهایمان مشکل خاصی در آق شهر وجود ندارد. ملانصرالدین با دیدن این صحنه با خوشحالی جلو آمد و انشانامه چند صفحه ای خود را تحویل کدخدا داد. مشهدی سرخای(کدخدا) بعد از چند لحظه با عصبانیت گفت: ملا اینها چیست که نوشته ای؟ ملا در جواب گفت: جناب اینها را زنم گفته و من فقط انشاء کرده ام و فکر می کنم درست است. کدخدا این دفعه با صدای بلند فریاد زد "شهردار" تو با این انشانامه مدیریت مرا زیر سوال برده ای! کداخدا با همان حالت عصبانی، نوشته ملا نصرالدین را پاره و در سطل زباله انداخت و به ملا گفت: که از این لحظه دیگر تو شهردار نیستی. ملا با حکم عزل خود به خانه بازگشت. زن با دیدن احوال نصرالدین فهمید که اتفاقی افتاده و برگشت به ملا گفت: مرد دیدی که کاسه ای زیر نیم کاسه هست. در هیاهوی گفتگوی ملا و زنش به یکدفعه خر ملا سرش را از پنجره به داخل اتاق کرد و خنده کنان گفت: ملا مورد 31 ام را با این عنوان در انشانامه خود اضافه کن که برای حل این مشکلات "ما به سطح دیگری از اندیشه و تفکر مثل زنت نیاز داریم".

 






تاریخ : جمعه 101/12/12 | 8:20 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

آیا "آق شهر"خواهد لرزید؟

ملانصرالدین زمان زلزله در دو مملکت عثمانی و شام، شهردار آق شهربود. ملا با دیدن تصاویر ویرانی خانه ها و تعداد کشته ها از عیال خود پرسید: زن به نظر شما آیا زلزله به خانه های "آق شهر" صدمه خواهد زد؟ زن ملا که از سوال نصرالدین مات و مبهوت مانده بود گفت: مرد تو شهردار این شهری از من می پرسی؟ بهتر است این سوال را از کدخدا و اعضای شورای شهر که مسئول ساخت و ساز خانه های "آق شهر" می باشند بپرسی؟ ملانصرالدین فلفور به کدخدا که با حفظ سمت رئیس شورای شهر "آق شهر"نیزبود تماس گرفت و از او خواست جلسه فوق العاده شورا را برای فردا تشکیل دهد. کدخدا که از زمین لرزه ترسیده بود قبول کرد و از شهردار خواست فردا ساعت صفر جلسه شورا را به اعضا اعلام کند. در جلسه شورا ملانصرالدین گفت:حضرات محترم از وقتی که زلزله در دولت عثمانی و شام اتفاق افتاده این سوال ذهن مرا به خود مشغول کرده که آیا اگر زلزله مشابه در "آق شهر" اتفاق بیافتد، به خانه های اهالی آسیب خواهد زد یا خیر؟ نتوانستم جوابی برای آن پیدا کنم. حال این سوال را از تک تک شما اعضای شورا می پرسم که آیا ساختمان های "آق شهر" توان و تحمل زلزله اتفاق افتاده در دو دولت عثمانی و شام را دارند یا خیر؟ اعضای شورای شهر که هنوز از شدت زمین لرزه به خود نیامده بودند به همدیگر نگاه کردند و نتوانستند جوابی حساب شده به پرسش ملانصرالدین بدهند. سکوت مطلق فضای جلسه را فرا گرفته بود که به ناگاه صدای خنده "خر" ملانصرالدین یخ جلسه را شکست. خنده "خر" ملا طوری بود که همه ی اعضای شورا را واداشت از جای خود بلند و راهی بیرون ساختمان شورا شوند. ملا که از این حرکت "خرش" تعجب کرده بود از او پرسید که چرا اینطوری شادی و خنده میکنی مگر نمی دانی چه اتفاق ناخوشایندی در دو کشور دوست و همسایه اتفاق افتاده است؟ نمی بینی که همه ما نگران هستیم که مبادا "آق شهر" نیز  به لرزد. "خر" درجواب نصرالدین گفت: ملا چرا خوشحال نباشم وقتی که با شما بعنوان شهردار برای سرکشی به ساختمان سازی در شهر می رفتیم، میدیدم که:

-) عمله ها و فهله ها چه با انگیزه و استادانه سر ساختمان حاضرشده و کارمی کنند. انگار دارند برای خودشان خانه می سازند.

-) معمار سرخای بعنوان  رئیس تشکل مدنی معماران "آق شهر" چه با دقت برکار معماران، عمله ها و فهله ها سرکشی میکرد تا مبادا جایی کم و کسی در حین خانه سازی باشد.

-) تاپدوق نجار و مشهدی عباس خشت ساز چه جانانه تلاش میکردند تا چوب های محکم و خشت های مناسب در اختیار معماران قرار گیرد تا خانه های با دوام در شهر ساخته شود.

-) از همه مهمتر عسگر آژان که مو را از ماست بیرون میکشید. بعد از تمام شدن خانه،معمار و خانواده او را برای مدت یکماه در خانه تازه ساخته شده زندانی میکرد و دستور می داد در این مدت، هر روز اسب های وحشی اطراف خانه تازه ساخته شده تاخت و تاز کنند. اگر برای خانه اتفاقی می افتاد معمار را جریمه و زندانی میکرد در غیر اینصورت خانه به صاحبش تحویل میشد.

دوست دیرینه ملا نصرالدین(خرملا) گفت: مگر میشود با این رویه اتخاذ شده از سوی شورای شهر،شهردار و کدخدا "آق شهر" به لرزد. قطعا نخواهد لرزید خیالتان راحت باشد بروید و به کارهای دیگر خودتان برسید. ملانصرالدین و اعضای شورای شهر که از این تحلیل ارائه شده خوشحال بودند جلسه را بعد از خوردن چای و نبات پایان داده و به خانه های خود بازگشتند.

امیدواریم که اینطور باشد. در هر صورت آینده همه چیز را روشن خواهد کرد. با این حال نباید فراموش کنیم که "زندگی پراز خداحافظی های غیرمنتظره است، قدر لحظات باهم بودن رو بدانیم".

 

 

 

 






تاریخ : شنبه 101/11/29 | 1:42 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

دروصف مقام زن

زن یعنی:   مظهر پاکیزگی و عفت در زندگی

زن یعنی:   ذره ای از نور خدا در زندگی

زن یعنی: ناخدا و سکاندار کشتی در زندگی

زن یعنی:   نیروی جذب اعضای خانواده در زندگی

زن یعنی:     آینده ساز در زندگی

زن یعنی:   تربیت کننده مردان و زنان بزرگ در زندگی

زن یعنی:   همدم و یک دنیا هم صحبت در زندگی

زن یعنی:   روح و کالبد در زندگی

زن یعنی:    نماد آسودگی و آرامش در زندگی

زن یعنی:   هم عاشق و هم معشوق در زندگی

زن یعنی:    نعمت خدا برای مردان در زندگی

زن یعنی:   تکمیل کننده پازل ناقص در زندگی

زن یعنی:   غمخوار و تیماردار در زندگی

زن یعنی:   تحمل کننده بی مهری ها در زندگی

زن یعنی:   پرستار بدون پرستار در زندگی

زن یعنی:   بالن آرزوهای مثبت در زندگی

زن یعنی:    کلید در گنجینه های خداوند در زندگی

زن یعنی:   صبر ایوب در زندگی

زن یعنی:   خورشید و ماه درخشان و نورانی در زندگی

زن یعنی:   سوختن و ساختن در زندگی

زن یعنی:   فانوس نجات بخش در زندگی

زن یعنی:   قطب نما در زندگی

زن یعنی:   مظهر قناعت و رزق و روزی در زندگی

زن یعنی:   سدی مستحکم در برابر مشکلات در زندگی

زن یعنی:    چارلی چاپلین در زندگی( در ظاهر میخندد ولی در باطن اشک میریزد)

زن یعنی:     خنثی کننده مین ها در زندگی

زن یعنی:     اعتبار و هویت در زندگی

زن یعنی:    ایثارگر بی نام و نشان در زندگی

زن یعنی:    نویسنده بی نام و نشان کتاب عشق در زندگی

زن یعنی:     پلیس قانون مدار در زندگی

زن یعنی:    گنج قارون در زندگی

زن یعنی:    عامل وصل کردن،نی فصل کردن در زندگی

زن یعنی:    راوی و نقاله خوان حماسی در زندگی

زن یعنی:     مادر،مرد و زن در زندگی

تقدیم به مادر آسمانیم و همسر عزیزم که همیشه و در همه جا همراه و یاریگر بنده می باشد.






تاریخ : جمعه 101/10/23 | 10:37 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • وب میوه ها
  • وب دختر تهرونی
  • وب دو دی ال
  • وب وب آنلاین