حکمرانی خوب
حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزیر یا رئیس دولت اتفاق خاصی نمی افتد. باید اندیشه های حکمرانی اصلاح گردد.کارآمدی در حکمرانی نیازمند اجرای سیاست هایی است که به ثبات و امنیت روانی انسانها در جامعه بیانجامد. یا به عبارت دیگر با حکمرانی خوب میتوان ثبات ، امنیت و آرامش روانی را به جامعه برگرداند و چنین جامعه ای در مسیر توسعه حرکت خواهد کرد. در ادامه به دو مدل حکمرانی ناکارآمد و کارآمد اشاره میگردد:
1-سرهنگ معمر قذافی رهبر اسبق لیبی،او تشکیل هر نوع حزب را ممنوع و مؤسس و گروه آن را اعدام میکرد. شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه، متهم به جاسوسی شده و به سالها زندان محکوم میشد. آموزش زبانهای خارجی در مدارس ممنوع بود. برای ایجاد وحشت اغلب اعدامها در ملأعام اجرا و در کانالهای تلویزیونی پخش میگردید. در لیبی آزادی مطبوعات وجود نداشت. عاقبت قذافی در 28 مهر 1390 به دست معترضین کشته شد و هرج و مرج کل کشور را فراگرفت و الباقی داستان که همه با آن واقف هستند.
2-ماهاتیر محمد، پزشک و جراح مالزیایی بود که به نخست وزیری رسید.او طی بیست سال توانست، آموزش همگانی و پژوهشهای علمی را سرلوحه برنامهها و اهداف توسعه قرار دهد. او با تقویت بنیادهای فرهنگی و اقتصادی این کشور را به ستاره درخشان جهان اسلام تبدیل کرد. قدرت یک ملت را حاصل تجارت و کارآفرینی میدانست و اقتصاد را قدرتمندترین ابزار دفاعی میپنداشت.ماهاتیر به تفکر سیستماتیک اعتقاد داشت و میگفت اولین قدم در خلق حماسه در عرصههای اقتصادی، سروسامان دادن به فضای کسب وکاراست. حال مالزی به یکی از کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصادی تبدیل شده و پیشرفت های قابل توجهی را بواسطه همین سیاست های حکمرانی کارآمد و خوب، کسب کرده است. راستی ما در کجای حکمرانی خوب قرار داریم!!!!!