هفت خوان ثبت نام خودرو
1- خوان اول:نبرد رخش با شیر(جنگ متقاضی با سامانه ثبت نام خودرو)
2- خوان دوم: دست یافتن رستم به چشمه آب(پیدا کردن شخص ثالث برای مباشرت در امر ثبت نام در سامانه توسط متقاضی)
3- خوان سوم: نبرد رستم با اژدها(مبارزه ستوه آورِ متقاضی با سامانه، برای ثبت نام موفقیت آمیز و اخذ کد رهگیری)
4- خوان چهارم: ناکامی در کشتن زن جادوگر(هنگ کردن سامانه به جهت ثبت نام خانم ها به جای آقایان)
5- خوان پنجم: مبارزه رستم با اژدهای چند سر (رکپ سامانه ثبت نام به متقاضی به دلیل اعلام مشخصات نادرست و ثبت نام در سامانه های فروش دیگر )
6- خوان ششم:نبرد رستم و ارژنگ دیو(جنگ خوش خیالانه و خود فریبانه متقاضی با سامانه برای برنده شدن در قرعه کشی خودرو)
7- خوان هفتم:کشتن رستم دیو سپید را(ناک اوت شدن متقاضی توسط سامانه و برنده نشدن در قرعه کشی و برگشت به خوان اول)
« این قافله عمر عجب میگذرد.»
مردم، نیروی بدون جانشین
( مردم،با دیواری کوتاه، اما تکیه گاهی بلند و استوار برای میهن)
تاریخ چهل و اند سال گذشته بروشنی بیانگر این امر مهم است که مردم میهن دوست، باشرف و فهیم ایران در برابر تمامی حوادث و مشکلات کشور اعم از زلزله،سیل،جنگ تحمیلی، خاموش کردن آتش سوزی در جنگل ها و مراتع و اخیرا در شیوع ویروس کرونا، همواره پای کار بوده اند و از جان و مال خود مایه گذاشته اند. و اگر نبود ایثار،همت، شجاعت و حضور بی منت و بی ادعای مردم در مبارزه با چالش های عنوان شده، معلوم نبود که آیا دولت مردان و متولیان امر، می توانستند رویدادهای تلخ فوق را کنترل و مدیریت نموده و برآنها فایق بیایند؟ پاسخ کاملا واضح و روشن است و نیازی به توضیح و ورود به جزئیات هرکدام از مثال های فوق ندارد. متولیان امر مطمئن باشند علیرغم همه ی مشکلات معیشتی و اقتصادی که این جماعت شریف را تحت فشار قرار داده و گاها انتقاد وگلایه بجا و برحقی نیز در این خصوص دارند لیکن اگر خدای ناکرده باز هم اتفاقاتی مشابه و حتی بدتر از آن کشور را تهدید کند. قطعا باز این مردم خواهد بود که با همت و حضور همیشگی خود در عرصه و میدان و همچنان جلوتر و با انگیزه تر از مسئولین با مشکلات و تهدید ها مقابله و جدال خواهند نمود. چه، این را بارها به عینه ثابت کرده اند و خود حاکمیت نیز بارها به آن اذعان نموده است. آیا شایسته نیست که قدر، منزلت و ارزش این مردم شریف را دانست در قبال شان ادای حق نمود و در جهت رفع مشکلات و نیاز های اساسی آنها گامهای عملی و ملموس برداشت؟
آیا انصاف است که در بروز و ظهور چالشها و مشکلات از مردم استمداد بطلبیم و در سایر زمان ها به فکر چاره اندیشی و اقدام قاطع جهت حل و رفع مشکلات اساسی و قانونی آنها نباشیم. آیا این نوع نگاه، رویکرد و نگرش منطقی و عقلایی می باشد؟ به هیچ عنوان هیچ نیروی نمی تواند جایگزین نیرو و انرژی سیل مثبت و خروشان مردم در میهن باشد. لذا باید قدر این توان مردمی را دانست و در حفظ و مراقبت از آن دقیق،کوشا بود و بدرستی احساس مسئولیت نمود. نباید طوری رفتار کنیم که این زنجیر محکم مردمی، زنگ بزند و در شرایط سخت پیش رو که قطعا با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی و تحریم های ناجوانمردانه ادامه دار خواهد بود، آن استحکام و مقاومت اولیه خود را نداشته باشد. چه، جبران این ضایعه زمانبر و هزینه بر بوده و شاید غیرممکن باشد. فارغ از هرگونه جهت گیری سیاسی و حزبی به راستی مردم کشور ایران مردمانی شریف و مهربان هستند و در عین حال مدافع سرسخت در مقابل خطرات و تهدیداتی که کشورشان را تهدید می کند. آیا به نظر شما نباید قدردان این مردم بود و به حقوق اولیه آنها احترام گذاشت و در راستای رفع مشکلات آنها گام برداشت؟ چه زیبا فرموده حضرت امام خمینی(ره):وظیفه ما و همه دست اندرکاران است که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد(صحیفه امام، صفحه 342). به امید آن روز
روز جهانی محیط زیست
محیط زیست متعلق به همه ی انسان ها و تمامی موجودات زنده ، و فراتر از آن متعلق به نسل های آینده است. لذا بدون استثناء همگان در نگاهداری و پاس داشت آن مسئول بوده و باید کوشا باشند. این نگرش و تفکر که دولت یا قوانین مصوب مجلس به تنهایی میتواند با چالش های محیط زیست کشور، که برابر گزارش های ارائه شده از سوی سازمان جهانی محیط زیست از شرایط مطلوبی برخوردار نمی باشد، مقابله کند و یا از عهده حفاظت از آن برآید، خیالی باطل است. ایران برابر گزارش های بین المللی منتشر شده امسال در تخریب محیط زیست رتبه سوم و در تخریب جنگل ها رتبه ششم را کسب کرده است. برای اینکه در زمینه محیط زیست بتوانیم در سال های آینده در جایگاه مناسب قرار بگیریم، می بایست راهکارهای حداقلی زیر بطور دقیق و کامل جزء اولویت های اساسی حاکمیت قرار بگیرد:
1-ارائه آموزش های عمومی به افراد جامعه با استفاده از ظرفیت آموزش رسمی کشور، رسانه ملی ،فضای مجازی و سازمان های مردم نهاد به نحوی که مردم ضمن آشنایی با اهمیت حفظ و ضرورت پاکیزه داشت محیط زیست، با تهدید ها و آثار زیانباری که تخریب و آلوده کردن محیط زیست بر زندگی تک تک آنها و حتی نسل های آینده میتواند داشته باشد بخوبی آشنا شوند.
2-نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی و احداث مترو در همه ی کلان شهرها و ایجاد زمینه و تسهیلات مناسب برای استفاده افراد جامعه از وسایل نقلیه عمومی و خصوصی با سوخت های سبز و انرژی های پاک، مثل موتور ها و ماشین های که با برق کار می کنند ، همچنین نوسازی صنایع آلوده کننده و،،،
3-استفاده از ظرفیت شرکت های دانش بنیان برای باز آفرینی و ایجاد ارزش افزوده از زباله ها بویژه زباله های پلاستیکی و نخاله های ساختمانی ( بعنوان مثال برای بازیافت و تولید مصالح ساختمانی بطور انبوه و ایجاد بسترهای استفاده آن در ساخت و ساز ساختمانها در اقصی نقاط کشور).
4-ممانعت سفت و سخت و بی تعارف از نادیده گرفتن پیوست های زیست محیطی در اجرای پروژه های عمرانی و اقتصادی در کشور. به عبارت دیگر به منظور اجرای سریع پروژه های مورد اشاره و افتتاح زودتر از موعد مقررطرح ها، پیوست های زیست محیطی، فدای پروژهای عمرانی و اقتصادی می گردد. که نمونه های فراوانی از آن را در کشور سراغ داریم. اگر دوستان در یکی از شب ها، سری به مسکن های ساخته شده در اطراف شهرها بزنند. قطعا خواهند دید که چه بلای بر سر محیط زیست آمده است. روز جهانی محیط زیست مبارک.
قابل توجه مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری!
آقای مدیرعامل اینکه سطح زندگی و تنظیماتی که هر فرد در زندگی خود در شرایط اقتصادی، بویژه در زمان کنونی انتخاب نموده یا انجام می دهد متفاوت می باشد، شاید سخن درست و منطقی باشد ( چرا شاید؟ بدلیل اینکه اکثریت قریب به اتفاق و رو به تزاید خانوارها و آحاد جامعه اصلا از حق انتخاب و برنامه ریزی استاندارد حداقلی نیز غیر مختار و محروم بوده و صرفاً به تنظیماتی که بدون وقفه بر آنها برنامهریزی و تحمیل میشود، محکومند.) و به قول قدیمی ها که همواره سفارش می کردند که پایتان را به اندازه گلیمتان دراز کنید، عمل میکردند و مسلما تا وقتی که گلیم شان را به یغما نبرده باشند، پای شان را به اندازه آن دراز خواهند نمود. پاسخ شما به خبرنگار به نوعی تائید کننده وجود فاصله طبقاتی گسترده فیما بین آحاد جامعه است که علت اصلی آن همانا، اختلاف بعید و غیرعادلانه بودن سطح دستمزد ها در بین سطوح مختلف نیروی کار اعم از شاغلین و بازنشستگان چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی، می باشد. و متاسفانه این بیعدالتی و فاصله همچنان در حال تشدید و فزونی است. چرا که با افزایش 15 و 20 درصدی سطح حقوق ها، دیگر به هیج عنوان نمی توان این فاصله را فرو کاست. زیرا که تورم لجام گسیخته به مثابه سیل خروشانی افزایش های ناچیز سالیانه و علی الظاهر مستدل را نیز بی اثر می کند. جناب مدیر عامل آیا معقول، منصفانه، و منطقی نیست که شما و همردیفان شما به فکر تنظیمات سطح زندگی خودتان با شرایط زیست اکثریت قریب به اتفاق جامعه باشند؟ بازنشستگان عزیز تاکنون شرافت مندانه زندگی خود را مدیریت و به قول شما تنظیم کرده اند و منبعد نیز با توکل به خدای عادل، و نه توسل به امثال مدیران و صاحبان نگرشی همچون نگرش شما ، قطعا زندگی خود را تنظیم خواهند کرد. درود بر شرفشان.
یازده اولویت مهم، مجلس یازدهم
چند روزی است که مجلس یازدهم کارخود را آغاز کرده و میشود گفت در این روزهای آغازین اکثر فعالان سیاسی،اجتماعی و اقتصادی در خصوص اولویت های کاری مجلس جدید، اظهارنظرهای خاص و متفاوتی متناسب با گرایش های سیاسی و یا دیدگاه علمی خود، بیان کرده اند. با توجه به شیوه و شکل شروع بکار مجلس یازدهم و گفتمان های امید بخش نمایندگان به مردم، انگار در دوره چهارساله پیش رو قرار بر اینست که اتفاقات خاص و متفاوتی نسبت به ادوار گذشته در مجلس شورای اسلامی به نفع کشور و مردم رقم زده شود. ما هم امیدواریم که چنین شود. فارغ از هرگونه جهت گیری های سیاسی و حزبی و صرفا با لحاظ نمودن منافع ملی و نظام به نظر میرسد برای اینکه مجلس یازدهم بتواند در این برهه حساس کشور نقش آفرینی مثبتی داشته باشد، می بایست یازده اولویت ذیل را در سرلوحه کاری خود قرار دهد:
1- توجه به معیشت وسطح درآمد مردم. بواقع با توجه به شرایط اقتصادی خاص کشور و همچنین شیوع بیماری کرونا و نامعلوم بودن فعالیت مشاغل در ماه های آینده میشود گفت: اکثریت قریب به اتفاق مردم به قول خود آقای قالیباف بغیر از 4 درصد افراد جامعه، مابقی 96 درصد افراد جامعه در شرایط سخت و بحرانی ، روزگار سپری می کنند. لذا می طلبد مجلس با تمام قوا و با همکاری نزدیک با دولت در راستای رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی آنها(96 درصد مردم) چاره اندیشی نماید. کوتاهی در این خصوص می تواند عواقب جبران ناپذیری برای کشور داشته باشد.
2- حمایت واقعی و عملی، و نه شعارگونه، از تولید کنندگان، کارآفرینان دارای اهلیت مالی و تخصص در تمامی زمینه ها ، و مبارزه با سفته بازی و دلالی در اقتصاد کشور.
3- توسعه و تعمیق بعد نظارتی بر اجرای بدون تبعیض قوانین تصویب شده قبلی، به جای تصویب قوانین، طرح و لوایح جدید. چه در دوره چهار ساله پیش رو بنظر میرسد با توجه به کثرت قوانین تصویب شده قبلی میتوان کشور را در این دوره بدون تصویب قانون جدید، بغیر از چند مورد استثنای از جمله قانون بودجه، کشور را اداره کرد. به خصوص در مورد این یازده اولویتی که در این یادداشت به آنها اشاره شده و به وفور قانون و آئین نامه اجرایی در این ارتباط وجود دارد. در شرایط کنونی، کشور به نظارت عالیه نیازمند است تا تصویب قوانین جدید.
4- مبارزه عملی و قاطع با فساد سیستمی و لجام کسیخته که در حال حاضر بزرگترین ضربه را بر اقتصاد کشور وارد کرده و می کند. علی الخصوص مبارزه با قاچاق کالاهای که از مبادی قانونی وارد کشور میشود.
5-تلاش برای ترمیم شکاف بی اعتمادی بین مردم و مسئولین البته نه نظام که مهمترین علت آن عمل نکردن به وعده های داده شده و تشدید فاصله طبقاتی در جامعه می باشد.
6- اتخاذ راهکارهای برای تک نرخی کردن قیمت ها در اقتصاد کشور و تثبیت آن، برای افزایش امید و کاهش ریسک برای سرمایه گذاران واقعی و مولد در کشور.
7- پیش بینی تمهیداتی برای استفاده از ظرفیت امکانات و نیرو های داخلی برای بالندگی کشور. البته این موضوع نباید ما را از توجه به خارج از کشور و بهبود روابط بین المللی با سایر کشورها غیرمتخاصم باز بدارد.
8- اصلاح ساختار بودجه سال جاری برای ترمیم کسری بودجه به جهت کاهش فروش نفت، سوء مدیریت کلان و تحریم های خارجی.
9- توجه به مسائل فرهنگی و اجتماعی و آسیب های ناشی از کم بها دادن به آن، بگونه علمی و کارشناسی شده بویژه جلوگیری از موازی کاری ها در این حوزه از سوی نهاد های فرهنگی و اجتماعی مختلف و متنوع که عامل اصلی عوارض ملموس و مشهود آن در این بخش می باشند.
10- توجه به آموزش عالی و آموزش و پرورش با رویکرد تغییر محتوای آموزشی در هر دو بخش با رویکرد کارآفرینی و پرورش افراد مولد وتاثیر گذار برای جامعه.
11- توجه به مسائل اقتصادی از جمله صادرات غیر نفتی، بازار سرمایه، اصلاح نظام مالیاتی، خصوصی سازی به معنای واقعی کلمه و بنفع منافع ملی، بستر سازی برای جذب سرمایه های خارجی و اصلاح ساختاری بودجه های سنواتی،اقتصاد سبز و بهبود فضای کسب و کار.
پایان بخش این یادداشت متنی برگرفته از صحیفه امام خمینی(ره) جلد 14، صفحه 280خطاب به نمایندگان مجلس شورای می باشد:" این مردمی که شما ها را روی کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شما ها را روی مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید، واین جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام الله- خدای نخواسته- باز پیدا بشود. وآن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه{این} است که فاتحه همه ما را می خوانند!"
"خانه پدری",فیلم یا واقعیت!؟
فیلم خانه پدری به کارگردانی و تهیه کنندگی کیانوش عیاری همچنان در ایران با مانع نمایش عمومی روبرو است.در این فیلم چند اپیزود به بازتاب مشکلات بانوان و موضوع تعصب و خشونت علیه آنها در طی دهه های گذشته پرداخته است. سوالی که در ذهن مخاطب ایجاد میگردد این است که آیا با ایجاد مانع برای پخش و یا توقیف فیلم « خانه پدری» نگاه خودحق پندارانه وخشونت آمیز حاکم در جامعه بر علیه زنان و دختران (مادران امروز و مادران فردا) از بین خواهد رفت؟
اگر چنین بود که شاهد قتل های متعدد ناموسی زنان و دختران جوان به دلیل تعصبات کورکورانه ، نابخردانه، و ستمگرانه در جای جای میهن مان نبودیم. به آخرین نمونه وحشیانه و غیرانسانی آن
قتل« رومینا اشرفی» دختر 14ساله گیلانی که در یکی از روستا های استان گیلان به بهانه ناموسی و با دست پدر انجام گرفته ،میتوان اشاره کرد. رومینا به واقع قربانی خشونت و تعصب کورکورانه پدرش که می بایست در دوران سخت حامی و پشتیبان او باشد،شد. تنها به خاطر اینکه عاشق پسر همسایه شده بوده و آرزو داشت با او ازدواج کند. اگر نگاه و رفتاری به خطا از رومینا سرزده است،قطعا سیاست ورزان، قانونگزاران، متولیان و مسئولان فرهنگی و اجتماعی، مقصران اصلی اینگونه حادثه تلخ محسوب میشوند (چه، پدری با نگرش اینچنینی را نیز میتوان به نوبه خود متأثر و قربانی نگرش ناشی از نگاه کلان و حاکم در این حوزه بر شمرد.)
دوستان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با عدم صدور مجوز اکران برای پخش فیلم خانه پدری کیانوش عیاری شاید بنوعی در ایجاد بستر مناسب برای مشاهده عینی واقعی، و ملموس ستم و خشونت بر علیه بانوان میهن ، نه در پرده سینما ( و پند آموزی از آن)، بلکه « در خانه پدری», توسط مردم سهیم باشند باید این موضوع را پذیرفت که در حوزه فرهنگ و سینما به خصوص سینمای خانگی با ولنگاری از هم گسیخته مواجه هستیم که بر عکس فیلم کیانوش عیاری، ترویج دهنده بی بندوباری، روابط غیر متعارف و نگاه های ناسالم و غیراخلاقی می باشد که تاثیر گذاری آن بدتر از خشونت علیه زنان، و چه بسا زمینه ساز چنین خشونتی می باشد. اگر از منظر دانش روانشناسی و جامعه شناسی به قتل بی رحمانه رومینا اشرفی توسط پدرش نگاه کنیم،دختر معصوم خود قربانی اصلی سبک و فیلم نامه های فیلم های ایرانی سینمای خانگی، می باشد. فیلم های که دست فیلم ها و سریال های ترکیه ای را از پشت بسته اند. انتظار میرود والدین و مسئولان فرهنگی و اجتماعی از این حادثه چشم ناپوشیدنی و وحشتناک درس بگیرند. هرچند که این رویداد تلخ اولین و آخرین از این نوع، نبوده(وتا براستی ریشه یابی نشود) نخواهد بود. ولی میتوان با اتخاذ راهکارهای مناسب و مبتنی بر دانش شاهد کاهش چنین حوادث تلخی بود.
دست دوستی( طلائی, یا همچنان مسین؟)
جناب رئیس جمهور در حساب توئیتری خود پیام کوتاهی گذاشته با این مضمون:" با عبور از سن 40سالگی و آغاز دهه پنجم فعالیت آن،مردم چشم امید به همکاری یک ساله دولت دوازدهم و مجلس یازدهم دوخته اند. دولت از هم اکنون دست دوستی خود را به شما مجلس جدید دراز می کند"
این توئیت کوتاه سوال هایی را در ذهن خوانندگان آن ایجاد می کند, از جمله
-)مگر میان مجالس گذشته و دولت دشمنی برقرار بوده است؟ با به عبارتی قهر سیاسی بین این دو قوه وجود داشته است که ایشان دست دوستی به سوی مجلس جدید دراز کرده است.
-)آیا در یک سال عمر سیاسی باقی مانده از دولت دوازدهم،اگر مجلس جدید طرح دوستی دولت را بپذیرد وبه وفاق آن را فشار دهد، مشکلات چهل سال انباشته مردم در همین یک سال حل و فصل خواهد شد؟
-)آیا مجلس یازدهم که هنوز مستقر نشده ، ترکیب و وزن اعضاء آن مشخص نبوده، و بسیاری از نمایندگان هنوز با ساز و کار آن آشنا نمی باشند نیامده،طرح و برنامه خاصی برای حل معضلات کشور در تمام حوزه ها دارد که اینقدر روی آن مانور سیاسی انجام گرفته و تلاش در یارگیری میشود؟ طوری که به گفته رئیس دولت، مردم چشم امید به آن بسته اند. واقعیت اینست که پس از تجربه گران چهل ساله، مردم دیگر دیدگان شان نزدیک بین شده وچشم امیدشان آب مروارید آورده، چه کسی باور میکند که مردم واقعا دل به چنین وعده وعیدهایی داده و بدان امید داشته باشند؟
قضاوت با خود خوانندگان عزیز و فهیم.
چند نرخی بودن اجناس در آق شهر
روزی ملانصرالدین به همراه عیال خویش جهت خرید مایحتاج راهی بازار شهرشد. درآق شهر زادگاه ملا، بازار قدیمی وجود داشت که اهالی جهت خرید و تأمین کلیه مایحتاج خود به آنجا مراجعه میکردند. شکل و شمایل بازار طوری بود که مشتریان از یک طرف به بازار وارد و بعد از خرید از سوی دیگر آن خارج میشدند( مشابه چنین مراکز خریدی را امروزه"مال" میگویند.) ملانصرالدین وقتی وارد بازارشد لیست خرید را از زنش گرفت. در لیست خرید زن ملا پنج قلم جنس نوشته بود که عبارت بودند از سیب زمینی،،پیاز،برنج،مرغ و گوشت. ملا برای خرید سیب زمینی به اولین مغازه بازار مراجعه کرد و هر کیلوی آن را به قیمت 20تومان خرید. نصرالدین برای خرید پیاز به مغازه بعدی مراجعه و در آنجا مشاهده کرد که قیمت سیب زمینی که ظاهرآن نیز بهتر از مغازه اولی بود، هرکیلو 15 تومان قیمت خورده است. ملا از صاحب مغازه سوال کرد که چرا قیمت سیب زمینی شما از مغازه بغلی پائین تر است؟فروشنده جواب داد که ملا مغازه او اجاره است ولی این دکان ملک شخصی من می باشد. مغازه قبلی برای اینکه بتواند هزینه اجاره مغازه را تامین کند اجناس خود را با قیمتی بالاتر از مغازه های شخصی می فروشد. آملا! در این بازار اکثر مغازه ها به این شکل کالاهای خود را عرضه می کنند. ملا نهایتا با زنش کلیه پنج قلم مورد نظر در لیست خرید خود را درحالیکه از قیمت های متفاوت و مختلف هر قلم از آنها سرسام گرفته بود تهیه کرد. ملانصرالدین که از این شرایط بازار و قیمت های چندگانه در خصوص یک کالا، آشفته و عصبانی شده بود به عیالش گفت: فردا کاری می کنم که آبرویی برای خزانه دار شهر که مسئول آشفته بازار قیمت ها می باشد، باقی نماند. فردای آن روز نصرالدین خر وفادارش را برای فروش به میدان شهر برد. افرادی که برای خرید آمده بودند در کمال حیرت و ناباوری فراوان دیدند که ملا روی سر خرش قیمت 400تومان، روی سمت راست 500تومان و روی سمت چپ بدن حیوان 600 تومان، روی پاهایش 200 تومان و روی دم خرش 100 تومان قیمت با رنگ قرمز نوشته است. یکی از مشتریان پرسید ملا بالاخره این حیوان را چند می فروشی؟ نصرالدین در جواب آن مرد گفت: بسته به این است که در کدام طرف حیوان ایستاده باشید. نفر دیگر که از این کار نصرالدین مبهوت مانده بود پرسید: ملا این چه شیوه فروش حیوان است. تازه این روش را کشف کرده ای؟ نصرالدین گفت: مرد دیروز برای خرید به بازار رفته بودم، در آنجا دیدم که اجناس مشابه در بازار با قیمتهای کاملاً مختلف و متفاوتی عرضه میشود. یکی سیب زمینی را 20تومان می فروشد. مغازه دیگر همان سیب زمینی را 15 تومان به مشتریان عرضه می کند. اگر بخواهی چند جنس بخری با توجه به چند گانه بودن قیمت ها باید ساعت ها در بازار بگردی تا جنس خود را به قیمت مناسب تهیه کنی. طوری که من دیروز ساعت 10 صبح رفتم بازار و ساعت14 بعد از ظهر از آنجا، خسته و کوفته خارج شدم. این کار امروز من فقط به خاطر اعتراض به خزانه دار آق شهر بود که هیچ فکری به قیمت های چند گانه اجناس نمی کند. والا من این حیوان وفادر خودم را به هیچ قیمتی نمی فروشم.
فارغ از طنز تلخ گونه متن بالا، واقعیت این است که تا چه زمانی قرار است اقتصاد کشور به صورت دو نرخی اداره گردد. دلار دو نرخی، خودرو دو نرخی، طلا دو نرخی، شکر دو نرخی، گندم دو نرخی، سوخت دو نرخی، نهاده های دامی دو نرخی و سایر موارد دیگر. تا زمانی که دو نرخی بودن موارد ذکر شده فوق در اقتصاد کشور جاری و ساری است و چاره ای اساسی برای آن اندیشیده نشود، فساد و رانت بخصوص فساد های مالی سازمان یافته از اقتصاد کشور رخت بر نخواهد بست. اینکه بتوانیم با صدور حکم و دستور یا تصویب مقررات کارشناسی نشده و ناپایدار، و نظارت غیرمسئولانه بر این موضوع یعنی فساد سازمان یافته و سیستمی، فایق آئیم و اقتصاد و بازارمان را مدیریت کنیم. تصوری است که تجربیات متوالی و تکراری گذشته، نادرستی و عدم کارآیی آن را به اثبات رسانده است. چرا که اگر غیر از این بود این بیماری مزمن اقتصادی تاکنون درمان شده بود که چنین نیست. برای نجات اقتصاد باید به هر نحوی که شده به سمت تک نرخی کردن قیمت ها در کشور حرکت کرد، ولاغیر.
بورس چیه؟
دریکی از قسمت های سریال طنز نقطه چین، مهران مدیری از بامشاد( که رضا شفیعی جم نقش آن را بازی می کرد) می پرسد " بورس چیه؟"بامشاد پاسخ میدهد بازاری است که درآن خرید می کنند. مدیری دوباره از بامشاد می پرسد بازار بورس کجاست که خرید می کنند؟ بامشاد پاسخ میدهد: بورس بازاری است که داخل اش پراز مغازه کفش فروشی،طلا فروشی و غیره است. مدیری میپرسد: بامشاد، تو بورس چی می خرند؟ بامشاد در جواب مدیری میگوید: بورس می خرند. مدیری برای چندمین بار سؤال می کند " بورس چیه؟" بامشاد در پاسخ عنوان می کند که همه می دوند، بورس همون شانه و بورسه سره که تو بورس، می فروشند.،،،،،
شاید این سریال طنز باعث شد که ما بخندیم و با تماشای یک نمایش طنز سطحی در باره موضوعی عمیق ، ساعتی را سرخوشانه با آن سپری کنیم. ولی وقتی به عمق موضوع و سوژه مینگریم، می بینیم که اکثریت افراد جامعه از بورس و بازار سرمایه که یکی از ارکان و شاخص های مهم اقتصادی هر کشوری محسوب میشود اطلاعاتی ندارند و این عدم آگاهی بسیار گسترده و عام می باشد، چه،باستثناء متولیان و کارگزاران بورس، سهامداران عمده، و اقتصاد دانان، خواص جامعه نیز اطلاعات بورسی شان در حد پائینی قرار دارد.
حال که قرار شده ظرف چند ماه آینده سهام عدالت، آزاد سازی شود و مدیریت آن در اختیار خود مردم قرار بگیرد. موضوع بورس و به عبارت دیگر بازار سرمایه و خرید و فروش سهام، لق لقه زبان قریب به اتفاق افراد جامعه شده است. طوری که همه جا اعم از بازار،ادارات، داخل خانه ها و سایر اماکن عمومی از فروش سهام و پولدار شدن در کوتاه ترین زمان ممکن، سخن می گویند و منتظرند به محض رسیدن زمان موعود، سهم خود را بفروشند و به خیال خودشان پول باد آورده ای به دست آورند.
در این یادداشت نمی گنجد که در مورد بورس، انواع بازار سرمایه، نحوه خرید و فروش و سایرشاخص های مهم بورس به صورت تخصصی وارد شویم. ولی به این نکته مهم اشاره می گردد که اگر بورس و بازارسرمایه از شفافیت کامل برخوردار باشد و افراد جامعه با آگاهی و دانش کافی وارد عرصه بورس شوند و بجای فروش سهام عدالت خویش ، با سرمایه ولو اندک خود، سهام شرکت ها را بخرند. قطعا این امر برتوسعه و رشد اقتصادی کشور تاثیرگذار خواهد بود. با توجه به اینکه در شرایط کنونی بار روانی جامعه در خصوص آزاد سازی سهام عدالت و فروش آن به نوعی ملتهب شده است در این ارتباط به چند نکته مهم در زیر اشاره می گردد:
-)هرچند که اکثر کارشناسان، اقتصاددانان و مقامات بلند پایه به کرات به مردم توصیه می کنند که از فروش شتاب زده سهام خود به پرهیزند. ولی واقعیت این است با توجه به اینکه اکثریت افراد جامعه در شرایط حاد معیشتی به سر می برند به محض رسیدن زمان مورد نظر، با توجه به ارزش گذاری های اعلامی از سوی رسانه ها که میانگین هر سهم را ما بین 12 تا 16 میلیون تومان اعلام کرده اند، نسبت به عرضه و فروش آن اقدام خواهند کرد. چنین اقدامی موجب افزایش نقدینگی در جامعه شده و آثار تورمی به دنبال خود خواهد داشت. اگر این امر به وقوع بپیوندد به نوعی از اهداف طرح سهام عدالت که همانا توزیع عادلانه ثروت بین آحاد جامعه می باشد، فاصله خواهیم گرفت.
-) یک اصل مهم در بورس وجود دارد و آن این است که می بایست سرمایه ویا به قول معروف پول اضافی توسط افراد در بورس سرمایه گذاری گردد تا از سود حاصله آن استفاده کنند. در این حالت در صورت ضرر و زیان کل سرمایه و دارایی فرد، به خطر نمی افتد. نه اینکه فرد با هدف کسب سود کلان وسوسه گردد و کل دارایی منقول و غیرمنقول خود را وارد بورس کند ( در واقع قمار کند),که در صورت زیان، کل آنها به خطر می افتد و این یعنی ورشکستگی فرد.
-) اگر چه روش غیر مستقیم نیز برای آزاد سازی سهام عدالت پیش بینی شده که مردم از طریق صندوق های سرمایه گذاری استانی مبادرت به سرمایه گذاری در بورس کنند. ولی با توجه به اینکه هنوز در بورس ایران شفافیت لازم و کافی وجود ندارد و رانت اطلاعاتی غیر حرفه ای بیداد می کند. این امر باعث خواهد شد آنهایی که دانش بورسی ندارند سود آنچنانی نکنند و سرمایه اولیه شان افزایش چندانی نداشته باشد و سود به جیب دلالان و سود جویان واریز گردد.
-)چنانکه اکثریت دارندگان سهام عدالت،در بازه زمانی کوتاه نسبت به عرضه سهام اقدام نمایند،بلافاصله قیمت سهام بشدت افت خواهد نمود. که این وضعیت با توجه به شرایط اقتصادی کشور از جمله کاهش قیمت نفت، شیوع ویروس کرونا که ادامه دار نیز می باشد و همچنین تورم بالا و رشد نقدینگی منفی، سم مهلکی برای بازار سرمایه محسوب می گردد.
با توجه به موارد عنوان شده ، ضرورت دارد متولیان و مسئولان ذیربط در راستای شفاف سازی فعالیت ها در بورس بر اساس قوانین و استاندارد ها، ارائه آموزش های ساده و روان به افراد جامعه و از همه مهمتر جلوگیری از فروش یکجای سهام توسط افراد جامعه، تمهیدات لازم را اتخاذ کنند و زمینه را چنان مهیا نمایند که اکثر مردم بتوانند با اعتماد جذب بازار سرمایه شده و با فعالیت سالم و آگاهانه، سودی بدست آورند. چه، در این صورت هم فعالیت های اقتصادی رشد پیدا می کند و هم درآمد و معیشت افراد جامعه بهبود می یابد.
دوئل صفرها
روزی وزیر دربار در حضور پادشاه مشغول ارائه گزارش درخصوص میزان افزایش مواجب کارمندان و رعایای بلاد به پادشاه بود. و بسیار ذوق زده،سینه جلوداده و سر برافراشته با افتخار به پادشاه گزارش میداد و می گفت: عالیجناب طبق فرمان حضرت اشرف از اواخر سال گذشته در راستای برآورده نمودن بزرگترین آرزوی همه ی کارکنان و رعایا که همانا افزایش 50 درصدی مواجب بود کمر همت بسته و با تمهیداتی اضافه بر لحاظ کردن افزایش سالیانه( که طبق روال هر سال صورت می پذیرد)، مشکل دیرینه مواجب بگیران این سرزمین برطرف شده است. قربان دیگر کارمند و رعیتی نداریم که زیر 5میلیون تومان مواجب از خزانه دریافت نماید. وزیر دربار همانطور که داشت با هیجان گزارش میداد و پادشاه نیز از این گزارش او به وجد آمده و سبیل های مبارک را تاب میداد، به ناگاه مردی دوان دوان و واویلا گویان، که شرطه های دربارنیز او را دنبال می کردند، وارد اتاق پادشاه شد. پادشاه با عصبانیت فریاد زد که ای مرد تو را چه شده که اینطور سراسیمه و پریشان حال وارد دربار من شده ای. مرد گفت: جانم به قربانت من زیر سایه شما در یکی از ادارات بلاد مشغول کار کردن می باشم. وقتی به ما گفتند که از اول امسال حقوق شما با افزایش 50درصدی و حتی مرحمت ملوکانه فزونتر به بالای 5 میلیون تومان خواهد رسید. از این خبر خیلی خوشحال و امیدوار و شما را فراوان دعا کردیم و تو خونه با اهل و عیال برای مواجب امسال چه نقشه ها که نکشیدیم و چه رؤیا ها که نیافتیم و چه سفره های رنگینی که درخیالمان نچیدیم، امروز وقتی اولین مواجب خودم را گرفتم و با اهل و عیال جهت خرید به بازار رفتم، دیدم قیمت اجناس قبل از اینکه حقوق ما افزایش پیدا کند، سر به فلک کشیده است. طوری که با کل حقوق این ماه دو سیر گوشت، کمی برنج و یکدست لباس و کفش فقط برای یکی از بچه ها توانستیم تهیه کنیم.هنوز بیست روز به سربرج ماه مانده، مواجب این ماه من تمام شده است. عالیجناب سرتان را درد نیاورم من به نمایندگی از همه ی کارکنان و رعایای این بلاد خدمت شما رسیدم که عرض کنم که سرورم ما افزایش حقوق را نمی خواهیم کاری کنید که قیمت اجناس به روال قبلی خود بازگردد.( از طلا بودن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید) شاه با عصبانیت رو به وزیر دربار کرد و گفت: شما به من گزارش دادید که همه جای این بلاد گل و بلبل هست، پس چی شد؟ بازهم که همه ی رعایا و کارکنان از افزایش مواجب خود راضی نیستند. به شما دستور میدهم از امروز فروشندگان و دکان داران هر چه صفر روی جنس های خود اضافه می کنند شما نیز به همان اندازه صفر به مواجب کارکنان اضافه کنید و نگران نباشید اگر در پرداخت پول کم آوردید به خزانه دستور میدهم که سکه ضرب کند و یا اسکناس چاپ کند و در اختیار شما بگذارد. با این کار هم بازاریان تنبیه میشوند و کارکنان و مواجب بگیران حکومت هرچه میخواهند میتوانند بخرند و شرمنده اهل وعیال خود نشوند. در این بین کاتب دربار که مرد فاضل و حکیمی بود و دستورات شاه را مکتوب می کرد گفت: عالیجناب شما که اینقدر انتقاد پذیر هستید و به فکر اهالی بلاد خود، این را از من حقیر قبول کنید که با دستور شما مبنی بر افزایش صفرهای حقوق کارمندان، ظرف چند ماه خزانه دربار خالی خواهد شد. طوری که برای تامین هزینه شخصی شما، سکه و پول پیدا نخواهیم کرد. سرورم همانطور که قلب ما برای اینکه خوب و درست کار کند به آرامش، تحرک، امساک از غذا های سنگین و غیره وابسته است و اگر یکی از آنها کم و زیاد شود، دچار مشکل شده و خوب کار نخواهد کرد. در این حالت می بایست برای درمان به حکیم حاذق مراجعه کنیم. اگر حکیم به کار خود وارد باشد و ما نیز توصیه های او را جدی بگیریم وبه آن عمل کنیم، قلب ما به روال قبلی خود بازخواهد گشت. در غیر این صورت باید منتظر شرایط بدتر و حتی مرگ باشیم. سرورم حکومت داری و چرخاندن خزانه نیز به افراد متخصص نیاز دارد تا درصورت بوجود آمدن مشکل در خزانه، با درایت و کار کارشناسی شده آن را حل کند. با زور،تهدید و افزایش و کاهش صفرها از مواجب کارکنان و قیمت اجناس که بیشتر شبیه دوئل (که دو نفر در یک زمان به هم شلیک می کنند، که در نهایت یک نفر از آنها خواهد مرد), می باشد. با این فکر خزانه و شرایط خرید و درآمد مردم روی خوش را نخواهد دید.باید کار را به کاردان سپرد تا کارها به درستی، رتق و فتق گردد.