1- آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همهی انسانها برابرند. (مارتین لوترکینگ)
2- بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی. (رودی)
3- قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود (پونگ)
4- بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و درانسان چیزی بزرگتر از فکر او. (همیلتون)
5- عمر آنقدر کوتاه است که نمیارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)
6- چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (امرسون)
7- به نتیجه رسیدن امور مهم ، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد.
(چاردینی)
8- آنکه خود را به امور کوچک سرگرم میکند چه بسا که توانای کاهای بزرگ را ندارد. (لاروشفوکو)
9- اگر طالب زندگی سالم و بالندگیرو می باشیم باید به حقیقت عشق بورزیم. (اسکات پک)
10- زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. (دوما)
11- دوست داشتن انسانها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است. (اسکات پک)
12- عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی. (اسکات پک)
13- ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)
14- جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)
15- هنر کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)
16- تغییر دهنرگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا میکنند. (والترنیس)
17- اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت. (خلیل جبران)
18- روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد. (اسکات پک)
19- در جستجوی نور باش، نور را مییابی. (آرنت)
20- برای آنکه کاری امکانپذیر گردد دیدگان دیگری لازم است، دیدگانی نو. (یونک)
21- شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم. (دوروستان)
22- آدمی ساختهی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز میاندیشیده است. (مترلینگ)
23- اگر دریچه های ادراک شسته بودند،انسان همه چیز را همان گونه که هست میدید:بیانتها.
(بلیک)
24- برده یک ارباب دارد اما جاهطلب به تعداد افرادی که به او کمک میکنند. (بردیر فرانسوی)
25- هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه
است. (فرانکلین)
26- نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. (هیلزهام)
27- هر قدر به طبیعت نزدیک شوی ، زندگانی شایسته تری را پیدا میکنی. (نیما یوشیج)
28- اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر میاندازند. (نیچه)
29- زیبائی در فرا رفتن از روزمرهگیهاست. (ورنر هفته)
30- برای کسی که شگفتزدهی خود نیست معجزهای وجود ندارد. (اشنباخ)
31- تفکر در باب خوشبختی ، عشق ، آزادی ، عدالت ، خوبی و بدی، تفکر دربارهی پرسشهایی که
بنیاد هستی ما را دگرگون میکند. (ادگارمون)
32- «عقلانیت باز» آن عقلانیتی است که فراموش نمیکند که «یکی» در «چند» است و «چند» در
«یکی». (ادگارمون)
33- آرامش،زن دلانگیزی است که در نزدیکی دانایی منزل دارد. (اپیکارموس)
34- هیچ چیزدر زیر خورشید زیباتر از بودن در زیر خورشید نیست. (باخمن)
35- تنها آرامش و سکوت سرچشمهی نیروی لایزال است. (داستایوفسکی)
36- با عشق،زمان فراموش می شود و با زمان هم عشق.
37- علت هر شکستی،عمل کردن بدون فکر است. (الکسمکنزی)
38- من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم. (سقراط)
39- دانستن کافی نیست،باید به دانسته ی خود عمل کنید. (ناپلئون هیل)
40- تپهای وجود ندارد که دارای سراشیبی نباشد! (ضربالمثل ولزی)
41- خداوند،روی خطوط کج و معوج، راست و مستقیم مینویسد. (برزیلی)
42- تو ارباب سخنانی هستی که نگفتهای،ولی حرفهایی که زدهای ارباب تو هستند. (ضربالمثل تازی)
43- تا زمانیکه امروز مبدل به فردا شود انسانها از سعادتی که در این دم نهفته است غافل خواهند بود.(ضربالمثل چینی)
44- بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)
45- اگر میبینی کسی به روی تو لبند نمیزند علت را در لبان فرو بسته ی خود جستجو کن. (دیل
کارنگی)
46- شیرینی یکبار پیروزی به تلخی صد بار شکست میارزد. (سقراط)
48- ضعیفالاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. (ادگار آلنپو)
40- به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی یک شمع روشن کن. (ضربالمثل چینی)
50- برای اینکه بزرگ باشی نخست کوچک باش. (ضربالمثل هندی)
51- برای اینکه پیش روی قاضی نایستی، پشت سر قانون راه برو. (ضربالمثل انگلیسی)
52- به کارهای زشت عادت مکن زیرا ترک آن دشوار است. (ضربالمثل فارسی)
53- مانند علما بنویس و مانند توده مردم حرف بزن. (ضربالمثل هندی)
54- بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بیوفاست.(حضرت علی علیهالسلام)
تاریخچه و جایگاه وبلاگ نویسی در ایران و جهان
تعداد وبلاگ ها در جهان هر 5 ماه، دو برابر می شود. اولین وبلاگ توسط تیم برنوزلی( مخترع وب) ایجاد شد. گسترش این پدیده در سال 1999 با آغاز به کار pitas، نخستین سرویس ارائه دهنده وبلاگ به صورت مجانی، شتاب فوق العاده به خود گرفت. تا اواسط سال 2000، بیش از یک هزار وبلاگ ایجاد شد و این رقم تا 2002 به بیش از نیم میلیون رسید. تاریخچه وبلاگ نویسی در ایران نیز به 16 شهریور سال 1380 باز می گردد. روزی که سلمان جریری، اولین وبلاگ فارسی را به روی صفحه ی اینترنت قرار داد. مقاله ای درخشان با معرفی سیستم رایگان وبلاگ نویسی بلاگر، نقطه ای عطفی در تاریخ وبلاگ نویسی ایران بود. شاید روزی برای داشتن یک صفحه بلاگر آن هم به زبان انگلیسی از معدود راه های ممکن بود. ولی امروزه دیگر گرفتن وبلاگ برای یک فارسی زبان و ایرانی، با وجود سایت های پرشین، بلاگفا،... بسیار ساده است.
هر وبلاگ نماینده ی یک انسان است. انسانی که در جامعه و فرهنگ خاص بزرگ شده و می تواند به باز نمایی خود در واژه ها و کلامی که می نویسد، بپردازد. این بازنمایی می تواند از یک سو معرف خود فرد و از سوی دیگر، معرف اجتماع و جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند، باشد. وبلاگ یعنی یک تیتر که بیان گر گونه ای از ذهن نویسنده، متن هایی که گاه از روزمرگی ها و گاه دغدغه ها روایت می کند و تعدادی لینک که بیان گر فکر ها و ذهن های دیگران است که او می پسندد.
البته این فرضیه مطرح شده که دلیل این تعداد بالای وبلاگ نویسی به دلیل نبودن آزادی بیان است و موضوع به سیاست مرتبط است. ولی با انجام تحقیقات به مرور زمان روشن شد که وبلاگ های ایرانی بیش تر از آن که سیاسی باشند، جنبه ی اجتماعی و بیان خاطرات شخصی و ... دارند.
برای وبلاگ نویسی در ایران چهار مرحله ی قائل هستند:
الف) در مرحله ی اول بیش تر وبلاگ ها مثل نسل اول اینترنت توسط نیروهای فعال فنی ابداع می شود و بحث های فنی را به دنبال دارد.
ب) در مرحله دوم به تدریج وبلاگ ها مرحله فنی را پشت سر گذاشته و به تولید محتواهایی با مضامین فرهنگ و اجتماعی می پردازند.
ج) مرحله ی سوم که از مدتی پیش آغاز شده پیام ها را از حالت مونولوگ خارج کرده و ساختار گفتگویی پیدا کرده است. در این مرحله همه ی پیام هایی که در وبلاگ تولید می شود، هم در پاسخ به یک حرف دیگر است.
د) مرحله چهارم، مرحله جدیدی است و ما به خصوص در حوزه های اجتماعی به این وجه باید توجه کنیم که دادو ستد و گفتگویی است که بین فضای مجازی و فضای واقعی برقرار شده، یعنی وبلاگ نویسی ایرانیان وارد مرحله ی حقیقی و واقعی هم شده است. این مرحله اگر سر بگیرد بی شک می تواند وبلاگ نویسی ایرانی حضور جدی تر در عرصه اجتماعی وارد بکند و در حقیقت به تأثیری که فرهنگ مجازی به فرهنگ حقیقی و واقعی دارد، شتاب دهد.