ملانصرالدین و معدن طلا
به حاکم آق شهر و ملانصرالدین خبر میرسد که معدن طلائی در آقشهر کشف شده که بهره برداری از آن میتواند از زوایای مختلف موجبات شکوفائی اقتصادی و رفاهی مردم آق شهر را بدنبال داشته باشد.ملا و حاکم با نیت ثبت سند معدن بنام خود، صبح زود سوار خر ملا میشوند. چون هرکدام به دیگری بجای اعتماد، سوء نیت داشتند، پشت به پشتِ سوار الاغِ ملا میشوند یکی رو به شرق و دیگری رو به غرب... و برای رسیدن به مقصد، از دو سو الاغ را به نیشتر و شلاق می بندند، الاغ ملا هاج و واج، مات و مبهوت مدتی این درد و رنج را تحمل میکند، تا اینکه طاقتش تمام میشود.....نکته مبهمی از سرانجام این ماجرا ، وجود ندارد،بجای مقصد و مقصود، شلتاق و سُم الاغ نصیب هر دو میشود و مردم ساده آق شهر همچنان به آینده ای بعید دل و امید می بندند.
بر سردوراهی ها!
بیست سال پیش که دوچرخه سواری بهترین تفریح آن روزگار جوانان و نوجوانان بود.روزی یکی از دوستان تعریف می کرد با برادرش که سه سال از او کوچکتر بوده، سوار دوچرخه در راه بازگشت به خانه بودند. برادر کوچکتر ترک دوچرخه سوار و دوستم دوچرخه را می رانده است. قبل از رسیدن بر سر دوراهی، برادر بزرگتر گفته از داخل کوچه برویم تا زودتر به خانه برسیم، ولی برادر کوچکتر اصرار داشته از خیابان بروند. دوستم می گفت: همینطور که با برادر کوچکم بر سر این موضوع داشتیم جر و بحث میکردیم، به ناگاه سر دوراهی رسیدیم. چون نتوانستیم تصمیم درست را بگیریم و فرمان یک آن به راست می رفت و یک آن به چب، به همراه دوچرخه در داخل جوب سقوط کردیم.از این داستان کوتاه نتیجه میگریم، سقوط به ته جوب پر از لجن و کثافت، نتیجه عدم تصمیم گیری درست و منطقی دوستم و برادر کوچکتر از خودش، قبل از رسیدن بر سر دوراهی بوده است. در شرایط کنونی کشور بنظر میرسد در اکثر حوزه های سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی با دوراهی های فراوانی روبرو هستیم که به دلیل گرایش های سیاسی، سوء مدیریت ها در سطوح مختلف و جناح بازی های و تسویه حساب های شخصی با پوشش سیاسی ، تاکنون تصمیمات درست و شفاف گرفته نشده و نتیجه این عدم تصمیم گیری، النهایه دودش به چشم مردم رفته و این رویه متاسفانه ادامه دار نیز می باشد. عدم برخورد کارشناسی با مسیرها و موضوعات که ماهیت دوراهی دارند، بی اعتمادی در سطح جامعه را بدنبال داشته و دارد.برخی موضوعاتی که در شرایط کنونی به دلیل قرار گرفتن بر سر دوراهی تاکنون منجر به نتیجه اثربخش نشده است میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
-)به برجام برگردیم یا خیر؟
-)دلار 4200تومانی در سال آینده حذف گردد یا خیر؟
-)واکسن کرونا وارد کنیم یا نکنیم؟
-)به لایحه پولشویی یا اف ای تی اف بپیوندیم یا نه؟
-) ورود زنان به ورزشگاه آزادی مجاز است یا خیر؟
-)ایسنا گرام و تلگرام را فیلتر کنیم یا نکنیم؟
-)مذاکره کنیم یا نکنیم؟
-)کنکور را حذف کنیم یا نکنیم؟
-)مربی خارجی وارد کنیم یا از مربی داخلی استفاده کنیم؟
-)نماینده خاطی مجلس را مجازات کنیم یا نکنیم؟
-)مجازات کسی که سیلی زاده یا فیلم را پخش کرده؟
-)یارانه را حذف کنیم یا نکنیم؟
-)بودجه 1400را رد کنیم یا نکنیم؟ و ...
آنچه در این بین مهم است تصمیم گیری درست و منطقی در خصوص مسائل کشور با خرد جمعی و عقلایی با لحاظ نمودن منافع ملی کشور و مردم که در این صورت به هیچ عنوان با دوراهی ها مواجه و روبرو، نخواهیم شد. در غیر اینصورت دوراهی ها، مسیر رشد و توسعه کشور را مختل خواهند کرد. به عبارت دیگر با ایجاد دوراهی های مختلف و متنوع بر سر موضوعات سرنوشت ساز کشور ره بجای نخواهیم برد و یک عمر بر سردوراهی ها خواهیم ماند و نخواهیم توانست تصمیمات درست و اثر بخشی را اتخاذ کنیم. چرا که لازمه پیشرفت و توسعه قرار نگرفتن بر سردوراهی هاست که پیش شرط آن آینده پژوهی و آینده نگری بر روی موضوعات مختلف کشور قبل از رسیدن بر سر دوراهی ها که در آن زمان یعنی قرار گرفتن برسر دوراهی ها، به اجبار تصمیمات نادرست و مقطعی خواهیم گرفت که تاثیری در توسعه و بالندگی کشور نداشته و نخواهد داشت.
متن بازجویی از یک سرباز وظیفه شناس !
?بازجو: نام؟
? سرباز
?بازجو: نام خانوادگی؟
? سربازی
?بازجو: شغل؟
? سرباز
?بازجو: مگه من با شما شوخی دارم که هرچی می پرسم میگی،سرباز؟
? سرباز: نه قربان، من سرباز هستم اما سرباز وظیفه شناس.
?بازجو: به من طعنه می زنی؟ یعنی من وظیفه شناس نیستم.
? سرباز: نه قربان منظورم این نبود. ولی گذشت زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد.
?بازجو: میدونی اتهامت چیه آقای وظیفه شناس؟
? سرباز: اجرای قانون و باز هم وظیفه شناسی
?بازجو: اصلا میدونی وظیفه شناسی چیه؟
? سرباز: یعنی اینکه تا سرباز هستم نمیزارم یک نماینده مجلس بدون مجوز از خط ویژه و یک قاضی از گیت بدون بازرسی،عبور کنه.
?بازجو: میدونی با این دست گلی که به آب دادی چه چیزی منتظرته؟
? سرباز:بقول معروف اضافه خدمت رو شاخشه!
?بازجو: بنظرت چرا این روزها برخی مسئولین همین که "دری به تخته می خوره"، سرباز کتک می زنند؟
? سرباز: چون به غیر از این کاری بلد نیستند. اگر علم، دانش و کمی مردانگی داشتند این کار را نمی کردند.
?بازجو:آقای وظیفه شناس چرا تو سیلی نزدی به طرف مقابل؟
?سرباز: از قدیم الایام گفتند، گذشت از بزرگان است.
?بازجو: الان دوست داشتی به جای من کی شما را بازجویی میکرد؟
? سرباز: قاسم سلیمانی، چرا که او نیز سرباز بود و امثال من را خوب درک می کرد. ایکاش اینجا بود تا صورت سیلی خورده ام را نوازش می کرد. صد افسوس که نیست.
?بازجو: راستی می خواهی بعد از سربازی چه کاره بشی؟
? سرباز: اگر عمری باشه از ترکش سیلی های نامردمان، میخواهم انجمن حمایت از سربازان را راه اندازی و مدیرانجمن بشم.
?بازجو: چرا؟
? سرباز: بنظرم ویروس کتک زدن سرباز ها در کشور داره اپیدمی میشه و باید هر طوری که شده با آن مقابله کرد.
?بازجو: مدرک تحصیلی ات چیه؟
?سرباز: فوق لیسانس مردم شناسی
?بازجو: میدونی مدرک تحصیلی شاکی شما چیه؟
?سرباز: برام مهم نیست، اصل انسانیت و مردانگی که به مدرک نیست به ذات انسانه
?بازجو: سرباز اجازه میدی من هم شما رو یه دل سیر کتک بزنم؟
? سرباز: بهتره شما نیز از این قافله فرهنگی عقب نمونید
?بازجو: بعد از چند دقیقه دستور داد که بیائید این سرباز گستاخ را ببرید.
? مامور زندان: کجا قربان؟
?بازجو: به اتاق بازجویی بغلی برای ادامه بازجویی!
گردشگری نوین
امروزه اکثر کشورهای جهان بدنبال بدست آوردن ثروت از طریق گسترش خدمات گردشگری نوین با در نظرگرفتن نیازهای مردمان خود و همچنین گردشگران سایر کشورهای دیگر با ایده پردازی های خلاقانه، هستند. حال سوال اینجاست ما در کجای این رقابت یعنی ایجاد خدمات نوین گردشگری و جذب گردشگر واقعی مطابق با استانداردها بینالمللی، قرار گرفته ایم؟ نکته ای که نباید فراموش کرد این است که تنها با ساختن چند پل شیشه ای و غیره نمی توان پا به عرصه رقابت در حوزه گردشگری با کشورهای منطقه، وارد شد. چشم ها را شست و جور دیگری به حوزه گردشگری کشور باید نگاه کرد.
سال میلادی
سال میلادی بیاید یا سال شمسی:
چه با بابانوئل بیاید و چه با حاجی فیروز؛
چه با درخت کریسمس آذین شود و چه با سفره هفت سین؛
در هر دو حالت چه سال میلادی باشد و چه سال شمسی، امیدواریم سال جدید به هر عنوان و شکل و شمایلی:
-) زمینه ای برای شروع زندگی نو البته متفاوت نسبت به سال گذشته باشد.
-) زمینه ساز تغییر در نوع نگاه به اطرافیان باشد.
-) انرژی بخش تازه ای برای بلند شدن آنهایی که زمین خورده اند باشد.
-) انگیزه ای برای ترک عادت های ناخوشایند باشد.
-) آغاز گر فصل جدیدی برای دوری جستن از دشمنی ها و خیانت ها به همنوعان باشد.
-) زمینه ساز دوستی های ملل مختلف باشد.
سال نو میلادی بویژه برای هموطنان مسیحی مبارک و میمون باد.
"شهردار تشکر،تشکر"!
روزی ملانصرالدین که طبق روال هر روز در حال عزیمت به عمارت شهرداری بود درکمال شگفتی دید همه ی کارکنان شهرداری جلوی ساختمان تجمع کرده و یک صدا فریاد می زنند "شهردار تشکر،تشکر".ملا که از این رفتار کارکنان شهرداری تعجب کرده بود خودش را از در پشتی به اتاق اش رسانده و با خود اندیشید که اخیراً چه کار مفید و مثبتی انجام داده که کارکنانش اینگونه به هیجان آمده و یکپارچه از او تشکر میکنند،لیکن هرچقدر اندیشه کرد و مغزش را کاوید، فکرش به جائی نرسید، ناچار قنبرعلی دربان شهرداری را که تنها فرد باقیمانده و حاضر در داخل ساختمان بود صدا کرد و علت این غلغله بی سابقه را از وی جویا شد . نصرالدین از قنبرعلی پرسید:قنبر علی اینجا چه خبره؟ او در جواب گفت: حضرت نصرالدین،! « کهنه بخت» معاون جدید برنامه ریزی و بودجه شهرداری از ماه گذشته دستور داده کارمندان بعد از گرفتن مواجب ماهانه خود باید جلوی ساختمان شهرداری جمع شوند و شعار بدهند: شهردار تشکر،تشکر" وهر کارمندی در این مراسم سپاسگزاری و قدردانی از شهردار شرکت نکند، مواجب ماه بعدش با تأخیر پرداخت خواهد شد. ما نیز برای اینکه حقوق مان قطع نشود به اجبار بعد از گرفتن مواجب در سر هر برج ناخواسته و بالاجبار در این مکان جمع می شویم و با کف زدن و شعار دادن در مدح و ستایش شهردار از بابت اینکه مواجب کارکنان را بدون تأخیر پرداخت می کند به این شکل و شمایل، تشکر می کنیم، نکته جالب اینکه قرار شده هر ماه این کار را تکرار کنیم. دنیا را چه دیدی ملا! شاید با اینکار اضافه کار هم نصیب مان شود. ملانصرالدین با صدای بلند و گرفته خود لبخند تمسخرآمیز ی زد و به قنبر علی گفت: برو سر پست خود و بگذار آنها به شعار دادنشان ادامه بدهند و فکر کنند که با این عمل شان، ماه بعد مواجبشان قطع نخواهد شد. ملا همینطوری که قنبر علی داشت از اتاق خارج میشد ، آهسته برای خود دکلمه زیر را زمزمه کرد: عجب رسمیه،رسم آقای
"کهنه بخت". انگار مواجب بر حق کارکنان شهرداری از محل صدقه سر شهرداری است و نه حاصل زحمات و دسترنج مجموعه کارکنان! این نوع منت گذاری و ابداع سبک جدید پرداخت مواجب ماهانه کارمندان را چگونه میتوان از تاریخ دوران شهرداری من پاک نمود؟
آقای مسئول، "دفع ضرر احتمالی عقلا واجب است"
در تعلیمات دینی دوره راهنمایی نظام قدیم، نمی دانم که در نظام آموزشی جدید نیز وجود دارد یاخیر؟ مبحثی وجود داشت بنام "دفع ضرر احتمالی عقلا واجب است". به این معنا که اگر ما انسانها در طول زندگی روزمره از چیزی احساس خطر کردیم، می بایست از آن پرهیز کنیم. بعنوان مثال اگر به ما بگویند غذایی که میخواهیم استفاده کنیم به سم آلوده هست هرچند که این خبر دروغ هم باشد، عقل حکم می کند از خوردن آن احتیاط کرده و پرهیز کنیم. در ارتباط با ترور دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده جای تاسف است، مقامی در مراسم تدفین آن شهید بزرگوار عنوان می کند که ما از زمان و مکان ترور آن شهید مطلع بودیم ولی به نوعی به دلیل شیوه انجام عملیات و استفاده از تجهیزات جدید از سوی تروریستها به نوعی غافلگیر شدیم و دشمن بعد از 20سال موفق شد و توانست به اهداف دیرینه خود برسد. آقای محترم، اینکه دستگاهای امنیتی و اطلاعاتی ما قوی هستند، در آن شکی نیست. اینکه هماهنگی خوبی بین نیروهای اطلاعاتی - امنیتی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی انتظامی، ارتش و سایر ارگانها نظامی وجود دارد، شکی نیست. اینکه کشورمان دارای سیستم امنیتی قوی و مستحکم می باشد درآن هیچ شکی نیست. این ویژگیهای که برای سیستم اطلاعاتی - امنیتی کشور عنوان شد در ضربه زدن و خنثی کردن انواع و اقسام عملیات های جاسوسی، تروریستی و خرابکارانه به شکلی برایمان اثبات شده است. آقای مسئول امنیت کشور! نباید فراموش کرد که دشمنان قسم خورده کشور و نظام نیز بیکار ننشسته و با طراحی نقشه های متنوع و مختلف با استفاده از ابزار های نوین به دنبال ضربه زدن به کشورمان با اولویت ترور دانشمندان و آنهایی که به نوعی دلسوزانه و بی نام ونشان به دنبال رشد و توسعه کشور، شب و روز نمی شناسند، هستند که نمونه آنها را در اقدام مجرمانه و مذبوحانه ترور شهید فخری زاده و سردار دل ها شهید قاسم سلیمانی، شاهد بودیم. واقعا قابل قبول نیست که از زمان و مکان ترور مطلع باشیم و هیچگونه اقدامی درجهت جلوگیری از رخ داد آن انجام نداده و اجازه بدهیم دشمن بعد از 20سال به آرزوی خود برسد و تمام زحمات امنیتی و حفاظتی از پدر هسته ای ایران در عرض چند دقیقه از بین برود. لااقل میتوانستید مانع رفتن ایشان به منطقه خطر بشوید که این مهم نیز نمی دانم به چه دلایلی اتفاق نیافتاده. به راحتی میتوانستید با استفاده از فهوای مفهوم "دفع ضرر احتمالی عقلا واجب است" مانع این حادثه تروریستی بشوید. صد افسوس نشد که نشد مانع این حادثه ناگوار بشوید. مسئول محترم،هرچند راه شهیدان هسته ای کشور توسط همراهان و شاگردان آنها ادامه خواهد داشت که بازهم شکی در آن نیست ولی نباید فراموش کرد هرگز جایگزینی برای آن شهیدان پیدا نخواهد شد و نباید با تعارف و بازی با الفاظ، خودمان را گول بزنیم. مگر میشود جایگزینی با خصوصیات محضر بفرد و دانش علمی و نظامی برای شهدایی همچون قاسم سلیمانی، فخری زاده، شهریاری و سایرین پیدا کرد.بعبارت دیگر همه ی شهدا تکرار ناپذیرند. لذا می طلعبد در صیانت و حفظ دانشمندان هسته ای و سایر نیرو های تاثیر گذار نظام که به نوعی در لیست ترور سرویس های جاسوسی موساد و سیا می باشند، اهتمام جدی داشت و با اتخاذ شیوه های اطلاعاتی- امنیتی، همواره یک قدم از آنها جلوتر بود که در این صورت میتوان برنامه های فریبکارانه آنها را زیر ضربه برد. در پایان ضمن تسلیت مجدد شهادت دانشمند تراز اول هسته ای کشور به محضر مقام عظمای ولایت و خانواده محترم فخری زاده، از ریاست محترم قوه قضائیه و دادستان کل کشور انتظار میرود به عنوان مدعی العموم با بررسی دقیق جزئیات این حادثه تلخ و ناجوانمردانه با آمران و عاملان خارجی بویژه نفوذی های داخلی برخورد قاطع و سخت صورت پذیرد تا باشد شاهد اینگونه حوادث که زمینه ساز خوشحالی و جسارت دشمنان و از همه مهمتر وفقه در برنامه های هسته ای کشور که الحق و الانصاف ترس بر جان و روح دشمنان این نظام مقدس انداخته، نباشیم. انشاء الله
دوران پسا ترور
دوباره برگی از برگ های درخت هسته ای کشور از شاخه جدا شد. بعنوان یک شهروند ایرانی شهادت دکتر محسن فخری زاده، پدر هسته ای ایران را خدمت خانواده محترم فخری زاده، همراهان و همکاران وی در صنعت هسته ای کشور تسلیت عرض می کنم. فارغ از چگونگی و دلایل انجام این عمل خبیث و مجرمانه که به نوبه خود قابل بررسی و پی گرد قانونی و حقوقی حتی در سطح بین الملل می باشد ولی آنچه در این بین مهم است با توجه به تحولات سیاسی و نظامی در منطقه بویژه در ماههای اخیر از سوی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و تحرکات سرویس های جاسوسی آمریکا و عوامل نفوذی آنها در داخل کشور، می طلبد شورای عالی امنیت ملی با لحاظ نمودن تحرکات بین المللی و منطقه ای و با پرهیز از فشار رسانه های خارجی و پیروان آنها در داخل کشور البته با رویکرد انتقام سخت، سیاست منطقی و درستی در برخورد با این حادثه ناجوانمردانه در پیش بگیرد تا سیلی محکمی باشد برای سرویس های جاسوسی ضد انقلاب که دیگر فکر تعدی به مرز و بوم کشور و نخبگان علمی را در سر نپرورانند. دشمنان به نوعی منتظر اقدام عجولانه و غیر حساب شده از سوی ایران می باشند تا بر دامنه آتش تنش در منطقه بیافزایند و ایران را به عنوان آغازگر تنش و جنگ معرفی کنند. در این شرایط حساس منطقه بنظر میرسد نبایستی در زمین دشمن بازی کرد. ترور یک مقوله است و مدیریت اصولی آن(ترور) بعبارت دیگر دوران پسا ترور با درک کامل شرایط حساس منطقه،مقوله مهم دیگری است که مستلزم برخورد نظامند و هوشمندانه با آن است. در این اوضاع پرتلاطم سیاسی در منطقه و دسیسه های دشمنان قسم خورده نظام،انتظار میرود مسئولین تصمیم گیر در راس آن شورای عالی امنیت ملی کشور ابتدا نسبت به شناسایی عوامل و آمران خارجی و داخلی این حادثه تروریستی مذبوحانه بویژه نفوذی های داخلی که اگر نبود خیانت عناصر خودفروخته داخلی قطع به یقین ترور دکتر محسن فخری زاده، اتفاق نمی افتاد، اقدام و سپس نسبت به مجازات آنها با لحاظ نمودن کلیه سناریوهای امنیتی و اطلاعاتی با نگاه به حفظ منافع ملی کشور و فرمایشات مقام رهبری در زمان و مکان مناسب، تصمیم گیری های کارآمد و موثر را اتخاذ و اجرایی کند. امید میرود با برخورد منطقی،قاطع و سخت و البته با اولویت قراردادن شناسایی و ضربه زدن به نفوذی های که فریب خورده سرویس های جاسوسی سیا و موساد در داخل کشور هستند در آینده شاهد حوادث تروریستی اینچنینی نباشیم انشاءالله . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
مارادونا، مارادونا را نشناخت!
مارادونا اسطوره بزرگ دنیای فوتبال تسلیم مرگ شدو حتی مرک نیز او را نشناخت و از جهان فوتبال خداحافظی کرد. البته او سال ها پیش زمین فوتبال را بوسیده و متاسفانه وارد مافیای مواد مخدر و حتی به یکی از مصرف کنندگان آن تبدیل شده بود. طوری که به همین خاطر، پای طلائی او که زمانی از وسط زمین فوتبال به یک تنه بازیکنان حریف را یکی بعد از دیگری بقول گزارشگران فوتبال دریب و توپ را بعد از جا گذاشتن دروازبان حریف، وارد دروازه و گل میکرد، به مرکز نگهداری بیماران روانی باز و مدتها در آن جا بستری شد.
ماجرای عجیب و پر پیچ و خم زندگی مارادونا ثابت کرد تنها اسطوره بودن کافی نیست چرا که حفظ و نگهداری آن جایگاه اجتماعی از همه چیز مهمتر می باشد. چراکه وقتی تبدیل به اسطوره می شوی و مردمان کشورت به همین دلیل به تو ارزش و احترام خاصی قائل هستند. به نوعی تبدیل میشوی به یک الگو برای دیگران، تبدیل میشوی به سرمایه اجتماعی برای کل دنیا به عبارت دیگر انسان ها اعم از هموطنان کشور محل زندگیت و انسان های سایر کشور،حساب خاصی برایت باز کرده و می کنند و انتظارهای خاصی دارند لذا می بایست این فرصت به دست آمده را پاس داشت. همانند اسطوره های که در عرصه حرفه ای خود دیگر فعالیت نمی کنند ولی همچنان ارزش و جایگاه خود را بعد از گذشت سال ها در بین مردمان کشورش و حتی دنیا حفظ کرده اند. همچون پله، علی دایی، تختی، علی پروین،عابد زاده،ناصر حجازی و سایرین.
نمی شود اسطوره باشی و به یکدفعه رنگ عوض کنی. نمی شود اسطوره باشی ولی وارد عرصه های ضد ارزشی و ضد انسانی بشوی. نمی شود اسطوره باشی ولی گذشته ات را فراموش کنی. اسطوره بودن یعنی با مردم بودن در کنار آنها بودن و با آنها زندگی کردن است. مارادونا اسطوره بود ولی اسطوره وار زندگی نکرد و نهایتا با دشمن ورزش که اعتیاد بود از دنیا رفت. ولی حرکات پا و حتی دستانش در میدان فوتبال که دیوانه وار می تاخت تا به مقصد که همان تور دروازه حریفان بود، هرگز فراموش نخواهد شد.
امیدواریم همگی اسطوره های کشور عزیزمان در تمامی عرصه ها طوری رفتار کنند که همواره اسطوره باقی بمانند نه اینکه به یکدفعه با چرخش 180درجه رنگ عوض کنند که دیگر نشود که نشود اثرات آن را از اذهان مردم پاک کرد. یادداشت را با خاطره بیادماندنی و معنادار از زبان خود مارادونا به پایان میرسانم:"دیگو مارادونا یک مدت به خاطر افسردگی بعد از ترک اعتیاد در بیمارستان روانی بستری بود، هنگام مرخص شدن از بیمارستان خاطره عجیبی از روزهایی که در این بیمارستان بستری بود تعریف کرد. او گفت:اینجا آدم های زیادی هستند که همه مشکلات روحی روانی دارند، یکی میگوید من چه گوارا هستم و همه باور میکنند، یکی دیگر میگوید من گاندی هستم و باز همه باور میکنند ولی وقتی من به آنها گفتم که من مارادونا هستم همه به من خندیدند و میگفتن: هیچوقت، هیچکسی، مارادونا، نمیشود"
مباد آنروز که مرگ انسان ها، برایمان عادی شود!
بالغ بر نُه ماه است که هر روز شاهد جان باختن هموطنان عزیزمان به دلیل شیوع ویروس کرونا میباشیم و این رویداد تلخ و جانگذا ، اخیرا به دلیل شیوع موج سوم بیماری مزبور به حد بحرانی رسیده است. طوری که چند هفته ای است روزانه تعداد بیش از 400نفر به دلیل بیماری کووید 19جان خود را از دست میدهند و ما تنها چنین اخباری را از فضای مجازی و یا تلویزیون می بینیم و می شنویم. شاید در اوایل با شنیدن آمار فوتی ها عکس العمل های خاص ناشی از تأثر و تأسف از خود نشان میدادیم و از درون منقلب می شدیم ولی این روزها اینقدر چنین اخباری را شنیده ایم دیگر مثل روز های قبل واکنش های خاصی بجز سرتکان دادند نشان نمی دهیم. بنظر میرسد این وضعیت پیش آمده شرایط را طوری پیش می برد که کم کم به مرگ دیگران عادت کنیم! موقعیتی که به هیج وجه شایسته جایگاه انسانی نیست و میتواند ارزشها و شاخص های اجتماعی و انسانی را در درازمدت به صورت منفی تحت تاثیر خود قرار دهد. امیدواریم هرچه زودتر با خواست خدا از این وضعیت بحرانی خلاصی یابیم تا به مرگ دیگران عادت نکنیم، عادتی که میتواند دل های انسان ها را به سمت نامهربانی ها سوق دهد. کین را جانشین مِهر کند و خارها را به جای گُل ها بنشاند.