سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ملانصرالدین وماجرای مرد ناشناس

طبق روال معمول، روز دوشنبه بعد ازظهر جلسه شورای آق شهر با حضور تمام اعضاء تشکیل شد.ملانصرالدین که در آن زمان شهردار آق شهر بود وقتی همه ی اعضاء را حضورو غیاب میکرد دید که در جلسه یک شخص ناشناس نشسته  که تاکنون او را در جلسات گذشته ندیده است. نصرالدین یواشکی از کدخدا که رئیس شورای شهر بود پرسید آن مرد غریبه

 

 که چهره اش را پوشانده است را می شناسد یا نه؟ کدخدا گفت: ملا تاکنون او را ندیده ام. نصرالدین گفت: کدخدا برای اینکه نظم جلسه بهم نخورد و مسئله خاصی ایجاد نگردد بعد از پایان جلسه شورا خودم چندو چون قضیه را درمیاورم. جلسه آغاز شد و درطول جلسه ملا چشم از آن مرد ناشناس برنمی داشت و میدید که او از سخنان اعضاء روی کاغذ چیزی می نویسد.بعد از پایان جلسه ملانصرالدین وقتی از جای خود بلند شد تا سراغ آن مرد ناشناس برود اثری از او پیدا نکرد. چند روزی از این ماجرا گذشته بود که ملانصرالدین آن مرد ناشناس را وقتی از ساختمان شهرداری خارج میشد دید و هرچه تلاش کرد که به او برسد باز او را در شلوغی خیابان گٌم کرد. یک روز کدا خدا، شهردار(ملانصرالدین) را به دفتر خود فراخواند و به او گفت: ملا دیروز یک نفر برای من پیغام فرستاده که تعدادی از کارمندان شهرداری با اعضای شورا شهر در حال تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهر برای ساخت و ساز حمام بزرگ هستند و از من خواسته که جلوی این کار آنها را بگیرم. گفته اگر من(کدخدا) جلوی این کار را نگیرم او خودش این کار را انجام خواهد داد. نصرالدین کاری بکن که آبروی هر دویمان در خطر است. ملانصرالدین هرچه تلاش کرد تا سرنخی از ماجرا تخلف زمین ها پیدا کند چیزی عایدش نشد. یک روز که ملانصرالدین توی محل کارش نشسته و غرق در فکربود تا راه حلی پیدا کند. به یکدفعه دید که آن مرد ناشناس وارد اتاق شد و آمد جلوی ملا نشست و گفت: شهردار تلاش نکن که بفهمی من کی هستم و چه کاره ام. فردا در جلسه شورا همه چیز مشخص خواهد شد. طبق روال، روز دوشنبه جلسه شورای شهر شروع بکارکرد. در ابتدای جلسه ملا گفت: دوستان امروز در جلسه میهمان ویژه ای داریم که نه اسمش را میدانم و نه شغلش را که به شما معرفی کنم ولی بنظرم او همه ی ما را بخوبی می شناسد. مرد ناشناس گفت: آقای کدخدا و آقای شهردار، متاسفانه آقایان کربلایی اسعدا....، مشهدی قاسم اوغلو از کارمندان شهرداری و آقای رستم خان آق شهری از اعضای شورای شهر که در جلسه حضور دارد، آقای یاور نعلبندی عریضه نویس جلوی شهرداری، فری خطاط معروف به فری سند نویس و عسگر آژان رئیس نظمیه در تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهرهمدست هستند و با دستور قاضی عدلیه از همین ساعت دستگیر میشوند. بعد از دستگیری متخلفان توسط همکاران آن مرد ناشناس او گفت: کدخدا و شهردار بعضی از افراد فکر میکنند چون به مسند قدرت میرسند میتوانند با سوء استفاده از مقام و پست خود هرکارغیرقانونی را انجام دهند. نمی دانند که افرادی هستند وابسته به تشکیلات امنیتی مدام از بلندی مراقب رفتار و کردار آنها هستند تا مبادا خلافی از آنها سربزند. ملا به آن مرد ناشناس گفت: ای آقا اگر شما هر لحظه مراقب من هستی چیزی از رفتار همیشگی من بگو تا باورکنم. مرد ناشناس لبخند زنان گفت: نصرالدین وقتی سوار خرت میشوی نیاز نیست با چوب دستی ده بار به او ضربه بزنی تا حرکت کند. آن نگون بخت با یک ضربه نیز حرکت خواهد کرد. ملانصرالدین با شنیدن این حرف آن مرد ناشناس سرش را پائین انداخت و جلسه را ترک و سوار خرش شد و بعد از زدن ده ضربه چوب دستی به پشت او(خرش)، راهی خانه شد.

 17 اسفند ماه 1401 روز سربازان گمنام امام زمان(عج) گرامی باد.

 






تاریخ : چهارشنبه 101/12/17 | 11:11 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

سلام بر محرم

این روزها با شروع ماه محرم همانند سال های گذشته شاهد انتشار کلیپ های در فضایَ مجازی با عنوان سلام بر محرمآنهم با فراوانی بالا هستیم. بنظر میرسد برای دریافت پاسخ سلام بر محرماز صاحب آن، بایستی ابتدا سلام و ادای احترام  کنیم بر :

-)انسانیت

-) معرفت و صداقت

-)درستی و راستی

-)داشتن وجدان پاک

-) داشتن حس مسئولیت

-) قدردانی

-)پدر،مادر، همسر و فرزند

-) دوست داشتن درونی

-) گذشت و بخشش

-) حُسن اخلاق و ادب

-)یاری رساندن به نیازمندان

-)خوش قلب و مهربان بودن

-)امانت دار بودن

-)کاستن آلام دیگران

-) امانتدار بودن

-) درک همنوعان

-) داشتن جوارح پاک

-) داشتن عزت نفس

-)ایمان و اراده محکم

-)داشتن صبر و حوصله

چرا که با این ویژگی ها و احوالات درونی است که میتوان امیداور به دریافت پاسخ سلام بر محرمدراین عالم خاکی و عالم معنا بود. نباید فراموش کرد که محرم، دانشگاه چگونگی سلام کردن واقعی است. بیائید یادگیرنده خوبی در این ایام باشیم.

سلام بر حسین






تاریخ : یکشنبه 101/5/9 | 6:13 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

قلم های خسته

باز14تیرماه روز قلم فرا رسید.هرچه چقدرتلاش کردم درخصوص این روز با اهمیت و بزرگ اجتماعی مطلبی بنویسم، این قلم بود که همراه همیشگی نبود و همانند کودکی که بالاجبار توسط مادرش برای رفتن بجایی که دوست ندارد روی زمین کشیده میشود،قلم نیز روی کاغذ توسط انگشتانم کشیده میشد ولی اثری روی کاغذ نمی گذاشت. گویی قلم نیزهمانند اکثر افراد از حال و هوای جامعه خسته شده است. خسته ازاینکه هرچه می نویسد،هرچه با زبان بی زبانی فریاد و فغان می زند. انگار گوش شنوایی برای اجابت آنها نیست. حال از او (قلم) می خواستم دوباره جملات تکراری را بنویسد. برای امتحان قلم که صرفا از جملات تکرای خسته شده است یا موضوع دیگری درمیان است. شروع کردم به نوشتن جملات مثبت و امیدآفرین از جمله مسکن ارزان قیمت به وفور برای جوانان ساخته شده،فرصت شغلی فراوان ایجاد شده،نشاط اجتماعی درجامعه بالا رفته،بهداشت روانی بهبود یافته، اعتیاد کاهش چشمگیری داشته،روند جرم و جنایت رو به افول گذاشته و اعتماد عمومی افزایش داشته،قلم چنان بی تابانه همانند یک سرباز باانگیزه که روبروی دشمن جولان می دهد، روی کاغذ می رقصید طوریکه انگشتانم توان یاری با سرعت قلم را نداشت. آری قلم ها نیز امروزه خسته اند. خسته از جملات منفی و ناملایمات زندگی که روی کاغذها می نویسند. به امید روزهای خوش که توسط قلم ها روی کاغذ ثبت گردد.

روز قلم مبارک.






تاریخ : سه شنبه 101/4/14 | 8:55 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

حکایت آموزنده 

روزی مرد جوانی که از دروازه شهر میخواست وارد شهر شود، دید حکیمی به شدت گریه می کند. مرد جوان پرسید: ای حکیم برای چه گریه می کنی؟ او جواب داد: از کجا دانستی که من حکیم هستم. مرد جوان گفت: از آنجایی که هیچ کس جزء شما که مرد دنیا دیده ای هستید و سرد و گرم روزگار را چشیده اید و حرص و ولع مال دنیا را نیز  ندارید،  برای احوال  شهر و دیارش گریه نمی کند. ای مرد جوان، شاه دیروز وزیر جوانی را به دربار خود گمارده و امروز از صبح کاروانی از افراد جوان و ناشناس که مال این دیار نیستند وارد دربار شده اند و چند ساعتی است وزیر جدید شروع کرده برای آنها احکام صادر کردن. در عجبم که برای هر شخص سه تا چهار حکم مختلف تاکنون صادر کرده است. طوری که دیگر در شهر کاغذ تمام شده و دستور داده تا از شهرهای نزدیک کاغذ بیاورند.  مرد جوان به حکیم گفت: ای حکیم ناراحت نباش این کار را نکند چه کند. به فکر او صدور این همه احکام جزء عملکرد اوست. اگر ناراحتی بگویم برای شما نیز حکمی باب میل صادر کنند‌. چرا که من مشاور آن وزیر جوان دربار هستم. حکیم گفت: بهتر بود شما وزیر میشدید و بدون واسطه کارهای بی حساب و کتابتان را انجام میدادید. بدان و آگاه باش که آیندگان بیشتر درباره شما و کارهایتان سخن خواهند گفت.






تاریخ : شنبه 100/11/30 | 7:56 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

همه مقصریم

در سال ها و ماههای اخیر بخش قابل توجهی از  فضای مجازی به اخبار  و تصاویر ارتکاب افراد به جرم و جنایت اختصاص یافته است. جنایاتی که گاها وحشیانه و  غیر قابل تصور هستند. از نمونه های اخیر آن میتوان به شهید شدن مامور نیروی انتظامی در شیراز و جنایت و چرخاندن سر دختر 17 ساله توسط همسرش در اهواز،اشاره کرد. شاید زمانی بود که همه ی ما به نوعی  انتظار چنین اخبار جنایی را از کشورهای خارجی از جمله آمریکا و اروپا داشتیم و فکر نمی کردیم روزی در کشور خودمان به جهت نوع فرهنگ، مذهب و عواطف خاص انسانی موجود در ایرانی ها ،شاهد چنین وقایع و اتفاقات تلخ آنهم با فراوانی بالا باشیم. متاسفانه در حال حاضر شاهد جنایت های ریز، درشت، دلهره آور و راز آلود در اقصی نقاط کشورمان هستیم و این موضوع با توجه به افزایش آن رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک رویداد عادی در بین افراد جامعه است. طوریکه با باز کردن صفحات اینستاگرام،واتساپ و تلگرام کاربران یا به صورت شرطی شده به دنبال اخبار و حوادث میگردند یا اینکه چنین اخباری ناخواسته در صفحات گوشی آنها ظاهر میشودکه خود این موضوع امری خطرناک  است. چرا که با افزایش آمار جرم و جنایت در یک جامعه، عواطف انسانی درآن به تدریج تضعیف شده و این خود زمینه ساز، ازدیاد ارتکاب به جرم و جنایت در جامعه و از همه مهمتر عادی انگاری چنین اقداماتی میگردد که اگر چاره اندیشی نگردد میتواند برای رشد و توسعه پایدار مانع بزرگی باشد. در خصوص افزایش جرم و جنایت و به نوعی کارهای غیر قانونی در جامعه، عوامل زیادی از سوی متخصصین امر بیان شده است که بیکاری یکی از دلایل عمده بروز چنین رفتارهای ناهنجاردربین افراد جوامع است که یافته های همه ی تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نیز بنوعی به آن(بیکاری) ختم شده است. چرا که بیکاری می تواند موجب فقر، فقر می تواند موجب عدم آموزش های لازم جهت رشد فکری و فرهنگی در خانواده ها شود. برای کاهش آسیب های اجتماعی  نیازمند توجه جدی به آموزش های رسمی و غیررسمی کاربردی و همچنین بهبود شرایط اقتصادی و از سویی ایجاد فرصت های شغلی برای بیکاران هستیم. بدون نگاه ویژه و مستمر به افزایش سطح آگاهی افراد جامعه بخصوص خانواده ها در تربیت کودکان و همچنین  رشد اقتصادی پایدار که زمینه ساز رشد و توسعه رفاه اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه میگردد ،نمیتوان منتظر معجزه در امر کاهش آسیب های اجتماعی بود. به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.  نباید فراموش کنیم که آدم‌ها مجرم به دنیا نمی‌آیند بلکه این  محیط، نیازها و طرز تربیت، آنها را به مجرم تبدیل می‌کند. با توجه دخیل بودن عوامل  مختلف ایجاد جرم و جنایت در جامعه، می طلبد  برای رفع ریشه های بروز آنها نیز افراد متعدی در جامعه از جمله پدر ، مادر، برادر،خواهر معلم،دوستان،آشنایان و حاکمیت در تمام سطوح آن، متناسب با نقشی که در جامعه برای آنها تعریف شده،کارکرد و وظایف خود را بخوبی و بطور سیستمی در راستای کاهش آسیب های اجتماعی انجام دهند. خلل و عدم هماهنگی اجزای سیستم، باعث ایجاد مشکلاتی برای جامعه در ابعاد مختلف از جمله بروز چالش های منفی اجتماعی خواهد شد. به عبارتی وقتی جرم و جنایتی در جامعه به وقوع می پیوندد همه ما اعم از خانواده،نظام آموزشی و حاکمیت، متناسب با نقش خودمان در محیط پیرامون ،مقصر هستیم و باید خودمان را ملامت کنیم. به امید نگاه سیستمی و اجزاء گونه به مبارزه و کاهش آسیب های اجتماعی در کشور. 






تاریخ : دوشنبه 100/11/18 | 5:40 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

چه کسی پاسخگوی این وضعیت است؟ 

طبق بیانیه ای اف سی،  مجوز حضور سه باشگاه پرسپولیس، استقلال و گل‌گهر سیرجان به دلیل نداشتن مجوز حرفه‌ای لغو شده است:

1- جای بسی تاسف است که علیرغم هزینه های هنگفت در مدیریت و باشگاه داری دو تیم استقلال و پرسپولیس از بیت المال که بنظر پایانی برای این شیوه باشگاه داری  دیده نمی شود، برابر رای کنفدراسیون آسیا این دو تیم به دلیل حرفه ای نبودن از دور رقابت های آسیایی حذف شده اند. به عبارتی  این دو تیم مهم کشور صرف نظر از تمامی هزینه های صورت گرفته تاکنون  استانداردهای لازم را

به دلیل نداشتن زمین اختصاصی،مدیریت دولتی نه خصوصی ،بدهی های بالا به مربیان،بازیکنان خارجی، فیفا و حضور افراد سیاسی در هرم مدیریتی دو باشگاه ،کسب نکرده اند. پس این پول ها و بودجه های دولتی بی زبان کجاها هزینه شده است؟ بودجه های که میتوانست مرهمی باشد برای  مشکلات اقتصادی و رفاهی کشور.

2می طلبد نمایندگان مجلس طرح تحقیق و تفحص از وزارت ورزش و جوانان و دیگر ارگانهای دخیل در این امر را تصویب تا ضمن شناسایی متخلفین بویژه کسانی که به بهانه تیم داری دست کچ به بیت المال برده اند جهت برخورد قانونی به محاکم قضایی و مردم معرفی شوند.

3- تا زمانی که  مدیریت دو باشگاه استقلال و پرسپولیس از حالت دولتی خارج نشده و همانند سایر باشگاههای بزرگ داخلی و خارجی خصوصی نگردد. هزینه های جاری و بدهی این دو باشگاه به اشخاص حقیقی و حقوقی اعم از داخلی و خارجی از صندوق بیت المال یعنی بودجه کشور پرداخت خواهد شد و مشکلات این چنینی و محرومیت ها از حضور در میادین بین المللی منبعد پرتکرار نیز خواهد بود.

تا زمانی که هر دو باشگاه  به معنای واقعی کلمه خصوصی نشده و  مدیریت دو باشگاه پاسخگوی عملکرد خود در مقابل  سهامداران خود نباشند، همین آش و همین کاسه است.






تاریخ : یکشنبه 100/10/19 | 7:55 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

دروغگویی را عادی سازی نکنید

-) سرباز راهور: نماینده مجلس در حین انجام وظیفه به من سیلی زد.

-) مردم حاضر در صحنه: نماینده به سرباز وظیفه شناس سیلی زد.

-) سخنگویی پلیس راهور: برابر مستندات و فیلم دوبین های مدار بسته نماینده به سرباز وظیفه شناس سیلی زده است.

-)نماینده مجلس: من به سرباز سیلی نزدم فقط او را هل دادم.

-) قالیباف رئیس مجلس: روز 16 آذر در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، نماینده مجلس به سرباز راهور سیلی نزده تنها او را هل داده است.

-) نماینده مجلس: دیدید ماه پشت ابر نمی مونه و ثابت شد که من فقط هل دادم و سیلی نزدم.

-) سرباز راهور: شب روز 16 آذر گفت برابر رای دادگاه سیلی زدن نماینده به من ثابت شده است.

-) قالیباف رئیس مجلس: 17 آذر ماه حرف خود را پس گرفت و گفت که رای دادگاه را دیدم، سیلی زدن نماینده به سرباز ثابت شده است.

-) نماینده مجلس: 18 آذر ماه در انتقاد به سخنان رئیس مجلس عنوان کرد که آقای قالیباف سودای رئیس جمهوری دارد و تحت فشار فضای مجازی قرار گرفته و حرف خود را پس گرفته است.

نتیجه گیری ازاین ماجرا:آقایان مسئول آنچه در این بین از نظر افراد جامعه خطای بزرگ محسوب میشود دروغگویی است نه سیلی زدن به عبارتی دروغگویی بدتر از سیلی زدن است. فلذا دروغگویی را در جامعه عادی سازی نکنید. 






تاریخ : جمعه 100/9/19 | 1:23 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

صندلی عشق

تنها صندلی که برای نشستن یا بقول معروف تصاحب آن:

-) نیاز به رزومه دادن به این و آن نیست.

-)نیاز به لابی گری های شبانه نیست.

-)نیاز به جلب رضایت نماینده نیست.

-)نیاز به دروغ گفتن و فیلم بازی کردن نیست.

-)نیاز به ظاهر سازی نیست.

 -)نیاز به تملق و چاپلوسی نیست.

-)نیاز به اثبات اینکه متعلق به این حزب و آن حزب هستی،نیست.

-) نیاز به رفتن به پایتخت برای مصاحبه های سرکاری،نیست.

-) نیاز به ته ریش و بستن بقول معروف یقه ملائی،نیست.

-) نیاز به تخریب و تهمت زدن به دیگران نیست.

تنها چیزی که برای نشستن روی این صندلی نیاز هست:

-) عشق به وطن و خاک

-) عشق به مردم

-) عشق و ایمان به خدا

-) عشق به شناخت سره از ناسره با نیروی بنام بصیرت و عقل.

درود بر مردان بی ادعا که بخاطر وطن و مردم،مجبورند تا پایان عمر در صندلی عشق خود،بنشینند. 






تاریخ : یکشنبه 100/8/30 | 5:33 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

مسیر شایسته سالاری در ایران

1-وابسته بودن به یکی از جناح های سیاسی

2- فعالیت جانانه در ستادهای انتخاباتی اعم از مجلس و ریاست جمهوری

3- ارتباط با نمایندگان مجلس شورای اسلامی

4- اخذ تائیدیه از نصف بعلاوه یک نمایندگان مجلس شورای اسلامی استان

5- دادن وعده ها ......... به چهار گزینه بالا

واقعیت غالب این است که برای رسیدن به پست های مدیرکلی و بالاتر ازآن و متاسفانه این روزها حتی کسب و حفظ جایگاه فعلی اداری اعم ازمعاون، رئیس اداره و حتی کارشناس مسئول، نیازمند طی طریق کردن پنج مسیر مورد اشاره با درجات متفاوت، می باشد. جای بسی تعجب و تاسف است که برخی از آقایان که صاحب مسند و قدرت هستند و صد البته خودشان نیز از مسیرهای پنج گانه به مناصبی دست یافته اند حال، حضور افراد در ستاد های انتخاباتی را مورد نکوهش قرار میدهند. بنظرم این دلسوزان بهتر است بجای مذمت و سرزنش افراد،مسیر شایسته سالاری در نظام اداری کشور را اگر میتوانند با حذف پنج راند(مرحله،دور) عنوان شده اصلاح نمایند. میشود گفت: بالای 90درصد افرادی که در ستاد های انتخاباتی فعالیت میکنند بیشتر بدنبال اهداف شخصی و رفع رجوع کردن مشکلات خود هستند تا پیروزی نامزد مربوطه و نکته جالب اینکه تا حدود قابل قبولی به اهداف خود نیز دست می یابند و این حقیقتی هست غیرقابل کتمان. اگر مسیر شایسته سالاری و ارتقاء منابع انسانی به رده های بالا در کشور اصلاح و ساماندهی گردد البته نه روی کاغذ، بطور قطع شاهد کاهش محسوس حضور افراد در ستاد های انتخاباتی خواهیم بود. در غیر اینصورت همین آش است و همین کاسه. آیا این امر قابل تحقق است؟ ا... اعلم 






تاریخ : پنج شنبه 100/3/20 | 11:52 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

ایده سوت زنی ملانصرالدین

باتوجه به گسترش فساد بویژه فساد مالی درآق شهر زادگاه ملانصرالدین کدخدا و رییس عدلیه شهر تلاش میکردند با این پدیده شوم مبارزه کنند. ولی هر فکری کردند راهکار موثر و تاثیرگذاری پیدا نکردند.روزی کدخدا ملانصرالدین را به دفتر کارخود احضار و به اوگفت:ملا درجریان هستی که فساد در شهربیداد می کند و کار بجای رسیده که اهالی شهر فکرمی کنند من هم  از خزانه پول برداشته و خریدهای خانه خود را با آن انجام میدهم.بنظر تو چه کارکنیم که در شهر فساد ریشه کن شود.ملا نصرالدین گفت: جناب کدخدا باید قدری به این موضوع فکر کنم.نصرالدین شب همان روز موضوع را با زنش در میان گذاشت وهرچه فکرکرد،راهی به ذهنش نرسید.ملا به عیال گفت:عیال امشب را بی خیال این موضوع شدم. تلویزیون را روشن کن امروز قرار فیلم پلیسی از بلاد خارجی پخش بشه.زن ملا تلویزیون را روشن کرد.فیلم مربوط به بلاد بریتانیا بود.در قسمتی از فیلم، پلیس محله ناگهان دزدی را دید که مشغول بالا رفتن از دیوار بود. پلیس محله وقتی که متوجه شد تعداد دزدها چهارنفر می باشد برای اطلاع وکمک خواستن از پلیس های محله دیگر،شروع به سوت زدن کرد. با شنیدن سوت، پلیس های دیگر نیز به او ملحق شدند و هر چهار دزد را دستگیر کردند.ملا یهویی به زنش گفت:عیال یافتم.راهکار مبارزه با فساد را یافتم.فردا نصرالدین رفت پیش کدخدا و به اوگفت:جناب راهکار مبارزه با فساد در آق شهر،سوت زدن هست.وقتی کسی رشوه میگیرد از خزانه پول غیرقانونی برداشت می کند و دیگر کارهای خلاف مالی انجام میدهد در این حین هرکس او را ببیند باید شروع به سوت زدن بکند تا مردم جمع شوند و آن فرد را دستگیر کنند.اگر چند نفر را همین طور زندانی کنید،دیگر کسی به فکر فساد مالی نمی افتد. کدخدا گفت: ملا آبروریزی نشه ملاگفت:نه کدخدا شما دستور بدین به همه ی مردم شهر یک سوت پلاستیکی بدهند تا مردم با دیدن فرد فاسد شروع به سوت زدن بکنند.کدخدا به اداره عدلیه دستور داد به همه ی مردم سوت پلاستیکی بدهند.روزی ملا نصرالدین برای گرفتن طلب کهنه ی خود، پیش یکی از بازاریان رفت.ملا زمانی که خواست کیسه پول را از دست مرد بازاری بگیرد همسایه های مرد بازاری با دیدن این صحنه شروع به سوت زدن کردند. طوری که صدای سوت تا فرسخ ها به گوش میرسید.مامورین بازار ملا نصرالدین را دستگیر و پیش کدخدا بردند.کدخدا به ملا گفت: نصرالدین برای چه از این مرد بازاری پول گرفتی. ملا گفت: کدخدا این مرد به من بدهکار بود رفته بودم طلبم را از او بگیرم. مرد بازاری وقتی دید فرصت خوبی پیش آمده تا از دست بدهکاری خود به ملا خلاصی پیدا کند، به دروغ گفت: کدخدا ملا نصرالدین این پول را  گرفت تا معرف من باشه به شما  برای اخذ مجوز صادرات فرش به بلاد همسایه.ملا هرچه گفت و تلاش کرد نتوانست حرفش رو ثابت کنه و نهایتا او روانه زندان شد.در زندان ملا گفت:خود کرده را تدبیر نیست.

امیدوارم موضوع سوت زنی که این روزها در راستای مبارزه با فساد در جامعه بویژه در فضای مجازی به شدت مطرح میشود و بنظر میرسد در آینده نه چندان دور در قالب طرح و لایحه از سوی دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز مطرح گردد. انتظار میرود موضوع مزبور با دقت،وسواس و نگاه کارشناسی بیشتر رصد و تصمیم گیری گردد تا سوت زنی، ابزاری برای تسویه حساب های سیاسی و فردی در جامعه تبدیل نگردد.

 






تاریخ : یکشنبه 98/6/10 | 7:2 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()
   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • وب میوه ها
  • وب دختر تهرونی
  • وب دو دی ال
  • وب وب آنلاین