دانشگاه یا مدرسه بزرگ
در حال حاضربا توجه به شرایط آموزشی موجود دراکثر دانشگاهها وهمچنین رشد کمی آن دردهه های اخیر باعث شده تا دانشگاه به مثابه یک مدرسه بزرگ تلقی گردد. علت این قیاس به عدم توجه جدی به موضوع تحقیق و پژوهش در سطوح آموزشی دانشگاهها وهمچنین عدم تمایل اکثریت دانشجو یان به این امر برمیگردد. بنظر می آید تا این رویه در نظام آموزش عالی تغییر نکند نمی توان به آینده و برون داد دانشگاه امیدوار بود.
واقعیت چیست!
از یکی از دوستانم در تلگرام فایل تصویری در خصوص اظهار نظر رئیس جمهور سابق در ارتباط با فضای حاکم بر قوه قضائیه بویژه رئیس قوه مزبور دریافت کردم.دراین فایل تصویری،رئیس جمهور پیشین به صراحت کامل در خصوص تضییع حقوق مردم و سوء استفاده مسئولین دستگاه قضا ازمقام خود، سخن میراند. او در این مصاحبه با آنچنان حرارتی صحبت می کند که هر شنونده ای را تحت تاثیر خود قرار میدهد. سوالاتی که بعد از دیدن آن فایل تصویری در ذهن بیدار هر بیننده آگاهی ایجاد میگردد این است که آیا چنین مواضعی صحت دارد یا خیر؟آیا در بدنه نظام خبری هست که این چنین برخی مقامات قبلی وفعلی در رده های بالای کشوری ولشگری،همدیگر را متهم به بی قانونی وسوءاستفاده از مقام وجایگاه خود،میکند.واقعیت چیست که تعدادی ازمقامات سیاسی واجتماعی به محض تحت فشار قرار گرفتن از ناحیه ی دیگران، تهدید به افشاگری طرف مقابل خود میکند وگاها این امر نیز اتفاق می افتد.واقعیت این است که چنین رفتارها وگفتارها صرف نظر از درستی و دروغ بودن آن،باعث ایجاد سوالات متعدد و البته بدون پاسخ در ذهن افراد جامعه میگردد که استمرار چنین شرایطی در فضای سیاسی موجود کشور، میتواند منجر به تشدید شکاف بین مردم ونظام گردد . با توجه به شرایط سیاسی داخلی و از همه مهمتر فضای منطقه ای وبین المللی،بیش از پیش می طلبد مسئولین نظام، علی الخصوص روسای قوای سه گانه با همدلی وهم افزایی بیشتری در خصوص مسایل مربوط به منافع ملی کشور با همدیگر همسو باشند .واقعیت این است کشور برای مبارزه با فقر وبیکاری که به قول معروف هر دو مقوله آتش زیر خاکستر هستند، نیازمند همکاری همه جانبه ی بدنه نظام می باشد و در صورت عدم توجه به آنها بنیان وشاکله هر نظامی از جمله نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که با خون هزاران زن ومرد این کشور به ثمر نشسته،خدشه دار خواهد شد. انتظار میرود سران سه قوه در اجلاس های سه جانبه خود به موضوعاتی همچون چکونگی افزایش هم افزایی و همکاری بین خودشان توجه کنند که کشور بیش از هر زمانی نیازمند آن میباشد. به امید آن روز
بکارگیری افراد دیوانه تاکتیکی برای رسیدن به اهداف
بخوبی یاد دارم که درایام نوجوانی در فصل زمستان البته زمستان های قدیم نه حال،برف زیادی که می بارید بعد ازمساعد شدن هوا،برف بازی یکی از بازی های کودکان، نوجوانان وحتی جوانان شهر بود.بدین شکل که جوانان ونوجوانان یک محله با همسالان خود که در کوچه های مختلف آن محله زندگی میکردند با گلوله های برف به جنگ هم میرفتند.هرچند که بازی خطرناکی بود ولی هیجان بیشتری داشت.نکته قابل تامل این بازی این موضوع بود که درمحله ما فردی بنام بشیر زندگی میکرد.اوبه خواست وقدرت خدا، عقب مانده ذهنی بود که ما آن زمان از واژه دیوانه استفاده می کردیم. بشیر در زمانی که به قول معروف سیم هایش قاطی میکرد،بسیارخشن وغیرقابل کنترل میشد ولی با ترفندهای امکان کنترل وبه کارگیری او وجود داشت. در گلوله بازی (برف بازی) هرکوچه ای که میتوانست با سیاستی بشیر را جلب وجذب کند بی شک پیروز بازی بود.چرا که او بی محابا حمله میکرد وطرف مقابل وقتی بشیر را میدید نه بخاطر گلوله های برف بلکه بخاطر اینکه از دست بشیر کتک نخورند پا به فرار می گذاشت.در فضای بین المللی نیز اکثر ابر قدرت ها برای تضعیف وسرنگونی دولت های که به نوعی با آنها همسو نیستند از چنین شیوه وتاکتیکی استفاده کرده و می کند.از جمله آن میتوان به صدام حسین،ابوبکر البغدادی،بن لادن، خانم سوچی وغیره که به نوعی نقش بشیر محله ما را بازی کرده و می کنند، اشاره کرد. اخیرا نیز لابی صهیونیستی با بکارگیری دیوانه ای بنام ترامپ در حال پیشبر اهداف خود که همانا مبارزه با اسلام و در راس آن ایران است،می باشد. البته بشیر قصه ما ندانسته وبی اختیار اقدام به حمله میکرد ولی بشیرهای کنونی دانسته و بخاطر حفظ قدرت ومقام دنیوی خود دست به چنین اقدامات وحشیانه ای می زنند.بنظر میرسد ما نیز با اتخاذ ترفندهای موجود در عالم سیاست با جلب وجذب برخی از کشورهای منطقه که به نوعی با آنها دارای اشتراکاتی هرچند جزئی هستیم، میتوانیم نسبت به ایمن سازی کشور وبازگرداندن آرامش و ثبات به منطقه کمک کنیم.
شهرداری ملا نصرالدین
بعد ازکش وقوس های فراوان،فرازو نشیب های سیاسی و میانجی گری دوستان وآشنایان شهر،ملا نصرالدین به عنوان شهردار آق شهر از توابع قونیه،انتخاب میشه.ملا بعد از انتصاب برای اینکه خودی نشون بده و همچنین ثابت کنه که متفاوت از شهرداران قبلی خوده، تصمیم می گیره سوار بر استر خود دوری در شهر بزنه.هنگام چرخیدن در شهر، ملا متوجه میدانی میشه که به صورت نیمه کاره رها شده.ملا نصرالدین به استر خود میگه: ای رفیق دیرین بایست تا موضوع را کنکاش کنم.شهردار(ملا) از استر خود پیاده میشه و از کارگرانی که دور میدان منتظر کار بودند،می پرسه که این میدان از چه زمانی به این شکل مانده .کارگران که نمی دانستند ملا شهردار شده،گفتند: ملا شهردارشدی، ملا گفت شما از کجا فهمیدید. آنها(کارگران) جواب دادند که همه ساله این موقع ها فردی مثل شما میاد و این سوال را از ما می پرسه و بعدا متوجه میشیم که او شهردار شده. حتما تو هم شهردار شدی که همان سوال را می پرسی.ملا گفت: فرض کنید من شهردار شده ام به نظر شما این میدان چه زمانی تموم میشه. کارگران جواب دادند زمانی که بعد از حرف گفتن، پشت سر آن عمل باشه که آنهم نیست.اگر عمل به حرف ها بود دیگر ما بیکار نبودیم ومشغول کار در این میدان بودیم.ملا نصرالدین در جواب آنها گفت:پس حرف زدن شهردار بهتر از عمل اوست.چرا که اگرعمل کنه به حرفاش و شما بیکار نباشید، شهردار بعد از او، سوال های خود را از چه کسی بپرسه!
از کار خدا در عجب ام
چند روزی از زلزله 7/3ریشتری استان کرمانشاه می گذرد.ضمن تاسف از این فاجعه بزرگ وغم انگیز برای همه ی کشته شدگان آرزوی رحمت ومغفرت از درگاه خداوند منان مسئلت دارم.واقعا تحمل این موضوع سخت است که در عرض چند دقیقه زحمات چندین ساله یک فرد با خاک یکسان شود. زندگی که با هزاران زحمت وبا وام های بانکی و حتی فروش طلا و جواهرات اعضائ خانواده شکل گرفته بود،اینطور از بین برود. هرچند که مسئولین پای کار هستند و اخیرا نیز هیات دولت مصوبه ای برای کمک به خانه دار کردن مردم کرمانشاه و سایر مناطق زلزله زده تصویب کرد که در جای خود قابل بررسی است. در این خصوص همین نکته بس که با 35میلیون تومان وام و 5میلیون تومان کمک بلا عوض با شرایط اقتصادی موجود در جامعه و فضای حاکم بر بانک ها، نمیتوان زندگی از دسته رفته را همانند گذشته بازسازی کرد.آلام و درد بی سرپناهی واز همه ی مهمتر از دست دادن اعضائ خانواده سالیان سال با اعضائ باقی مانده از این حادثه ی تلخ، خواهد بود.اگر یک لحظه خودمان را جای آنها بگذاریم قطعا خواهیم دید که تحمل آن برای یک لحظه نیز غیر ممکن است.پس بیائید هرچه در توان داریم در طبق اخلاص تقدیم کنیم هر چند که ناچیز باشد. در این بین از کار خداوند در عجب ام که به این شکل افراد را امتحان می کند وقدرت خود را به بندگان خود نشان میدهد تا عبرت بگیرند. امیدوارم خداوند بزرگ به بزرگی خود جان هیچ انسانی اعم از مسلمان وغیر مسلمان را به این شکل مطالبه نکند که واقعا سخت و غیر قابل تحمل است. اگر این بزرگی را از او شاهد باشیم بازهم در کار او در عجب ام.
توجه به محتوای نامه ابراهام لینکلن به معلم فرزندش
نامه آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا به معلم فرزندش، فارغ ازهرنوع برداشت ها وتعصبات سیاسی و اینکه اصلا این نامه را آبراهام نوشته است یا خیر؟یا اینکه اصلا چنین نامه ای صحت دارد یا خیر؟ محتوای نامه،واقعیت های را بازگو میکند که اگر مورد توجه برنامه ریزان وگردانندگان سیستم آموزشی هر کشوری از جمله کشور خودمان قرار گیرد ،میتواند در تحول وتغییر آموزش وپرورش موثر واقع گردد. مهمترین مواردی که آبراهام لینکلن به نوعی ازمعلم فرزندش در این نامه مطالبه می کند در مفاهیم ذیل جمعبندی شده است:
(صداقت، راستی،پرهیز ازدروغ گفتن،اعتماد به نفس،لذت بردن از زندگی،توجه به اطراف خود،مطالبه گر بودن،مقاومت وایستادگی در مقابل زور،مهرورزی ومهربانی به دیگران،وجود افرادخوب و بد در جامعه،مشارکت وهمکاری،شناخت انسانها،تحقیق وتفحص).حال سوال اینجاست که تا چه حد در سیستم آموزشی ما به این مفاهیم در کتب درسی و از همه مهمتر در جریان آموزشی توجه شده و میشود. واقعیت این است نظام آموزشی کشورمان آن طور که انتظار میرفت و میرود نتوانسته است افراد توانمند وتاثیرگذار که باعث تغییر وتحول درکشور شوند را تحویل جامعه دهد.آموزش وپرورش ما زمانی متحول خواهد شد که بتواند بردو چالش اساسی ومهم یعنی محتوا آموزش وعامل انتقال دهنده محتوا(معلم)با برنامه ای جهان شمول غلب نماید.
باور کنید اگربچه های ما ندانند که فلان سلسه پادشاهی کی آمد وکی رفت و ندانند که حاصل ضرب 20در20چه میشود،و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست وارد شوند،هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.اما اگرآنها صداقت،مهربانی وعشق ورزیدن وتحمل کردن را آموزش ببینند،زندگی شان بی محتوا نخواهد بود.عامل انتقال دهنده محتوا(معلم)که از خود محتوا نیز مهمتر می باشد در حال حاضر به دلیل شرایط اقتصادی کشور ازحیث معیشتی از وضعیت مناسبی برخوردار نمی باشد و عدم تحقق کامل وعده های دولت در این خصوص و همچنین وضعیت نامناسب معلمان بازنشسته، موضوع بی انگیزگی معلمان در حال تدریس را دو چندان کرده است.با این شرایط نباید از نظام آموزشی انتظار معجزه در تربیت نیروی انسانی توانمند و تاثیرگذار را داشت.نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که مدام پیچ ومهره آن را روغن کاری میکنند تا چند گام دیگر دوام بیاورد.واقعیت امر این است تا زمانی که نظام آموزشی کشور جزء اولویت اول وآخر دولت ها قرار نگیرد، سیستم آموزشی ما بروز و نو نخواهد شد تا از خروجی های آن انتظار تغییر جامعه را داشته باشیم .
برجام،فرجام،نقض برجام،روح برجام،فرجام برجام
با روی کارآمدن ترامپ رئیس جمهور آمریکا و استقرار دولت جدید و لابی صهیونیستی درمجالس نمایندگان و سنا،دوباره فشار بر روی ایران از حیث تفاهم نامه بین المللی یعنی برجام شدت گرفته است.طوری که هر روز هم در اخبار رسانه های داخلی و هم اخبار رسانه های خارجی و از همه مهمتردر فضای مجازی به کرات کلمات برجام،روح برجام،فرجام برجام،نقض برجام وکلماتی ازاین دست را درقالب سخنرانی ها وتحلیلها کارشناسی،شنیده و می شنویم.آن طرف برجام(آمریکا)از نقض برجام و روح برجام سخن می راند واین طرف برجام(ایران) از پایبندی خود به مفاد برجام به استناد آژانس بین المللی انرژی اتمی سخن میگوید. در این میان اتحادیه اروپا و آژانس بین المللی انرژی اتمی،مواضع دو پهلو با چاشنی تمایل به سمت آن طرف(آمریکا)اتخاذ کرده و می کند.به واقع این وضعیت بغرنج سیاسی و بین المللی دیگر برای افکار عمومی و از همه مهمتر فعالین بخش خصوصی اعم از داخلی و خارجی که تمایل به سرمایه گذاری در ایران دارند،گیج و خسته کننده شده است. چرا که نتایج این بحران سیاسی برای سرمایه گذاران بویژه سرمایه گذاران خارجی از اهمیت خاصی برخوردار هست .قطعا طولانی شده این موضوع به نفع کشورمان نخواهد بود و می بایست هرچه زودتر با اتخاذ راهبردی مناسب وضعیت موجود مدیریت گردد.در این ارتباط ذکر چند نکته مفید به فایده خواهد بود:
1-واقعیت این است که برجام دو طرف بازی دارد،ایران و آمریکا و مابقی کشورها، سیاهی لشگری برای این دوئل سیاسی وبین المللی هستند.چرا که همه ی کشورهای اروپای وغیر اروپای بویژه امضاء کنندگان سند برجام به نوعی تلاش می کنند امریکا را از خروج از برجام منصرف نمایند. از طرفی ایران نیز در همه ی مواضع خود امریکا نه اتحادیه اروپا را خطاب قرار داده و میدهد.پرواضح است به محض خروج آمریکا از برجام،این سند بین المللی از درجه اعتبار ساقط و از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نخواهد بود.امیدواریم این اتفاق نیافتد.
2-اکثریت تحریم های صورت گرفته علیه ایران چه قبل از برجام وچه بعد ازآن چه از حیت تعداد و چه از حیث محتوای آن مربوط به دولت آمریکاست.به عبارت دیگر تحریم های آمریکاست که مشکلاتی در مبادلات اقتصادی و سیاسی برای کشور بوجود آورده است.لذا تفکر و سیاست نزدیکی به اتحادیه اروپا به منظور کاهش اثرات وتبعات خروج آمریکا از برجام با توجه به بد عهدی های اروپای ها که مسبوق به سابقه نیز می باشد،راهبردی خطرناک بنظر میرسد.
3-آنچه میتواند در این فضای سنگین بین المللی کمک حال کشور باشد تعیین استراتژی خاص و واحد انهم با صدای واحد در کشور می باشد. راهبردی که کشورهای اروپای را نیز همراهی کند در راستای فشار برروی دولت آمریکا در راستای باقی ماندن در برجام و جلوگیری از خروج از برجام.چرا که در صورت خروج آمریکا از برجام هر چند که تاکید میگردد آمریکا یکی از کشورهای امضاء کننده برجام هست نه همه ی آن ولی با توجه به دلایلی که ذکر شد،برجام به فرجام نخواهد رسید.به امید روزهای بهتر برای کشور
انسان موجودی ناشناخته
این روزها دوباره شاهد نسل کشی مسلمانان مظلوم و بی پناه منطقه روهینگیای کشور میانمار هستیم.هرچند وقت یکبار آرتش و بودائیان افراطی به دستور دولت میانمار،اقدام به قتل عام مسلمانان مظلوم و در عین حال فقیر روهینگیا آنهم بطور فجیع وغیرانسانی می کنند.طوری که مسلمانان را زنده زنده در خانه های خود آتش می زنند ویا با چماق و آلات تیز و برنده آنها را بطور وحشیانه می کشند. حتی در این بین به کودکان و سالمندان نیز رحم نمی کنند.گوشه های از این اعمال و جنایات تکان دهنده را درتلویزیون وفضای مجازی شاهد بوده و هستیم که جای تاسف دارد.هرچند که به نظر میآید همانند همه ی جنایاتی که در کره خاکی اتفاق افتاده و در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد، جنایات در منطقه روهینگیا کشور میانمار نیز دلیل سیاسی –اقتصادی داشته که قطعا ردپای دول اروپای و آمریکای در آن وجود دارد که تحولات بین المللی آینده آن را مشخص خواهد کرد.موضوعی که این یادداشت به دنبال آن نیست.با دیدن تصاویر نسل کشی مسلمانان روهینگیایی ناخوداگاه به یاد کتاب معروف انسان موجودی ناشناخته آلکسیس کارل افتادم که به زیبایی هرچه تمام تر ،انسان را ازابعاد مختلف مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرار داده است.کارل معتقد است تمامی افراد کره خاکی را نمی توان بنام انسان شناخت ومعرفی کرد.چرا که انسان زمانی انسان است که به هم نوع خود علیرغم تفاوت های نژادی،قومی ومذهبی محبت وعشق بورزد.با این توصیف آلکسیس کارل که بنظر بنده نیز منطقی ودرست می باشد.دولت میانمار وهمه ی افراد در هرمقام و منصبی که باشند اگر به هم نوع خودرحم نکنند،انسان نیستند و در واقع حیوانی هستند انسان نما.واقعا جهان را چه شده است و به کجا میرود که یک فرد، فرد دیگری را بطور وحشیانه می کشد و به این کار خود نیز افتخار می کند.نکته جالب این قضیه، نظارگر بودن افراد اعم از مسلمان وغیر مسلمان براین احوالات می باشد.آیا زمانی خواهد رسید که صلح و دوستی در جهان جاری و ساری گردد و همه ی افراد در کنار هم بدون مناقشه زندگی کنند.ضمن احترام به ذهن بیدار وآگاه خوانندگان عزیز،این موضوع محقق نخواهد شد وظلم وستم به افراد مظلوم و بی پناه فارغ از هرنوع دین و مذهب ادامه دار خواهد بود.مگرظهور انسانی که قول آن را خداوند درکتاب خود یعنی قران بشارت داده است. به امید آن روز بزرگ که همه ی انسان ها در آرامش کامل خواهند بود.
اردوهای مرگ
15سال ازحادثه غرق شدن دختران دانش آموز قیام دشتی دراستخر پارک شهر میگذرد.آنچه درابتدا به عنوان دلیل حادثه مشخص شد،پرکردن قایق بیش ازظرفیت که داشت،بود.ظرفیت قایق 11نفر بود وقایقران حدود 17نفر را سوار و پس ازمدتی کنترل قایق را ازدست داده وتمام 17نفراز دانش اموزان با قایق واژگون شدند که 6 نفر از دانش اموزان در آن حادثه جان باختند.از آن سال به بعد ما شاهد حوادث بسیار زیادی ازقبیل وآژگونی اتوبوس حامل کودکان،دانش آموزان ودانشجویان وکشته شدن آنها در اردوهای مختلف بوده ایم. اما آنچه مشخص است هیچ کدام از نهادهای مربوطه به این موضوعات تا به امروز نتوانسته اند هیچ کاری در راستای بهبود وضع اردوها انجام دهند.چرا که اگر اینطور بود نباید امروزه شاهد کشته شدن 9نفر ازدانش آموزان هرمزگانی می بودیم.در این حادثه نیز همانند حوادث گذشته ، مسئولین تنها به عرض تسلیت و دستور بررسی ویژه حادثه بسنده کردند.قطعا این حادثه آخرین حادثه دانش آموزی در کشور نخواهد بود.چرا که کشور ما یکی از کشورهایی است که بالاترین آمار کشته شدگان را در سوانح رانندگی دارد. ناامن بودن جاده ها ،خودروها وبی توجهی رانندگان به علام رانندگی،منجر به بروز چنین حوادثی میگردد.موضوعی که با توجه به شرایط اجتماعی،فرهنگی واقتصادی به این زودی ها مرتفع نخواهد شد.هر چند که وزارت آموزش وپرورش موضوع اردوهای دانش آموزی را تعلیق کرده که تجربه آن در سالهای گذشته نیز وجود داشته است ولی بعد از مدتی بدون اینکه تغییراتی صورت پذیرد، دوباره اردوهای دآنش آموزی آغاز بکار کرده و متاسفانه حوادث دیگری نیز رخ داده است. لذا بهتر است تا رفع دلایل حوادث جاده ای یعنی ناامنی جاده ها،خودرو ها و عدم توجه رانندگان به علائم راهنمای و رانندگی،مقوله اردوهای دانش آموزی ودانشجویی کلا لغو گردد تا شاهد حوادث این چنینی در آینده نباشیم.
شایسته سالاری یا گزینه سالاری
حادث شدن جریان های سیاسی متنوع و مختلف در کشور باعث گردیده که هرجناح وگروهی سرکار بیاید ازهمان جناح وتفکر سیاسی،مدیر بخش های مختلف را بنام شایسته سالاری انتخاب کند.بعبارت دیگر ازطریق جریان های سیاسی افراد به جایگاه مدیریتی میرسند و این پدیده،سمی است که روند توسعه و بالندگی کشور را کند وگاها عقب گردد مسیر توسعه کشور را نیز فراهم میکند.متاسفانه این روند یعنی گزینه سالاری به جای شایسته سالاری،زنجیروار به عرف تبدیل و همچون دور باطل امتداد پیدا کرده است و در این بین افراد شایسته و متخصص بیرون از سیستم در مقام نظاره گر،نقش ایفا می کنند.نکته جالب اینکه درچنین شرایطی اداره کنندگان کشور از موضوع جلوگیری از پدیده مهاجرت متخصصان به کشورهای دیگر صحبت میکنند و انتظار دارند این افراد(افراد شایسته خارج از گود)با همه ی لیاقت و شایستگی درکشور بمانند وخدمت کنند.
بنظر میرسد فرصت آن رسیده در سیاستگذاری وتدوین استراتژی در این مقوله تجدید نظر گردد تا نیروهای که سالها درکشور خود آموزش دیده اند و از امکانات کشور خود استفاده کرده اند با فرایند شایسته سالاری نه گزینه سالاری با قرار گرفتن در جایگاه مدیریت، بتوانند منشاء خیر و برکت برای کشور خود باشند و ناچارا مجبور به فکر مهاجرت وقهر اجتماعی نیافتند.