نقش اقلیم در تفاوت مردم ایران با سایر کشورها
محیط جغرافیایی بر شکل گیری منش در انسانها تأثیر می گذاشته است اگر چه امروزه عقل محض، از اثرات جغرافیا کاسته است و شکاف اندیشه ای، میان یک اندیشمند اهل آلاسکا و سیبری را با اندیشمند برزیلی یا افریقایی به حداقل رسانده است.
به عبارتی دیگر، اندیشه تمام مرزها جغرافیای و مذهبی و قومی را در نوردیده و در مسیری تقریباً همگرا طی طریق می کند. دیگر مهم نیست اندیشمند اهل کویر باشد یا ساحل دریا، در کوهستان زیسته باشد یا جنگل محل زندگیش باشد. شهر نشین باشدیا روستایی و حتی چادر نشین: در محیط قومی تربیت شده باشد یا فرد گرا با تمام اوصاف، تحقیقات نشان می دهد که هنوز مؤلفه های جغرافیایی در اندیشه تأثیر دارند اگر چه به حداقل رسیده است. لذا کماکان دمای محیط در رهیافت های اندیشه ای، تأثیر گذار است.
با یک مثال به ایضاح مطلب می پردازیم، اگر به متون و پیام ها و دست نوشته های مردم ایران دقت کنید همگی رهیافتی تاریخی و ما سبق دارند. از صفات و رفتارهای ایرانیان و پادشاهان گرفته تا سخنان اندیشمندان و دانشمندان ایرانی یعنی تماماً معطوف به گذاشته اند و حتی یک علم در رابطه با آینده و فردای ایران یا آینده مردم ایران مشاهده نمی کنید. اما در نگاهی تطبیقی و مقایسه همین متون در کانادا و روسیه و کشورهای اسکاندنیاوری، مشاهده می شود که رهیافتی آینده بین دارند. فی المثال در نوشته هایشان از از تسخیر تمام نظرات عالم در 2000 سال آینده حرف می زده اند تا حل تمام مسائل هستی در آنده و غیره ...
به عبارتی نگاه شان معطوف به آینده است و به ندرت به مسائل گذشته می پردازند. اگر چه هیچگاه به تاریخ خود بی اعتنا نبوده اند. و نهایتاً اینکه اروپایی ها و بخشی از سرزمین های معتدل، رهیافتی کنونی دارد و نگاه شان معطوف به حال است. نه زیادی به گذشته می پردازند و نه تمایل شدید به حل تمام مسائل هستی و آینده دارند بلکه از حال بهترین بهره و استفاده و لذت را می برند به عبارتی «دم را غنیمت می شمارند».
بنابراین مشخص می شود نقش اقلیم در اندیشه به حداقل رسیده است اما رهیافت ها و رویکردها، هنوز تابعی از دمای محیط و نمی توان نقش دمای محیط، البته فارغ از ظاهر اقلیم را بی اثر دانست. اقلیم گرم و خشک رهیافتی تاریخی را القاء می کند و اقلیم سرد رهیافتی آینده نگر و اقلیم معتدل، رهیافتی این زمانی و اکنونی را القاء می کند شاید دلیل عمده آن، نقش انتظار و انتظار کشیدن در روند جامعه پذیری باشد.
در اقلیم سرد مثل سیبری، 10 ماه از سال پر از برف است و مردمانش همواره منتظر 3 ماه بهار غیر برفی هستند به عبارتی انتظار بهار (لذت) را می کشند لذا نگاهشان معطوف به آینده است و همیشه امید وار زندگی می کنند و تمام تلاش خودرا در 10 ماهه سال انجام می دهند تا به لذت 2 ماهه بهاری برسند لذا رهیافتی آینده نگر را القاء می کنند و بر عکس آن از محیط گرم و خشک اتفاق می افتد. یعنی در 10 ماهه گرمی هوا، همیشه حسرت 2 ماهه بهاری گذشته را می خورند و رهیافتی تاریخی و گذشته نگر به خود می گیرند و مناطق معتدل، هیچگاه انتظار فصلی خوب یا در حسرت فصلی خوب نیستند چون 12 ماه سال، از هوا و دمای خوبی بهره مندند لذا رهیافتی اکنون و این زمان پیدا می کنند.
امروزه، می توان رهیافت ها را به مدد آموزش تغییر داد و ما ایرانیان نا گزیر از تغییر رهیافت تاریخی خود به رهیافت آینده خوش بین هستیم تا از قافله اندیشه پویا عقب نمانیم اگر چه زمان مناسبی برای این تغییر رهیافت یا رویکرد نیاز است.
منبع: نشریه بانک صنعت و معدن، سال دوم، شماره(7)، 1394