بکارگیری افراد دیوانه تاکتیکی برای رسیدن به اهداف
بخوبی یاد دارم که درایام نوجوانی در فصل زمستان البته زمستان های قدیم نه حال،برف زیادی که می بارید بعد ازمساعد شدن هوا،برف بازی یکی از بازی های کودکان، نوجوانان وحتی جوانان شهر بود.بدین شکل که جوانان ونوجوانان یک محله با همسالان خود که در کوچه های مختلف آن محله زندگی میکردند با گلوله های برف به جنگ هم میرفتند.هرچند که بازی خطرناکی بود ولی هیجان بیشتری داشت.نکته قابل تامل این بازی این موضوع بود که درمحله ما فردی بنام بشیر زندگی میکرد.اوبه خواست وقدرت خدا، عقب مانده ذهنی بود که ما آن زمان از واژه دیوانه استفاده می کردیم. بشیر در زمانی که به قول معروف سیم هایش قاطی میکرد،بسیارخشن وغیرقابل کنترل میشد ولی با ترفندهای امکان کنترل وبه کارگیری او وجود داشت. در گلوله بازی (برف بازی) هرکوچه ای که میتوانست با سیاستی بشیر را جلب وجذب کند بی شک پیروز بازی بود.چرا که او بی محابا حمله میکرد وطرف مقابل وقتی بشیر را میدید نه بخاطر گلوله های برف بلکه بخاطر اینکه از دست بشیر کتک نخورند پا به فرار می گذاشت.در فضای بین المللی نیز اکثر ابر قدرت ها برای تضعیف وسرنگونی دولت های که به نوعی با آنها همسو نیستند از چنین شیوه وتاکتیکی استفاده کرده و می کند.از جمله آن میتوان به صدام حسین،ابوبکر البغدادی،بن لادن، خانم سوچی وغیره که به نوعی نقش بشیر محله ما را بازی کرده و می کنند، اشاره کرد. اخیرا نیز لابی صهیونیستی با بکارگیری دیوانه ای بنام ترامپ در حال پیشبر اهداف خود که همانا مبارزه با اسلام و در راس آن ایران است،می باشد. البته بشیر قصه ما ندانسته وبی اختیار اقدام به حمله میکرد ولی بشیرهای کنونی دانسته و بخاطر حفظ قدرت ومقام دنیوی خود دست به چنین اقدامات وحشیانه ای می زنند.بنظر میرسد ما نیز با اتخاذ ترفندهای موجود در عالم سیاست با جلب وجذب برخی از کشورهای منطقه که به نوعی با آنها دارای اشتراکاتی هرچند جزئی هستیم، میتوانیم نسبت به ایمن سازی کشور وبازگرداندن آرامش و ثبات به منطقه کمک کنیم.
شهرداری ملا نصرالدین
بعد ازکش وقوس های فراوان،فرازو نشیب های سیاسی و میانجی گری دوستان وآشنایان شهر،ملا نصرالدین به عنوان شهردار آق شهر از توابع قونیه،انتخاب میشه.ملا بعد از انتصاب برای اینکه خودی نشون بده و همچنین ثابت کنه که متفاوت از شهرداران قبلی خوده، تصمیم می گیره سوار بر استر خود دوری در شهر بزنه.هنگام چرخیدن در شهر، ملا متوجه میدانی میشه که به صورت نیمه کاره رها شده.ملا نصرالدین به استر خود میگه: ای رفیق دیرین بایست تا موضوع را کنکاش کنم.شهردار(ملا) از استر خود پیاده میشه و از کارگرانی که دور میدان منتظر کار بودند،می پرسه که این میدان از چه زمانی به این شکل مانده .کارگران که نمی دانستند ملا شهردار شده،گفتند: ملا شهردارشدی، ملا گفت شما از کجا فهمیدید. آنها(کارگران) جواب دادند که همه ساله این موقع ها فردی مثل شما میاد و این سوال را از ما می پرسه و بعدا متوجه میشیم که او شهردار شده. حتما تو هم شهردار شدی که همان سوال را می پرسی.ملا گفت: فرض کنید من شهردار شده ام به نظر شما این میدان چه زمانی تموم میشه. کارگران جواب دادند زمانی که بعد از حرف گفتن، پشت سر آن عمل باشه که آنهم نیست.اگر عمل به حرف ها بود دیگر ما بیکار نبودیم ومشغول کار در این میدان بودیم.ملا نصرالدین در جواب آنها گفت:پس حرف زدن شهردار بهتر از عمل اوست.چرا که اگرعمل کنه به حرفاش و شما بیکار نباشید، شهردار بعد از او، سوال های خود را از چه کسی بپرسه!
از کار خدا در عجب ام
چند روزی از زلزله 7/3ریشتری استان کرمانشاه می گذرد.ضمن تاسف از این فاجعه بزرگ وغم انگیز برای همه ی کشته شدگان آرزوی رحمت ومغفرت از درگاه خداوند منان مسئلت دارم.واقعا تحمل این موضوع سخت است که در عرض چند دقیقه زحمات چندین ساله یک فرد با خاک یکسان شود. زندگی که با هزاران زحمت وبا وام های بانکی و حتی فروش طلا و جواهرات اعضائ خانواده شکل گرفته بود،اینطور از بین برود. هرچند که مسئولین پای کار هستند و اخیرا نیز هیات دولت مصوبه ای برای کمک به خانه دار کردن مردم کرمانشاه و سایر مناطق زلزله زده تصویب کرد که در جای خود قابل بررسی است. در این خصوص همین نکته بس که با 35میلیون تومان وام و 5میلیون تومان کمک بلا عوض با شرایط اقتصادی موجود در جامعه و فضای حاکم بر بانک ها، نمیتوان زندگی از دسته رفته را همانند گذشته بازسازی کرد.آلام و درد بی سرپناهی واز همه ی مهمتر از دست دادن اعضائ خانواده سالیان سال با اعضائ باقی مانده از این حادثه ی تلخ، خواهد بود.اگر یک لحظه خودمان را جای آنها بگذاریم قطعا خواهیم دید که تحمل آن برای یک لحظه نیز غیر ممکن است.پس بیائید هرچه در توان داریم در طبق اخلاص تقدیم کنیم هر چند که ناچیز باشد. در این بین از کار خداوند در عجب ام که به این شکل افراد را امتحان می کند وقدرت خود را به بندگان خود نشان میدهد تا عبرت بگیرند. امیدوارم خداوند بزرگ به بزرگی خود جان هیچ انسانی اعم از مسلمان وغیر مسلمان را به این شکل مطالبه نکند که واقعا سخت و غیر قابل تحمل است. اگر این بزرگی را از او شاهد باشیم بازهم در کار او در عجب ام.
توجه به محتوای نامه ابراهام لینکلن به معلم فرزندش
نامه آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا به معلم فرزندش، فارغ ازهرنوع برداشت ها وتعصبات سیاسی و اینکه اصلا این نامه را آبراهام نوشته است یا خیر؟یا اینکه اصلا چنین نامه ای صحت دارد یا خیر؟ محتوای نامه،واقعیت های را بازگو میکند که اگر مورد توجه برنامه ریزان وگردانندگان سیستم آموزشی هر کشوری از جمله کشور خودمان قرار گیرد ،میتواند در تحول وتغییر آموزش وپرورش موثر واقع گردد. مهمترین مواردی که آبراهام لینکلن به نوعی ازمعلم فرزندش در این نامه مطالبه می کند در مفاهیم ذیل جمعبندی شده است:
(صداقت، راستی،پرهیز ازدروغ گفتن،اعتماد به نفس،لذت بردن از زندگی،توجه به اطراف خود،مطالبه گر بودن،مقاومت وایستادگی در مقابل زور،مهرورزی ومهربانی به دیگران،وجود افرادخوب و بد در جامعه،مشارکت وهمکاری،شناخت انسانها،تحقیق وتفحص).حال سوال اینجاست که تا چه حد در سیستم آموزشی ما به این مفاهیم در کتب درسی و از همه مهمتر در جریان آموزشی توجه شده و میشود. واقعیت این است نظام آموزشی کشورمان آن طور که انتظار میرفت و میرود نتوانسته است افراد توانمند وتاثیرگذار که باعث تغییر وتحول درکشور شوند را تحویل جامعه دهد.آموزش وپرورش ما زمانی متحول خواهد شد که بتواند بردو چالش اساسی ومهم یعنی محتوا آموزش وعامل انتقال دهنده محتوا(معلم)با برنامه ای جهان شمول غلب نماید.
باور کنید اگربچه های ما ندانند که فلان سلسه پادشاهی کی آمد وکی رفت و ندانند که حاصل ضرب 20در20چه میشود،و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست وارد شوند،هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.اما اگرآنها صداقت،مهربانی وعشق ورزیدن وتحمل کردن را آموزش ببینند،زندگی شان بی محتوا نخواهد بود.عامل انتقال دهنده محتوا(معلم)که از خود محتوا نیز مهمتر می باشد در حال حاضر به دلیل شرایط اقتصادی کشور ازحیث معیشتی از وضعیت مناسبی برخوردار نمی باشد و عدم تحقق کامل وعده های دولت در این خصوص و همچنین وضعیت نامناسب معلمان بازنشسته، موضوع بی انگیزگی معلمان در حال تدریس را دو چندان کرده است.با این شرایط نباید از نظام آموزشی انتظار معجزه در تربیت نیروی انسانی توانمند و تاثیرگذار را داشت.نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که مدام پیچ ومهره آن را روغن کاری میکنند تا چند گام دیگر دوام بیاورد.واقعیت امر این است تا زمانی که نظام آموزشی کشور جزء اولویت اول وآخر دولت ها قرار نگیرد، سیستم آموزشی ما بروز و نو نخواهد شد تا از خروجی های آن انتظار تغییر جامعه را داشته باشیم .
برجام،فرجام،نقض برجام،روح برجام،فرجام برجام
با روی کارآمدن ترامپ رئیس جمهور آمریکا و استقرار دولت جدید و لابی صهیونیستی درمجالس نمایندگان و سنا،دوباره فشار بر روی ایران از حیث تفاهم نامه بین المللی یعنی برجام شدت گرفته است.طوری که هر روز هم در اخبار رسانه های داخلی و هم اخبار رسانه های خارجی و از همه مهمتردر فضای مجازی به کرات کلمات برجام،روح برجام،فرجام برجام،نقض برجام وکلماتی ازاین دست را درقالب سخنرانی ها وتحلیلها کارشناسی،شنیده و می شنویم.آن طرف برجام(آمریکا)از نقض برجام و روح برجام سخن می راند واین طرف برجام(ایران) از پایبندی خود به مفاد برجام به استناد آژانس بین المللی انرژی اتمی سخن میگوید. در این میان اتحادیه اروپا و آژانس بین المللی انرژی اتمی،مواضع دو پهلو با چاشنی تمایل به سمت آن طرف(آمریکا)اتخاذ کرده و می کند.به واقع این وضعیت بغرنج سیاسی و بین المللی دیگر برای افکار عمومی و از همه مهمتر فعالین بخش خصوصی اعم از داخلی و خارجی که تمایل به سرمایه گذاری در ایران دارند،گیج و خسته کننده شده است. چرا که نتایج این بحران سیاسی برای سرمایه گذاران بویژه سرمایه گذاران خارجی از اهمیت خاصی برخوردار هست .قطعا طولانی شده این موضوع به نفع کشورمان نخواهد بود و می بایست هرچه زودتر با اتخاذ راهبردی مناسب وضعیت موجود مدیریت گردد.در این ارتباط ذکر چند نکته مفید به فایده خواهد بود:
1-واقعیت این است که برجام دو طرف بازی دارد،ایران و آمریکا و مابقی کشورها، سیاهی لشگری برای این دوئل سیاسی وبین المللی هستند.چرا که همه ی کشورهای اروپای وغیر اروپای بویژه امضاء کنندگان سند برجام به نوعی تلاش می کنند امریکا را از خروج از برجام منصرف نمایند. از طرفی ایران نیز در همه ی مواضع خود امریکا نه اتحادیه اروپا را خطاب قرار داده و میدهد.پرواضح است به محض خروج آمریکا از برجام،این سند بین المللی از درجه اعتبار ساقط و از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نخواهد بود.امیدواریم این اتفاق نیافتد.
2-اکثریت تحریم های صورت گرفته علیه ایران چه قبل از برجام وچه بعد ازآن چه از حیت تعداد و چه از حیث محتوای آن مربوط به دولت آمریکاست.به عبارت دیگر تحریم های آمریکاست که مشکلاتی در مبادلات اقتصادی و سیاسی برای کشور بوجود آورده است.لذا تفکر و سیاست نزدیکی به اتحادیه اروپا به منظور کاهش اثرات وتبعات خروج آمریکا از برجام با توجه به بد عهدی های اروپای ها که مسبوق به سابقه نیز می باشد،راهبردی خطرناک بنظر میرسد.
3-آنچه میتواند در این فضای سنگین بین المللی کمک حال کشور باشد تعیین استراتژی خاص و واحد انهم با صدای واحد در کشور می باشد. راهبردی که کشورهای اروپای را نیز همراهی کند در راستای فشار برروی دولت آمریکا در راستای باقی ماندن در برجام و جلوگیری از خروج از برجام.چرا که در صورت خروج آمریکا از برجام هر چند که تاکید میگردد آمریکا یکی از کشورهای امضاء کننده برجام هست نه همه ی آن ولی با توجه به دلایلی که ذکر شد،برجام به فرجام نخواهد رسید.به امید روزهای بهتر برای کشور
انسان موجودی ناشناخته
این روزها دوباره شاهد نسل کشی مسلمانان مظلوم و بی پناه منطقه روهینگیای کشور میانمار هستیم.هرچند وقت یکبار آرتش و بودائیان افراطی به دستور دولت میانمار،اقدام به قتل عام مسلمانان مظلوم و در عین حال فقیر روهینگیا آنهم بطور فجیع وغیرانسانی می کنند.طوری که مسلمانان را زنده زنده در خانه های خود آتش می زنند ویا با چماق و آلات تیز و برنده آنها را بطور وحشیانه می کشند. حتی در این بین به کودکان و سالمندان نیز رحم نمی کنند.گوشه های از این اعمال و جنایات تکان دهنده را درتلویزیون وفضای مجازی شاهد بوده و هستیم که جای تاسف دارد.هرچند که به نظر میآید همانند همه ی جنایاتی که در کره خاکی اتفاق افتاده و در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد، جنایات در منطقه روهینگیا کشور میانمار نیز دلیل سیاسی –اقتصادی داشته که قطعا ردپای دول اروپای و آمریکای در آن وجود دارد که تحولات بین المللی آینده آن را مشخص خواهد کرد.موضوعی که این یادداشت به دنبال آن نیست.با دیدن تصاویر نسل کشی مسلمانان روهینگیایی ناخوداگاه به یاد کتاب معروف انسان موجودی ناشناخته آلکسیس کارل افتادم که به زیبایی هرچه تمام تر ،انسان را ازابعاد مختلف مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرار داده است.کارل معتقد است تمامی افراد کره خاکی را نمی توان بنام انسان شناخت ومعرفی کرد.چرا که انسان زمانی انسان است که به هم نوع خود علیرغم تفاوت های نژادی،قومی ومذهبی محبت وعشق بورزد.با این توصیف آلکسیس کارل که بنظر بنده نیز منطقی ودرست می باشد.دولت میانمار وهمه ی افراد در هرمقام و منصبی که باشند اگر به هم نوع خودرحم نکنند،انسان نیستند و در واقع حیوانی هستند انسان نما.واقعا جهان را چه شده است و به کجا میرود که یک فرد، فرد دیگری را بطور وحشیانه می کشد و به این کار خود نیز افتخار می کند.نکته جالب این قضیه، نظارگر بودن افراد اعم از مسلمان وغیر مسلمان براین احوالات می باشد.آیا زمانی خواهد رسید که صلح و دوستی در جهان جاری و ساری گردد و همه ی افراد در کنار هم بدون مناقشه زندگی کنند.ضمن احترام به ذهن بیدار وآگاه خوانندگان عزیز،این موضوع محقق نخواهد شد وظلم وستم به افراد مظلوم و بی پناه فارغ از هرنوع دین و مذهب ادامه دار خواهد بود.مگرظهور انسانی که قول آن را خداوند درکتاب خود یعنی قران بشارت داده است. به امید آن روز بزرگ که همه ی انسان ها در آرامش کامل خواهند بود.
اردوهای مرگ
15سال ازحادثه غرق شدن دختران دانش آموز قیام دشتی دراستخر پارک شهر میگذرد.آنچه درابتدا به عنوان دلیل حادثه مشخص شد،پرکردن قایق بیش ازظرفیت که داشت،بود.ظرفیت قایق 11نفر بود وقایقران حدود 17نفر را سوار و پس ازمدتی کنترل قایق را ازدست داده وتمام 17نفراز دانش اموزان با قایق واژگون شدند که 6 نفر از دانش اموزان در آن حادثه جان باختند.از آن سال به بعد ما شاهد حوادث بسیار زیادی ازقبیل وآژگونی اتوبوس حامل کودکان،دانش آموزان ودانشجویان وکشته شدن آنها در اردوهای مختلف بوده ایم. اما آنچه مشخص است هیچ کدام از نهادهای مربوطه به این موضوعات تا به امروز نتوانسته اند هیچ کاری در راستای بهبود وضع اردوها انجام دهند.چرا که اگر اینطور بود نباید امروزه شاهد کشته شدن 9نفر ازدانش آموزان هرمزگانی می بودیم.در این حادثه نیز همانند حوادث گذشته ، مسئولین تنها به عرض تسلیت و دستور بررسی ویژه حادثه بسنده کردند.قطعا این حادثه آخرین حادثه دانش آموزی در کشور نخواهد بود.چرا که کشور ما یکی از کشورهایی است که بالاترین آمار کشته شدگان را در سوانح رانندگی دارد. ناامن بودن جاده ها ،خودروها وبی توجهی رانندگان به علام رانندگی،منجر به بروز چنین حوادثی میگردد.موضوعی که با توجه به شرایط اجتماعی،فرهنگی واقتصادی به این زودی ها مرتفع نخواهد شد.هر چند که وزارت آموزش وپرورش موضوع اردوهای دانش آموزی را تعلیق کرده که تجربه آن در سالهای گذشته نیز وجود داشته است ولی بعد از مدتی بدون اینکه تغییراتی صورت پذیرد، دوباره اردوهای دآنش آموزی آغاز بکار کرده و متاسفانه حوادث دیگری نیز رخ داده است. لذا بهتر است تا رفع دلایل حوادث جاده ای یعنی ناامنی جاده ها،خودرو ها و عدم توجه رانندگان به علائم راهنمای و رانندگی،مقوله اردوهای دانش آموزی ودانشجویی کلا لغو گردد تا شاهد حوادث این چنینی در آینده نباشیم.
شایسته سالاری یا گزینه سالاری
حادث شدن جریان های سیاسی متنوع و مختلف در کشور باعث گردیده که هرجناح وگروهی سرکار بیاید ازهمان جناح وتفکر سیاسی،مدیر بخش های مختلف را بنام شایسته سالاری انتخاب کند.بعبارت دیگر ازطریق جریان های سیاسی افراد به جایگاه مدیریتی میرسند و این پدیده،سمی است که روند توسعه و بالندگی کشور را کند وگاها عقب گردد مسیر توسعه کشور را نیز فراهم میکند.متاسفانه این روند یعنی گزینه سالاری به جای شایسته سالاری،زنجیروار به عرف تبدیل و همچون دور باطل امتداد پیدا کرده است و در این بین افراد شایسته و متخصص بیرون از سیستم در مقام نظاره گر،نقش ایفا می کنند.نکته جالب اینکه درچنین شرایطی اداره کنندگان کشور از موضوع جلوگیری از پدیده مهاجرت متخصصان به کشورهای دیگر صحبت میکنند و انتظار دارند این افراد(افراد شایسته خارج از گود)با همه ی لیاقت و شایستگی درکشور بمانند وخدمت کنند.
بنظر میرسد فرصت آن رسیده در سیاستگذاری وتدوین استراتژی در این مقوله تجدید نظر گردد تا نیروهای که سالها درکشور خود آموزش دیده اند و از امکانات کشور خود استفاده کرده اند با فرایند شایسته سالاری نه گزینه سالاری با قرار گرفتن در جایگاه مدیریت، بتوانند منشاء خیر و برکت برای کشور خود باشند و ناچارا مجبور به فکر مهاجرت وقهر اجتماعی نیافتند.
1-برخلاف دیدگاه عموم مردم که اغلب وزیر اقتصادرا سکاندار خروج ازرکود و رونق اقتصادی می دانند . وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی نیز از طریق اعمال سیاست های درآمدی بر وضعیت اقتصادی کشور تاثیرمهم دارد . لطفاً در مورد اهمیت این وزارتخانه در ایجاد رونق اقتصادی صحبت کنید؟
قبل از پاسخ به سوال شما می خواهم به این موضوع اشاره کنم که همواره این سوال مطرح میشود که چه کسی مسئول ایجاد شغل در کشور است ؟ بنده معتقدم سوال باید به این شکل مطرح گردد که چه کسی مسئول و متولی ایجاد اشتغال در کشور نیست؟ در این حالت دیگر نمی توان فرد و دستگاه اجرایی را پیدا کرد که سهم و نقشی در ایجاد فرصت شغلی در کشور ندانسته باشد . در خصوص سوال شما نیز اعتقادم بر این است که همه ی وزارتخانه ها و دستگاه های اجرایی دولتی ، شبه دولتی و خصوصی به نوعی در تولید و رونق اقتصادی دخیل و درگیر هستند و نمی توان افراد حقیقی و حقوقی را پیدا کرد که در رونق تولید نقش نداشته باشند . البته برخی از وزارتخانه ها در خط مقدم رونق تولید قرار دارند از جمله وزارت صنعت ، معدن و تجارت واقتصاد و برخی از وزارتخانه ها بطور غیر مستقیم در رونق تولید و اقتصاد تاثیر گذار هستند. از جمله محیط زیست ، منابع طبیعی و امور اراضی. بنابراین می توان پاسخ این سوال شما را اینطور جمعبندی کرد که در کل کشور برخی دستگاه و وزارتخانه ها در رونق تولید و رشد اقتصادی به عنوان وزارتخانه در سطح ملی و به عنوان دستگاههای اجرایی در سطح استانی بطور مستقیم( بعنوان دستگاه اصلی) نقش دارند و برخی از دستگاههای اجرایی و وزارتخانه ها بطور غیر مستقیم( بعنوان دستگاه فرعی) در تولید و رونق اقتصادی تاثیرگذارند. وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی با توجه به رسالت و جایگاه قانونی خود و همچنین ابعاد فعالیت خود به اعتقاد بنده در رونق تولید و اقتصاد هم در جایگاه اصلی قرار دارد و هم در جایگاه فرعی .به عنوان مثال تعیین حداقل حقوق دستمزد سالانه البته در مسند شورای عالی کار، صدور پروانه کار اتباع خارجی و تائید نقشه های صنعتی بطور مستقیم در تولید و رونق اقتصادی نقش ایفاد می کند و در جایگاه صیانت از حقوق کارگران (حوزه روابط کار )، صیانت از نیروی کار و منابع سرمایه گذاری شده در واحدهای تولید ی، خدماتی و کشاورزی (حوزه بازرسی کار )، تلاش در جهت ارتقاء روحیه فرهنگ کار ، بهره وری نیروی کار و همچنین پیشگیری از آسیب های اجتماعی در بین کارگران (حوزه امور فرهنگی و اجتماعی )،سیاست گذاری در خصوص مبارزه با فقر و افزایش سطح معیشت نیروی کار(حوزه رفاه) بطور غیر مستقیم در رونق تولید و اقتصاد تاثیر گذار هست. البته ورود به تک تک حوزه های مورد اشاره وچگونگی نقش آنها در رونق تولید، مجال و فرصتی کافی نیازمند است که در صورت هماهنگی در آینده بطور تخصصی تر در خدمت شما خواهم بود.
2-بنظر شما مهمترین مشکلات موجود درباره رابطه بین کارگر و کارفرما در وضعیت کنونی اقتصاد ایران چیست؟
رابطه بین کارگر و کارفرما تحت تاثیر شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه است از جمله تحریم های خارجی و رکود بازار و عدم آشنایی هر دو طیف به حق وحقوق قانونی خود که گاهاً برخی از آنها خارج از حیطه و اختیار کارفرما هست، باعث گردید بین رابطه کارگر و کارفرما اختلاف و مشکلاتی حادث شود . در حال حاضر از مهمترین چالش های بین کارگر و کارفرما می توان به قرارداد سفید امضاء ، نبود امنیت شغلی ، اخراج ، تعدیل نیرو ، عدم پرداخت قانونی دستمزد و عدم واریز حق بیمه اشاره کرد. نگاه و اعتقاد وزارت ، تعاون کار و رفاه اجتماعی در حل معضلات مورد اشاره ، نگاه سه جانبه گرایی است و تلاش دارد همگام با شرکای اجتماعی خود نسبت به رفع معضلات مورد اشاره اقدام کند. از جمله محورهای گفتگوی سه جانبه گرایی برای برون رفت از این معضلات، میتوان به اصلاح بخشی از مواد قانون کار ، تدوین سند کار شایسته و همچنین تدوین مدلی برای رسیدگی به روابط کار بین کارگر و کارفرما اشاره کرد. قطعا با پیاده سازی این برنامه در سالهای آینده شاهد کاهش اختلافات بین کارگر و کارفرما خواهیم بود. البته برخی از موارد اختلافی بین کارگر و کارفرما از جمله پایین بودن فرهنگ کار در بین کارگران و عدم شناسایی کارفرمایان با شیوه و سبک مدیریت منابع انسانی در محیط کار به شرایط بد و خوب اوضاع اقتصادی کشور ربطی ندارد و می طلبد که در این خصوص نیز فرهنگ سازی از طریق همه متولیان امر صورت پذیرد و وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی به تنهایی قادر بر حل این معضلات فرهنگی و آموزشی بین کارگران و کارفرمایان نخواهد بود. به عبارت دیگر زمان مدیریت واحدهای تولیدی به سبک و شیوه ی سنتی به پایان رسیده است و باید این رویکرد مدیریتی در بخش خصوصی تغییرکند در غیر این صورت در شرایط ایده ال اقتصادی کشور باز هم شاهد اختلافتی بین کارگر وکارفرما خواهیم بود.
3-یکی از مهمترین مشکلات اقتصاد ایران پایین بودن بهره وری نیروی کار و کم کاری است . بنظر شما دراین مورد عامل مقصر هست یا ساختار و یا هر دو؟
اولاً باید به این نکته مهم اشاره کرد که بهره وری پایین و کم کاری صرفاً مختص واحدهای تولیدی، خدماتی و کشاورزی نیست بلکه در حال حاضر در بخش های دولتی نیز بشدت با این پدیده مواجه هستیم . دوماً صرفاً با تکیه بر تزریق مشوق های مالی نمی توان با کم کاری مقابله کرد این دو نکته مهم باید در ارتباط با این موضوع و راهکار مقابله با آن لحاظ گردد.
به اعتقاد بنده هم عامل و هم ساختار در پدیده کم کاری تاثیر گذار هستند . چطور می توان از کارفرمایی که هیچگونه اطلاع ودانشی از شیوه و سبک مدیریتی بویژه مدیریت منابع انسانی ندارد ،انتظار داشته باشیم در حیطه مدیریت خود بتواند با استفاده از راهکارهای علمی با پدیده کم کاری و بهره وری پایین مقابله کند . موضوع که در حال حاضر در اکثر واحدهای بخش خصوصی با آن مواجه هستیم این پدیده است که کارفرما فکر می کند می تواند هم چرخه ی تولید را بچرخاند و هم مدیریت منابع انسانی را به نحو احسن انجام دهد هم تولید خود را بفروشد. این مدل با توجه به تغییرات گسترده در عرصه فعالیت های اقتصادی و ایجاد رقابت با شیب تند، دیگر جوابگو نیست . در مورد ساختار، واقعیت این است در تدوین وطراحی ساختارهای تولید و طرح های طبقه بندی مشاغل و شرایط ارتقاء نیروی کار به پست های بالاتر، هم در بخش های خصوصی وهم بخش های دولتی درحال حاضر در اکثر موارد بصورت علمی حرکت میشود. ولی آنچه در این بین باعث ایجاد بی انگیزه گی در بین نیروی کار میشود عدم توجه به شرایط احراز افراد در ارتقاء می باشد. بدین شکل که فردی که به تازگی وارد سیستم سازمانی شده با ملاحظات مدیریتی وسفارش های بیرونی انهم بدون داشتند شرایط احراز فوراً ارتقاء می یابد در مقابل فردی که دارای سابقه کار و عملکرد خوبی در آن حوزه می باشد و ارتقاء حق او ست نظاره گر این بی عدالتی است . ایا با این شرایط میتوان به ارتقاء بهروری در نیروی کار و کاهش کم کاری امید وار بود. به عقیده بنده این آفتی است که ریشه بهره وری را در ایران خشکانده است.
کابینه دوازدهم وعیار مجلس برای رای اعتماد
با همه ی فرازو نشیب های فراوان چند روزی از عمر دولت یازدهم نمانده است وکشور میرود فصل جدیدی را با دولت دوازدهم تجربه کند.البته با توجه به گمانه زنی ها و لیست های ارائه شده در فضای مجازی و رسانه ها درخصوص اعضاء کابینه دوازدهم بنظرمیرسد کابینه جدید در صورت صحت اخبارهای اعلامی ترمیم یافته ی کابینه یازدهم است و تغییر آنچنانی در دولت جدید صورت نگرفته است.موضوعی که در روزهای آینده بطور کامل مشخص خواهد شد.فارغ ازاینکه کابینه دولت بطورکامل تغییر یا ترمیم یابد.کشوردر حال حاضر با 20چالش اساسی و مهم روبرو است و چند سالی است این مشکلات نفس اقتصاد کشور و افراد جامعه را بریده است وعلیرغم اقدامات و برنامه های انجام یافته که در جای خود نقد های کارشناسی برآنها وارد بوده و هست،تاکنون نتایج اثر بخش وملموسی در ارتباط با اکثریت چالشها حاصل نشده است.چالشهای پیش روی دولت دوازدهم عبارتند از:
1-نرخ بالای بیکاری بویژه بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی.
2-فقروکاهش قدرت خرید مردم.
3-فساد سیستمی و شفافیت پائین اقتصاد.
4-توزیع ناعادلانه ثروت و نظام ناکارامد تخصیص یارانه ها.
5- بروکراسی بازدارنده در نظام اداری.
6-بسته بودن فضای کسب وکار برای فعالان اقتصادی بخش خصوصی.
7-نظام ناکارامد مالیاتی.
8-ناکارامدی نظام گمرکی.
9-رانت خورای اقتصادی
10-بحران بانک ها و موسسات اعتباری.
11-ناپایداری ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی.
12-نرخ سود درنظام بانکی.
13-بحران صندوق های بازنشستگی.
14-فربگی اقتصاد زیرزمینی وقاچاق.
15-حضور گسترده دولت ونهادهای شبه دولتی دراقتصاد.
16-قوانین و ساختارهای ناکارامد وضد تولید.
17-پائین بودن نرخ سرمایه گذاری بخش خصوصی در تولید.
18-نوسانات قیمت نفت و بازارهای جهانی آن.
19-بدست آوردن سهم از بازار بزرگ گردشگری خارجی.
20-مشکلات بانکی بجا مانده از تحریم های اقتصادی.
شاید این سوال در ذهن خوانندگان محترم متبادر گردد که آیا کشور فاقد مشکلات و بحران های فرهنگی و اجتماعی است.بنظر نگارنده تا زمانی که چالش ها و مشکلات اقتصادی بطور عام وخاص از جمله بیکاری ومعیشت اکثریت افراد جامعه از اقتصاد کشور برطرف نگردد،صحبت،اقدام و عمل در خصوص مسایل اجتماعی و فرهنگی کارایی واثربخشی لازم را نخواهد داشت و کلیه فعالیت ها و راهکارها در این ارتباط،صرفا در حد آمار و ارقام خلاصه خواهد شد. باید پذیرفت که عمده دلایل آسیب های فرهنگی واجتماعی،ریشه در ناکارامدی اقتصاد کشور دارد.چه خوب فرموده حضرت علی (ع):"ازدری که فقر وارد شود ازدر دیگر دین وایمان خارج خواهد شد."
علی ایحال با توجه به چالش های عنوان شده در متن های فوق،انتظار میرود نمایندگان مجلس شورای اسلامی با حساسیت بالا و مد نظر قراردادن هریک از موارد 20گانه مورد اشاره،نسبت به تجزیه وتحلیل برنامه های،اقدامات وسوابق هرکدام از وزراء بویژه تیم اقتصادی کابینه دوازدهم به وظیفه قانونی و شرعی خود عمل کنند و در این بین مصالح کشور،مردم و منافع ملی را در نظر بگیرند نه منافع حزبی وجناحی را .واقعیت امر این است که شرایط بحرانی کشور بویژه در حوزه اقتصادی دیگر زمانی برای آزمایش و خطا نگذاشته است. نمایندگان مجلس شورای اسلامی می بایست حل چالش های که در این یادداشت به آنها اشاره شد را عیار وترازوی رای اعتماد خود به وزراء قرار دهند وبعد از شروع کار دولت از آنها مطالبه نمایند. در غیراینصورت مائیم وچالش ها و مشکلات حل نشده کشور.