سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

منطقه آزاد استان اردبیل،نقطه سر خط

با توجه به توضیحات آقای سعید محمد، دبیر شورایعالی مناطق آزاد کشور در سفر به استان اردبیل،  معلوم شد که پرونده ایجاد منطقه آزاد استان اردبیل به ایستگاه اول خود جهت بررسی  و اقناع  اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام برای اصلاح مصوبه از یک منطقه به چهار منطقه مورد تائید دولت و مجلس، برخواهد گشت. چرا که اجرای مصوبه قبلی مجمع تشخیص مصلحت نظام یعنی ایجاد منطقه آزاد استان با یک منطقه آنهم  به تشخیص هیات دولت با توجه به ایجاد مسائل حاشیه ای و شرایط سیاسی موجود در استان به نظر قابلیت اجرایی ندارد‌. حتی اگر به گفته دبیر شورایعالی مناطق آزاد، سیاست " شروع با یک منطقه والحاق سه منطقه بطور متناوب"به  نقشه منطقه آزاد استان در دستور کار قرار گیرد، بعید به نظر میرسد که سیاست مورد اشاره با توجه به عدم تمایل دولت و مجلس به توسعه مناطق آزاد جدید به جهت عملکرد ضعیف مناطق آزاد موجود و انحراف از کارکرد واقعی خود، در کوتاه ترین زمان ممکن به سرانجام برسد. بنابراین با شرایط موجود، مبادا سرنوشت این پروژه نیز به سرنوشت راه آهن اردبیل دچار شود. 






تاریخ : شنبه 100/9/20 | 8:14 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

علی دایی،توهم پرستاری

وقتی صحبت از قهرمان میشود، همه فکر می کنیم قهرمان فردی است که جان یک نفر را نجات میدهد. ولی در عمل شاهد قهرمانانی هستیم که جان صدها نفر را نجات میدهند و تسکین و آرام بخش درد و آلام هزاران نفر دیگر هستند و در تلاش اند لبخند و شادی را بر چهره آنان بازگردانند. فرقی نمی کند که آنها نوزاد،مرد،زن و یا سالخورده باشند. برای آنها تنها و تنها تسکین،آرامش دیگران مهم است نه چیز دیگر.گاهی آنها را فرشته می نامند چرا که همانند فرشته ها عاشق هستند. عاشق اینکه میخواهند با داشته های علمی و تجربه خود به مراجعین خدمت و حالشان را خوب کنند تا با حال خوب آنها،حال خودشان نیز خوب شود. این قهرمانان و فرشته ها پرستاران هستند. مردان و زنان سفید پوش که در دو سال اخیر با تمام وجود در برابر دشمن جان انسان ها، بنام ویروس چموش کرونا جنگیدن و هنوز نیز این مقاومت ادامه دارد. اگر نبود تلاش  ایثار گرانه پرستاران آنهم بدون توجه به تمامی کمبود ها و کاستی ها، شاهد تلفات یا فاجعه انسانی در کشور  می بودیم. در جامعه کنونی علاوه بر پرستاران افراد دیگری وجود دارند که رفتار و کردار آنها از جنس کارکرد پرستاران در راستای کاهش درد و رنج هموطنان خود بدون هیچگونه چشم داشتی می باشد و خوشبختانه در سراسر کشور شاهد حضور چنین افرادی هستیم. یکی از این افراد علی دایی معروف به شهریار ایران می باشد. مردی با تعصب و غیرتمند اردبیلی که به هیچ عنوان اصالت ایرانی بویژه ترک بودن خود را فراموش نکرده است. دایی هر چند همانند پرستاران سفید پوش نیست ولی قلبش،عین قلب و لباس پرستاران سفید و آکنده از مهر ومحبت برای خدمت بی منت به مردم است. او نیز همچون پرستاران با تمام داشته ها، ظرفیت، جایگاه و اعتبار اجتماعی خود هرچند که گاها دچار بی مهری از سوی اطرافیان نیز میگردد، تلاش کرده و می کند تا از درد و رنج هموطنان خود بکاهد. با سرزدن به کودکان و رفع نیازمندیهای آنها بخصوص نیاز عاطفی، کمک به اسکان زلزله زدگان، التیام درد افراد گرفتار در دام اعتیاد، تکریم و ارج نهادن به پیشکسوتان ورزشی و فرهنگی، کمک به بیماران خاص و دیدار با کودکان صعب العلاج که خواستار ملاقات با او هستند. تازه ترین اقدام علی دایی در کسوت یک مدد کار اجتماعی،جان دوباره بخشیدن به یک زن محکوم به اعدام از طریق رضایت گرفتن از اولیای دم که توانست در این شرایط سخت و دشوار اقتصادی و اجتماعی بعد از 16 سال، لبخند و شادی را بر لبان خانواده محکوم به اعدام بازگرداند. اینها بخشی از اقدامات و رفتارهای این مرد بزرگ(علی دایی) است که رسانه ای شده است. قطع به یقین برخی از فعالیت های انسان دوستانه او در جهت خوب کردن حال مردم و نشان دادن اینکه هنوز انسانیت نمرده و زنده است بدور از لنز دوربین ها انجام شده و میگردد. میشود گفت: علی دایی نیز یک پرستار است چرا که او در طول زندگی خود چه در زمین فوتبال و چه بعد از دوران طلائی خود در عرصه فوتبال،همواره تلاش کرده و می کند که کمک حال هموطنان خود بویژه نیازمندان واقعی حتی با هزینه کردن اعتبار خود باشد و این شیوه و سبک زندگی او همچون پرستاران در جریان است.در پایان روز پرستار را به تمامی سفید پوشان این عرصه و همچنین آقای علی دایی به عنوان یک پرستار بدون مرز،تبریک عرض می کنیم. امیدواریم شاهد استمرار رفتارهای قهرمان گونه از سوی این عزیزان( پرستاران و علی دایی) برای جاری وساری کردن لبخند و شادی بر لبان نا امید و مایوس افراد نیازمند و درمانده از کمک باشیم. انشاءا...

علی دایی،تو هم پرستاری 






تاریخ : جمعه 100/9/19 | 4:53 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

دروغگویی را عادی سازی نکنید

-) سرباز راهور: نماینده مجلس در حین انجام وظیفه به من سیلی زد.

-) مردم حاضر در صحنه: نماینده به سرباز وظیفه شناس سیلی زد.

-) سخنگویی پلیس راهور: برابر مستندات و فیلم دوبین های مدار بسته نماینده به سرباز وظیفه شناس سیلی زده است.

-)نماینده مجلس: من به سرباز سیلی نزدم فقط او را هل دادم.

-) قالیباف رئیس مجلس: روز 16 آذر در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، نماینده مجلس به سرباز راهور سیلی نزده تنها او را هل داده است.

-) نماینده مجلس: دیدید ماه پشت ابر نمی مونه و ثابت شد که من فقط هل دادم و سیلی نزدم.

-) سرباز راهور: شب روز 16 آذر گفت برابر رای دادگاه سیلی زدن نماینده به من ثابت شده است.

-) قالیباف رئیس مجلس: 17 آذر ماه حرف خود را پس گرفت و گفت که رای دادگاه را دیدم، سیلی زدن نماینده به سرباز ثابت شده است.

-) نماینده مجلس: 18 آذر ماه در انتقاد به سخنان رئیس مجلس عنوان کرد که آقای قالیباف سودای رئیس جمهوری دارد و تحت فشار فضای مجازی قرار گرفته و حرف خود را پس گرفته است.

نتیجه گیری ازاین ماجرا:آقایان مسئول آنچه در این بین از نظر افراد جامعه خطای بزرگ محسوب میشود دروغگویی است نه سیلی زدن به عبارتی دروغگویی بدتر از سیلی زدن است. فلذا دروغگویی را در جامعه عادی سازی نکنید. 






تاریخ : جمعه 100/9/19 | 1:23 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

آیا با سواد شده ایم؟

بعد از سپری شدن دوران تحصیل ابتدائی،راهنمایی و دبیرستان و قبولی در کنکور و رفتن به دانشگاه با آن همه مشکلات رفت و آمد در سرما و گرما،شب های امتحان،نوشتن مشق های طولانی، گاها تنبیه بدنی، اضطراب و نگرانی از نگرفتن نمره،تجدید، مردود و مشروط شدن، نوشتن و تهیه جزوه در دانشگاه، دادن دو  امتحان در یک روز،حرص و جوش خوردن  برای گرفتن نمره قبولی و انجام رفتارهای منطقی و غیر منطقی که نهایتا خروجی اینهمه تلاش مثبت و منفی،  منتهی شد به گرفتن مدارک دیپلم،کاردانی،کارشناسی،کارشناسی ارشد و  دکترا. بعد از گذشت چندین سال از عمر گرانمایه در نظام آموزشی که متاسفانه تکرار پذیر نیز نخواهد بود، حال سوالی که به ذهن متبادر میگردد این است که با این همه هیاهو، چقدر باسواد شده ایم؟

آیا در زمینه رفتار اجتماعی با سواد شده ایم؟

آیا در زمینه رفتار فرهنگی باسواد شده ایم؟

آیا در زمینه چگونگی ایجاد رابطه با سواد شده ایم؟

آیا در خصوص کم و کیف دوست داشتن باسواد شده ایم؟

آیا در خصوص انسانیت با سواد شده ایم ؟

آیا در چگونگی زندگی کردن با سواد شده ایم ؟

و .....

به قول سهراب سپهری،چشم ها را باید شست، و جور دیگری باید دید. نظام آموزشی نیازمند یک دگردیسی کامل در محتوا برای تربیت نسل نو می باشد. نسلی که شامل افرادی که هم سواد علمی و هم صاحب سواد اجتماعی باشند. در این صورت است که میتوان گفت: باسواد شده ایم.






تاریخ : چهارشنبه 100/9/17 | 7:34 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

دانشجو یعنی...

-)دانشجو یعنی- داشتن ذهن آزاد.

-)دانشجو یعنی- داشتن انگیزه برای ساختن و پرداختن.

-)دانشجو یعنی- عامل تغییر در جامعه

-)دانشجو یعنی- با عشق و علاقه وارد کسب علم و دانش شدن

-)دانشجو یعنی- آینده ساز کشور

-)دانشجو یعنی- فرصتی برای حاکمیت جهت استفاده از نیروی های بالفعل و با انگیزه

-)دانشجو یعنی- پلی برای رشد و توسعه کشور

-)دانشجو یعنی-  سره را از ناسره تشخیص دادن

-)دانشجو یعنی- استاد آینده کشور بودن

-)دانشجو یعنی- انسانیت،مهربانی و  وطن پرستی را صرف کردن

-)دانشجو یعنی- فریاد بر سر ناعدالتی کشیدن

-)دانشجو یعنی- عالم بدون مرز بودن

-)دانشجو یعنی-  دوری جستن از حصاری بنام مدرسه بزرگ

-)دانشجو یعنی- در حال تغییر بودن.

-)دانشجو یعنی- فراتر از کتاب و جزوه اندیشیدن

-)دانشجو یعنی- دورجستن از مدرک گرایی

-)دانشجو یعنی- الگو بودن برای دیگران که میخواهند در آینده دانشجو باشند.

در پایان،دانشجو یعنی- به فکرآینده ایران و  همه ی مردم بودن

البته

نباید فراموش کرد که:

برای دانشجو بودن- باید دانشجو بود. و برای دانشجو بودن- دانشگاه، استاد و جامعه نیز می بایست در شان دانشجوی واقعی باشند.

روز دانشجو مبارک باد. 






تاریخ : سه شنبه 100/9/16 | 4:53 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

ملانصرالدین و ماجرای خواستگاری رفتن-ش

ملانصرالدین زمانی که شهردار آق شهر بود ، به اتفاق همسرش برای یکی از کارکنان مجرد شهرداری که کس و کاری نداشت به خواستگاری رفت . بعد از خوش و بش و احوال پرسی ملا گفت:اگه اجازه بدین بریم سر اصل مطلب. همه ی حاضرین جواب دادن حتما ملا. نصرالدین رو کرد به کربلایی هاشم پدر عروس و گفت: کربلایی برای شیر بها چه قدر در نظر گرفته اید؟پدر عروس در جواب ملا گفت: نصرالدین شیر بهاء زیاد مهم نیست نمی خواهم به آقا داماد فشار مالی بیاد.در همین لحظه پرده پشت سر پدر عروس تکون خورد و پدر عروس گفت: ملا شیر بهاء 100 سکه طرح قدیم آق شهر.

ملا بعد از کمی تعجب ازکربلایی هاشم سوال کرد که برای مهریه چطور؟ پدر عروس گفت: آقای شهردار، مهریه را کی داده و کی گرفته. نصرالدین دید باز پرده پشت سر هاشم خان تکون خورد و کربلایی دوباره حرفش رو عوض کرد و با صدای لرزان گفت: ملا حال که شما واسطه این کار خیر شده اید به جای 1000سکه طرح جدید 400 سکه را در سند ازدواج بنویسید. ملا نصرالدین باز از ماجرای تکون خوردن پرده و تغییر موضع پدر عروس تعجب کرد. ملا نصرالدین قبل از پرسیدن سوال سوم که عروسی کجا برگزار گردد به یکباره عین شیر ژیان از جای خود جست و پرده پشت سر پدرعروس که از آغاز گفتگو کلافه اش کرده بود را محکم کنار زد. در کمال ناباوری دید که مشهدی سرخای دایی عروس با یک چوب دستی بلند روی صندلی نشسته و با آن کربلایی هاشم(پدر عروس) را مدیریت می کنه که از خواسته هایی که قبلا با او هماهنگ کرده به هیچ وجه کوتاه نیاد.ملا نصرالدین با دیدن این صحنه با عصبانیت رو کرد به کربلایی هاشم(پدر عروس) و گفت: مرد حسابی تو که در این مذاکره هیچ کاره بودید پس چرا برای توافق بر روی شیر بهاء، مهریه و دیگر مسائل چند ساعتی هست وقت میهمانان را گرفته ای از همان ابتدا اجازه میدادید با دایی عروس(مشهدی سرخای) مذاکره می کردم و نهایتا با کمی کوتاه آمدن به توافق می رسیدیم. ملانصرالدین دوباره بعد از دو ساعت مذاکره با دایی عروس سرانجام بر روی شیربهاء،مهریه و مکان عروسی حتی بهتر از شرایط پدر عروس به توافق رسیدند و مقرر شد که عروسی به شکل آسان برگزار گردد. ملا در پایان مراسم گفت: اگر از اول میدانستم طرف من دایی عروس است نه پدر عروس طور دیگری وارد مذاکره میشدم. با این حال به قول یکی از سیاسیون تلویزیون آق شهر به توافق برد-برد رسیدیم مبارک هر دو طرف باشه انشاءا.. 

 






تاریخ : یکشنبه 100/9/14 | 10:18 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

بیاد "اگرهای" زنده یاد، بهرام شفیع

بهرام شفیع ؛ گزارشگر و مجری برنامه معروف "ورزش و مردم" دهه 60 ؛ خدایت بیامرزدت .

 علاقمندان  دهه ی شصتی فوتبال قطع به یقین گزارش های هیجان انگیز ، با ادبیات خاص بهرام شفیع را به هیچ وجه فراموش نخواهند کرد. شفیع در تحلیل های فوتبال بخصوص زمانی که تیم ملی ایران برای صعود از گروه خود نیاز به بُرد و همچنین نتایج سایر تیم های هم گروه خود داشت، تحلیل و گزارش  شفیع با تعصب و کارشناسی خاصی شروع میشد البته با لحن و صدای شیوا و منحصر به فرد خود.

"اگر ایران تیم عراق را 2 به 3 ببره،اگر عربستان به بحرین ببازه،اگر کویت 3به 2 عمان رو ببره،اگر گرجستان با ژاپن صفر- صفر بشن،اگر کره جنوبی با کره شمالی2-2 بشن، ایران خواهد توانست از گروه خود به مرحله بعدی صعود کند".

  اوضاع و احوال اقتصاد کشور در شرایط کنونی چقدر شبیه تحلیل های مرحوم بهرام شفیع با استفاده از گزاره یاس آور "اگرها" است. به عنوان مثال:

-) اگر رشد اقتصادی در 6 سال آینده 8 درصد باشد، اقتصاد کشور به شرایط سال 1390 خواهد رسید.

-) اگر فروش نفت به یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز برسد، درآمد بودجه محقق خواهد شد.

-) اگر برجام به فرجام برسد چنین و چنان خواهد شد.

-) اگر تحریم ها کاهش یابد شرایط قابل تحمل خواهد شد‌.

-)اگر پول های بلوکه شده آزاد بشود قیمت دلار کاهش خواهد یافت.

-) اگر کسری بودجه نداشته باشیم دستمزد کارکنان بیشتر افزایش خواهد یافت.

-) اگر در هر سال یک میلیون شغل در کشور ایجاد شود،نرخ بیکاری کمی کاهش خواهد یافت.

-) اگر مردم صرفه جویی کنند مشکل انرژی نخواهیم داشت.

-) اگر  آمریکا راضی باشد کشورهای حاضر در مذاکرات وین مذاکره واقعی خواهند داشت...

-) اگر نقدینگی کنترل شود،تورم کنترل خواهد شد.

-) اگر تورم کاهش یابد سطح قیمت ها کم میشود.

-) اگر سویه های جدید کرونا شیوع پیدا نکند. کرونا کنترل خواهد شد.

-) اگر قاچاق کالا و فساد های سازمان یافته نداشته  باشیم، سرمایه گذاری و تولید، رونق خواهد گرفت.

و "اگرها" و "اگرهای" دیگر...

واقعیت این است هرچقدر  "اگرها" در عرصه اقتصاد بیشتر باشد و رفع یک "اگر" به حل "اگرهای" دیگر وابسته باشد،خروج از بحران اقتصادی سخت و دشوار خواهد بود. برای رفع "اگرها" نیازمند استفاده از نیروهای متخصص، کار بلد و همچنین استفاده از دیپلماسی هوشمند با اولویت کشورهای همسایه،هستیم. امیدوارم این شرایط برای رفع "اگرها" محقق گردد. با کثرت "اگرها" یادمان باشد به هیچ نقطه روشن و امیدوار کننده در عرصه اقتصاد نخواهیم رسید.

یاد و خاطره مرحوم " بهرام شفیع" گرامی باد. 






تاریخ : سه شنبه 100/9/9 | 6:8 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

ای دلسوز ،کو گوش شنوا

"نمایندگان مردم و برخی از مسئولان نباید فضای انتصاب مدیران را به فضای متشنج تبدیل کنند؛ چرا که این موضوع باعث می‌شود تا به دلیل رقابت‌ها و تلاش‌های بیهوده، افراد نخبه در انزوا مانده و برای حضور در مدیریت‌های کلیدی وارد عرصه نشوند".

اظهارت فوق در باب گلایه، از سوی امام جمعه محترم شهرستان اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان  در دیدار با نمایندگان احزاب سیاسی استان،مطرح گردیده است. البته این انتقاد و گلایه ایشان در باب دخالت نمایندگان در عزل و نصب های مدیران دستگاههای اجرایی و فرمانداران در سال های گذشته نیز به نوعی در سخنرانی های ایشان مطرح شده است. سخنان آیت ا... عاملی در روزهای اخیر گویای این موضوع است که متاسفانه توجهی از جانب نمایندگان به دغدغه وی نشده و همچنان شاهد دخالت ها البته با شدت و حدت متفاوت نمایندگان در انتصابات مدیران استان و حتی در سطح مدیران شهرستان نیز هستیم.  گواه این موضوع تاخیر در معرفی مدیران و فرمانداران علیرغم گذشته بیش از 100 روز از فعالیت دولت جدید است و حاوی این پیام هست که باز برابر فشارها و خواسته های برخی از آقایان نماینده،فضای انتصابات برای مقام عالی استان علیرغم شناخت کافی و وافی ایشان به رزومه نیروهای توانمند، انقلابی و جهادی استان که در این شرایط اقتصادی و اجتماعی میتوانند تاثیر گذار باشند، دشوار و زمانبر شده است.ای دلسوز( امام جمعه اردبیل)، در شرایط موجود هر شخصی سودای مدیریت داشته باشد حتما می بایست از کنکور نمایندگان عبور کند و یا به  عبارت دیگر باید ازمجمع نمایندگان استان نمره قبولی بگیرد. حضور در ستاد های انتخاباتی،قرابت، دوستی یا فامیلی با نماینده، قرار گرفتن در حلقه های معتمدین و نزدیک به نماینده،از شاخص های بارز برای گذر از کنکور و سد مجمع نمایندگان استان آنهم با نمره بالا، می باشد. آنچه در این میان( گلایه امام جمعه و تحرکات نمایندگان در انتصابات)، مبهم و سوال برانگیز است، خطاب قرار دادن ایشان از سوی اکثر نمایندگان بعنوان پدر معنوی استان که الحق و الانصاف شایسته و برازنده شخصیت علمی و مذهبی وی می باشد. در عجبم که چطور میشود شخصی را که بعنوان پدر معنوی می شناسیم و با این لقب در مراسمات رسمی استانی و کشوری خطاب قرار می دهیم ولی در عمل به فرمایشات ایشان که به حق و از سوی دلسوزی برای استفاده از افراد توانمند و نخبه در راس امورات اجرایی در راستای رشد و توسعه استان می باشد، بی اعتنا و بی توجه باشیم. بنظر انتصابات مدیران در کشور  تا زمانی که صرفا  توسط قوه مجریه( استانداران و وزراء) بدون دخالت قوه مقننه یعنی نمایندگان صورت نپذیرد،شاهد دخالت ها و فشار های نمایندگان در عزل و نصب مدیران،خواهیم بود. این نیز اتفاق نخواهد افتاد، مگر تصویب یا اصلاح قانون شفافیت در فرایند انتخابات را شاهد باشیم.

ای دلسوز،اگر منبعد گوش شنوایی در این خصوص نباشد و در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب با محوریت مطالبه گری و عدالت محوری، می طلبد در سنگر عدل و عدالت نماز جمعه، آنهایی را که به نوعی در فرایند عزل و نصب مدیران به منظور تحمیل کردن نیروهای منتصب به خود دخالت می کنند، به اسم آنها را برای مردم معرفی کنید و حق پدر معنوی را برای نخبه گان و افراد توانمند استان، تمام نمائید. انشاءا... 






تاریخ : جمعه 100/9/5 | 10:9 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

هردم از این باغ بری می رسد 

چند سوال در خصوص انتخاب آقایان قالیباف و زاکانی بعنوان عضو هیات امنای دانشگاه تهران:

1- با توجه به اینکه تعداد 4 تا 6 نفر از اعضای هیات امنای دانشگاه تهران می بایست ازبین شخصیت های علمی،فرهنگی و اجتماعی که تاثیر مهمی در توسعه دانشگاه داشته اند، انتخاب شوند. حال سوال این دو بزرگوار چه نقشی در رشد و توسعه دانشگاه تهران داشته اند؟

2- آیا این موضوع جزء تعارض منافع محسوب نمیشود؟

3- اگر این انتصاب افتخاری است. آیا به غیر از این آقایان،شخصیت های علمی و فرهنگی در داخل خود دانشگاه برای این موضوع وجود نداشت؟

4- از طرفی با توجه به چالش های موجود در کشور و همچنین شهرداری تهران،آیا بهتر نیست این عزیزان تمام انرژی خود را برای حل این چالش ها متمرکز کنند؟

التماس تفکر






تاریخ : چهارشنبه 100/9/3 | 11:18 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

هیچ کس و هیچ چیز سر جای خودش نیست

فوق لیسانس جامعه شناسی دارد اما این روزها کافه داراست. پزشکی عمومی خوانده اما این روزها کتابفروشی اش را در یکی از میدان های شهر اداره می کنند. دو فارغ التحصیل مددکاری اجتماعی  این روزها به یکی از شهرهای شمالی رفته اند و با کمک چند نفر از دوستان شان که قبلاً به این شهر مهاجرت کرده اند، کشاورزی می کنند. مهندسی برق خوانده اما این روزها در شهر بلور فروشی دارد. این ها آدم هایی واقعی با داستان هایی واقعی اند که نمونه های شان را شما هم می شناسید. آدم هایی که رشته دانشگاهی شان فرسخ ها با کاری که می کنند متفاوت است. آنها یا کار متناسب با رشته تحصیلی شان را پیدا نکرده اند یا بعد از تحصیل فهمیده اند آدم رشته شان نیستند. خیلی هایشان هم می گویند آدم های دیگری جای شان نشسته اند. آدم هایی که به جای آنها استخدام یا به کارگرفته شده اند. جمله معروف هیچ کس سر جای خودش نیست، درباره آنها حسابی مصداق دارد.آنها گلایه می کنند و من به سال هایی فکر می کنم که در دانشگاه های کشور گذرانده اند؛ اغلب هم دانشگاه های دولتی. راستی چقدر هزینه تحصیل شان شده؟ چقدر منابع کشور هدر رفته است.باید این اصل را پذیرفت که وقتی آدم‌ها در جای درست خود قرار نمی‌گیرند اصل شایسته‌سالاری زیر سؤال می‌رود. اگر هر کس در جای خودش باشد، همه چیز درست پیش می‌رود . آیا چنین روزی خواهد رسید؟

 






تاریخ : سه شنبه 100/9/2 | 10:39 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • وب میوه ها
  • وب دختر تهرونی
  • وب دو دی ال
  • وب وب آنلاین