بیست، درسی که از مکتب امام حسین(ع) باید آموخت
1) رهایی از ترس، و شجاع بودن برای رسیدن به اهداف انسانی و آسمانی
2-)رهایی از دروغگویی در هر شرایطی از زندگی
3-)رهایی از پلیدی و خرافه گرایی و پیروی از عقلانیت در مسیر زندگی
4-)رهایی از اسارت و در بند بودن، و رسیدن به استقلال و آزادی، آنگونه که شایسته یک انسان است
5-) رهایی از وابستگی ها و دلبستگی ها به خاطر آرمان ها و اهداف انسانی
6-)رهایی از غیبت، و قضاوت و پیش داوری نسبت به دیگران
7-)رهایی از ظواهر دنیوی
8-)رهایی از اعمال تبعیض فیمابین انسان ها
9-) رهایی از های و هوی های ظاهری و توجه به کهن و ریشه موضوعات اجتماعی
10-) رهایی از ننگ حاصل از پذیرش ظلم و ستم به هر شکل و عنوان
11-) رهایی از جاه و مقام دنیوی به خاطر حفظ آرمان و نیات انسانی و الهی
12-)رهایی از مکر، ریا،تظاهر و دورویی، و داشتن صداقت در گفتار و عمل
13-)رهایی از آزار و اذیت دیگران و احترام به افراد جامعه، خانواده ، والدین و کودکان
14-) رهایی از حرص و ولع، و کسب ثروت نامشروع
15-) رهایی از خیانت و تفرقه، ودر عوض وفا به پیمان و حمایت از همدیگر در همه ی شرایط سخت و دشوار
16-) رهایی از بی تفاوتی به موضوعات و مشکلات اطرافیان و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت
17-) رهایی از خود برتربینی و کوچک شمردن دیگران
18-)رهایی از ماندن در گذشته و نه ساختن آینده و غفلت از درس ها و تجربیات گذشته و حال
19-) رهایی از ناامیدی، و امید به خداوند در همه ی شرایط
20-)رهایی از افکار و قالب های ذهنی منفی
به بهانه روز پزشک،یادی کنیم از پزشکان قدیمی اردبیل
روز پزشک که فرا می رسد، ناخوداگاه نام هائی چون دکتر بابا حاذق، دکتر حسین ملکی و دکتر پورابولقاسم که همگی آنها حیات خود را عوض کرده اند، در ذهن ها زنده می شود و از یاد و خاطره نیکو، خصائل انسانی ونحوه طبابت و مردم داری آنها سخن به میان می آید. نقل شده است که مرحوم دکتر بابا ضمن احترام و خوش اخلاقی، بیمار را در مطب خود که در محله پیرعبدالملک واقع شده بود معاینه و دارو تجویز و از آنهایی که درآمد مناسبی نداشتند بدون اخذ حق ویزیت به درمان آنها می پرداخت. از دیگر ویژگیهای شخصیتی ایشان این بود که در جیب خود کاغذهای کوچکی داشته و در کوچه و بازار افرادی که به او بمنظور تشخیص یا درمان مراجعه می نمودند در خیابان معاینه و در همان کاغذهای کوچک دارو تجویز می کرده بدون این که پولی از آنها طلب کند.در ارتباط با مرحوم دکترحسین ملکی و مرحوم دکتر پورابولقاسم نیز عنوان شده که آنها نیز مثل دکتر بابا حاذق، انسان های با ایمان ، خوش اخلاق و خوش مشرب بودند. چیزی که مریض بیشتر از دارو به آن نیازمند می باشد. آن دو پزشک نیز همچون دکتر بابا حاذق در هنگام طبابت دست تنگی بیماران خود را نیز ملاحظه میکردند. طوری که در هنگام معاینه بیماران در منزل در صورتی که احساس میکردند بیمارشان از لحاظ مالی در وضعیت مناسبی قرار ندارد نه تنها پولی از آنها نمی گرفتند، بلکه در زیر بالش بیمار بستری نیز بدون آنکه اهل خانه متوجه شوند پول می گذاشتند. ضمنا این سه پزشک با برخی از داروخانه های شهر توافق کرده بودند که اگر نسخه ای از سوی آنها با علائم خاص به داروخانه ارجاع گردید، بدون اخذ پول دارو ها را به بیمار مورد نظر تحویل نمایند. و هزینه داروخانه را خود آنها ماهانه با داروخانه ها تسویه حساب میکردند. خداوند بر این سه انسان بزرگ جامعه پزشکی استان رحمت کند. انشاءا... شاید این افراد نمونه کوچکی از پزشکان متعهد در تاریخ طب شهر ما بوده اند که هیچ وقت این اصل مهم را فراموش نکرده اند که قبل از این که به حرفه پزشکی به عنوان یک شغل برای کسب درآمد و با نگاه اقتصادی بنگرند، می بایست از جایگاه و منزلت انسانی خویش ، با اخلاق ،آداب و انصاف بر بیمار خود نظر افکنند. موضوعی که این روزها در عرصه طبابت به دست فراموشی سپرده شده یا به قول کارشناسان حوزه اخلاق پزشکی که معتقدند اخلاق، جایگاه خود را در حرفه ی پزشکی دنیای امروز گم کرده است.اشتغال به حرفه پزشکی در هر کشوری برای خود سوگند نامه ای دارد که به روز شده سوگندنامه پزشکی بقراط است. پزشکان ایرانی نیز پس از اتمام دوره دانشگاهی با سوگند به آن ملزم و متعهد به رعایت مفاد این سوگند نامه میباشند. یکی از مهمترین تعهدات پزشکان در سوگند نامه پزشکی این است که آنها قسم می خورند هنگام درمان بیماران به تنگدستی اش توجه نکنند و در صورت مواجه شدن با بیمار نیازمند بدون در نظر گرفتن منافع مادی ، در مداوایش کوتاهی و قصور ننمایند. حال این سؤال مطرح میشود که چند درصد از پزشکان جامعه امروزی ما شرایط بیمار خود رارعایت می کنند؟ جواب این سؤال را به ذهن بیدار خوانندگان محترم واگذار می کنیم. به نظر میرسد دیگر از قداست سوگند نامه پزشکی در میان تعدادی از پزشکان خبری نیست. چرا که اگر توجهی به محتوای سوگند نامه پزشکی میشد، دیگر برای یک خدمت پزشکی ده یا 15 میلیون تومان از بیمار مطالبه نمی گردید و برخی از پزشکان به جای افزایش سطح اگاهی و علم خود به دنبال برج سازی و خرید ملک و زمین نمی رفتند و از پاسخ دادن کامل به مریض به بهانه تخصصی بودن موضوع طفره نمی رفتند و با مریض خوش اخلاقی میکردند حتی با لبخند صوری. دیگر در طبابت ملیت ، نژاد و جنس را لحاظ نمی کردند. هنگام معاینه در مطب چندین بیمار را همزمان ویزیت نمی کردند و سایر موارد که مغایر اخلاق حرفه ای پزشکی بوده و در چارچوب سوگند نامه پزشکان نمی گنجد.علت این بد اخلاقی های حرفه ای را در نبود وجدان کاری و حرفه ای، عدم توجه به سفارشات قران کریم و امامان معصوم(ع) در خصوص توجه و احترام به همنوع و فراموش کردن گذشته خودمان که قبلاً چه بودیم و حالا چه هستیم، میتوان جستجو کرد.امیدواریم در آینده نه چندان دور شاهد این باشیم که پزشکان دنیای امروز ما نیز همانند مرحوم دکتر بابا حاذق، دکتر حسین ملکی و مرحوم دکتر پورابولقاسم، به انسانها به خاطر انسان بودنشان توجه کنند نه به خاطر سایر عوامل اعم از پول، مقام و غیره، موضوعی که تحقق آن سخت ولی غیر ممکن نیست.
به امید آن روز
" من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود،،،!"
وقتی که اتفاق یا حادثه نامبارک،غیر متعارف،ناخوشایند و بهتر این که بگوئیم، فعلی غیر قانونی و خلاف در حوزه های مختلف اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و یا فرهنگی در کشور انجام می گیرد و از بدشانسیِ آمر یا عامل، از پرده برون می افتد و آشکار می شود همانند قرارداد سرمربی اخیر تیم ملی فوتبال، آقای مارک ویلموتس با فدراسیون فوتبال که به قرارداد ترکمنچای نیز معروف شده است. یکی از چالش های مهم بعد از چنین قصور و رویداد ناهنجاری، پیدا کردن مقصر یا مقام مسئول که حوادث و اتفاقات براثر بی تدبیری و یا عدم احساس مسئولیت او بوجود آمده، صرفنظر از عمدی یا غیر عمدی بودن آن، می باشد. سپس مرحله چالش فیمابین مسئولین حوزه های مختلف اعم از موازی یا مشابه یا متداخل آغاز می شود،و بازار داغ من کاره ای نبودم،در حوزه کاری من نبوده،فلانی یا فلان دستگاه اجرایی تقصیر کار است. فلان آقا یا فلان مسئول باید اطلاع رسانی می کرد و به من می گفت و قص علی هذا،،،داغ می گردد و این پروسه "من نبودم دستم بود،تقصیر آستینم بود!" اینقدر بدرازا میکشد تا نوبت به وقوع قصور یا رویداد نامبارک و غیرقانونی جدیدی برسد و نمونه قبلی به کوهی از نمونه های پیشین به پیوندد و لاجرم و طبق عادت ، اذهان عمومی بر آن چشم فرو بسته و به جمال نمونه جدید باز گشاید. اسفا که این عادت هنوز هم که هنوز است حتی در زندگی شخصی و کاری مان همچنان تداوم دارد و معلوم نیست که این نقیصه اجتماعی- فرهنگی،یا مدریریتی کی به پایان خواهد رسید و یا اصلا خط پایانی برای آن قابل تصور هست یا خیر؟ امیدواریم که باشد.
26مرداد تداعی صحنه های عاشقانه
26مرداد ماه سالروز بازگشت اسرای هشت سال دفاع مقدس از چنگال و اردوگاه های رژیم بعثی عراق می باشد. روزی مبارک و میمون که در تاریخ این مرز و بوم به دور از مباحث سیاسی و حزبی ضبط و ثبت شده است. در چنین روزی که غالب مردم شهر ها،چه آنهایی که عزیزانشان در بند اسارت بودند و چه آنهایی که حتی عزیزی در اسارت نداشتند، متفقا پا به پای همدیگر، چندین کیلومتر را به پیشواز اتوبوس های حامل فرزندان با غیرت و غرورآفرین خود با پای پیاده می دویدند تا جزء اولین کسانی باشند که پدران، فرزندان، دوستان و یا همشهری از بند رسته خود را که چندین سال به خاطر حفظ کشور و مردم، اسیر و دور از وطن بودند را ملاقات کنند. در 26 مرداد ماه سال 1369، چه صحنه های ناب عارفانه و عاشقانه ای که آفریده نشد ، صحنه هائی که در هیچ زمان دیگری تکرار پذیر نخواهد بود.شاهد بودیم مادران و پدران سال خورده که عکس های فرزندان مفقود الاثر خود را در دست داشتند و کنار اتوبوس های حامل اسرا علیرغم کهولت سن می دویدند و عکس پاره تن خود را به آنها(اسرا) نشان میدادند تا شاید خبری از آنها بدست آورند و یا کودکانی که در جستجوی یافتن نشانی از پدران شان،،،. این کار و عمل را هر روز که قرار بود اسرای جدیدی وارد شهر شوند را با چشمان اشک آلود ولی امیدوار، تکرار و حتی به خانه های آزادگان نیز بمنظور یافتن نشانه ای از گمشده خود، مراجعه میکردند. برخی از این والدین یا کودکان خبر تازه ای از فرزند یا پدر مفقود الاثر خود یافتند ولی تعدادی متاسفانه خبری تازه بدست نیاوردند. ولی همچنان امیدوار به دنبال گمشده خود می گشتند و تا امروز نیز چشم به راه خبری از عزیزان خود هستند. نکته دیگری که روز 26 مرداد ماه را در ذهن و افکار عمومی ماندگار کرده است پیاده شدن اسرا آنهم با لباس های یک دست، قیافه ها و جسم های به نوعی شبیه به هم به جهت فشارهای روحی و جسمی و بجا آوردن سجده شکر و بوسیدن خاک وطن بود. نمادی که شاید در شرایط کنونی کمتر شاهد این صحنه ها و آرایش یک دست در افراد جامعه به دلایل مختلف باشیم. در پایان به بهانه این روز تاریخی یاد و نام دوست و رفیق دوران کودکی خودم شهید مفقود الاثر، محمد سنجری را گرامی میدارم. مادر این شهید بزرگوار نیز همانطور خانم نیکی کریمی در فیلم سینمایی "بوی پیراهن یوسف" در کنار اتوبوس های حامل اسراء به دنبال برادرش بود. مادر محمد نیز به دنبال فرزند شهیدش می گشت. ولی اثری از فرزند با غیرتش پیدا نکرد و با حسرت دیدار پیکر پاک فرزندش از دنیا رفت. 26 مرداد ماه سالروز آزادی اسراء از بند و دست یافتن به آزادی در وطن را خدمت همه آزادگان تبریک عرض می کنم. امیدوارم که همه ی ما و آزادگان عزیز وطن پرست باشیم و وطن پرست باقی بمانیم و تحت هیچ شرایطی به وطن پشت نکنیم و منافع وطن را بر منافع شخصی مقدم و ارجح بشمار آوریم. انشاء ا....
یادداشتی طنز در خصوص گشایش اقتصادی
در یکی از سال هائی که ملانصرالدین شهردار آق شهر بود شرایط مالی شهرداری رو به وخامت گذاشت و دلواپسی شدیدی به ملا عارض شد، ملا توان انجام هیچ کاری درسطح شهر را نداشت. و مردم شهر نیز به همین خاطر او را به بی کفایتی در مدیریت شهر متهم می کردند. نصرالدین هرچه به مغز خود فشار می آورد تا راه چاره ای پیدا کند تا مانور خدمت به شهروندان بدهد و این وضعیت را مدیریت کند، چیزی به ذهنش نمی رسید. یک شب که نصرالدین در حال تماشای تلویزیون بود خبری از سوی اداره هواشناسی مطرح شد مبنی بر اینکه ظرف دوسال آینده خشکسالی شهرهای اطراف آق شهر را فرا خواهد گرفت. به محض شنیدن این خبر، مغز ملا جرقه ای زد و یکدفعه فریاد ملا بلند شدکه : یافتم یافتم! و شروع به پایکوبی کرد. از های و هوی ملا، چرت زن ملا پاره شد و پرسید: ملا چه خبر شده، چه چیزی را یافتی؟ نصرالدین گفت: چاره کار را پیدا کردم زن! بعد از چند روز خزانه شهرداری پر از پول خواهد شد. ملا که از هیجان خواب از چشمانش پریده بود بمحض طلوع آفتاب رفت پیش کدخدا و نقشه خود را به او مطرح کرد و بعد از چند ساعت مذاکره مجوز کاری که میخواست انجام دهد را از کدخدا که رئیس شورای آق شهر نیز بود، گرفت. ملا نصرالدین برای طرح جزئیات گشایش اقتصادی خود در تلویزیون حاضر و با مردم صحبت کرد. شهردار گفت: ای مردم آق شهر! می دانید که قحطی در کمین شهر ما نشسته است، لیکن اصلا دلواپس نباشید، شهرداری تصمیم گرفته آب چشمه ای را که مالکیت آن متعلق به شهرداری می باشد بشکه ای و بصورت اوراق قرضه، به ازای تعداد اعضای خانوار به سرپرستان خانوارها پیش فروش کند تا آنرا بفروشند از سودش بهره مند شوند و گشایشی در سفره هایشان حاصل شود و چنانچه بعد از دوسال سرپرست خانواری، نتوانست آن را بفروشد شهرداری با قیمت روز دوباره آن را بطور تضمینی از او خواهد خرید. مردم آق شهر با توجه به خبر خشکسالی شهرهای اطراف آق شهر ، تمام پس انداز و زیورآلات خود را در سبد گذاشته و به استقبال خرید آب پیش فروش شده به صورت بشکه ای رفتند و با رعایت پروتکل های بهداشتی، صف بستند. با این سیاست و کیاست ملانصرالدین خزانه شهرداری پر از پول شد. ملا از فردای آن روز کار آبادانی شهر را آغاز کرد. طوری که مردم با نصب پارچه نوشته در کل معابر شهر از او به عنوان شهردار نمونه قدردانی کردند. از شانس بد نصرالدین برخلاف پیش بینی اداره هواشناسی نه تنها خشکسالی حادث نشد، بلکه میزان بارندگی نسبت به سال های گذشته نیز فزونی گرفت، طوری که همه ی رودخانه ها و سدهای شهرهای اطراف آق شهر نیز لب به لب پر از آب شد. دو سال گذشت و مردم نتوانستند بشکه آب های در اختیار خود را حتی به قیمت خرید از شهرداری، بفروشند. بنابرین با توجه به نوع قرارداد بین مردم و شهرداری، شهرداری مکلف بود همه ی بشکه های آب مردم را از آنها بخرد. یک چند روزی یأس و افسردگی گریبان ملا را سفت و سخت گرفت، از پریشان حالی ملا، زنش بشدت نگران شد و دست به دامان مادرش که چندین شهردار قبل از ملا را دیده بود و تجربه داشت شد و گزارش پریشان حالی ملا و نگرانی خود را به او داد، مادر زن ملا یواشکی درِ گوش دخترش گفت:,,,,,,, زن ملا به محض شنیدن حرف درِ گوشیِ مادرش جیغی کشید، پیش ملا دوید و فریاد زد یافتم، یافتم،،،ملا سر از گریبان خود بدر آورد و حیرت زده از زنش پرسید که چه چیزی را یافتی؟ زن ملا سخن درِ گوشیِ مادرش را با او در میان گذاشت، ملا باشنیدن آن دیوانه وار پایکوبی آغاز نمود و سرزده پیش کدخدا که مدت زیادی بود از ترس پاسخگوئی به مردم آق شهر گوشه عزلت گزیده بود رفت و راه چاره را با او درمیان گذاشت، آنگاه کدخدا و ملانصرالدین باهم شروع به پایکوبی کردند.صبح فردای آنروز، تلویزیون آق شهر مصوبه شورای شهر را در صدر اخبار خود قرار دادمبنی بر اینکه:به ازاء فروش اوراق هر بشکه آب پیش فروش شده 36درصد عوارض شهرداری و 64 درصد مالیات وضع شده است. و به این ترتیب مردم آق شهر از تب و تاب پیگیری لحظه ای قیمت آب دربورس آق شهر فرو افتادند، هیجان شان خوابید و مجددا به آرامش رسیدند.
مشارکت اجتماعی
از منظر علوم سیاسی و اجتماعی مفاهیمی همچون مشارکت اجتماعی،سرمایه اجتماعی،همدلی، همراهی، تعاون وکنشگری هم راستای افراد جامعه با همدیگر،یکی از پایه های اساسی توسعه آن جامعه قلمداد میگردد. در خصوصی مشارکت اجتماعی نظریه های مختلف و متفاوتی از سوی صاحب نظران حوزه جامعه شناختی ارائه شده است. ولی همه ی فعالین این حوزه بر روی این نکته متفق القول هستند که هرچه ضریب و شاخص مشارکت اجتماعی فیما بین افراد یک جامعه اعم از مشارکت در تصمیم گیری،مشارکت در اجرا و نیز مشارکت در نظارت بر امور در یک سطح مناسب و قابل قبولی قرار داشته باشد قطع به یقین آن جامعه مسیر توسعه خود را در تمامی ابعاد سیاسی،اجتماعی و اقتصادی به خوبی طی خواهد کرد و برعکس این موضوع نیز صادق است. حال سوال اینجاست برای داشتن جامعه ای با مشارکت اجتماعی بالا چه شرایطی لازم است؟ برای پاسخ به آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
-) آگاهی مردم نسبت به حقوق شهروندی خود.
-) افزایش میزان اعتماد بین افراد جامعه نسبت به همدیگر
-) افزایش میزان اعتماد بین مردم و مسئولان
-) شرکت دادن عملی و راستین مردم در امور مختلف جامعه
-) شفافیت در گفتار و عمل مسئولین
-) توجه به آزادی بیان
-) نگاه یکسان به همه ی اقشار جامعه و کاستن فاصله طبقاتی
-) توزیع عادلانه ثروت در جامعه
-) مبارزه ریشه ای و عملی با فساد در تمامی ابعاد آن
-)کاهش دعواهای سیاسی وخدای ناکرده زیاده خواهی فیما بین مسئولان و ....
به واقع اگر بخواهیم شاخص مشارکت اجتماعی در سطح جامعه به حدی برسد که اثرات آن در توسعه کشور در تمامی ابعاد اعم از اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی تاثیر گذار باشد، ضروریست که به موارد فوق و سایر گزینه های دیگر در این ارتباط از سوی متولیان و سیاستگذاران توجه اساسی و بنیادی صورت گیرد، در غیر اینصورت مشارکت اجتماعی و سایر مفاهیم مشابه در این خصوص در جامعه به منصه ظهور نخواهد رسید و بالتبع توسعه پایدار واقعی در جامعه نیز شکل نخواهد گرفت و النهایه در کتاب های جامعه شناسی، اصطلاحات فوق را صرفا معنا خواهیم کرد نه در عمل. 22 مرداد ماه روز مشارکت اجتماعی گرامی باد.
افول ناخواسته مشاغل
درشرایط کنونی، مشاغل موجود و فعال در بازارکار به دلایل تغییرات سریع و گسترده در ساختار فناوری اطلاعات،سبک زندگی مردم و ورود ایده های نو و جدید در قالب شرکت های دانش بنیان و همچنین ورود تکنولوژی نو به بازار و دگرگونی های پیش بینی نشده زیست محیطی، ماهیت کاری یا امکان ادامه حیات خود را از دست داده یا در آینده ای نه چندان دور از دست خواهند داد.به عبارت دیگر میتوان پیش بینی نمود ظرف 10یا 20 سال آینده اکثر مشاغل فعلی که برای خود برو بیایی دارند به جهت نبود تقاضا به اجبار از بین خواهند رفت. چنانچه بسیاری از مشاغل که تا همین چند سال پیش از اهمیت بسیاری برخوردار بودند از بین رفته اند و تنها نام و نشانی ازآنها باقی مانده و به معنائی به تاریخ پیوسته اند و برخی نیز در حال سپری کردن اواخر عمر شغلی خود می باشند. از جمله این دو گروه عنوان شده مشاغل میتوان به حرفِ ماشین نویسی،فروش و تعمیر تلفن های قدیمی، حمام یا گرمابه های عمومی،صحافی کتاب، پالان دوزی، صندوق سازی، دوزندگی، کفش دوزی دستی،رستوران های غذا خوری قدیمی،عکاسان،نانوایی ها، تعمیر کاران و فروشندگان ساعت، مغازه های محلی فروش کالا، آژانس داران، خدمات پستی،علافان یا فروشندگان پشم حیوانی، فروشندگان بخاری های نفت سور،فروشندگان و تعمیر کاران سماور،قلع کاری ظروف مسی، حلبی سازان و ..... البته این نکته را باید اضافه کرد با از بین رفتن مشاغل با هر عنوان و دلیلی، مشاغل جدید و نو با شکل و شمایل جدید در سطح جامعه جایگزین آنها شده و یا در حال جایگزین شدن می باشند و حتی مشاغلی در شرایط کنونی حادث شده اند که اصلا 10سال قبل مشابه آنها وجود نداشت و کاملا از هر حیث فاقد سابقه و جدید، می باشند. مانند خرید های اینترنتی( دیجی کالا) . جان کلام هرچیز پایانی دارد و مشاغل هم استثنا نیستند. بسیاری از کارهای دستی جای خود را به کارهای مکانیکی و کارهای ذهنی جای خود را به کامپیوتر داده اند و برخی دیگر هم به کلی از بین رفته اند چون دیگر نیازی با آن ها نبوده است. بنابرین ضروریست صاحبان مشاغل موجود و کسانی که وارد کسب وکار جدید میشوند از یک طرف و سیاستگذاران و به نوعی حاکمیت از طرف دیگر با اعمال سیاست ها و برنامه ریزی های مدون و کارشناسی شده و همچنین ارائه آموزش های لازم با این رویکرد که ظرف 10 یا 20 سال آینده چه اتفاقات و تغییراتی در کسب و کارهای موجود بوجود خواهد آمد، بطور مشترک( دولت و بخش خصوصی در قالب تشکلات گروهی) نسبت به ساماندهی و آینده مشاغل اعم از خرد و کوچک، اقدام نمایند. در این صورت به احتمال خیلی زیاد هم از خسارت ها و ضررهای مالی صاحبان کسب و کار و هم از چالش های اشتغالزایی دولت، کاسته خواهد شد و ریسک فعالیت و تاب آوری کسب و کارهای در مقابل تغییرات عنوان شده فوق نیز به نوعی بالا خواهد رفت. در غیر این صورت با توجه به گسترش و تغییرات سریع در تکنولوژی و فناوری اطلاعات، سبک زندگی مردم و همچنین تغییرات زیست محیطی، حرفه و شغل ما بتدریج به تاریخ خواهد پیوست در این صورت هم صاحبان مشاغل و هم حاکمیت در این افول مشاغل، سهیم خواهند بود.
خبرآمد،خبری در راه است.
این روز ها سران سه قوه بویژه رئیس جمهور،رئیس مجلس شورای اسلامی، از گشایش اقتصادی ویژه در هفته آینده خبر میدهند. گشایشی که بعد از نهایی شدن، از سوی دولت رسانه ای و اعلام خواهد شد. این موضوع علامت سوال های فراوانی را در ذهن افکار عمومی و علی الخصوص اقتصاددانان ایجاد کرده که قرار است در عرض یک هفته چه اتفاقاتی در عرصه اقتصادی کشور بوجود آید؟ با توجه به شرایط فعلی در اقتصاد و معیشت مردم بنظر میرسد گشایش های اقتصادی مد نظر سران سه قوه در راستای محورهای ذیل باشد:
-) افزایش یارانه نقدی یا پرداخت اضافی به یارانه بگیران.
-) افزایش نرخ سود بانکی سپرده ها به منظور جذب نقدینگی از جامعه.
-) واگذاری بزرگ بورسی.
-) توجه به اقتصاد کوپنی و توزیع ارزاق عمومی به صورت مدیریت شده به مردم بویژه اقشار کم درآمد.
-) نگاه دوباره به موضوع اف ای تی اف به دلیل بلوک شدن بخش قابل توجهی از درآمد های ارزی در برخی از کشور ها از جمله کره جنوبی و غیره.
-) توجه به بازار ارز و مبارزه با دلالی موجود در این بازار.
فارغ از اینکه این گشایش،سورپرایز و یا کادوی اقتصادی شامل کدامیک از موارد اشاره شده فوق باشد یا خیر، ولی شامل هر تصمیمی که باشد قطعا به نوعی تابعی از اقتصاد دستوری خواهد بود که نتیجه کوتاه مدت در اقتصاد از خود برجا خواهد گذاشت. نباید فراموش کرد برای ساماندهی اقتصاد هر کشوری علاوه بر داشتن برنامه های کوتاه مدت کارشناسی شده به برنامه های بلندمدت در ادامه برنامه های کوتاه مدت نیز نیاز می باشد تا اقتصاد به معنای واقعی کلمه در جامعه به منصه ظهور برسد و آحاد جامعه اثرات مثبت اجرای برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت را در زندگی روزمره خود به عینه مشاهده کنند.النهایه منتظر می مانیم برای سورپرایز اقتصادی هفته آینده. یاحق
خبرنگاری، مقوله ای آمیخته از حرفه،هنر، وحتی خطر!
درهفدهم مرداد ماه سال 1377، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، به همراه هشت نفر از اعضاء کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست کروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید.به همین مناسبت،شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هرسال را به عنوان"روز خبرنگار" نامگذاری کرده است. این قلم تلاش می کند نسبت به تعاریف و دیدگاه هایی که در این زمینه چه در رسانه های دیداری و شنیداری و چه در فضای مجازی صورت میگیرد و منتشر میشود، تا حد امکان نگاه متفاوتی به مقوله خبرنگار و حرفه خبرنگاری داشته باشد. خبرنگاری، صرفنظر از خطرات بالقوه و درکمین، دو بعد اساسی دارد یک بعد آن فن(به معنائی دیگر ذوق و هنر) است و بعد دیگرآن حرفه، می باشد. وقتی که گفته میشود خبرنگاری فن است می طلبد فرد خبرنگار دارای یکسری ویژگی های باشد که بخشی از این شاخصه ها بازخورد بستر رشد آدمی هستند و بخش دیگر آن قابل تعلم و یادگیری از طریق آموزش می باشند. اهم این ویژگی ها عبارتند از:داشتن ذوق و استعداد،سرعت در تصمیم گیری،قوه تحلیل مسائل،نگارش صحیح و درست مطالب، شجاعت در بیان واقعیت، ایمان به آگاه سازی عمومی، رعایت اصل بی طرفی و ..... با وجود این ویژگی های قطعا یک خبرنگار همانند یک هنرمند خواهد توانست هنر و توانائی خود را که همانا بیان شفاف، مستند، و مدلل خبر با محتوا است را به منصه ظهور برساند و بوی هنر و فن خود را به مخاطبان خود منتقل کند. و مخاطبین نیز پذیرای چنین اخبار و تحلیل هایی خواهند بود.از نگاه دیگر خبرنگاری را باید یک حرفه و شغل تلقی کرد. چرا که خبرنگار نیز همانند سایر افراد جامعه نیازمند ارتزاق و چرخاندن زندگی روزمره خود می باشد.هرچه قدر گزارش ها و تولید خبر یک خبرنگار از بعد ویژگی هایی که در فوق به آنها اشاره شد در حد بالایی قرار داشته باشد و مخاطبین خود را به آگاه شدن جذب و جلب نماید لیکن نتواند از حیث بعد مالی گوشه ای از معاش او را تأمین کند به نوعی رفته رفته تبدیل به افسردگی شغلی خواهد شد که اثرات آن به تدریج جنبه تأثیرگذاری حرفه ی خبرنگاری را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد و به تدریج شاهد افول کیفیت کار نسبت به گذشته خواهیم بود.از جمله این چالش های شغلی جامعه خبرنگاری میتوان به بحث بیمه تامین اجتماعی و قرار نگرفتن شغل مزبور در زمره مشاغل سخت و زیان آور، اشاره کرد. واقعیت این است اگر این موانع از سوی حاکمیت چاره اندیشی اساسی و بنیادی نگردد خبرنگاران بویژه خبرنگاران آزاد با مشکلات اساسی روبرو خواهند شد. برای داشتن خبرنگاران صادق، شجاع و عاشق هر دو جنبه هنری و شغلی بطور آمیخته هم از سوی خود خبرنگاران و هم از سوی حاکمیت، می بایست مورد توجه قراربگیرد تا در آینده باز شاهد حضور و تلاش خبرنگارانی همچون شهیدان محمود صارمی و سید قلم : مرتضی آوینی که صدا و گزارش های هنرمندانه او در برنامه روایت فتح هنوز هم که هنوز است علیرغم گذشت چندین سال از جنگ تحمیلی، یادآور مردانگی و شجاعت مردان و زنان این مرز و بوم، است، باشیم.جان کلام با این شرایط موجود در عرصه خبرنگاری که اکثر خبرنگاران، خبرنگاری را به جهت نداشتن درآمد کافی، شغل دوم و جنبی برای خود انتخاب کرده و می کنند خبرنگاری جایگاه واقعی خود را که همانا گزارش خبرهایی که مسئولین را وادار به واکنش و پاسخگویی نسبت به عملکرد خود و کمک به تقویت سرمایه اجتماعی و مطالبه گری در بین افراد جامعه، را پیدا نخواهد کرد. روز خبرنگار برفعالین صادق و شجاع در این عرصه مبارک باد.
انفجاربیروت
انفجار شب گذشته بیروت به اندازهای مهیب بود که بیروت و حتی بخشهایی از کشورهای همسایه را لرزاند. لحظاتی بعد رسانهها گزارش دادند که این انفجار ناشی از یک آتشسوزی در انبار شماره 12 بندر بیروت بوده است.طبق اطلاعات اداره گمرک لبنان عامل این آتش سوزی 2750 تن ماده نیترات آمونیوم بوده است.شدت انفجار ایجاد شده در بیروت معادل انفجار 600 تا 800 تن ماده تی ان تی برآورد شده است، تا جایی که کارشناسان اعتقاد دارند انفجار به وجود آمده بیشتر شبیه انفجار یک بمب هستهای کوچک است، درست است که این انفجار تشعشعات مضر نداشت، اما حجم بالای آن خسارات بسیار شدیدی به بیروت وارد کرده است. کارشناسان معتقدند که این انفجار بزرگترین انفجار غیر هسته ای صورت گرفته بر روی زمین بوده است. منازلی که در نتیجه این انفجار دچار خسارتهای کلی و جزئی شدهاند، در برخی موارد دهها کیلومتر با مرکز انفجار فاصله دارد.
انفجار صورت گرفته در بیروت اولین انفجار از این نوع نبود، بلکه انفجارهای مشابهی نیز در شهر اوبباو در آلمان یا بندر تگزاس آمریکا صورت گرفته است. در انفجار صورت گرفته در سال 1921 در شهر اوبباو در آلمان 4500 تن مواد مخلوط آمونیوم سلفیت و آمونیوم نیترات منفجر شد که به کشته شدن 500 تا 600 آلمانی منجر شده و خسارتهای مالی آن بالغ بر 7 میلیون دلار( بنا به هزینههای آن زمان) بود. در این حادثه 80 درصد از منازل شهر ویران شده و 6500نفر آواره شدند.حادثه مشابه دیگری نیز در سال 1947 در بندر تگزاس به وقوع پیوست. این انفجار یکی از بزرگترین انفجارهای غیر هسته ای تاریخ به شمار میرفت و بعد از آن روی داد که یک کشتی فرانسوی حاوی بیش از 2000 تن نیترات آمونیوم آتش گرفت. در این انفجار بلافاصله 581 نفر جان خود را از دست دادند.در حالی که برخی منابع مقدار نیترات آمونیوم انبار شده در این مخازن را بالغ بر 2750 تن ارزیابی کرده اند، سوالی که در محافل دولتی لبنان مطرح شده، این است که چرا این مقدار از نیترات آمونیوم که در ساخت کودهای شیمیایی یا مواد منفجره به کار میرود، به صورت غیر استاندارد نگهداری میشده است و مسئولیت این اقدام خطرناک با چه کسانی است؟
ضروری است دولت لبنان در راستای پاسخ به شانتاژهای مطرح شده در این خصوص در رسانه های داخلی و خارجی با انجام تحقیقات شفاف و جدی در این خصوص، شانتاژ تبلیغاتی رسانههای مذکور را با شکست مواجه کند. درپایان باید پذیرفت که این انفجار مهیب و ویرانگر اولین و آخرین مورد نخواهد بود. لذا می طلبد همه ی کشورهای جهان منجمله کشور خودمان در جهت پیشگیری از وقوع چنین حوادث ناگوار، اقدامات لازم را از همین ساعت در دستور کار خود قرار دهد. چرا که اگر خدای ناکرده مشابه اینگونه حوادث در کشورمان اتفاق بیافتد با توجه به نوع ساختمان سازی ها و زیر ساخت ها موجود با فاجعه انسانی روبرو خواهیم شد. امیدواریم موضوع انفجار بیروت درس بزرگی برای کشورها و مسئولین آنها باشد.