ملانصرالدین و ماجرای ثبت نام نوه اش در مکتب
ملانصرالدین جهت ثبت نام نوه پسری خود که دوره ششم ابتدایی را تمام کرده بود و می بایست در پایه هفتم ثبت نام می کرد، به مدرسه غیردولتی-انتفاعی بابا خواجوی سرکوچه اشان رفت. مدیر مدرسه از ملانصرالدین سوال کرد که ملا در این مدرسه هزینه ماهیانه مبلغ یک میلیون تومان است. اگر توان پرداخت آن را داری فرم ثبت نام را به شما بدهم. نصرالدین دو دوتا چهارتا کرد وگفت: آقای مدیر نه امکان پرداخت این همه هزینه را ندارم. ملا از مدرسه خارج شد و به مدرسه آن طرف میدان به نام مدرسه پسرانه هیات امنایی باباطاهر عریان رفت. مدیر مدرسه با دیدن ملا گفت: جناب نصرالدین شرایط ثبت نام در این مدرسه با کسب امتیازهای بیست گانه از جمله نمره بالا، وضعیت مالی والدین و انضباط و دیگر شرایط می باشد. با توجه به وضعیت شما و نوه خوبتان، امکان ثبت نام در این مدرسه وجود ندارد. ملانصرالدین از دومین مدرسه خارج شد و راهی سومین مکتب خانه که در بالای آق شهر، به نام مدرسه نیمه دولتی-نیمه انتفاعی پسرانه شاهدان بازاریان بود، رفت. سرایدار مدرسه با دیدن ملا نصرالدین و نوه اش در حیاط مدرسه به ملا گفت: نصرالدین نیاز نیست به دفتر مدیر مدرسه بروی در این مدرسه فقط فرزندان بازاریان و طلافروشان را ثبت نام می کنند. بهتر است خودت را سبک نکنی و از راهی که آمدی برگردی.
ملا نصرالدین به نوه اش گفت نوه جان وقتی ما به مکتب می رفتیم فقط یک نوع مکتب وجود داشت و همه در آنجا درس می خواندیم و فرقی نمی کرد که والدین بچه ها فقیربودند، غنی بودند، بازاری بودند یا طلا فروش بودند. حال انواع و اقسام مدرسه درست شده که یک نفر می خواهد اسم آن ها را یاد بگیرد. نمی دانم که چرا اینطور شده است. نوه عزیزم دیگر نمی خواهد در مدرسه ثبت نام کنی. پیش امام جماعت مسجد سرکوچه خودمان که زمانی معلم بود می برم و تو را به او می سپارم تا به تو درس بدهد. مطمئن هستم او بهتر از تمامی مدارسی که امروز رفتیم و اسمشان یادم نماند به تو درس خواهد آموخت و در آینده فرد موفقی خواهی شد. این همه مدرسه با اسم های مختلف، فقط به فکر جیب والدین بچه ها هستند؛ نه تربیت و آموزش بچه های آن ها. امیدوارم کدخدا فکری برای این وضعیت بکند!!!!