سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ملانصرالدین وماجرای مرد ناشناس

طبق روال معمول، روز دوشنبه بعد ازظهر جلسه شورای آق شهر با حضور تمام اعضاء تشکیل شد.ملانصرالدین که در آن زمان شهردار آق شهر بود وقتی همه ی اعضاء را حضورو غیاب میکرد دید که در جلسه یک شخص ناشناس نشسته  که تاکنون او را در جلسات گذشته ندیده است. نصرالدین یواشکی از کدخدا که رئیس شورای شهر بود پرسید آن مرد غریبه

 

 که چهره اش را پوشانده است را می شناسد یا نه؟ کدخدا گفت: ملا تاکنون او را ندیده ام. نصرالدین گفت: کدخدا برای اینکه نظم جلسه بهم نخورد و مسئله خاصی ایجاد نگردد بعد از پایان جلسه شورا خودم چندو چون قضیه را درمیاورم. جلسه آغاز شد و درطول جلسه ملا چشم از آن مرد ناشناس برنمی داشت و میدید که او از سخنان اعضاء روی کاغذ چیزی می نویسد.بعد از پایان جلسه ملانصرالدین وقتی از جای خود بلند شد تا سراغ آن مرد ناشناس برود اثری از او پیدا نکرد. چند روزی از این ماجرا گذشته بود که ملانصرالدین آن مرد ناشناس را وقتی از ساختمان شهرداری خارج میشد دید و هرچه تلاش کرد که به او برسد باز او را در شلوغی خیابان گٌم کرد. یک روز کدا خدا، شهردار(ملانصرالدین) را به دفتر خود فراخواند و به او گفت: ملا دیروز یک نفر برای من پیغام فرستاده که تعدادی از کارمندان شهرداری با اعضای شورا شهر در حال تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهر برای ساخت و ساز حمام بزرگ هستند و از من خواسته که جلوی این کار آنها را بگیرم. گفته اگر من(کدخدا) جلوی این کار را نگیرم او خودش این کار را انجام خواهد داد. نصرالدین کاری بکن که آبروی هر دویمان در خطر است. ملانصرالدین هرچه تلاش کرد تا سرنخی از ماجرا تخلف زمین ها پیدا کند چیزی عایدش نشد. یک روز که ملانصرالدین توی محل کارش نشسته و غرق در فکربود تا راه حلی پیدا کند. به یکدفعه دید که آن مرد ناشناس وارد اتاق شد و آمد جلوی ملا نشست و گفت: شهردار تلاش نکن که بفهمی من کی هستم و چه کاره ام. فردا در جلسه شورا همه چیز مشخص خواهد شد. طبق روال، روز دوشنبه جلسه شورای شهر شروع بکارکرد. در ابتدای جلسه ملا گفت: دوستان امروز در جلسه میهمان ویژه ای داریم که نه اسمش را میدانم و نه شغلش را که به شما معرفی کنم ولی بنظرم او همه ی ما را بخوبی می شناسد. مرد ناشناس گفت: آقای کدخدا و آقای شهردار، متاسفانه آقایان کربلایی اسعدا....، مشهدی قاسم اوغلو از کارمندان شهرداری و آقای رستم خان آق شهری از اعضای شورای شهر که در جلسه حضور دارد، آقای یاور نعلبندی عریضه نویس جلوی شهرداری، فری خطاط معروف به فری سند نویس و عسگر آژان رئیس نظمیه در تصرف غیرقانونی زمین های کشاورزی اطراف آق شهرهمدست هستند و با دستور قاضی عدلیه از همین ساعت دستگیر میشوند. بعد از دستگیری متخلفان توسط همکاران آن مرد ناشناس او گفت: کدخدا و شهردار بعضی از افراد فکر میکنند چون به مسند قدرت میرسند میتوانند با سوء استفاده از مقام و پست خود هرکارغیرقانونی را انجام دهند. نمی دانند که افرادی هستند وابسته به تشکیلات امنیتی مدام از بلندی مراقب رفتار و کردار آنها هستند تا مبادا خلافی از آنها سربزند. ملا به آن مرد ناشناس گفت: ای آقا اگر شما هر لحظه مراقب من هستی چیزی از رفتار همیشگی من بگو تا باورکنم. مرد ناشناس لبخند زنان گفت: نصرالدین وقتی سوار خرت میشوی نیاز نیست با چوب دستی ده بار به او ضربه بزنی تا حرکت کند. آن نگون بخت با یک ضربه نیز حرکت خواهد کرد. ملانصرالدین با شنیدن این حرف آن مرد ناشناس سرش را پائین انداخت و جلسه را ترک و سوار خرش شد و بعد از زدن ده ضربه چوب دستی به پشت او(خرش)، راهی خانه شد.

 17 اسفند ماه 1401 روز سربازان گمنام امام زمان(عج) گرامی باد.

 






تاریخ : چهارشنبه 101/12/17 | 11:11 صبح | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()

 

مادر جان کجاستی!! 

تروریسم و افراطی گری در ورای بازی های سیاسی و قدرت طلبی این بار جسم و جان کودکان بی رمق،معصوم و مظلوم افغانی را آنهم در محل کسب علم و دانش،پاره پاره کرد و دفتر مشق شان را با رنگ خونشان نمره داد. 50 دانش آموز بی گناه در این اقدام وحشیانه و غیر انسانی که معلوم نیست به دست کدامین خفاش بی رحم و سنگ دل و به چه دلایلی انجام گرفت آسمانی شدند.  لعنت بر جنگ،لعنت بر تروریسم ولعنت بر افراطی گری در جای جای عالم خاکی که کودکان و زنان بی گناه قربانیان اصلی آن هستند.چه سخت است برای مادری که با شنیدن این خبر با نگرانی و دلواپسی آنهم با پای پیاده به محل تحصیل فرزندش بدود و هرچه بگردد او را نیابد و با ضجه های سوزناک به لهجه افغانی فریاد بزند" مادرجان کجاستی" و یکدفعه با کفش ها و کیف خونین او که تازه با هزاران مشقت برای او خرید بود، مواجه شود. چه صحنه ی غم انگیز و دلخراشی که تصورش برای تک تک ما غیر قابل تحمل است وچه برسد به اینکه خدای ناکرده به واقعیت به پیوندد. ترور و تروریسم به دنبال کشتن انسان ها بدون توجه به نوع دین،رنگ و جنس شان است. با وقوع چنین اتفاقات خونین و غیرانسانی است که امنیت برای افراد جامعه معنا و مفهوم پیدا می کند. اینکه به نظام اعتقاد داشته باشیم یا خیر در هر شرایطی اگر ناامنی،ترور و عملیات خرابکارانه ای صورت بگیرد،همه اعم از زن و مرد،پیرو و جوان،قربانی خواهند شد. اینجاست که می بایست فارغ از جهت گیری های احساسی و تعصبی، قدرشناس مدافعان امنیت کشور باشیم.اینکه مشکلات اقتصادی هست،درست. اینکه بی مهری ها هست،درست. اینکه فساد هست،درست. اینکه نارضایتی از شیوه مدیریت کشور داری هست،درست. حال اگر به این همه چالش ها، معضل نا امنی نیز اضافه گردد،تصور بکنید چه برسر کشور و مردمان آن خواهد آمد. در پایان ضمن تسلیت به مادران غم کشیده افغانی به جهت از دست دادن فرزندان معصوم خود، انتظار میرود هماهنگی کامل و ملموسی بین مردان میدان عمل و مردان میدان دیپلماسی کشورمان برای رفع معضلات کنونی شکل بگیرد. چرا که هرچه اختلاف بین این دو میدان بیشتر باشد شکاف ها برای خرابکاری سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و نهایتا امنیتی بوجود خواهد آمد و گذشت زمان نیز رفع معضلات را با چالش های جدی مواجه میکند. در هرصورت اولین و آخرین بازنده این همه غفلت و اهمال کاری در مدیریت درست و اصولی کشور(حکمرانی خوب)، مردمان جامعه هستند. مردمانی که حکومت برای رشد و تعالی آنها شکل گرفته است. به امید روز بدون ترور، افراطی گری و دل نگرانی از امید به آینده برای همه ی انسان های جهان.






تاریخ : دوشنبه 100/2/20 | 1:1 عصر | نویسنده : اصغر مناف زاده | نظرات ()
   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • وب میوه ها
  • وب دختر تهرونی
  • وب دو دی ال
  • وب وب آنلاین