البته در نگاه اين گروه هم نکته درست وجود دارد و هم اشتباه. درست اينکه به هر حال سواد براي هر جامعه اي لازم است و مي تواند منجر به ارتقاء سطح زندگي شود. اشتباه از اين بابت که کسي مخالف تحصيل فرزندان اين مرز و بوم نيست، بلکه حرف اين است که در رشته هاي دانشگاهي بايد بازنگري شوند و به جاي سوق دادن جوانان به سمت رشته هاي اشباع شده در بازار کار و ايجاد انبوه رشته هاي علوم انساني، رشته هاي فني، تخصصي، مهارتي، مهندسي و رشته هايي که مي تواند چرخ هاي صنعت خوابيده اين مملکت را به حرکت در آورد ترويج و آموزش داده شود.
لازم نيست ديدگاه جوانان درباره تحصيلات عالي و کسب علم و مدارج دانشگاهي تغيير داده شود بلکه بايد آنها را به سمت رشته هاي مورد نياز امروز اقتصاد کشور و حتي بازارهاي بين المللي کار هدايت کرد. چرا سال ها عمر و سرمايه خود را صرف تحصيل در رشته اي کنيم که آينده شغلي آن تاريک و مبهم است.
از سويي، جايي بايد درباره نيازهاي روز بازار کار کشور مطالعه و تحقيق به روز صورت گيرد و نتايج آن هر ساله پايه عمل و ملاک جذب دانشجو در دانشگاه ها باشد، نه اينکه بازار کار به راه خود برود، صنعت با چالش نيروي تخصصي و مهارتي روبرو باشد و دانشگاه ها نيز بدون توجه به هر دوي اين مباحث تنها واحد دانشگاهي ايجاد کنند و با يکديگر در رقابت جذب دانشجو قرار گيرند.
بالاخره بايد از يک جايي کار را آغاز کرد. ديگر حرف بس است و بيش از اين نبايد عمر گرانبهاي جوانان اين کشور در راه تحصيلات بيهوده در رشته هاي نامناسب دانشگاهي تلف کرد، در حالي که تنها با هدايت آنها از دوران دبيرستان مي توان فرصت هاي بهتري براي کار ايجاد کرد. اين کار درست مانند چيدن قطعات يک پازل در کنار هم است که بايد از مدرسه تا دنياي واقعي کار شکل بگيرد و يک شبه امکانپذير نيست.